در مراسم آیین رونمایی از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» که عصر دیروز در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد اصغر طاهرزاده، مولف این کتاب به بیان نکات و ابعاد شخصیتی امام خمینی که در کتاب مطرح شده پرداخت.
متن کامل سخنان استاد اصغر طاهرزاده بدین شرح است:
مراحل بحث برای تبیین کاری که در کتاب انجام گرفته به صورت زیر میباشد.
۱- باید کاری کنیم که افق گم نشود؛ در کتاب سعی ما بر این است که خواننده در یک فضای احساسی نسبت به موضوعات قرار بگیرد و صرفا جنبه اطلاعاتی نداشته باشد.
سوالی که مطرح است اینکه چه کنیم بیرون تاریخ خودمان نباشیم؟
این فرمایشات جای بحث بسیار دارد به طوری که دکتر «طه حسین» جملهای دارد که به این بحث کمک میکند؛ وی میگوید هیچ کس باور نمیکرد روزی که دستهای کوچک آن جوان ده یازده ساله در دست مردم چهل ساله قرار گرفت و بیعتی واقع شد، تاریخ جدیدی بر روی زمین گذاشته شود! سعی ما باید بر این باشد که نگذاریم ظاهر دنیای ظلمانی آن حقیقتی که ماورای آن است و حیات بشریت را به یک معنویت میرساند نادیده شود.
اینکه ما در ورای تاریخ هستیم به چه معنی است؟
برای اینکه بهتر بفهمید شاعر میگوید: اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؛ یعنی اگر انقلاب هیچ اثری در جهان نداشته چرا دنیای ظلمانی انقدر دل واپس است؟
قبل انقلاب محاورههای دنیای استکبار را که بررسی میکنیم در ظرف یک سال شاید فقط ده بار نام ایران به کار میرفت حتی وقتی نام ایران برده میشد فکر میکردند همان عراق است.
الان ضروری است در افقی که روح الهی ایجاد کرده، خود و آینده خود را ببینیند.
۲- تاریخ ما با حضرت امام (ره) تاریخ جدیدی شد که گذشته زندگی ما با انبیاء را به آینده و به حضرت مهدی (عج) متصل کرده است.
حیف است؛ نسلی که میتواند ماوراء این شلوغیهای دنیای مدرن ظلمانی را ببیند، باید گذشته نورانی ائمه را به آینده وصل کند و بازی نخورد.
انسانی که در این افق سیر کند برایش مهم نیست که دنیای استکبار دو روز زودتر از بین برود یا دو روز دیرتر او اصلا در یک زندگی دیگر است، البته زندگی فعال تاریخساز نظامساز
۳- حضور در این تاریخ نیاز دارد که نکاتی را بدانیم.
ما در تاریخی واقع شدهایم ولی معلوم نیست که همه حاضر باشیم، همان طوریکه آن زمان انقلاب شده بود ولی بعضی نشسته بودند و میگفتند: این هم کار انگلیسی هاست. ببینید استکبار چه بلایی سر اینها آورده که ماورای معادلاتی که استکبار مدیریت میکند را نمیتوانند ببینند.
امروز هم هرچه رهبری میگوید آمریکا، آمریکای قبلی نیست و ناتوانی آمریکا را در افغانستان و عراق نشان میدهد بار نمیفهمند.
برای حضور در دنیای جدید باید موارد زیر را بدانیم:
الف- جایگاه تاریخی حضرت امام (ره)؛
گاهی به جای شناخت جایگاه تاریخی افراد حاشیهها را میبینیم و این ندیدن موضوع است. شاهدهایی برای این قضیه آوردم که در کتاب هم هست.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده که فرمودند: وقتی روحها کنار هم قرار میگیرد شخصیتی از امت میآید و این را تجدید حیات میکند و حضور امام برای ما در تاریخ از همین نحوه حضور است.
حیات دینی که در ذیل رنسانس و فرهنگ غربی قرار داشت و نزدیک بود گرفتار روح فراماسونری شود یکدفعه قیام کرد و با فرهنگ رنسانس مقابله کرد.
زمان ژیسکار دیستنس، رئیس جمهور فرانسه و تاچر، نخست وزیر انگلیس و کارتر، رئیس جمهور آمریکا نشستی در ونیز داشتند که بعد آن جنگ ما شروع شد؛ اینها باور نمیکردند که انقلابی ماوراء رنسانس شروع شده است؛ چراکه رنسانس یک ویژگیهایی دارد که هر چیزی را در خود هظم میکند، دین، حج و… را در خود هضم میکند.
پیامبر میفرماید در هر قرنی فردی از این امت میآید که از این امت که دین را از افراطها و تفریطها نجات میدهد؛ در روایت دیگر از امام رضا (ع) آمده است: «ان اذا اختاره الله بامور عباده شرح صدره»؛ وقتی خدا امور بندگانش را در اختیار یک بندهای قرار میدهد، شرح صدر به او میدهد که بتواند جوابگوی مشکلات آنها باشد.
چطور طرح حضرت امام (انقلاب) از موانع متعددی که دشمن هم طراحی میکند، عبور میکند؟
برای شما خیلی سوال است که طرح حضرت امام هر چه جلو میرود از موانع متعددی که دشمن هم طراحی میکند، عبور میکند. چون وقتی انقلاب اشراقی شد و به تعبیر مقام معظم رهبری، انقلاب عطیه الهی به امام یا به تعبیر کتاب اشراقی از ناحیه حضرت حق بود تا از طریق امام (ره) اسلام سیر خود را ادامه دهد تا به حضرت ولی عصر (عج) برسد.
اشراق یعنی تمام جوانب زمانه را میشناسد و مطابق آن جواب میدهد یعنی در مقابل هر سوالی در نمیماند.
بوش نقشه بزرگی در زمان دولت اصلاحات کشیده بود و شبههای مطرح کرد که نهادهای ایران مردمی نیست، این نگاه انقدر ضعیف بود که زود شکست خورد. چرا؟
فردی رفته بود بازار دید گاوی را میفروشند؛ فروشنده میگفت گاو من حامله است، لذا زود فروش رفت. وقتی به خواستگاری دخترش آمدند گفت دختر ما حامله هم هست!! یعنی نفهمید کجا باید چه چیزی را مصرف کند! این را میشود خیلی جاها بکار برد.
امام وقتی آمدند چقدر اصرار کردند که برای قانون اساسی حتما باید انتخابات شود، در حالی که مردم میگفتند هرچی امام بگوید یعنی شرایطی بود که هر چه امام میگفت تبدیل به قانون میشد ولی امام اصرار داشتند به نوشتن قانون اساسی، به بودن مجلس خبرگان به اینکه رهبری به طریقی به رأی مردم متصل شود.
چه زمان بوش میخواست این اتهام را بزند؟ بیست سال بعد ولی امام با روح اشراقی بر زمان مطلع بود و میدانست طرحی بدهد که در شرایطی نتوان به آن حمله کرد.
روایت به ما میگوید کسانی را در صحنه حیات شما میآوریم که آجوابگو هستد؛ به آنها درست رجوع کنید. بنده هیچگاه معتقد نیستم امام فقط دانشمند اسلامی است؛ هرچند که دانشمند اسلامی هم هست، بلکه معتقدم یک قلب نوری است که آمده تا تاریخ را جلو ببرد.
تاریخ را که نمیشود با کتاب و درس و فلسفه جلو برد بلکه نیازمند شخصی است که در ذیل امام معصوم مبادی نظری و عملی یک ملت را به او بدهد.
ب- ضعفها و تنگناهای تاریخی خود را باید حوب بشناسیم. تا نفهمیم چه مشکلی داریم نمیتوانیم درمان آن را پیدا کنیم.
انصافا باید دور هم جمع شویم ببینیم برای چه نمیتوانیم درست فکر کینم هیچ فرقی هم نیمکند که موافق من درست فکر نمیکند یا موافق من بلکه باید شیوه فکر کردن ما اصلاح شود.
برای عبور از معضل بیفکری در جامعه چه کار باید کرد؟
دو مجتهد با اینکه ممکن است در یک موضوع دو نظر داشته باشند ولی همدیگر را میفهمند چون محور ارتباطشان فکر است یعنی در ان موضوع خوب تفقه کردهاند؛ هنر تفقه باعث میشود این فرد نگاه دیگری را در این موضوع قبول ندارد ولی برای او خیلی احترام قائل است.
جامعه امروز ما گرفتار بیفکری است؛ اگر بخواهیم از این معضل عبور کنیم فکر نیاز است؛ فکر با شخصیت قدسی به دست میآید نه با کتاب؛ البته به این معنا نیست که کتاب و… نیاز نباشد.
طبق زیارت جامعه «آنچه شما حق میدانید من حق میدانم» آیا انسان مومن فکر ندارد؟
فیلسوفان حلقه وین و… نمیتوانند فکر کنند چون محور شخصیت قدسی نیاز است تا انسان ذوب آن شخص شود که مظهر فکر است تا اراده کند. در زیارت جامعه کبیره وجود مقدس اولیاء معصوم را داریم «محقق لما حققتم، مبطل لما ابطلتم» یعنی آنچه شما حق میدانید من حق میدانم. آیا انسان مومن خود فکر ندارد؟ یا به این فکر میرسد که اوج فکر در ائمه است و من این شخصی را میخواهم.
ما از این معضل بیفکری منهای رجوع به شخصی که ذیل امام معصوم است نمیتوانیم عبور کنیم.
یک مثال ساده که در کتاب هم زده شده، روزی که قرار بود یارانهها از فردا پخش شود رئیس جمهور گفتند البته چون پول امام زمان است برکت هم دارد. عدهای شروع کردند به مسخره کردند، هفته بعد ایشان به مناسبتی اشاره کرد که وقتی خدمت مقام معظم رهبری بودیم ایشان فرمودند این چون پول امام زمان است برکت هم دارد؛ به قول آقا.
فکر نکنید این موضوع سیاسی بود نه؛ بلکه دلها در ذیل مقام معظم رهبری یک نحوه اتحاد پیدا میکند.
اگر میخواهید به فکری برسید که موجب تفاهم شود و نتیجهاش وحدت قدسی ذیل وجود مقدس حضرت حق شود چارهای ندارید جز اینکه شخصیتهای قدسی را پیدا کنید. اینجا بحث عقل عملی نیست چون در آنجا شما زود با هم کنار میآیند.
امام باطن شما است که فعلیت مطلق پیدا کرده است؛ امام فطرت مجسم است؛ یعنی با مراجعه به امام معصوم به خود برترش رجوع کردهاید؛ برای همین میفرماید نسبت به امام حب داشته باش یعنی تمام وجودش را غرق در وجود معصوم کن.
چطور میتوان به وحدت در جامعه دینی رسید؟
وقتی محب به جایی رسید که محبوبش امام معصوم شد و یک نوع اتجادی بین محب و محبوب ایجاد شد غوغایی میشود؛ البته حرف ما این است که اگر شخصیتهای قدسی مبادی تفکر شوند، تفکر و تفاهم شروع میشود و وحدتی که میخواهیم تا جامعه دینی درست کنیم و انعکاس همدیگر باشیم (المومن مرآت المومن) شویم.
همه قبول داریم که ما ضعفهای اساسی داریم ولی حیف این انقلاب نیست که افرادی که امام و رهبری را قبول دارند، نمیتوانند همدیگر را بفهمند و فکر طرف مقابل را درک کنند، و ضعف اصلی این است که باید به گونهای حل شود.
اگر بتوانیم در ذیل امام (ره) قرار بگیریم (البته نه شخصیت فلسفی امام بلکه شخصیت اشراقی ایشان) باور کنید آنچنان میشویم که حتی اگر دعوا کنیم، دعواها را هم شیرین میبینیم.
علامه محمدتقی جعفری میگفتند اگر بتوانیم همدیگر را درک کنیم دو بعلاوه دو، شش میشود، اما اگر نتوانیم دو بعلاوه دو چهار هم نمیشود؛ واقعا همین است چون انسان وسعت دارد.
واقعا امام بیشتر از انقلابش است؛ یعنی ما اگر در انقلاب به امام نگاه کنیم چیزی بیشتر از انقلاب میبینینم که این به اعتبار امام است.
آیه ۶۳ سوره انفال: خداوند به پیغمبرش میگوید: «والف بین قلوبهم…» یعنیای پیامبر تو نبودی که بین قلوب مومنین الفت ایجاد کردی؛ یعنیتا ما وجود قدسی، شخصیت قدسی پیدا نکنیم نمیتوانیم تفکری که لازمه عبور از ظلمات این دوران است را پیدا کنیم. یک کمی از این تفاهم در جنگ نمایان شد، دیدید که چه غوغایی شد و تاریخ چقدر جلو رفت.
اگر ۴۰ سال پیش میگفتند، آمریکا نه حتی هلند میخواهد به شما حمله کند مردم چه حالی پیدا میکردند، حتی شبها خوابشان نمیبرد ولی الان اگر خبر دهند تمام اروپا و آمریکا دستور حمله به ایران را صادر کرده (یعنی روی میز نیست بلکه فرمان است)؛ خود غربیها گفته بودند ما اینها را تهدید میکنیم، آنها عید نوروز مشغول دید و بازدید هستند.
این عبور از یک ظلمات تاریخ است.
من به شدت امیدوارم ما در ذیل وجود مقدس امام روحالله از سایر تنگناهای تاریخی که گرفتار عدم تفکر، عدم تفاهم و عدم وحدتیم عبور میکنیم.
اگر خواستید اهمیت جایگاه تاریخی امام (ره) را بشناسید باید غرب و چگونگی عبور از غرب را بشناسید.
در کتاب دو چیز را روبروی هم قرار دادم؛ آنچه مقدمه بحث میتواند باشد روبرو هم قرار دادن سوبژکتیویته و اصالت وجود به اعتبار تشکیک است؛ یعنی عین خارجیت. سوبژکتیویته چیز عجیبی است اینکه انسان اصالت را با ذهن بدهد.
دکتر داوری میفرماید تمام روح غرب سوبژکتیویته است. به بنده میگفتند این کلمه را ترجمه کنید گفتم این ترجمه بردار نیست، بلکه یک فرهنگ است.
تمدنی پیدا شده که همه اصالت را به ذهنش میدهد و به خود جرئت میدهد آنچه به ذهنش میرسد را بر همه عالم و آدم تحمیل کند.
برای این کار باید به وجود (به عینالوجود) به اعتبار عین خارجیت که مقابل خارجیت سوبژکتیویته است باید تأکید شود، اما قید ما این نیست بلکه ما «سبب المتصل بین الارض و السماء» داریم یعنی باید مدنظر ما مولا امام زمان باشد.
در کتاب «بصیرت و انتظار» نگاه دیگری از حضرت امام (ره) مطرح است و به شدت هم به آن تأکید شده که وجود مقدس صاحبالزمان را چطور نگاه کنیم که بهترین نگاه هم باشد و بتوانیم به آن وجود برسیم.
نتیجه اینکه برای شناخت جایگاه تاریخی امام باید غرب را بشناسیم.
هدف انقلاب چیست؟ نباید حتی یک ذره هم از هدف انقلاب کوتاه آمد.
ما یک معنویتی نیاز داریم که در ذیل وجود مقدس امام زمان (عج) زندگی کنیم که نیازمند آمادگی قلب است. معتقدم حضرت امام (ره) از این جنس است، در ثانی راه را بازکرده است که ما از این جنس شویم، بعضی از این شهدا در مکتب امام رجوع به صاحبالزمان داشتند و غوغایی میکردند و چه صحنههایی درست کردند.
نباید بگذاریم مکتب امام در جبههها به حاشیه برود/ راز چفیه رهبری چیست؟
توصیه من این است که یک نمودی از این مکتب امام که در جبههها دیده میشود و آدم را جلو میبرد را نگذارید به حاشیه برود. شاید راز چفیه مقام معظم رهبری از همین جنس است که عهد قدسی نورانی در صحنه بوده است و نباید بگذاریم از دست برود.
در صفحه ۴۲۵ کتاب روایت فوقالعادیای از حضرت باقر (ع) هست که میفرمایند: اگر میخواهید خدا را بدون حجاب ببینید باید محبت آل محمد را در خود ایجاد کنید.
اگر به جایگاه تاریخی امام نگاه کردید این دغدغه که فردا چیمیشود و حالا چه کنم مطرح نمیشود بلکه شما با یک عزم در یک حیات نوری قرار میگیرید. و از گسستهایی که مدرنیته گرفتار آن است آزاد میشوید.
در این شرایط حیف است که گرفتار حادثهها و جزئیات شویم. ما در حیاتی هستیم که خود و بشریت را نجات دهیم.
Sorry. No data so far.