یکشنبه 14 اکتبر 12 | 15:55

حزب‌اللهی‌ها تفکر رهبری در عرصه فرهنگ و هنر را نمی‌شناسند!

تفکر رهبری در عرصه فرهنگ و هنر، به جامعه منتقل نشده است. جامعه که پیشکش، به بچه‌ حزب‌اللهی‌ها هم منتقل نشده است و این خیلی بد است. در شرایطی که شعار ما جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است، با تفکرات رهبری آشنا نباشیم. آقا ده‌ها کتاب را اسم آورده است. ده‌ها فیلم را اسم آورده و راجع به آن حرف زده است. مطلب هم نوشته و خیلی از بچه حزب‌اللهی‌ها اصلاً اینها را ندیده‌اند.


تریبون مستضعفین- متن زیر سخنرانی آقای وحید جلیلی در یکی از جلسات هفتگی انصار حزب‌الله با موضوع «سینما و رسانه ملی؛ فرصت‌ها و تهدیدها» است، که متن کامل آن تقدیم می‌گردد:

وحید جلیلی

بحثی را که می‌خواهم در این جلسه، خدمت برادران عرض بکنم، در مورد نقد فرهنگی است. جریان‌های حزب‌اللهی و ارزشی و متدین، در دو دهه اخیر کارهایی کردند و حرف‌هایی زدند. اعتراض‌هایی داشتند و انتقادهایی کردند. کم هم نبوده است.

فراز و فرودهایی داشته، این نشریه را تعطیل کردند، یک نشریه دیگر زدیم. از اینجا اخراج‌مان کردند، رفتیم و در جای دیگری حرف زدیم اما در هر صورت حجم و کمیت فعالیت انتقادی زیاد بوده است.

الآن باید یک برگشتی بکنیم و بببینم که این همه ما انتقاد و اعتراض کردیم، گلایه و درد دل کردیم، چقدر به نتیجه رسیده و چقدر نرسیده است؟ اگر فضای انتقادی ما بهره‌وری کامل نداشته، دلیلش چه بوده است؟ چرا بعضی وقت‌ها نقدهای ما به ثمر ننشسته است. اگر شما لثارات چهارده سال پیش را هم نگاه بکنید، می‌بینید جنس انتقادها و درد دل‌هایی که داشته، از جنس همین‌هایی است که الآن می‌گوید. پانزده سال پیش هم همان را می‌گفته و الآن هم همان را می‌گوید. من در سال شصت و نه یک چیزی در یک روزنامه ای نوشته بودم، اخیراً نگاه می‌کردم، دیدم الآن هم تقریباً دارم همان حرف‌ها را می‌زنم. ما امروز خیلی حرف عجیب و غریب و بی‌سابقه‌ای را که مطرح نمی‌کنیم. امروز جریانات نقد ارزشی و حزب‌اللهی، نیازمند یک بازنگری در خودشان هستند. نیازمند نقد رویکردهای انتقادی خودشان هستند و هستیم. بیاییم و نقد خودمان را نقد بکنیم.

چیزی که به نظر حقیر می‌آید، این است که معایب فضای انتقادی ما ناشی از نواقص آن است. یعنی چه؟ یعنی اگر ما نقدی داریم که خیلی ثمر نمی‌دهد و به نتیجه نمی‌رسد,به خاطر این است که ناقص است.

مثلث نقد سه ضلع دارد؛ نه یک ضلع!

ما نقد را به شکل کامل انجام نمی‌دهیم. چیزی که به ذهن من رسیده تا در این جلسه طرح بکنم، چیزی است که اسمش را مثلث نقد می‌گذارم. ما از مثلث نقد فقط به یک ضلع آن می‌پردازیم و نقد ما فاقد دو ضلع دیگر است. یک دلیلی که این ضلع سوم نمی‌تواند به ثمر برسد و نتایج مورد نظر ما را به اندازه کافی تأمین بکند، برای این است که ما آن دو ضلع دیگر را نداریم.

نقد ما نوعاً چه نقدی است؟ معمولا وقتی یک کاری صورت می‌گیرد که در آن خطاها و اشتباهاتی هست، بعضاً در آن خیانت‌هایی هست و ما از آن برآشفته می‌شویم. غیرت دینی و انقلابی ما اقتضا می‌کند که وارد صحنه بشویم و نسبت به آن فعالیت یا محصولی که تشخیص ما این است که در آن ناهنجاری بروز کرده، واکنش نشان می‌دهیم. می‌گوییم، فلان فیلم بد ساخته شد. فلان مجله مملکت آمده و فلان مقاله ناهنجار را منتشر کرده است. حالا آن ناهنجاری یا اخلاقی است یا سیاسی است یا اعتقادی است. یا هر سه تا است. ما نسبت به آن واکنش نشان می‌دهیم و اعتراض می‌کنیم. چرا فلان تئاتر با آن وضعیت اجرا شده است؟ چرا فلان کتاب داستان با این محتوای ناهنجار منتشر شده است؟ من نمی‌خواهم فعلاً وارد این بحث بشوم که معیارهای ما در همین یک بخش چقدر دقیق و درست است.

اگر بخواهیم وارد بشویم، شاید کار به جاهای باریک هم بکشد؛ بحث‌های خیلی ظریف پیش می‌آید که بعضی وقت‌ها ممکن است اختلاف سلیقه‌های جدی به وجود بیاید، یک نمونه خیلی مشخصش شهید آوینی است؛ دیگر ما که متقی‌تر و معنوی‌تر از شهید آوینی در عرصه هنر انقلاب نداریم.

آقای آوینی! به یاد خدا هم هستید؟

شهید آوینی بعضاً از آثاری دفاع می‌کرد که بچه حزب‌اللهی‌ها به خاطر دفاع او از این آثار، شدیداً علیه او موضع می‌گرفتند، من یادم هست. آقای آوینی از یک فیلم دفاع کرده بود و بعضی از بچه حزب‌اللهی‌ها با تعابیر خیلی تند از او یاد می‌کردند. حتی بعد از شهادت او، بعضی‌ها را من یادم هست که می‌گفتند، خوب شد شهید شد. عاقبت به خیر شد وگرنه اوضاعش داشت خطرناک می‌شد!! این آوینی بود.

آوینی‌ای که امروز، هیچ کدام ما در خلوص و تقوا و معنویت او شک نداریم، و در تبحر و بصیرت و ولایی بودن او. می‌خواهم بگویم، در همین عرصه نقد، ضلع اول نقد یعنی نقد آثار و فعالیت‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای که در جامعه هست، باید با مبنا وارد شد.

اگر با مبنا وارد نشویم و مبانی درست و دقیق نداشته باشیم، چه بسا دچار اختلاف‌های جدی بشویم. شاید بعضی وقت‌ها اشتباه بکنیم، مثلاً شهید آوینی از فیلم عروس دفاع می‌کرد. نمی‌توانیم به او بگوییم، چون تو از این فیلم دفاع کرده‌ای، پس دین نداری و مشکل داری و … و… که این‌ها را به او گفتند، همان زمان منتشر شده است.

روزنامه جمهوری اسلامی یک نامه‌ای خطاب به آقای آوینی نوشت. تیترش این بود: «آقای سردبیر، به یاد خدا هم هستید؟» این کی منتشر شد؟ آقای مسیح مهاجری یک مقاله مفصلی علیه شهید آوینی، در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ کرد؛ کمتر از یک هفته قبل از شهادت او، چرا؟ چون آقای آوینی در مجله سوره خودش شروع کرده بود و داشت در نقد؛ خطی را می‌رفت که اگر کسی سطحی نگاه می‌کرد، اگر کسی عمق نگاه آوینی را نمی‌فهمید، نمی‌توانست تشخیص بدهد که آوینی دارد چه می‌گوید.

پس این ضلع اول؛ در همین بخش نقد هم ما نیازمند این هستیم که معیارهای درست و دقیق داشته باشیم، اگر کسی می‌خواهد دفاع شهید آوینی را از فیلم عروس بفهمد، باید برود و سه جلد آیینه جادو را بخواند، و بعد ببینید که آوینی چقدر حکیمانه، آسیب سینمای ایران را دریافته بود و برای این که سینمای الحادی را بزند، برای این که سینمای ضد مردمی و غربزده را بزند، به یک تشخیصی رسیده بود و می‌گفت، ما از یک نوع سینمای دیگر باید دفاع بکنیم. فعلاً چون بحث ما این نیست، نمی‌خواهیم وارد این مقوله بشویم.

متأسفانه حزب‌اللهی‌ها با تفکر آقا در حوزه فرهنگ و هنر، آشنا نیستند

معیارها را از چه کسی بگیریم؟ بهترین شخصی که من سراغ دارم، خود آقا است. آقا خوشبختانه در مباحث هنری خیلی صحبت کرده است. نه تنها مبانی و اصول را گفته بلکه بسیاری از مصادیق را هم ذکر کرده است. متأسفانه بچه حزب‌اللهی‌های ما با تفکر آقا در حوزه فرهنگ و هنر، آشنا نیستند. من این را قاطعانه می‌گویم. یعنی اکثریت بچه حزب‌اللهی‌ها ما، ذهنیت فرهنگی رهبری را بخصوص در حوزه رسانه و هنر، علیرغم این که منابع و متونش هم موجود بوده ولی کسی نرفته است مطالعه بکند. آقا چه نوع سینمایی را می‌پسندد؟ آقا چه نوع ادبیاتی را می‌پسندد؟ چه نوع رمانی را می‌پسندد؟ آقا مفصل حرف زده است. راجع به سینمای آمریکا و اروپا حرف زده است. آقا می‌گوید، یک دوره فیلم‌های چارلی چاپلین را آوردند و برای من نشان دادند. تحلیل من از فیلم‌های چارلی چاپلین این است. آقا می‌گوید، من هزار تا رمان خارجی خوانده‌ام. هزار تا رمان خارجی! شما چند تا بچه حزب‌اللهی پیدا می‌کنید که پنج تا داستان کوتاه ایرانی خوانده باشد؟ اینها نکات مهمی است و ما به آن توجه نمی‌کنیم. واقعیت تفکر رهبری در عرصه فرهنگ و هنر، به جامعه منتقل نشده است.

جامعه که پیشکش، به بچه‌ حزب‌اللهی‌ها هم منتقل نشده است و این خیلی بد است. در شرایطی که شعار ما جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است، با تفکرات رهبری آشنا نباشیم. آقا ده‌ها کتاب را اسم آورده است. ده‌ها فیلم را اسم آورده و راجع به آن حرف زده است. مطلب هم نوشته و خیلی از بچه حزب‌اللهی‌ها اصلاً اینها را ندیده‌اند. در همین دوره رهبری. در دوره ریاست جمهوری، مجموعه صحبت‌های ایشان در مورد هنر، منتشر شده است. در این بیست و چند سال رهبری هم ایشان مفصلاً حرف زده‌اند که باید رفت و اینها را دید و مبانی آنها را در آورد. اگر فرصت کردیم به این بحث برمی‌گردیم. فعلاً می‌خواهم از این عبور بکنم که به ضلع دوم و سوم بپردازم.

خبر خوب شنیده نمی‌شود!

حالا بپردازیم به ضلع دوم نقد که ما از آن غافل هستیم. پس یک: ما کارهای بد را خوب می‌بینیم. یک کار بدی که در بازار می‌آید، خبرش سریع می‌پیچد. به قول ژورنالیست‌ها که می‌گویند، خبر خوب، خبر بد است. خبر بد خیلی زود فراگیر می‌شود. اینها را زود می‌بینیم و به همدیگر منتقل می کنیم . ضلع دوم نقد، دیدن آثار خوب است. این هم جزیی از نقد است. نقد دیدن بدی‌ها و خوبی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها در کنار هم است. این نقد است. جریان انتقادی یعنی این. وقتی کار خوبی در آمد، باید ببینیدش! ما در این ضلع به شدت ضعیف هستیم. مثال: انواع و اقسام بولتن‌هایی که در این کشور منتشر می‌شود. انواع و اقسام اس ام اس‌هایی که در این کشور برای من و شما می‌آید.

سیزده آبان امسال، یک گروهی از دوستان حزب‌اللهی، یک گروه بیست سی نفره، بسیج شدند و گفتند برای سیزده آبان به عنوان یک مناسبت جدی انقلاب اسلامی، کار ویژه بکنیم. حدود سیصد تا محصول تولید کردند. فقط برای سیزده آبان. سیصد تا محصول! ده‌ها پوستر. کلی جزوه و کلیپ. کلی چیزهای صوتی که می‌شد در موبایل استفاده کرد و … و… سیصد تا محصول! در یک سایتی گذاشتند. الآن هم هست و دوستان می‌توانند بروند و ببینند. سایت ایام. سایت ایام تعریفش این است. فذکرهم بایام الله، برای مناسبت‌های اسلامی و انقلابی محصول تولید می‌کند و می‌گذارد. اسم خودش را هم نمی‌زند. هر کسی، هر جای کشور هست، در هر روستایی، در هر دانشکده‌ای، در هر اداره و مسجدی که هست، بتواند از آن استفاده بکند.

سیصد تا محصول تولید شده بود و دوستان عزیز رسانه‌ای ما حاضر نبودند حتی خبر این را ضریب بدهند و منتشر کنند. من به یکی از دوستان که امکان رسانه‌ای وسیعی در اختیارش بود، زنگ زدم. گفتم، آقای فلانی، اگر اینها آمده بودند و یک دانه کار بد انجام داده بودند، مثلاً یک پوستر تمسخر انقلاب کشیده بودند، هم خودت خبرش را می‌زدی و هم به صد نفر زنگ می‌زدی که دیدی فلانی هم ریزش کرد. گفتم، این کار را می‌کردی یا نمی‌کردی؟ خندید و گفت، آره. گفتم، حالا سیصد تا کار خوب کرده‌اند و حاضر نیستی، خبرش را بزنی. گفت: «نه. ما که بدمان نمی‌آید. حالا بفرست تا بزنیم. ما که مخالف نیستیم.» گفتم: مشکل ما همین است. شما می‌گویید، ما با کار خوب مخالف نیستیم در حالی که تو باید مشتاق کار خوب باشی. باید له له بزنی برای آثار خوب. و اگر ما می‌گوییم، در عرصه فرهنگ و هنر و اندیشه، در معرض هجوم هستیم، از لس آنجلس تا تهران جلس، دارند هر روز و نو به نو به ما حمله می‌کنند، پس اگر کار خوبی این طرف صورت گرفت،‌ باید قدرش را بیشتر بدانیم. اگر ما در محاصره فرهنگی هستیم، اگر در معرض هجوم فرهنگی هستیم، باید قدر داشته‌های خودمان را خیلی بیشتر بدانیم. باز در این قصه مشکل داریم. یعنی کلی کار خوب تولید می‌شود؛ حتی ما باخبر نمی‌شویم. گاه سال‌ها از آن می‌گذرد و ما باخبر نمی‌شویم.

تفاوت رفتار فرهنگی جبهه حزب‌الله با رهبری

فلان کتاب خوب، شش سال پیش در آمده و ما نمی‌بینیم. دوستان دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری، یک بار خدمت آقا رسیده بودند. گفته‌ بودند، ما داریم در حوزه دفاع مقدس این قدر کارهای خوب تولید می‌کنیم ولی کسی اینها را نمی‌خرد. کسی اینها را نمی‌بیند. آقا به اینها فرموده بودند، یک روز که من با بچه بسیجی‌ها در حسینیه امام خمینی، ملاقات دارم، شما بیایید و پشت حسینیه بساط بکنید. به من هم بگویید. من در سخنرانی بگویم و تا داغ هستند، به آنها بفروشید. این را چه کسی دارد می‌گوید؟ این را نائب امام زمان دارد می‌گوید. این را به عنوان وظیفه شرعی‌اش دارد می‌گوید. یعنی خودش را در حد بازاریاب کتاب‌های دفاع مقدس، نمی‌گویم پایین می‌آورد، می‌گویم، بالا می‌برد. چون می‌داند، ارزش این کار چی است. این یعنی آدم فرهنگی.

من می‌خواهم سؤال کنم. چرا رفتار فرهنگی ما با آن کسی که مدعی هستیم، حاضریم جانمان را در راهش بدهیم، این قدر متفاوت است؟ مگر ما نمی‌گوییم، خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست؟ آقا می‌گوید خون نخواستم. من سال هفتاد و یک، هفتاد هشتاد کتاب را اسم آوردم. راجع به هر کدام بین یک پاراگراف تا یک صفحه، مطلب نوشتم. آی بچه بسیجی که می‌خواهی جان خودت را فدای من بکنی، من نوشتم که همه باید این کتاب را بخوانند. نه تنها در ایران، حتی باید ترجمه و در دنیا منتشر بشود. بیست سال از این حرف من گذشته و تو اسم این کتاب را هم نشنیده‌ای.

تو چطور ادعا می‌کنی که پیرو و مطیع من هستی. مگر نمی‌گوییم، مهم‌ترین میدان ما میدان فرهنگ است. مهم‌ترین مشکل ما مشکل فرهنگی است. مگر ما رهبر نداریم؟ مگر ما ول هستیم؟ اگر ما رهبر داریم، اگر ولی فقیه داریم، ولی فقیه دارد جاده را باز می‌کند و می‌گوید، از این راه برو. این کار را بکن. پس ضلع دوم نقد، کارهای خوب را ببینید. امر به معروف بکنید. فیلم‌های خوب را ببینید. از آنها حمایت کنید. اخیراً یکی از نویسندگان دفاع مقدس را دیدم. گفت، آقا برای من پیغام فرستاده است که فلانی دارم کتابت را می‌خوانم. مثلاً صفحه دویست هستم. وقتی کتاب تمام شد، برای تو یک چیزی می‌نویسم. در همین چند سال اخیر شما نگاه بکنید. کتاب دا، کتاب نورالدین پسر ایران، آقا بیکار است؟ هر کدام از این کتاب‌ها هفتصد صفحه است. مگر من و شما از رهبری فارغ‌تر هستیم؟ فکر می‌کنم بتوانم این ادعا را بکنم. یک مدیر فرهنگی در جمهوری اسلامی نشان بدهید که بیشتر از آقا کتاب بخواند. مشکل ما این است که رهبر هم داریم و اعتنا نمی‌کنیم. دارد راه را هم نشان می‌دهد.

آقا در همین صحبت‌هایش با اهل فرهنگ می‌گوید، بنده و خانواده‌ام معمولاً شب‌ها که می‌خوابیم، کتاب دست‌مان است. وقتی چشمان ما روی هم می‌رود، کتاب از دست ما می‌افتد. این رهبر ما است؟ اگر رهبر ما است، پس ما باید یک سنخیتی با او داشته باشیم.

آقا هر سال شعرای کشور را جمع می‌کند. پیرمرد دو سه ساعت وقت می‌گذارد. برای آقا سه ساعت در یک محفل نشستن، آسان نیست. یکی از دفعاتی که من با دوستان شاعر توفیق پیدا کردم و در آن جلسه بودم. این را به چشم دیدم. جوان هیجده ساله روستاهای فارس، قبل از جلسه نماز است. نماز مغرب را می‌خوانند و بعد از افطار به جلسه می‌روند. آقا او را دیدند. گفت، آقا من فلانی هستم. اسمش را گفت. هادی فردوسی. آقا شروع کردند از حفظ یکی از رباعیات او را خواندن. او همین جور محو مانده بود. دبیرستانی بود. من بچه هفده هیجده ساله سروستان فارس، چه بسا امام جماعت روستای ما، من را نمی‌شناسد. آقا چه جوری هم من را می‌شناسد و هم شعرم را از حفظ است.

این یعنی چه؟ آقا شعر او را قبلاً در مجله‌ای دیده بود. خوشش آمده بود. دیده بود شعر مایه‌داری است. بچه مستعدی است. از بچه هفده هیجده ساله تا پیرمرد هفتاد هشتاد ساله، شعر می‌خوانند. آقا دو سه ساعت حوصله می‌کند. می‌نشیند و گوش می‌کند. می‌خواهد چکار بکند؟ می‌خواهد وقت گذرانی بکند؟ نه! می‌خواهد به جامعه مؤمنین پیام بدهد. هنرمندان‌تان را، آنهایی که دارند برای اسلام و انقلاب کار می‌کنند، آنهایی که دارند برای فرهنگ دینی جامعه کار می‌کنند، تحویل بگیرید. شأن شما از من رهبر که بالاتر نیست.

ائمه جمعه و ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی

آقای امام جمعه، تو بیست سال است داری این جلسه رهبری با شعرا را می‌بینی،‌ یک بار شده است که خودت این کار را بکنی؟ آقا سینما حرام است. تئاتر حرام است. موسیقی حرام است. شعر هم حرام است؟ می‌گوییم نظر فقهی تو متفاوت است و به آنها مشکوک هستی. عیبی ندارد. قبول کردیم. شعر که از زمان پیغمبر تا حالا بوده است. این ضلع دوم نقد. باید کارهای خوبی را که تولید می‌شود، تحویل بگیریم. من خدمت شما عرض می‌کنم.

وحید جلیلی

جوشش‌های هنری انقلاب در سال‌های اخیر

الحمدالله و المنه، انقلاب جوشش‌های هنری خوبی دارد. فقط به دهه اول منحصر نمی‌شود. همین الآن، کلی جوان مستعد پرشور انقلابی داریم که از لحاظ هنری هم مایه‌های هنری خوبی دارند. دارند تولید هم می‌کنند. حتی یکی از برکات ماجرای فتنه، این بود که در بخش‌هایی از هنر انقلاب، تجدید مطلعی به وجود آمد. یک نسل تازه نفسی وارد عرصه شده است.

امروز در گرافیک نگاه بکنید. شما کلی جوان حزب‌ اللهی دارید که در هنر گرافیک ایران، حرف برای گفتند دارند. در کاریکاتور حرف برای گفتن دارند. گاهی اوقات یک کاریکاتور کاری می‌کند که ده تا مقاله نمی‌تواند.

از هنرمندان‌مان دفاع بکنیم. لااقل آنها را بشناسیم. در شعر هم همین طور. در شعر که الحمدالله نسبت به جریانات روشنفکری و ضد انقلاب، خیلی جلوتر هستیم. در سینما هم اینجوری است. ایام سالگرد نه دی، جشنواره‌ای تحت عنوان جشنواره مردمی فیلم عمار، برگزار شد.

اسمش را اینجوری گذاشتند که فقط حزب اللهی‌ها بیایند. جشنواره عمار، جشنواره حزب اللهی‌ها است. سیصد تا اثر از نقاط مختلف کشور آمد. از فیلمنامه،‌ از انیمیشن، از مستند، از داستانی، از کوتاه و بلند، انواع و اقسام قوالب سینمایی.

با دوستان در هئیت داوران بحث می‌کردیم. آقای طالب زاده بود. آقای طالبی بود. آقای دکتر فیاض و بعضی دوستان دیگر بودند . اینها می‌گفتند، ما همین جوری، تیمنی و تبرکی به خاطر اسم عمار گفتیم، بیاییم و داوری بکنیم اما الآن همه سر شوق آمدیم. چقدر کار خوب دارد می‌‌آید. بچه حزب اللهی در سیرجان، راجع به زدن هواپیمای ایران در خلیج فارس، انیمیشن تولید کرده است. یک فیلم کارتونی جذاب. اگر شما اینها را تحویل نگیرید، یک عده ناامید می‌شوند و انگیزه‌های آنها ریزش پیدا می‌کند. یک عده‌شان هم به آن طرف می‌روند. به جایی می‌روند که خریدار داشته باشند.

حمایت ار هنرمندان و ادیبان در سیره معصومین

این بحثی است که متأسفانه جدی گرفته نمی‌شود. اگر ما دیندار هستیم، باید به ولی فقیه و رهبرمان نگاه بکنیم. رفتار فرهنگی او را اسوه قرار بدهیم. بالاتر از او، خود پیامبر و ائمه معصومین علیه السلام، آن زمان هنر شعر، هنر برتر بوده، شما ببینید که آنها چقدر حمایت می‌کردند. ماجرای دعبل را همه شنیده‌اند. معنوی و مادی معصومین از هنرمند انقلابی حمایت می کردند . یکی از چیزهایی که مانع می‌شود ما از آثار خوب هنری انقلاب، دفاع بکنیم، این است که: «آقا معلوم نیست اینهایی که توی هنر می‌روند، عاقبت‌شان چی است. ولش کن. از این دفاع نکن!»

من این را با بعضی از آقایان نشسته‌ام و بحث کرده‌ام. از این نوع استدلال‌های غلط گفتند. من در جواب گفتم، حسان بن ثابت کسی است که سابقه‌اش را که نگاه می‌کنید. در دوره جاهلی که اشعار جاهلی می‌گفت. بعد از پیامبر هم که با امیرالمؤمنین همراهی نکرد. ولی در یک مقطعی در خدمت اسلام بود. او که پیامبر خدا بود، عاقبت این آدم را به عیان می‌دید. ولی این باعث نمی‌شد که بگوید، چون ممکن است در آینده گناهی بکند، پس امروزش هم از او دفاع نکنیم. از او حمایت نکنیم. شما ببینید که حضرت چه تجلیل‌هایی از حسان بن ثابت می‌کند.

الحق و الانصاف هم در آن مقطعی که اسلام به زبان بّرای هنر نیاز داشت، از شعر و هنر خودش در مقابل دشمنان استفاده می‌کرد. سید حمیری در دوره امام صادق علیه السلام، مشهور بود که سید حمیری اهل یکی از گناهان کبیره هم هست . ولی موقعی که پای دفاع از مکتب اهل بیت می‌رسید، شجاع‌ترین هنرمندان آن دوره بود. صریح‌ترین حرف‌ها را در قالب هنر خودش خطاب به سلطنت بنی عباس می‌زد.

ببینید که امام صادق چقدر او را حمایت کرد. با این که خیلی آدم متشرع به آن معنا هم نبود. حتی در بعضی از تواریخ هست که پدر و مادرش هم پدر و مادر خوبی نبودند. بعضی‌ها گفتند که پدر و مادرش جزو خوارج بودند. ولی یک عشقی از اهل بیت به دل خودش افتاده بود و مردانه پای این عشق ایستاده بود و از لحاظ هنری هم خیلی آدم قوی‌ای است. هنوز که هنوز است، سید حمیری به عنوان یکی از شعرای مطرح و مشهور تاریخ عرب شناخته می‌شود. می‌خواهم بگویم که ما این نمونه‌ها را داریم ولی اعتنا نمی‌کنیم. باید یک اقبال عامی در شاخه‌های مختلف هنر، فرهنگ و رسانه ما صورت بگیرد. این دو ضلع.

انتقاد به کارهایی که انجام نشده است!

ضلع سومی که باید در هنر و باقی شاخه‌های فرهنگی ما مورد توجه جدی قرار بگیرد، اعتراض به کارهایی است که نمی‌شود. کارهای خوبی که صورت نمی‌گیرد. آن زمانی که آقای خاموشی دستور داد تا ما را از حوزه هنری اخراج کردند. یک عده از دانشجویان جلوی سازمان تبلیغات تظاهرات کردند که چرا تحریریه مجله سوره را اخراج کردید. دلشان هم خوش بود که یک روز به میدان فلسطین رفتیم و آنجا را به هم ریختیم. تحصن کردیم و فلان.

یکی از دوستان به من حرف جالبی زد. گفت، ببین عاقبت ما به کجا رسیده که دانشجویان جلوی سازمان تبلیغات می‌آیند و شروع به اعتراض می‌کنند و می‌گویند، آقا ترا به خدا، این یک دانه مجله را تعطیل نکنید. بگذار این که برای هفت هشت، ده هزار تا بچه حزب‌اللهی دارد منتشر می‌شود، منتشر بشود. در حالی که طرف وظیفه‌اش بوده که صد تا سوره و بهتر از سوره راه بیندازد و مطالبه تو از او باید این بوده باشد. که آن نود و نه تای دیگر کو؟ ولی ما آن قدر عقب نشینی کردیم، عقب نشینی کردیم که ترا خدا این یک دانه را تعطیل نکن. سطح توقع این قدر پایین آمده است.

صرفاً اعتراض می‌کنیم که آقای ارشاد! چرا این فیلم بد را ساخته‌ای؟ در حالی که باید بپرسیم این صد تا فیلم را چرا نساخته‌ای؟ چرا ما یک فیلم راجع به شهید رجایی نداریم؟ چرا در بیست سال گذشته دو تا فیلم راجع به انقلاب اسلامی ساخته نشده است؟ در سینمایی که پول قریب به اتفاق فیلم‌ها را یا دولت کامل می‌پردازد یا بخش مهمی‌ از آن را مشارکت می‌کند. سؤالات ما باید این باشد:کارهای خوبی که انجام نمی‌شود.

آقایان حوزه هنری در جنگ نرم چه کرده‌اید؟

اخیراً دوستان حوزه هنری گفته‌اند که ما حاضر نیستیم، ده پانزده تا از فیلم‌های جشنواره فجر را در سینماهای حوزه هنری نمایش بدهیم. چرا؟ به خاطر این که اینها غیر ارزشی هستند و فلان. یکی نیست از این دوستان سؤال بکند، بزرگترین قرارگاه هنری کشور در دست شما است، بزرگترین پایگاه سینمای انقلاب دست شما است، چرا در سال گذشته شما حتی یک فیلم نساختید؟ در اوج جنگ نرم، اگر تو واقعاً به ارزش‌ها متعهد و ملتزم هستی، باید شبانه روزت در این بگذرد که آن طرف دارند این همه فیلم می‌سازند. این همه شبکه‌های تلویزیونی علیه جمهوری اسلامی راه افتاده است.

تو باید شروع بکنی و علیه او از خودت یک واکنشی نشان بدهی. نه این که بعد از بیست سال بگویی، تولید سینمای حوزه هنری، تعطیل. هیچ کس به اینها گیر نمی‌دهد. کارهای خوبی که نمی‌شود را نمی‌بینیم. وقتی که مدیران فرهنگی ما با چنین نقد معیوبی روبرو می‌شوند یعنی مثلثی که فقط یک ضلع دارد وضعیت فرهنگی را به جایی که الآن هست، می‌کشانند.

بحثم را جمع بکنم. اگر ما می‌خواهیم در وضعیت فرهنگی کشور، تغییر مثبت و تحول درستی انجام بشود، لازمه‌اش این است که ما جریان نقد خودمان را بازنگری و تکمیل بکنیم. اگر این سه تا در کنار هم بود. من معتقد نیستم که فقط به این دو ضلع دوم بپردازیم. نه خیر. اگر کار بدی هم صورت گرفت، باید به آن انتقاد و اعتراض بشود و .. و.. ولی این سه ضلع باید در کنار هم باشند. اگر اینها در کنار هم بود، جواب می‌دهد. اگر نبود، در همین حدی که تا حالا جواب داده، جواب می‌دهد. بیشتر از این توقع نداشته باشید. الگوها را هم گفتم. بهترین الگو خود آقا است. آقا کسی است که در هر سه ضلع حرف می‌زند. منابع و متونش هم موجود است. بروید و حر‌ف‌های آقا را در حوزه فرهنگ و هنر و مدیریت فرهنگی بخوانید.

اگر تصویری که ما از آقا و تفکر حزب اللهی در عرصه فرهنگ داریم به جامعه می‌دهیم، این باشد که آقا ببین. ما آدم‌های بیسواد بی‌هنر بی‌ظرافت بی‌اطلاعی نیستیم. نه تنها از هنر ایران، ما از هنر جهان مطلع هستیم. ما هزار تا رمان خارجی خوانده‌ایم. وقتی که این آدم بیاید و بگوید که فلان رمان، غلط است، خیلی فرق می‌کند با کسی که در عمرش یک داستان هم نخوانده است. در عمرش از یک اثر هنری هم لذت نبرده است.

نقد اثر هنری اگر از زبان یک فرهنگ‌شناس گفته شود، بیشتر اثر دارد

این بخواهد شمشیر بکشد و علیه یک اثر هنری حرف بزند. پذیرش جامعه، نسبت به آن نهی خیلی بالاتر خواهد بود. موقعی که ببیند این حرف دارد از یک منبع فرهیخته صادر می‌شود. از یک منبعی که خودش هنرمند است. هنرشناس و هنرپرور است. وقتی که او بگوید، باید این علف هرز را درو کرد، خیلی راحت‌تر پذیرفته می‌شود. و ما باید با رفتار خودمان، چنین تصویری از تفکر فرهنگی حزب اللهی در جامعه ایجاد بکنیم. انشاءالله خدا توفیق بدهد که این اتفاق بیفتد.

س- در برخی از فیلم‌های رسانه ملی به عنوان مثال، در فیلم ساختمان پزشکان به ترویج اختلاط بین زن و مرد پراخت و به فهم و کمالات مردم توهین کرد. چرا مسؤولین فرهنگی جلوی این گونه فیلم‌ها را نمی‌گیرند؟ علت بدحجابی و فساد در سینمای ایران چیست؟

جلیلی- بله. آن سریالی که اسم بردید. در این زمینه من با شما هم نظر هستم که مشکلات جدی داشت. اما با این مبانی‌ای که عرض کردم، وقتی که می‌خواهیم به سراغ صدا و سیما برویم، صرفاً نباید یقه‌اش را بگیریم که چرا این کار را کردی و این را ساختی. باید ده تا اسم بیاوریم و بگوییم که این ده تا را نساختی. اگر صدا و سیما در الگوی فیلم خانوادگی یا موضوعات دراماتیک خانوادگی، ورود درستی داشت، می‌توانست کلی کارهای خوب بسازد. از خود ماجراهای انقلاب نگاه بکنید.

از چهل و دو به این طرف را بخواهید نگاه بکنید. حتی قبلش. تا مشروطه و جنبش تنباکو. فقط بخواهید نقش زنان را بررسی بکنید، زن مسلمان از جنبش تنباکو در صحنه حاضر بوده است. چقدر از اینها ساخته شده است؟ حتی در حرمسرای ناصرالدین شاه، قلیان‌ها را شکستند. از آنجا بگیر و بیا تا دوره رضاخان. بیا تا دهه بیست. بیا تا پانزده خرداد چهل و دو. بیا تا خفقان دهه پنجاه، تا پیروزی انقلاب، تا حوادث قبل از جنگ. انواع و اقسام ماجراهای سیاسی و کودتاها و ترورها و فلان. تا جنگ تحملیلی، تا ماجراهای بعدش. مشحون و مملو از سوژه است. کلی کتاب‌هایش هم منتشر شده است.

آقای برادر رسانه ملی، تو سوژه می‌خواهی؟ این همه سوژه در همین کتاب‌هایی که تا حالا منتشر شده، هست. که جذاب و رسانه‌ای هم هست. که سرگرم کننده هم هست. باید یقه اینها را گرفت و گفت چرا اینها را نمی‌سازید؟ چون صدا و سیما بالاخره باید یک چیزی بسازد. وقتی در این حوزه نرود، یک مشت آدم‌هایی که اصلاً ذهنیت دینی ندارند و فضا و سبک زندگیشان نسبتی با انقلاب و دین ندارد، می‌آیند. از کوزه همان برون تراود که در اوست.

به او اعتراضی نیست. او دارد خودش را بروز می‌دهد. پس جنس مواجهه‌مان را با دستگاه‌های فرهنگی و مدیریت فرهنگی عوض کنیم. اگر بخواهم کاربردی حرف بزنم. هر موقع از یک برنامه‌ای، فیلمی، کتابی، مقاله‌ای ناراحت و عصبانی شدیم و به ما برخورد، ضمن این که در چهارچوب خودش به آن اعتراض می‌کنیم، در کنارش لیست بکنیم. مثلاً طنز. ساختمان پزشکان قرار بود، طنز باشد. طنز هم نبود. یک طنز لوس و خنکی بود. در طنز چه می‌توانستی بگویی که نگفته‌ای؟ آیا ما طنزنویس حزب اللهی نداشتیم که تو بتوانی جذب بکنی؟

بعضی از همین طنزنویسانی که رسانه ملی اینها را برد و بر صدر نشاند و میلیاردها تومان خرج ساخت آثار اینها کرد، از توی همین مجله‌های روشنفکری پیدا کرده بود. یعنی در فلان مجله روشنفکری طنزنویس بود، داشت می‌نوشت و رسانه ملی پیدایش شد و گفت، بیا برای ما بنویس. و ما بچه حزب اللهی طنز نویس داشتیم که طنزش هم به شهادت کارشناسان و اهل فن، از طنز آن یکی ضعیف‌تر نبود. بلکه در مواردی بالاتر بود و این هیچ وقت صدا نشد که آقا، بیا و یک کاری برای ما بکن.

وحید جلیلیس- حضور بانوان در مجامع ورزشی و مسابقات بین‌المللی، با توجه به مغایرت آن با شریعت ما نظر آقا در مورد این قضیه چیست؟

جلیلی- این یک بحث فقهی است و باید استفتا بکنید. بنده هم در مقام افتا نیستم.

س- می‌گویند، احمدی نژاد با رفسنجانی بر علیه رهبری هم‌عقیده شده‌اند. نظر جنابعالی چیست؟

جلیلی- «آقای می‌گویند» در این کشور زیاد حرف می‌زند. می‌گویند …می‌گویند… اگر بخواهیم به حرف های «آقا می‌گویند» اعتنا کنیم که …

س- متأسفانه بخش وسیعی از مردم کشورمان غرب شیفته هستند و علاقه‌ای به ایدئولوژی اسلامی و هنر دینی ندارند.

جلیلی- من این را قبول ندارم. دلیلش هم این است که حتی در همین سینمای ما هم که مثال می‌زنیم، پر فروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای بعد از انقلاب، فیلم‌های حزب اللهی بوده است. شما آژانس شیشه‌ای را ببینید. با یک مخاطب خیلی وسیعی روبرو شده است.

لیلی با من است را ببینید. مردم از نور فرار نمی‌کنند. بله. اگر شما بخواهید ادای حزب اللهی بودن را در بیاورید، ملت دیگر الآن آموخته شده‌اند و تا فیها خالدونت را هم می‌شناسند ولی این که ما بخواهیم توده‌های وسیع ملت را متهم بکنیم، اینجوری نیست. امروز مطمئناً نمی‌شود این کار را کرد. این همان ملتی است که شصت و چهار درصدش می‌آیند و در همین انتخابات اخیر شرکت می‌کنند. علیرغم همه فشارها، علیرغم فشارهای تبلیغاتی، تحریم‌ها و مسایل اقتصادی و…و… باید این ملت را بالای سرمان بگذاریم. باید دست آنها را ببوسیم.

ما چه محصول خوبی به اینها عرضه کردیم و اینها استقبال نکردند؟من دارم می‌گویم. وقتی فرهنگ برای خود حزب اللهی‌ها، موضوعیت نداشته باشد، کتابی را که آقا بیست سال پیش تقریض نوشته، آقای رحیم مخدومی، کتاب شما را خواندم و مست شدم. تعبیر آقا است. بعد از بیست سال، بچه حزب اللهی حاضر نیست برود و این را بخواند، من بگویم، بچه حزب اللهی تو بی‌دین هستی؟!! تو از اثر هنری دینی خوشت نمی‌آید؟! نه آقا.

برایش مسأله نیست. اگر یک کار تبلیغاتی خوب صورت بگیرد و به او برسد، همین کتاب “خاک‌های نرم کوشک “که آقا اسم آورده است. الآن فکر می‌کنم، به چاپ صد و هفتادم رسیده است. فکر کردید که مخاطبین این چه کسانی هستند؟ همه خانم‌های چادری و بچه‌های حزب اللهی هستند؟ در آخر کتاب نامه بعضی از کسانی که این کتاب را خوانده‌اند و در آنها تحول ایجاد شده را نوشته است. که چه تیپ‌های متنوع و مختلفی این کتاب را خوانده‌اند و از آن تأثیر گرفته‌اند. شما کار خوب عرضه بکنید و بعد بگویید که مردم رد کردند! اینجوری نیست. بله.

باید مایه هنری خوب داشته باشد. صرفاً شعار بدهی و سخنرانی و موعظه بکنی، نه. در هنر جواب نمی‌دهد. فیلم باید اول فیلم باشد. داستان باید داستان باشد. شعر باید شعر خوبی باشد. نه این که تو وزن و قافیه را هم خوب بلد نیستی و هی بگویی، من در این شعر از حضرات معصومین تعریف کرده‌ام. شعرت شعر نیست.

ممکن است، منظور تو محتوای خوبی بوده که بگویی ولی تو محتوای خوب را در قالب هنرمندانه خوب عرضه بکن و ببین چه کسی پس می‌زند؟این ملت کسانی هستند که حافظ را روی چشمشان گذاشتند. محتشم را روی چشمشان گذاشتند. چه کسی این را حفظ کرده است؟ آن زمان که چاپ نبوده است. بودجه و سوبسید دولتی که پشتش نبوده است. این ملت سینه به سینه اینها را حفظ کرده‌اند. همان ملت است. همین الآن هم نمونه‌های متعدد داریم. کار خوب عرضه بشود و دلنشین باشد، ملت؛ به جز یک اقلیت خیلی محدودی که قابل ذکر نیستند. الحمدالله و المنه، اکثریت ملت ایران هنوز که هنوز است، مبانی جامعه ما جامعه دینی است.

س- خواهشمند است به طور مبسوط راجع به سینمای کشور و همچین فلسفه ایجاد برنامه تلویزیونی پروپاگاندای هفت و شخص مجری آن و جهت‌گیری آن و اصرار صدا و سیما به بودن چنین برنامه‌ای را توضیح دهید؟

جلیلی- فعلاً بیست تا از نشریات و رسانه‌های جبهه فرهنگی انقلاب، از آقای برادر ضرغامی تقاضای یک مناظره‌ای کرده‌اند که ایشان با کمال کمرویی این درخواست را بایکوت کرده است. من یادم هست. یک خانم بازیگری در یک رسانه اینترنتی، اعتراض کرده بود که چرا عکس من را در تیزر فیلم فلان پخش نکرده‌اند. شخص آقای ضرغامی آمد و مصاحبه کرد. برای این که از دل آن خانم بازیگر در بیاورد. گفت، من کسی که این کار را کرده بود,بازخواستش کردم که چرا این کار را کردی. خانم فلانی ناراحت شده است. حتماً باید عکس ایشان نمایش داده بشود. یعنی آقای ضرغامی بلافاصله به درخواست یک خانم بازیگر و یک چیز کوچک این‌جوری، واکنش نشان داد. حالا پنج شش روز است یک جمعیت معتنابهی از رسانه‌های جبهه فرهنگی انقلاب، یک نامه رسمی علنی سرگشاده به ایشان زدند و ایشان خودشان را در مقامی نمی‌بیند که بخواهد به این مجلات و رسانه‌ها جواب بدهد. می‌گوید، اینها کی هستند که از من جواب بخواهند.

مقام من خیلی بالاتر از این حرف‌ها است. فعلاً ما منتظر هستیم راجع به این برنامه و مشی آن و کارهایی که دارد می‌کند، آقای ضرغامی پاسخ بدهد. اگر پاسخ ندهد، در روزهای آتی با حرکت‌های بعدی مواجه خواهد شد.

س- چرا صدا و سیما از افرادی مانند ده‌نمکی حمایت نمی‌کند؟ بارها به آقای ده‌نمکی تذکر داده‌ایم که چرا از بزرگان ما فیلم نمی‌سازید تا نسل جدید با سبک مبارزه با طاغوت آشنا بشوند. مبارزانی همچون رجایی.
جلیلی- تا آنجایی که خبر دارم. آقای ده‌نمکی دارد در صدا و سیما، سریالی کار می‌کند. فکر می‌کنم در پیش تولید است. البته نمی‌شود اکتفا کرد. شاید ده‌نمکی نمونه خوبی است. یک بچه حزب اللهی، ضمن انتقاداتی هم که ممکن است خیلی‌ها به او داشته باشند، به سینما رفت و با فیلم اولش، رکورد تاریخ سینمای ایران را شکست. فیلم دومش همان رکورد را تکرار کرد. ولی با اتکا به قابلیت‌های فردی خودش این کار را کرد.

یعنی هنر مدیریت جمهوری اسلامی نبود که او وارد سینما شد. ولی این نشان می‌دهد که در بچه حزب اللهی‌ها استعداد زیاد است و به مراتب بیشتر از آن طرفی‌ها است. اگر ما یک مدیریت فرهنگی درست داشته باشیم، همین صدا و سیما برای تربیت نیرو یک دانشکده دارد. از آن چه کسی در می‌آید؟ آقای بهمن قبادی. آقای جعفر پناهی. اخیراً شنیدم دارد در دانشکده صدا و سیما یک تحولاتی صورت می‌گیرد که خروجی‌هایش یک مقدار بهتر بشود. اگر مدیریت فرهنگی ما میدان باز کند و دغدغه‌اش این باشد که طیف بچه حزب اللهی‌های مستعد و با انگیزه را، با همت و پشتکار را، نه کسانی که صرفاً به خاطر این که ریش دارند و حزب اللهی هستند و ادعای ولایتی بودن می‌کنند، به آنجا بروند و رانت و امکانات عجیب و غریب بگیرند. نه. به نظر من بعضی از اینها از روشنفکرها خطرناک‌تر هستند.

می‌خواهم بگویم که ما در کشور، بچه‌های سالم و مستعد کم نداریم. اگر مدیران فرهنگی ما تدبیر داشته باشند، می‌توانند اینها را به کار بگیرند و خیلی زود هم جواب می‌دهد. که وارد عرصه‌های مختلف فرهنگی و از جمله سینما و تلویزیون بشوند.

س- ای برادر، این یقه‌ای که می‌گویید باید گرفته شود، یک تلفن صد و شصت و دو صدا و سیما است. با توجه به القائات همه جانبه صدا و سیما روی افکار مردم، بفرمایید راهکارهای یقه‌گیری و انتقاد و پیشنهاد برای به نتیجه رسیدن جدی، چیست؟ با توجه به تولیداتی که منافع آن به جیب اسرائیل می‌رود تا با پول آن علیه مسلمانان فعالیت بشود، مثل پپسی یا نستله. مراکز فرهنگی، عکس العمل درستی نشان نمی‌دهند و حتی صدا و سیما هم. به نظر شما وظیفه ما چیست؟

جلیلی- راجع به این که راهکارهای رساندن صدای ما به فضای مدیران و مسؤولین و بقیه مؤثران فضای فرهنگی چیست، عرض بنده این است که تا دیدگاه ما تصحیح نشود تا آن مثلث نقد در ذهن ما شکل نگیرد و به آن اعتقاد پیدا نکنیم، به آن راهکارها نمی‌رسیم.

اگر این مبانی را قبول بکنیم و خودمان به آن متصف بشویم، گام اول این است. تعارف هم در آن نیست. اگر تو می‌خواهی در عرصه فرهنگ، وارد مطالبه بشوی، وارد امر به معروف و نهی از منکر بشوی، باید حتی الامکان هر کسی در اندازه خودش، سهمی از مصرف فرهنگی را داشته باشد. نمی‌شود من از عرصه فرهنگ هیچ اطلاعی نداشته باشم. از عرصه کتاب هیچ اطلاع و اشرافی نداشته باشم. لااقل بگویم من در یکی دو عرصه ورود می‌کنم. چهار تا کتاب می‌خوانم. چهار تا مستند می‌بینیم.

چهار تا کاریکاتور می‌بینم. چهار تا گرافیست را می‌شناسم. اولیش شناخت است. کسی که می‌خواهد وارد این عرصه بشود، اولینش این است که شناخت خودش را ارتقا بدهد. اطلاعات خودش را یک کم وسیع بکند. این را که می‌گویم، به این معنا نیست که حالا چهار سال، شش سال به دنبالش بروید. نه. واقعاً اگر اراده بکنیم. تابستان در پیش است. دوستان دانشجو و دانش‌آموز می‌توانند از این فرصت کلی استفاده بکنند. در همین تابستان شما می‌توانید کلی کتاب بخوانید.

در فرمایشات آقا هست. می‌گویند، کلی از این رمان‌ها را من در اتوبوس خوانده‌ام. اگر کسی اراده‌اش را داشته باشد، وقتش را هم پیدا می‌کند. در رفت و آمدهاکتاب خوانده‌اند. باید محافل فرهنگی حزب اللهی را بشناسید. وقتی که جشنواره عمار برگزار شد، بگذار اینجا بگویم. عیب ندارد. گفتیم، اسمش را جشنواره عمار گذشتیم. سالگرد نه دی. فیلم‌هایی هم که هست، علیه فتنه و فلان و فلان. بنده از یکی از مسؤولین بسیج تهران خواهش کردم. شما این همه می‌گویید، طرح صالحین داریم. واحد فرهنگی مساجد فلان داریم.

بسیج و کار فرهنگی‌یی که نمی‌شود

گفتم، فقط مساجد اطراف سینما فلسطین را مطلع بکنید. شما که هی ‌آمار می‌دهید. پارسال بسیج هفده هزار و دویست پنجاه و چهار تا و نصفی بوده و امسال هیجده هزار و نهصد و پنجاه و شش تا شده است. در عمل ببینیم که چند مرده حلاج هستید. سالگرد نه دی. خود آقا تأکید کردند که سالگردش را باشکوه بگیرید. سینما فلسطین و نزدیک خودتان. گفتم، پنجاه تا بسیجی بیاورید. گفتند، پنجاه تا چی است.

به ما کارت بده، ما چند هزار تا نیرو داریم. گفتم، چند تا کارت می‌خواهی؟ پنج هزار تا خوب است؟ گفت، بیشتر ندارید؟ گفتم، هفت هزار تا خوب است؟ گفت، حالا بفرست. یک کارش می‌کنیم. من به ایشان هفت هزار تا کارت دادم و یک نفر را هم نیاورد. از آن سیستم یک نفر هم نیامد. یک نفر! دروغ نباشد. چرا. یک نفر از مسؤولینشان، یک بار آخر شب آمد و یک بحث نیم ساعته‌ای هم با هم کردیم. کو؟ همین مساجد اطراف. مگر شما نمی‌گویید که ما در جنگ نرم هستیم و تهاجم فرهنگی، ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده. آقا گفته که بروید و کار فرهنگی بکنید. راجع به فتنه فیلم بسازید. خوب، بیا. کجا هستید؟ آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی. شما فکر کردید، این مجامع روشنفکری که جشنواره می‌گذارند، نشست می‌گذارند. فکر می‌کنید، چند نفر شرکت می‌کنند؟ بسیاری از این نشست‌های آنها که فردا در روزنامه‌ها با آب و تاب، در سایت‌هایشان خیلی پر طمطراق و عکس‌هایی که از این طرف و آن طرف می‌گیرند و چاپ می‌کنند، با بیست نفر، سی نفر، پنجاه نفر برگزار می‌شود. آدم از این دلش می‌سوزد که پتانسیل حزب الله در این عرصه خیلی بالاتر از آنها است. اگر جامعه متدینین ما یک تکانی به خودشان بدهند، آن طرف فرو ریخته است. اگر راه درستش را بروند.

گفتیم جشنواره عمار است. ما می‌خواهیم کاملاً حزب اللهی باشد. هر کس از مسؤولین آمد، باید ردیف دوم بنشیند. ردیف اول، همه مادرهای شهدا. یکی از دوستان بنیاد شهید همکاری کرد. اصلاً جشنواره متبرک شد. مادرهای شهدا آمدند. به هر کدام یک گل دادیم و نشستند. همین حضور اینها. فیلمسازی که می‌آمد، کافی بود که اینها را ببیند و عزمش جزم‌تر بشود. هر چقدر هم روشنفکرها بخواهند به او فحش بدهند که تو برای انقلاب فیلم ساخته‌ای. بگوید، این برای انقلاب، بچه‌اش را داده است. حالا تو داری به من فحش می‌دهی که برای انقلاب فیلم ساخته‌ای. می‌شود این فضاها را ساخت. ما روز نماز جمعه زرنگی کردیم و در نماز جمعه یک سری اطلاع رسانی کردیم. نماز جمعه هم برای خودش اوصافی دارد.

تبلیغات نماز جمعه برای آثار هنری انقلاب اسلامی به کار گرفته شود

من می‌گویم، تریبون نماز جمعه، هر هفته باید بهترین کارهای هنری حزب اللهی که در شهر می‌خواهد صورت بگیرد را اعلام بکنند. بگویند، چهار تا کتاب منتشر شده، ملت بروید و بخرید. این تئاتر خوب روی صحنه آمده است، بروید و ببینید. این فیلم خوب آمده است. چرا این کار را نمی‌کنید؟ پیامبر از تریبون خودش استفاده می‌کرد. پیامبر برای حسان تریبون درست می‌کرد. با انصاف ها !، شما از پیامبر بالاتر هستید؟ چرا این کارها را نمی‌کنید؟ ده‌ها هزار نفر در یک همایش اسلامی آمده‌اند. هر هفته می‌آیند و آنجا جمع می‌شوند. این می‌تواند چه پتانسیلی در کل جامعه ایجاد بکند. در همان ماجرای جشنواره عمار، روز جمعه‌اش خیلی خوب شد. طیفی از بچه‌های نماز جمعه‌ای آمدند. سینما فلسطین هم نزدیک بود.

سینما فلسطین پر شده و صدها نفر نشسته‌اند و دارند فیلم او را می‌بینند. من می‌دانم که چه انرژی‌ای به این آدم تزریق می‌شود. این برای او تا سال دیگر بس است. اگر با او دعوا هم بکنند. اگر بگویند، پول هم به تو نمی‌دهیم. همان انرژی‌ای که از نفس مردم به او رسیده است. چرا مداحی این قدر پیشرفت می‌کند؟ چون با مردم نفس به نفس است. مردم می‌روند و حقش را می‌دهند. نه که به او پاکت بدهند، می‌روند و با او هم‌ناله می‌شوند. ما کلی فیلمساز اهل بیت داریم. مستندساز اهل بیت داریم. کاریکاتوریست اهل بیت داریم. گرافیست اهل بیت داریم. اینها منتظر هستند که یکی بیاید و با اینها هم‌ناله بشود. اینها را داریم.

اگر پاتوق‌های فرهنگی انقلابی تقویت شود، حزب‌الله جان می‌گیرد

به این بحث برگردم. می‌خواستم این را عرض بکنم. اگر پاتوق‌های هنری حزب اللهی تقویت بشود. سودش که فقط به اینها نمی‌رسد. به خود شما هم می‌رسد. تعارف که نداریم. ما در خانواده‌های خودمان، یک بچه دبستانی داریم، یک بچه دبیرستانی داریم، دانشجو داریم. در این جامعه‌ای که از انواع و اقسام محصولات فرهنگی ضد ارزشی پر است. فقط که نمی‌توانیم به او بگوییم، این کار را نکن. اینجا نرو. آن را نبین. این را نشنو و…. تو به عنوان پدر بخواهی در خانه مدیریت فرهنگی بکنی، باید به مسجد که می‌روی، حاج آقا بین دو نماز، هر هفته دو تا کتاب کودک به تو معرفی بکند. که داریم. اتفاقاً عرصه کتاب کودک عرصه‌ای است که بچه حزب اللهی‌ها خیلی خوب در آن کار کرده‌اند.

انواع و اقسام کتاب‌های شعر و داستان و نثر و… خیلی کارهای خوبی شده است. صدها عنوان کتاب خیلی خوب هست. ولی آقای امام جماعت، باید اینها را بشناسی که به مأمومینت از این سرویس‌ها بدهی. بابا از مسجد می آید به او بگوید: این فیلم را هم ببین! الآن کلی فیلم‌های خوب چه در بحث‌های اخلاقی و چه بحث‌های سیاسی ساخته شده است. اصلاً به دست ملت نمی‌رسد. اگر این کار را کردید، هنرمند شما اگر پشتوانه شما را داشته باشد، دیگر لازم نیست که شما مستقیما بروید و در مقابل فلان مدیر فرهنگی قد علم بکنید و …. مدیر فرهنگی می‌داند که وقتی این هنرمند حرف می‌زند، صدها هزار نفر پشت سرش هستند.

فیلمش را دویست هزار نفر دیده‌اند. دیگر نمی‌تواند این آدم را دست کم بگیرد. کتابش را ده هزار نفر خوانده‌اند. وقتی که این پاتوق‌ها فعال بشوند و جان بگیرند، الحمدالله یک حرکت‌هایی شروع شده است. پاتوق‌هایی برای فرهنگیان انقلاب راه بیندازیم. خطر این هم این است که هنرمندان انقلاب جمع بشوند و فقط همدیگر را ببینند. نه. باید نفس به نفس با مردم. هنر انقلاب اسلامی، هنر مردمی است. با هنر روشنفکری فرق می‌کند.

یکی از دوستان حرف جالبی می زد. می‌گفت، این محافل روشنفکری گالری دارند. وقتی که شما می‌روید، می‌بینید دو نفر دارند در گالری این بیست تا تابلو نقاشی را نگاه می‌کنند. گفت، مجامع حزب اللهی، مجامع شلوغی است. مجامع روشنفکری، مجامع خلوتی است. اگر ما بخواهیم هنر حزب اللهی هم داشته باشیم، گالری حزب اللهی با گالری روشنفکری فرق می‌کند. گالری حزب اللهی آن است که مردم دست زن و بچه‌شان را بگیرند و بروند کار گرافیک او را ببینند. نقاشی‌هایش را ببینند. فیلم‌هایش را ببینند. کتاب‌هایش را بخرند. و انواع و اقسام قالب‌های فرهنگی که نو به نو دارد ایجاد می‌شود. آن صد و شصت و دو روابط عمومی هم به جای خودش. آن هم خیلی مهم است. بعضی وقت‌ها ما سستی می‌کنیم.

یک کار خیلی راحتی را که می‌توانیم انجام بدهیم، انجام نمی‌دهیم. اینها هم شیوه‌های خوبی است ولی می‌خواهم بگویم، این شیوه‌های غیر مستقیم بهتر است. بعضی وقت‌ها مؤثرتر است. که شما سردارهای خودتان را تنها نگذارید. من این خاطره را ده‌ها بار مطرح کرده‌ام.

روزی که شهید آوینی شهید شد، بیست فروردین هفتاد و دو. من یادم هست. اخبار ظهر اعلام کرد که آقای آوینی و محمد سعید یزدان پرست در فکه شهید شده‌اند. با یکی از دوستان در خوابگاه دانشگاه امام صادق بودیم. آمدیم و دم در اتاق مسؤول فرهنگی بسیج‌مان رفتیم. که یک پارچه سیاه بده تا روی تابلو بزنیم. گفت، مگر چی شده است؟ گفتیم، آوینی شهید شد. گفت، کی؟ گفتیم، مرتضی آوینی. گفت، کی هست؟ گفتیم، سردبیر مجله سوره. گفت، سوره چی است؟ گفتیم، همان که کتاب آیینه جادویش منتشر شده است. گفت، آیینه جادو چی است؟ گفتیم، روایت فتح را که دیدی؟ گفت، آره. گفتیم، یکی بود که صدای گرم و دلنشینی داشت. گفت، ها،‌ او شهید شده است؟خیلی صدایش خوب بود. خدا بیامرزدش!

فردا صبح به زور یک مینی بوسی جور کردیم و به تشییع جنازه رفتیم. موقعی که ما رفتیم، بچه‌هایی که زودتر رسیده بودند، می‌گفتند، آقا را دیدید؟ این کی بوده که آقا به تشییع جنازه‌اش آمده است. این برادری که می‌گویم، مسؤول واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق تهران بود. دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. آوینی را روز شهادتش هیچ کس نمی‌شناخت. از در و دیوار هم شعار مبارزه با تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی می بارید. بزرگترین سردار فرهنگی حزب الله، در بین حزب اللهی‌ها ناشناخته بود. می‌فرستاد، می‌رفتند و راجع به بوسنی فیلم می‌ساختند. خطر مرگ را تحمل می‌کردند و با چه زحمتی به آنجا می‌رفتند و در آن شرایط خطرناک فیلم می‌ساختند و می‌آوردند. صدا و سیما به راحتی فیلمش را سانسور می‌کرد. می‌گفت پخش نمی‌کنیم. چرا؟ چون می‌دانست که پشتوانه‌ای ندارد. شما به خر فلان آدم سیاسی بگو یابو. در کشور یک جنجالی درست می‌کنند.

چه چپ و چه راستش ولی هنرمند انقلاب کار خوب بکند و تحویلش نگیرند کجا می‌خواهد برود؟ اصلاً کی او را می‌شناسد؟ پس شیوه بهتر این است که سرداران و سربازان عرصه فرهنگ را بشناسید. همین شناختن شما حمایت است. ترویج اینها حمایت است. شما یک داستان خوب دیدی، به بقیه هم بده که بخوانند. این را دختر من خوانده و خوشش آمده، بده به دخترت بخواند. پسر من این فیلم را دیده، روی او تأثیر گذاشته است.

بده پسر تو هم ببیند. کار زیاد داریم. هنر چیزی است که جایگزین ندارد. این هم از تعابیر خود آقا است. آقا می‌گوید، انقلابی که در قالب هنر ریخته نشود، ماندگار نخواهد بود. این تعبیر آقا است. هنر جایگزین ندارد. که مثلاً بگوییم، هنر هم نداشته باشیم، با راهپیمایی حلش می‌کنیم. با انتخابات حلش می‌کنیم. اینجوری نیست. هنر و کار فرهنگی یکی از ضرورت‌ها و نیازهای قطعی و حتمی غیر قابل جایگزین است.

س- پوستر فیلم‌های ساخته شده بر مبنای سکولار است. اخیراً فیلمی سریالی ساخته شده که خیلی فیلم مشکل‌داری هم هست. حرف‌های فلان رد و بدل می‌شود. و معلوم نیست به کجا ختم شود. برای این که جوان‌های حزب اللهی به این سمت بیایند، چکار کرده‌اید؟ نگاه مثبت و به بالا شما را هواپیماساز می‌کند و بالعکس نگاه به پایین و منفی در شما این سؤال را ایجاد می‌کند که چرا چتر نجات نمی‌سازد. واین در حالی است که در هر ثانیه، خدا می‌داند چند سورتی پرواز صورت می‌گیرد. ولی به ندرت نیاز به چتر نجات هست. ضمناً ضرورت اتصال به کر به این معنی که هنر و امثالهم را محدود زمان حال نکنید و با محدود کردن، مظلوم نکنیم و از پتانسیل‌های گمنام مردمی، خود را محروم نکنیم. این فقط هنر را شامل نمی‌شود. در همه موضوعات حتی غیر فرهنگی هم متأسفانه موضوعیت دارد.

جلیلی- یک واژه‌ای اینجا آمد و من یک نکته‌ای یادم آمد. این را هم بگویم و بحث را تمام بکنم. نمی‌دانم این بحث را چقدر بتوانیم به عنوان یک بحث اصولی مطرح بکنیم و چقدر به عنوان یک بحث ذوقی. حداقل در حد ذوقی به نظرم این مثال می‌تواند بخشی از مسأله فرهنگ را در جامعه امروز ما طرح بکند. در فقه ما یک بحثی به نام آب کر و آب قلیل داریم. می‌گویند، به مجرد این که یک قطره نجاست به آب قلیل برسد،‌ نجس می‌شود. باید کلش را دور بریزیم. ولی آب کر، هر چقدر هم که نجاست در آن ریخته بشود، تا وقتی که طعم و بویش عوض نشده است، آب طاهر است. می‌خواهم از این چه استفاده‌ای بکنم؟ در بحث ممیزی و نظارت بر کالاهای فرهنگی و هنری، اول انقلاب، شهید بهشتی بود. آقای مصباح بود. آقای مفتح و مطهری بودند.

در آن شرایط آقایان کیانوری و احسان طبری می‌آمدند. خدا را هم انکار می‌کردند. می‌گفتند، کدام خدا؟ بحث می‌شد. چرا؟ چون ما به اندازه کافی آدم داشتیم. می‌گفتیم، تلویزیون هم در اختیار تو. می‌خواهی خدا را انکار بکنی. بیا خدا را هم انکار بکن. یا مبانی اجتماعی اسلام را انکار بکن. می‌نشینیم و جواب می‌دهیم. یعنی آزادی‌هایی که شما می‌دهید، تابعی از داشته‌های فرهنگی و فکری‌ای که دارید، است. اگر در جامعه بتوانید، تولیدات فرهنگی و هنری و رسانه‌ای ارزشی خوب به میزان کافی، تولید بکنید. اتفاقی که می‌افتد، چی است؟ این است که اگر چهار تا اثر بد هم آمد،‌ توی آن هضم می‌شود. حل می‌شود ولی اگر شما برای کار مثبت و ایجابی، هیچ کاری نکنید. خودت کتاب و فیلم خوب تولید نکنی. من اخیراً در جایی صحبت کردم. گفتم، ما سالی پنج تا قلاده‌های طلا بسازیم، در وضعیت سینمای ایران کلی تأثیر می‌گذارد.

جریان روشنفکری در آن تضعیف می‌شود. بدون این که بخواهیم فلان فیلم را مستقیم توقیف بکنیم یا مجوز به آن ندهیم یا… یا.. شما فکر بکن. سینمایی باشد که سالی ده تا، بیست تا آژانس شیشه‌ای و زیر نور ماه و لیلی با من است و بچه‌های آسمان و قلاده‌های طلا از توی آن در بیاید. ولی وقتی که شما در این عرصه کار نمی‌کنید، روز به روز ضعیف‌تر می‌شوید. کسی که یک بدن قوی داشته باشد، اگر مریضی سختی هم بگیرد، از آن مریضی عبور می‌کند ولی کسی که خودش فرتوت باشد و بدن قوی نداشته باشد، گاهی اوقات ممکن است یک پشه او را از کار بیندازد. شاید بشود در عرصه فرهنگ هم این مثال را زد. اگر ما خوب کار بکنیم. کار ایجابی بکنیم.

همان مثلث نقد که عرض کردم. کارهای خوبی که نمی‌شود را بگوییم که چرا نمی‌شود. ما این همه موضوع و ماجرا داریم، چرا فیلم ساخته نمی‌شود؟ کارهای خوبی که تولید شده است. بگوییم دمت گرم. دستت درد نکند. آن را ترویج بکنیم. اگر این کار را بکنیم، اتفاقاً در عرصه کنترل و ممیزی و نظارت، خیلی موفق‌تر خواهیم بود. یعنی خود اینها فضا را کنترل می‌کند. وقتی که فضا و مجموعه گفتمان مال شما باشد، بگذار آنها هم یک گوشه‌ای هر چه دلشان می‌خواهد، بگویند. ولی اگر تولید را تعطیل کنید و خودتان محصولات با محتوا و جذاب ارائه نکنید چون فرهنگتان مثل آب قلیل می شود هرلحظه باید از یک قطره نجاست هم بترسید .

والسلام

  1. یاسین
    15 اکتبر 2012

    حرف‌هاش واقعاً عمیق و مفید بود
    خیلی استفاده کردم
    آقا ممنون

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.