سجاد صفار هرندی- نتایج شگفت انگیز انتخابات ریاست جمهوری مصر میتواند بهانۀ خوبی باشد که به یک نکتۀ مغفول توجه کنیم. در ۱۵-۱۶ ماهی که از ماجرای بیداری اسلامی گذشته بارها تلاش شده تا با نوعی مقایسه میان انقلاب کبیر اسلامی ایران و انقلاب مردم مصر بر شباهتهای این دو تأکید شود. شباهتهایی که البته قابل انکار هم نیست. اما به نظرم به همان اندازه ما نیازمند این مقایسه در جهت روشن ساختن تفاوتها هستیم. مشخصاً در چنین مقایسهای تفاوت یک انقلاب تمام عیار واقعی با یک انقلاب ناقص الخلقه روشن میشود. و این به خصوص برای فهم بهتر ما نسبت به انقلاب خودمان خیلی لازم است. با کمی احتیاط میتوان به صورت فرضی وضعیت فعلی مصر را مدلی تصور کرد که انقلاب ایران نیز در صورتی که به جای نسخۀ امام خمینی، قرار بود با نسخۀ لیبرالها و امثال بازرگان به پیش برده شود، صورتی مشابه آن مییافت.
برای تقریب به ذهن میتوان اینگونه تصور کرد که نتیجه ای که احمد شفیق در انتخابات به دست آورده است مثل این است که امیرعباس هویدا به جای سپرده شدن به جوخۀ اعدام، امکان حضور در اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب را مییافت و از قضا با ۲۵ درصد آرا دور دومی هم میشد! رأی بالای شفیق به عنوان یکی از چهره های کلیدی یا به قول خود مصریها «رموز» دوران حسنی مبارک نشان دهندۀ این است که اگر فرآیند گسست از نظام فاسد به صورت انقلابی و رادیکال صورت نگیرد، عوامل و شبکۀ باقیماندۀ آن تا چه حد امکان دارند که خود را احیا کرده و با افتادن آب از آسیابها به میراث انقلاب و خون شهدا پوزخند بزنند. پوزخندی از این آشکارتر که مردک در کنفرانس خبری دیروزش به جوانان انقلابی میگفت که «انقلاب از دستان شما ربوده شده است! بیایید من کمکتان کنم انقلاب را پس بگیرید!»
در یکی از نوشته های شریعتی خوانده بودم که پس از انقلاب مشروطه وقتی مراسمی برای تجلیل از مقاومت انقلابی تبریز و پرده برداری از مجسمۀ سردار ملی (ستارخان) برگزار میشد، در صدر مجلس از جناب عین الدوله دعوت کرده بودند؛ همان کسی که فرماندهی محاصرۀ ۱۱ ماهۀ تبریز را بر عهده داشت ولی خیال میکردم چنین مسائلی فقط در آن دوره با بیاطلاعیها و بی خبریهایش امکان پذیر بوده است….
رأی شفیق علی الظاهر نه فقط محصول کار شبکۀ فعال و سازمان یافتۀ عوامل نظام سابق (کدام سابق؟) که همچنین مرهون چند میلیارد دلار رأی خریداری شده با دلارهای سعودی بوده است. اما وجه دیگری از ماجرا اینجاست که رأی او به لحاظ عددی رأی چندان بالایی نیست. شفیق در انتخاباتی که کمتر از ۵۰ درصد مردم در آن شرکت کردهاند (ظاهراً ۴۵ درصد)، ۲۴ درصد از آرا را به دست آورده است. یعنی حدوداً ۱۱ درصد از مردم مصر. اما جالب توجهتر از نتیجه گیری شفیق، میزان عمومی مشارکت است. مگر تجربه ای نزدیک آن هم از جنس انقلاب مصر و برکناری مبارک پس از سی سال نباید بخش اعظم نیروهای درون یک جامعه را تخلیه و آزاد کند؟ این چگونه انقلابی است که بخش زیادی از تودۀ مردم را آنقدر بسیج نکرده تا در انتخاباتی به این اهمیت شرکت کنند؟
آیا حقیقتاً در مصر انقلاب رخ داده است؟ آری، اما یک انقلاب ناقص الخلقه! در واقع آمریکاییها همۀ درسهای ایران را در مصر پیش چشم گذاشتند. آنها با فشار به مبارک برای کناره گیری و هدایت ارتش در جهت اعلام بیطرفی ظاهری منجر به تولد زودهنگام یک انقلاب نارس شدند. این کودک نارس به سبب قرار گرفتن در شرایط مراقبت ویژۀ حساسیتهای نیروهای انقلابی و اسلامی به کلی سقط نشد، اما هر لحظه در خطر سقط شدن است. مثلاً اگر احمد شفیق برندۀ دور دوم انتخابات شود (که البته خیلی بعید است) میتوان از سقط کامل انقلاب سخن گفت.
در همین وضعیت ناقص الخلقه بودن انقلاب است که کاندیدای اصلی اخوان (خیرت شاطر) هم به دلیل سوابق محکومیت قضایی رد صلاحیت میشود! طنزی از این تلختر سراغ دارید؟ در همۀ انقلابها سوابق مبارزاتی برای فرد به سرمایۀ نمادین تبدیل میشود، در انقلاب مصر به محرومیت از نامزدی در انتخابات میانجامد! باز هم در جهت تقریب به ذهن مثل این است که در سالهای اول انقلاب شهید رجایی به دلیل سوابق محکومیت کیفری و زندانهای دوره قبل رد صلاحیت شود.
البته نباید مأیوس بود از اینکه درگیریهای ناگزیر همین انقلاب ناقص الخلقه با بانیان و عوامل سیستم وابستۀ مستبد و عقبۀ استکباری و صهیونیستی آن به بالغ شدن و کامل شدن این نوزاد نارس منجر شود. اما به هر حال خطر سقط شدن در این مسیر هم جدی است.
فقط همین ماجراهای انقلاب مصر و شرایط آن کافی است که بفهمیم اینکه خمینی یگانۀ دهر و نادرۀ دوران بود از جنس تعارفات و شعارهای اغراق آمیز رایج ما نیست.
Sorry. No data so far.