سه‌شنبه 08 می 12 | 09:29

دانشگاه علم‌زده‌؛ غیرفرهنگی یا ضدفرهنگی؟!

محمدحسین بادامچی

همهٔ این‌ها یعنی فرهنگ و دغدغه‌های فرهنگی، موضوعی دسته چندم و زائد در شریف است. همین نگاه تحقیرآمیز به فرهنگ است که فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، فکری و سیاسی را تا حد «فوق برنامه» ‌ی تفنّنیِ فراغتیِ معطوف به سرگرمی و تفریح تنزّل می‌دهد و از دانشجو می‌خواهد که موجودی چشم‌وگوش‌بسته، ناآگاه، بی‌دغدغه و صرفاً علمی باشد و نهایتاً برای جلوگیری از افسردگی به او توصیه می‌کند به بعضی علاقه‌های فرعی‌اش مثل شعر و موسیقی و رمان توجه کند!


محمدحسین بادامچی

۱) بر هیچ ناظر منصفی پوشیده نیست که فضای دانشگاهی کشور و در صدر آن دانشگاه مطرحی چون شریف طی دهه گذشته دچار «افول فرهنگی» بوده است. این افول فرهنگی بیش از آنکه اصلاحی کمّی و ناظر به پارامترهای دولتی امور فرهنگی از قبیل تعداد گروه‌های فعال و تعداد برنامه‌های فوق‌برنامه دانشجویی باشد، اصلاحی کیفی و ناظر به ماهیت فعالیت فرهنگی دانشجویی در دهه هشتاد است. در واقع معنای فعالیت فرهنگی در یک دوره طولانی مدت از حیات دانشگاهی، مترادف با اموری جدی، آرمان‌گرایانه، دردمندانه، در نسبت وثیق با دغدغه‌های اجتماعی و توأم با فعالیت پرشور جمعی بوده است، امّا این تعریف امر فرهنگی در دوره‌ای کوتاه به سرعت اما بسیار نامحسوس مبدل به وضعیت کنونی فعالیت فرهنگی شد، معنایی نوین از فعالیت دانشجویی فرهنگی که بهترین توصیف برای آن شاید «فعالیت فرهنگی فراغتی» باشد. فعالیتی حاشیه‌ای، سرگرمی­محور و مبتنی بر سلایق و علایق تفنّنی افراد که در اوقات فراغت انجام می‌شود و هدفی جز تفریح، گذران فراغت و سرگرمی را دنبال نمی‌کند. مقایسه شکاف بسیار بزرگ این دو معنای مختلف از فعالیت فرهنگی در دانشگاه، اگر با قدم زدنی کوتاه در ساختمان فعالیت‌های فوق‌برنامه شهید رضایی یا اندکی حضور در گروه‌های فوق برنامه دانشکده‌ای همراه شود، معنای فاجعه‌آمیز عبارت «افول فرهنگی» را به خوبی نمایان خواهد کرد.

۲) عمدتاً چنین وضعیتی را در نسبت با شرایط کلی‌تر اجتماعی تحلیل می‌کنند، امّا آیا این افول فرهنگی تنها مولود رکود فرهنگی عمومی جامعه است؟ گرچه این نکته را باید پذیرفت که فضای فرهنگی دانشجویان به میزان زیادی از فضای عمومی جامعه تأثیر می‌پذیرد امّا گمان من بر اینست که «ساختار فعلی دانشگاه» عاملی تأثیرگذار‌تر بر بروز این شرایط است. در واقع تصور می‌کنم که در سالهای پیش از دهه هشتاد امواج خروشان بیرون از دانشگاه به قدری قدرتمند بودند که به عنوان نیرویی مختل‌کننده مانع از بروز فرهنگ واقعی و ذاتی دانشگاهی چون شریف می‌شدند و حالا در غیاب این نیروی خارجی مداخله‌گر خیلی راحت‌تر می‌توان پی برد که «دانشگاه شریف چگونه دانشجویی و چگونه فرهنگی به بار می‌آورد؟»

۳) تعارف نداشته باشیم. شریف دانشگاهی «علم‌زده» است. علم‌زدگی به قول جلال آل‌احمد اینجا هم مثل وبازدگی و طاعون‌زدگی است. منظور من از علم‌زدگی اینست که شریف «تک‌بعدی» است و لاجرم «تک‌بعدی‌پرور». شریف به چیزی جز فرآیند روتین، منضبط و مشخص آموزشی (و نه حتی پژوهشی) وقعی نمی‌نهد و هرچیزی جز آموزش برای او موضوعی دسته دوم، فرعی، حاشیه‌ای و زائد است. اصلاً شما همین اصطلاح «فوق برنامه» را نگاه کنید. برنامه یعنی آموزش و فرآیند خشک تعلیم و تعلم و فوق برنامه یعنی کشکولی از فرهنگ و هنر و دین و فلسفه و ورزش و ایدئولوژی و معنویت و موسیقی و خیلی چیزهای دیگر. اصلاً شریف از هرچیزی غیر از‌‌ همان فرآیند علمی خیلی منظم و اتوکشیده‌اش چندشش می‌شود، همه را مثل مشتی مواد آلوده جمع می‌کند در ساختمان مخصوصی و از هر فرصتی هم برای تجمیع بقیه گروه‌های آلوده در این خرده ساختمان منزوی استفاده می‌کند. به همین دلیل بود که قبلتر‌ها به این ساختمان شهید رضائی می‌گفتند یونیون (union) یعنی تجمع واحد مشتی چیزهای فوق ‌برنامه که باید از اصل دانشگاه دور نگه داشته شوند. تصدیق خواهید کرد که اگر نبود همین یکی دوتا تشکل دانشجویی که آن‌ها هم از بیرون به دانشگاه تحمیل شدند، اوضاع چقدر اسف‌بار‌تر بود.

همهٔ این‌ها یعنی فرهنگ و دغدغه‌های فرهنگی، موضوعی دسته چندم و زائد در شریف است. همین نگاه تحقیرآمیز به فرهنگ است که فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، فکری و سیاسی را تا حد «فوق برنامه» ‌ی تفنّنیِ فراغتیِ معطوف به سرگرمی و تفریح تنزّل می‌دهد و از دانشجو می‌خواهد که موجودی چشم‌وگوش‌بسته، ناآگاه، بی‌دغدغه و صرفاً علمی باشد و نهایتاً برای جلوگیری از افسردگی به او توصیه می‌کند به بعضی علاقه‌های فرعی‌اش مثل شعر و موسیقی و رمان توجه کند! بدا به حال این شعر و رمان و موسیقی!

۴) شریف دانشگاهی علم‌زده است، اما کدام قرائت از علم؟ علم مورد نظر شریف همانطور که در شماره پیش هم گفتیم، خودبنیاد، بدون مسئولیت اجتماعی و برج عاجی است. در واقع در شریف مهندسی را مثل فلسفه می‌آموزند! این بی‌اعتنایی علمی به دردهای اجتماعی، لاجرم به دانشجو هم منتقل می‌شود و او را به موجودی منزوی مبدل می‌کند که کل جهان خود را داخل دیوارهای دانشگاه می‌بیند. از این گذشته همین علم بی‌دغدغهٔ شریفی به شیوه‌ای بسیار خشک و کلاسیک، نمره‌محور و فردگرایانه تدریس می‌شود، تا جاییکه امر مشتبه بر هرکسی مشتبه می‌شود که الگوی تعلیمش را از مدارس ریاضتی لیان شامپوی چین گرفته یا از دانشگاه‌های امریکایی که از لحظه اول دست دانشجو را در دست یک بنگاه پولدار تجاری-صنعتی می‌گذارند و فوق العاده بر نشاط علمی و کار جمعی تأکید دارند…؟!

۵) جامعه نیروی محرکه و جهت حرکت خویش را در دهه پنجاه از روشنفکران و روحانیان، در دهه شصت از مردم فداکار کوچه و بازار و در دهه هفتاد از احزاب سیاسی می‌گرفت و در همه این‌ها جای دانشگاه خالی بود، چرا که این دانشگاه بود که امام امّت آنرا «مبدأ تحولات» نامیده بود نه هیچ نهاد و گروه دیگر. دانشگاهِ امروز نه تنها از درون نمی‌جوشد بلکه در غیاب نیروهای فعال اجتماعی خارجی به رکود و رخوتی عمیق گرفتار آمده است. در این میان این ساختار واپس‌زدهٔ دانشگاهی است که چون زنجیری به پای غریق، امانِ دانشجویان آگاه نسل جدید را بریده است و عملاً بی‌مسئولیتی و خودخواهی را تجویز می‌کند و دانشجویانی را پرورش می‌دهد که هرآنچه نام فرهنگ و دین و تفکر و سیاست و درد اجتماعی را بر پیشانی دارد به چشم امری حاشیه‌ای و زائد می‌نگرند. دانشگاه شریف نیازمند اصلاحاتی بنیادین در ساختار علمی و فرهنگی خویش است تا بتواند خود را با نیازهای امروز جامعه انقلابی ایرانی تطبیق دهد و جایگاه مؤثر خویش را در مشی کلی جامعه بازیابد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.