تریبون مستضعفین- محمدصادق شهبازی
۱. در نظریات جمعیت شناختی با چهار نسل نظریه پردازی مواجهیم، نظریات توصیه کننده به رشد جمعیت، نظریات مخالف رشد جمیعت و مالوزین ها، و نظریات بینابینی و نظریات جمعیت متعادل. بر اساس نظریه اخیر در شرایط خاص زمانی و مکانی و اقتضائات و امکانات نوع سیاست اتخاذ شده برای رشد جمعیت تنظیم می شود. یعنی نمی توان در یک رویکرد کلی کنترل رشد جمعیت یا افزایش آن را تجویز کرد. بسته به زیر ساخت ها، و فرصت ها و تهدیدها و ضعف و قوت های هر جمعیت و کشور در یک بازه ی زمانی مشخص می توان در مورد جمعیت آن اظهار نظر کرد.
۲. در دوره های مختلف قبل از نقلاب و سال های دهه ی پایانی دهه ی 60 و تمام دهه ی هفتاد در کشور ما نظریات مالتوزیانی مبتنی بر تجویز ضرورت کاهش جمعیت تکرار شد و از تبلیغات پزشکی و رسانه ای تا کتاب های دانشگاهی و حتی کتاب های دبیرستان و راهنمایی را پوشاند که با محوریت آثار سوء رشد جمعیت نظیر فقر و اثر منفی آن بر توسعه طرح می شد. در صورتی که فارغ از شواهد موجود در مورد برخورد دوگانه ی کشورهای توسعه یافته در مورد رشد جمعیت و تجویز کاهش آن برای کشورهای جنوب و توسعه نیافته و جهان سوم و جهان اسلام، حتی هم پای نظریه پردازای های رایج جمعیت شناسی نیز حرکت نمی شد و در صورت انجام این حرکت نیز با قطعی گرفتن پیش فرض های ذکر شده حتی بحث های فقهی به مدد اثبات ضرورت کنترل جمعیت می آمد.
۳. در علوم اجتماعی امروز یکی از مباحث مهم بحث سرمایه انسانی است، سرمایه ی انسانی مبتنی بر وجود نیروی انسانی با یک سلسله از توانمندی ها و مهارت هاست که در کنار و پس از سایر سرمایه ها به ویژه سرمایه ی نمادین و سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی فرهنگی مهم ترین صورت بندی از داشته ها و ابزار قدرت را در جهان جدید شکل می دهند. در این جا کمیت سرمایه انسانی و کیفیت آن هر دو ارزش و اهمیت می یابند. اساس و نوع تلقی های از قدرت نیز ناظر به ماهیت فناوری های جدید چه در بعد تکنیکی و ابعاد سخت آن و چه در ابعاد نرم به نیروهای انسانی دارای مهارت ها و توانمندی ها و میزان و کیفیت این نیروهای انسانی منوط می شود.
۴. پیشرفت با پیشرفت فرهنگی و هنری و پیشرفت علمی و فناوری کلید خورده و پیش می رود، که محوریت آن با نیروی انسانی توانمند و ماهر است و حتی با تسری حوزه ی فناوری به صنعت، با توجه به فناوری های جدید حتی این حوزه نیز به نیروی انسانی ماهر نیاز دارد، در عمل همه از دل کمیت بالای نیروی نسانی ماهر و توانمند می گذرد. و چاره ای جز توسعه ی کمی و کیفی سرمایه ی انسانی باقی نمی گذارد. فارغاز فضای صنعتی و بنگه های کوچک و بزرگ اقتصادی اسسا محوریت فضای فرهنگی و رسانه ها نیز به سمتی رفته که چارهای جز وجود میت بالا از نیروهای انسانی توانمند برای آن وجود ندارد. حتی رسانهای جدید به ویژه رسانه های تعاملی و شبکه های اجتماعی نیز نیازمند این نیروی انسانی توانمند است.
۵. طبیعی است تربیت چنین نیروی انسانی نیازمند لحاظ کردن الزامات کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از برنامه های تشویقی تا برنامه ریزی و آماده کردن زیرساخت ها برای یک دوره افزایش جمعیت و چولگی در نمودار جمعیت در مدرسه و دانشگاه و امکانات رفاهی و بهداشتی و اشتغال تا سیاستهای مهاجر فرستی و الزامات مربوط به آن نظیر تسهیل ارسال و مهاجرت نیروی انسانی، پی گیری وضع او در کشورهای مقصد، و برنامه برای حفظ و رشد او در خارج از کشور و حفظ ارتباط فکری و روحی او با اخل کشور است. طبیعی است بسیاری کشورها به ویژه کشورهای توسعه یافته نیز پذیرای مهاجرینی هستند که سرمایه نمادین و سرمایه انسانی در خور منطقه ی مهاجر پذیر داشته باشند. اتفاقی که انگلوساکسون ها و یهودیت در طول روند رشد سرمایه داری از انقلاب دریانوردی تا به امروز در پیش گرفته اند. این یک مسئله ی استراتژیک هم برای پایش و مدیریت حوزه های رقیب در عرصه ی بین الملل، هم برای دیپلماسی عمومی و صدور انقلاب است و چاره ای از حضور خیل کثیر از این نیروهای انسانی توانمند در حوزه های تمدنی بدیل نیست.
۶. مسئله ی جمعیت جزو محوری ترین عناصر منازعات میان مدت و بلند مدت جهان اسلام و غرب و سایر حوزه های تمدنی است. حتی دموکراسی نیز متاثر از این مسئله است و نزدیک شدن اسراییل و فلسطینیان در رشد جمعیت و منازعات مربوط به رشد جمعیت مسلمین در غرب گویای اهمیت این مسئله است.
۷. بدیهی است مدیریت جمعیت و کنترل جمعیت دو سطح فردی و اجتماعی دارد. میزان فرزندان هر خانواده به عهده ی زن و مرد بر اساس تخیص شرایط مالی اقتصادی و فرهنگی و فرصتها و تهدیدهای پیش روی آن هاست. حکومت نمیتواند کسی را اجبار به فرزندآوری یا از آن منع کند. گچه در دوره ی سیاست های کاهش جمعیت در کشور علاوه بر ابزارهای تشویق و تنبیه حتی حکومت در مواردی به اجبار دست زد. مثلا کمیته امداد بر اساس آن چه در رسانه های گروهی درک می شود، از ارائه ی خدمات به خانواده های بیش از سه فرزند بدون ارائه ی گواهی خاه های بهداشت در مورد بستن لوله های تناسلی عمل توبکتومی و وازکتومی خود داری می ورزید.( روزنامه «خراسان» 10 شعبان 1414 (3 بهمن 1372) شماره 12885) حکومت حق تشویق و تنبیه دارد، می تواند فضای کبی اجتماع را به این سمت ببرد اما اجازه ی دخالت در وضعیت خانواده ها را ندارد که چنین اراده ای نیز از فحوای دستورات و سخنان حاکمان برداشت نمی شود.
۸. حرکت در این مسیر نیازمند عزم ملی مسئولین و مردم و رسانه های گروهی و نخبگان است، تا ضمن ایجاد فضای مساعد یک دوره برنامه ریزی و تلاش سخت را برای جامعه رقم بزند که چاره ای جز توجیهمردم و نخبگان و مشخص کردن پشتوانه ی تئوریک و عملی این تصمیم درست و به جا و الزامات آن در طول دوره ی سازندگی و پیشرفت جدید در کشور برای مردم و نخبگان نیست.
بدون استناد به بحث های علوم انسانی عموما غریبه هم می شود راجع به چند و چون جمعیت و لازم بودن با نبودن افزایش جمعیت در ایران صحبت کرد
چیزی که هست کشوری که یک زمانی نصاب رشد جمعیت در جهان را داشت الان به وضعی افتاده که میل به ازدواج در آن شدیدا کاهش پیدا کرده و خانواده هایش هم حاضر نیستند حداکثر بیش از دو بجه داشته باشند!
وضع اقتصاد و تغییر نگرش های مردم هم به صورتی درآمده که اساسا اجازه بحث و بازنگری در اینباره را نمی دهد. همانطور که نویسنده هم گفته هیچ خانواده ای را نمی توان به تغییر در تصمیماتش وادار کرد. (مگر به راههای دیکتاتورمآبانه مثل آنچه در چین اجرا شد(.
اما افزایش جمعیت جنبه جهانی هم دارد و مخصوصا برای کشورهای وارد کننده ای مثل ایران که با بحران آب هم مواجه هستند صورت جدی تری پیدا می کند.
طنز روزگار اینجاست که بعضی مهندسان ما به جای اینکه به فکر حل کردن بحران آب باشند، که تا چند سال آینده ادامه حیات همین جمعیت را هم با دشواری مواجه می کند، به دنبال توجیه سیاست القایی جدید افزایش جمعیت با استناد به بحث های علوم انسانی هستند!
طرفه اینکه ایران با وجود همسایگان در حال رشدی مثل افغانستان و کشور پر جمعیتی مثل پاکستان و داشتن حکومت اسلامی (که قاعدتا باید فاقد نگاه های ضد مهاجرت باشد) به مشکل نیروی کار برخورد نخواهد کرد.
به طور کلی، امید بستن به استفاده از جمعیت های همسایه خطرپذیری کمتری نسبت به سیاست افزایش جمعیت ملی دارد.