به گزارش تریبون مستضعفین در پی نامه ۴۳ تن از اقتصادانان کشور به احمدینژاد در خصوص معضلات اقتصادی کشور جمعی از پژوهشگران اقتصادی به آن پاسخ گفتند. در جوابیهی جمعی از جوانان پژوهشگر و تحلیلگر اقتصادی، بر بیانیهی 43 تن از مدرسان اقتصاد آماده است:
«انقلاب اسلامی، یک تحول صرفا سیاسی نبوده و نیست. بلکه عمیقا ظرفیتهای فرهنگی و حتی علمی داشته و دارد که به دلیل فضای سکولاریستی حاکم بر علوم انسانی و دانشگاه های کشور، این ظرفیتها همچنان مهجور مانده و بطور کامل و عملاً بر اداره کشورحاکم نشده است. نمونه ای از این ظرفیتهای عینیت یافته را می توان در خیزهای بلندی همچون توسعه روستایی در دهه اول انقلاب در قالب جهادسازندگی، ریشه کنی بیسوادی در قالب نهضت سوادآموزی، الگوی اعجاب برانگیز پشتیبانی مهندسی جنگ در طول دفاع مقدس، خودکفایی در صنایعی همچون نیروگاهسازی و ده ها تجربه دیگر که ذکرش در این مجال نمیگنجد، مشاهده نمود. این تجارب ارزشمند انقلاب هرچند برای طیفی از مدرسان و محققان دانشگاهی ما غیرواقعی و یا غیرعلمی جلوه می نماید و خود را در ورود علمی و الگوپردازی برای این تجارب عینی، مسئول نمیدانند، اما اتفاقاً در بحرانهای اقتصادی امروز غرب، شاهد گرایش برخی اندیشمندان غربی به بررسی علمی این الگوها به منظور جایگزینی با الگوهای سرمایه داری هستیم. آنچنانکه جهادسازندگی ایران، امروز در دانشگاه پریسنتون آمریکا مورد پژوهش علمی قرار گرفته و یا اندیشمندان آلمانی از محققان دانشگاه امام صادق (ع)، الگوی بانکداری اسلامی درخواست میکنند.»
متن کامل جوابیهی جمعی از جوانان پژوهشگر و تحلیلگر اقتصادی، بر بیانیهی 43 تن از مدرسان اقتصاد بدین شرح است:
روز یکشنبه ششم اسفندماه و سه روز مانده به مذاکرات هستهای، چند تن از مدرسان و پژوهشگران اقتصاد، بیانیهای تکراری و کلیشهای درباب مسائل اقتصاد ایران منتشر نمودند. در بیانیه مذکور، موضعگیری علمی و حرف نو و محکمی وجود نداشت که نیاز به نقد و بررسی موشکافانه داشته باشد. اما به دلیل آنکه این بیانیه را حرکتی سیاسی در فضای کنونی قلمداد میکنیم، اجمالاً به نکات زیر اشاره میکنیم:
1- طبق متن منعکسشده از این بیانیه در رسانهها، از «اجرای عدالت اجتماعی» در فهرست چالشهای اقتصاد ایران طی سالهای اخیر نام برده شده است. ما معتقدیم اتفاقاً عدالت اجتماعی هنوز به محور سیاستگذاریهای اقتصادی تبدیل نشده است. سیاستهای اقتصادی همچنان نتوانسته از مدار الگوهای التقاطی لیبرالی و کمونیستی خارج شود و برنامههای اقتصادی کشور از دولتمحوری و سرمایهسالاری به سمت عدالت اجتماعی گرایش یابد. این امر صرفاً محصول عملکرد سالهای اخیر هم نیست. مشکلات پولی و مالی و ساختاری نامبرده در بیانیه، همواره در طول دو سه دهه اخیر در کشور وجود داشته و در طول دولتهای مختلف، فقط آب و رنگ آن عوض شده است. تورمهای افسارگسیخته و بیکاریهای گسترده و ناکارآمدیهای بانکی و تجاری و امثال آن، در کدام دولت و در چه مقطعی وجود نداشته که آقایان این معضلات را به روند «سالهای اخیر»، نسبت داده و تلویحاً دعوت به بازگشت به سیاستهای دولتهای پیشین میکنند؟ اگر مقصود بیانیهدهندگان از ارجاع این مشکلات به سالهای اخیر، توصیه به برگشت به سیاستهای اقتصادی گذشته نبوده، پس باید توضیح میدادند که آیا از نظر آنها، تغییری در روند تداوم سیاستهای تحمیلشده بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، در طول سالهای اخیر رخ داده است؟ شواهد نشان میدهد اینطور نبوده و هچنان همان چارچوبها و الگوهاي وارداتی بر اقتصاد کشور حاکم است و دولت فعلی نیز صرفاً بدنبال تغییراتی روبنایی در این الگوها بوده است.
2- در حال حاضر که کشورهای مدعي الگوی اقتصاد بازار آزاد، خود نیز چهارسال است در بحران مالی و اقتصادی عمیقي فرورفتهاند و بحران از وضعیت استثنا به یک واقعیت مستمر تبديل شده است و لیبرالسرمایهداری در باتلاق عمیقی فرورفته و بانگ ناقوس مرگش به گوش مي رسد و صحبت از بحران در علم اقتصاد و الگوهای سیاستگذاری اقتصادی است، چرا امضاکنندگان بیانیه هیچ اشارهای به ضرورت نوگرایی و تحول واقعی در فضای فکری و علمی اقتصاد در ایران نداشته و مشکلات را یکسره به دولت و سیاستهای دولتی ارجاع دادهاند؟ آیا به نظر آنها زمان آن نرسیده که در اقتصاد، گفتمان خود را داشته باشیم و الگوی راهبردی خودمان را بسازیم و از گرفتار شدن صرف در ساخت روبناها آن هم به تقلید از دیگران، به سمت تحول واقعی در زیربناها برویم؟ ما نگرانیم که با ارائه پیشنهاداتی همچون سیاست تنشزدایی، احیای سازمان مدیریت، بهبود فضای کسب و کار و مانند اینها، که بارها تکرار شده، مسائل واقعی اقتصاد ایران نادیده گرفته شود.
3- مشکلات ریشهای اقتصاد کشور، نه آنطور سطحی است که آن را با نگرشهای کوته بینانه ای همچون آنچه در کتابهای درسی اقتصاد نئوکلاسیک تدریس می شود و صرفاً با به میان آوردن چند عدد و رقم و آمار که می دانیم هیچگاه گویای همه ابعاد واقعیت نیست، بتوان تحلیل و بررسی کرد و نه آنطور قائم به شخص رییس جمهور است که با تعویض رییس جمهور مسائل خاتمه یابد. تجربه سه دولت مختلف در طول 24 سال اخیر نشان داده است مواضع سیاسی متفاوت دولتها توفیری در سیاستهای اقتصادی نداشته و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به طور کم و بیش، عمیقاً تحت استیلای فضای علمی و پژوهشی کشور، متمایل به پارادایم پوزیتیویستی اقتصاد بوده و از الگوهای توصیه ای نهادهای پولی جهانی، بطور ناقص و جاهلانه تقلید نموده و تفاوتها صرفاً در جهت دهی به منابع بانکی از بنگاه های بزرگ به بنگاه های کوچک و یا تمرکز در شهرهای بزرگ یا شهرهای کوچک و مانند اینها بوده است. البته بعضی شجاعت ها در اجرای طرحهایی مانند هدفمندی یارانه ها تحسین برانگیز بود اما متاسفانه مهار علمی سیاستگذاری اقتصادی، کماکان در دست همان تفکرات و الگوهای مقلدانه باقی مانده، تحول عمیقی در اقتصاد ایجاد نشده و آرمان های انقلاب در این عرصه همچنان بر زمین مانده است.
4- انقلاب اسلامی، یک تحول صرفا سیاسی نبوده و نیست. بلکه عمیقا ظرفیتهای فرهنگی و حتی علمی داشته و دارد که به دلیل فضای سکولاریستی حاکم بر علوم انسانی و دانشگاه های کشور، این ظرفیتها همچنان مهجور مانده و بطور کامل و عملاً بر اداره کشورحاکم نشده است. نمونه ای از این ظرفیتهای عینیت یافته را می توان در خیزهای بلندی همچون توسعه روستایی در دهه اول انقلاب در قالب جهادسازندگی، ریشه کنی بیسوادی در قالب نهضت سوادآموزی، الگوی اعجاب برانگیز پشتیبانی مهندسی جنگ در طول دفاع مقدس، خودکفایی در صنایعی همچون نیروگاهسازی و ده ها تجربه دیگر که ذکرش در این مجال نمیگنجد، مشاهده نمود. این تجارب ارزشمند انقلاب هرچند برای طیفی از مدرسان و محققان دانشگاهی ما غیرواقعی و یا غیرعلمی جلوه می نماید و خود را در ورود علمی و الگوپردازی برای این تجارب عینی، مسئول نمیدانند، اما اتفاقاً در بحرانهای اقتصادی امروز غرب، شاهد گرایش برخی اندیشمندان غربی به بررسی علمی این الگوها به منظور جایگزینی با الگوهای سرمایه داری هستیم. آنچنانکه جهادسازندگی ایران، امروز در دانشگاه پریسنتون آمریکا مورد پژوهش علمی قرار گرفته و یا اندیشمندان آلمانی از محققان دانشگاه امام صادق (ع)، الگوی بانکداری اسلامی درخواست میکنند.
5- در شرایط کنونی کشور، باید به جای برگشت به الگوهای شکست خورده وارداتی و یا صرفاً دست زدن به تغییرات روبنایی، اندیشه و الگوی «اقتصاد مقاومتی» محوریت یابد. اقتصاد مقاومتی، واقعا یک الگوی علمی و راهبردی است. هرچند برخی مدرسان دانشگاه ها تصور کنند صرفاً یک شعار سیاسی و یا تاکتیک موقتی است. آنها که تاریخ اقتصادی انقلاب را نه میشناسند و نه اگر شناسایی شود به آن باور خواهند آورد، بدیهی است گفتمان در حال شکلگیری «اقتصاد انقلاب اسلامی» را درک نکنند و به آن وقعی ننهند.
6- ما امضاکنندگان این جوابیه به مشکلات اقتصادی کشور و مردم واقفیم. اما ریشهی این مشکلات را نه در به اصطلاح تنش زدایی با کشورهای سلطه جو و دلبستگي به اقتصاد در معرض نابودي آنها مي دانيم و نه در تقويت و احياي نهادهاي سرمايهداري كشور. بلکه مطالبهی ما از دولت فعلي آن است که چرا علی رغم اتخاذ اهداف و اصول اولیهای که عمدتا با گفتمان انقلاب همسو بود، در عمل در خیلی از مواضع، کار به دست اصحاب اندیشهی التقاطی سپرده شد و دلسوزیها و همراهیهای نخبگان انقلابباور به طور کامل به بوتهی فراموشي افتاد و از توان وظرفیت عظیم مردمی برای تحقق اهداف و اولویت های اقتصادی بهرهاي گرفته نشد. چرا انبوه نهادهای مردمی و غیردولتی در مدیریت اقتصاد به كار گرفته نشد و بیماری دیوانسالاریزدگی افزايش يافت؟ چرا فرهنگ کار و مسئولیت و تعهد به پیشرفت و مردمگرایی در دولت نهادينه نشد و چرا سرطان سوداگری و پول پرستی و سرمایهمحوری در بازار و نظام توزیع، مورد مداوا قرار نگرفت و همچون دولت های پیشين تصور شد كه صرفاً با ابزارهای پولی و مالی می توان بیماریهای اقتصادی را ریشه کن نمود؟ و چرا خطمشیگذاریهای رهبری در چارچوب جهاداقتصادی، آنچنان که باید محور و مبنای سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها قرار نگرفت؟
7- ما نیز همچون امضاکنندگان آن بیانیه، پیشنهاد داریم. اما پیشنهاد ما از جنس پاک کردن صورت مسائل و اعتماد کودکانه به دیپلماسی فریب سلطهگران و دست دراز کردن به سوی جریان های فکری و سیاسی تجربهی شکستخورده پس داده نیست، بلکه معتقدیم همانطور که در جنگ نظامی توانستیم پیشرفت چشمگیری در عرصهی دفاعی و نظامی پیدا کنیم، در همین زمان بحران اقتصادی است که می توانیم راه های میانبر را هم برای جراحی بیماریها و هم هموارسازی پیشرفت شتابان اقتصادی، کشف نماييم. از جملهی این راه ها مي توان به موارد زير اشاره نمود:
الف- خط اقتصاد مقاومتی باید در عمل محوریت یابد. ما بهطور آشکار درگیر جنگ اقتصادی هستیم، و تجربهی بومی و عینی انقلاب هم نشان می دهد مقاومت بهترین راهبرد حفظ استقلال و کمک به پیشرفت است.
ب- ظرفیتها و توانمندیهای عظیم مردم باید بهکار گرفته شود. مردم در اقتصاد صرفا رفاهجو یا مصرف کننده نیستند؛ بلکه میتوانند در پیشرفت اقتصادی عاملیّت داشته باشند. سرمایهی مردم و مدیریت مردم باید اقتصاد را بردوش گیرد و دولت پشتیبانی و کنترل نماید. در اين ميان تأكيد رهبر معظم انقلاب بر توليدمحوري اقتصاد ايران، نه يك تاكتيك كوتاه مدت موقت، بلكه يك استراتژي عمومي و بلندمدت در جهت پيشرفت مادّي و معنوي كشور محسوب ميشود. تأكيد بر توليد به معناي نفي وابستگي تجاري و ارزي، نفي سفتهبازي و سوداگري و اعمال محدوديت بر بازارهاي مالي و پولي و كنترل رفتار لجام گسيختهی بانكها و مؤسّسات مالي است. شرايط بوجود آمده در كشور اگر با تدبير و ايمان انقلابي مديران آن توأم شود، بهترين فرصت براي قطع هميشگي وابستگي به داراييهاي پولي و مالي سلطهگران و افزايش خودكفايي توليدي و مالي كشورست.
ج- ساختارهای بیمار و استعمارزده و عقبمانده در اقتصاد کشور باید به راستی متحول شده و نهادهای آن نوسازی شود. دیوانسالاریهای رخوتآور، مدیریتهای رضاخانی و اشرافی، قوانین و مقررات ضد و نقیض، سازمان های دولتی پیشرفتزدا (نه پیشرفتگرا)، سازوکارهای اداری کهنه و فرسوده، سیاستگذاری از بالا و متمرکز، حاشیهنشینی نخبگان و نهادهای جمعی در مدیریتها و سیاستگذاریها، تضعیف نهادی بخش تولید و حاکمیت مطلق سوداگری بر ساختار اقتصادی، عدم نگرش علمی و راهبردی به عدالت اجتماعی، تداخلهای بیجای قوا در فعالیتهای اقتصادی، خصوصیسازیهای اختصاصی، حاکمیت نظام بانکمحور بر مناسبات مالی، وابستگی بودجه به دلار نفتی، عقب نگهداشتن فضای علمی و پژوهشی در علوم انسانی بهویژه اقتصاد، ندیدن الگوهای موفق عینی و عدم تکثیر آن، و دهها معضل و آفت دیگر، بیماریهای ساختاری اقتصاد کشور است که تا زمانی که در اولویّت بررسی رییس جمهور و هیئت دولت قرار نگیرد، هیچ درمان موقتی و مسکّنی نمیتواند دوام آورد.
8- ما معتقدیم رییس جمهور آینده نباید لزوماً فردی اقتصادخوانده باشد، اما یقیناً باید شخصیتی داری تشخیص باشد، که نخبگان انقلابباور را در عرصه های مختلف اقتصادی کشور، شناسایی نموده و شایستهسالاری را به معنای عملی آن، محور منش ریاستی خویش قرار دهد و از محدود کردن دایرهی مدیریتها به طرفداران خود و یا سپردن انفعالی امور به معاونين و مدیران میانی و کارشناسانی – که سالهاست گلوگاه های اقتصادی کشور را در مدار فعلی محدود کرده، تفکّر و فرهنگ دیوانسالاریزده و سوداگر ناشی از تفکر لیبرالی، را حفظ کردهاند و به مانعی برای هر تحولی تبدیل شدهاند،- شدیداً پرهیز نماید و در این مقام، با هیچ جناح و دستهای مصالحه ننماید.
اسامی امضاکنندگان به ترتیب الفبا:
- سیدمهدی ابطحی
- سهیل ابوالحسنی
- زهرا ابوالحسنی
- روحالله ابوجعفری
- بتول احمدی
- محمدمهدی اطهر
- سیدمحمدرضا امیری
- روحالله ایزدخواه
- حمیدرضا ایمانیمقدم
- عباس باقری
- مسعود براتی
- برنا برخوردار
- ابوالفضل بردبار
- افشین پروینپور
- محسن جعفری
- محمد جعفرینژاد
- مهدی جمشیدیان
- حامد حاجیپور
- سعید حسنزاده
- سیدحمزه حسنی
- سیدرضا حسینی
- سیدمحمدحسین حسینی
- نصرالله خانی
- عمار خسروجردی
- حمید خواجهاحمدی
- سعید خورشیدی
- سیدداوود دخانچی
- عادل ربیعیاصل
- رضا رحیمی
- غلامعلی رحیمی
- سیدحسین رضویپور
- حسین رضی
- سعیدحسین رفیعی
- مهدی روحالهی
- حسین روزبه
- حسین زندی
- محمدمهدی سالاری
- سیدجواد سراج زاده
- علی سعیدی
- سمیعینصب
- احسان شریعتی
- محمدجواد شریفزاده
- محمدصادق شهبازی
- محمد شیریجیان
- علی صابر
- زهرا صابری
- داوود صادقی
- مهدی صادقیکجایی
- حسین ضمیری
- محمد طاهرینژاد
- سیدعلیرضا طباطبایی
- میثم ظهوریان
- احمد عادلی
- ایمان عادلی
- سیدمهدی عاملیان
- حجتالله عبدالملکی
- سعید عبدلیزاده
- بیژن عبدی
- حسین عسگری
- سیدامیر عقیلی
- سیدمحسن علویمنش
- محمد فاروق
- فرزانه
- مرضیه فروزنده
- مرتضی فیروزآبادی
- سیدمجتبی قابلهباشی
- رشید قانعی
- سلمان کدیور
- محمدصادق کریمی
- علی گلرونیا
- علی محمدزاده
- احمدرضا محمدی
- سیدمهدی معلمی
- حمیدرضا مقصودی
- محسن مقصودی
- عبدالعظیم ملایی
- مسعود ملکیمشهور
- منصور ملکی
- سمانه منصوری
- موحدیکیا
- سیدسعید موسوی
- سیدحسن موسویفر
- علیاکبر ناسخیان
- نوید ناصر
- رضا نخلی
- محمد نعمتی
- مهدی نعمتی
- علی نعمتی
- جواد نوری
- سمیه نجفی
- حسین وحیدی
مقداد همتی
لطفا اسم ما رو هم اضافه کنید
محمد حسین نایبی
محمد حیدری
داود رمضانی
سلام، انتقاد زیاد دارما!
ولی سوال جدی برام اینه که، کی گفته اقتصاد این غربیها در حال نابودیه!؟
هرکس اندکی در تاریخ اقتصادی تطور کرده باشه میدونه، اقتصاد سرمایه داری مثل این و از این بدتر رو زیاد دیده، خواهشا لااقل فقط یک دلیل بیارید، که این بحران برخلاف قبلی ها آخر خطه!!!
دوستان، اگر اسم اقتصاد رو میارید از منطقش پیروی کنید و بگید استدلالتون چیه که این پایان کارشون هست، با نگاه به تاریخ اقتصادی لطفا