تریبون مستضعفین- اوایل اردیبهشت امسال گزارشی توسط مرکز پژوهشهای مجلس درباره تحریم الزویر از سوی ایران منتشر شد که در آن با اشاره به این که ارزشیابی علمی در ایران همچنان در «مسیر غالب جهانی» است، تصمیم رؤسای دانشگاههای کشور برای تحریم الزویر را «احساسی» و نوعی «خودتحریمی» نامیده شده بود.
انتشار این گزارش بازخوردهای قابل تاملی در برخی از سایت های خبری کشور داشت. ابتدا سایت تابناک در روز 31 اردیبهشت نسبت به انتشار گزارش مرکز پژوهشهای مجلس واکنش داد: «هشت ماه گذشت و سرانجام، صدایی از مرکز پژوهشهای مجلس هم درآمد- آمریکا هم تحریم نکند، ما خودمان را تحریم میکنیم!»
در این گزارش، تابناک علاوه بر حمایت از محتوای گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، از ورود بسیار دیرهنگام این مرکز به این موضوع مهم انتقاد کرد.
در متن این گزارش آمده بود: «روز گذشته، مرکز پژوهشهای مجلس، هشت ماه پس از تحریم بیمعنای الزویر از سوی وزارت علوم در یک گزارش به انتقاد از آن پرداخت! در همین باره دو پرسش اساسی ذهن ما را به شدت به خود مشغول داشته است: نخست؛ آیا این کار تحریم پایگاه علمی «الزویر» توسط وزارت علوم و مراکز دانشگاهی ایران، خردمندانه و در راستای اعتلای علمی و فرهنگی ایران اسلامی خواهد بود؟ دوم؛ چرا مرکز پژوهشهای مجلس به عنوان بازوی مشورتی مهمترین نهاد قانونگذاری کشور، هشت ماه بعد به اظهار نظر در این باره میپردازد؟
البته گزارش منتشره مرکز پژوهشهای مجلس به خوبی پاسخ پرسش نخست را داده است. بر پایه این گزارش، اگر الزویر دو دانشگاه را تحریم کرده و این گونه شماری از محققان و استادان ایرانی از دسترسی به پایگاه این انتشاراتی محروم شده بودند، اما وزارت علوم با دست خود، همه دانشگاهها و استادان کشورمان را محروم کرد! … اما درباره پرسش دوم این گزارش، مبنی بر واکنش بسیار دیرهنگام مرکز پژوهشهای مجلس به این اتفاق و تصمیم مهم وزارت علوم، باید گفت، گویا متأسفانه سیاسی کاریها، باند بازیها و زد و بندهای جناحی و فراجناحی درون مجلس هشتم به اصلیترین و مهمترین نهاد مشورتی قوه قانونگذاری کشورمان نیز راه یافته است.»
البته مدتی بعد، مرکز پژوهشهای مجلس با ارائه توضیحاتی، به گزارش تابناک واکنش داد و اعلام کرد که هم انتقاد از تأخیر مرکز در ارایه این گزارش، انتقادی صحیح است و هم نسبتهایی مانند سیاسیکاری، باندبازی، زد و بندهای جناحی به مرکز، نارواست.
سه روز بعد، سایت رجانیوز در واکنشی تند و عجیب نسبت به انتشار گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، به انتقاد شدید از محتوای این گزارش پرداخت: «واکنش عجیب به قطع ارتباط با نشریه الزیور به دلیل تحریم علمی کشور- خوشخدمتی مرکزپژوهشهای مجلسبرای حامیان تحریم علمی ایران»
در این گزارش، تحریم الزویر در مهرماه 1390 تصمیمی ملی خوانده شده بود و آمده بود: «با وجود استقبال محققین و دانشجویان از این اقدام وزارت علوم و تلاش برای ایجاد و انتشار مجلات پژوهشی معتبر در داخل کشور، مرکز پژوهشهای مجلس چند روز پیش در اقدامی عجیب، دست به انتشار گزارشی زد که در آن از این مساله انتقاد و خواستار ارسال مجدد مقالات علمی دانشجویان به الزویر شده است.»
در ادامه رجانیوز، ضمن انتشار بخشهایی از گزارش مرکز پژوهشها، محتوای آن را به شدت زیر سوال برد و ادعا کرد که در این گزارش هم الزویر مورد تقدیس! قرار گرفته و هم اعتبار نشریات علمی داخل ایران زیر سوال رفته است.
در بخش پایانی این گزارش، با بیان دلایلی مانند اینکه غرب نشان داده که حاضر به اشتراکگذاری دستاوردهای علمی خود با کشورهای در حال توسعه نیست، این سوال مطرح شده بود: «زمانی که این نشریه به طور غیرقانونی و تنها برای ایجاد مانع در دسترسی پژوهشگران ایرانی به منابع علمی، دست به تحریم دانشگاه شهید بهشتی و صنعتی مالک اشتر زده است، چرا سایر دانشگاهها و دانشجویان کشور باید مجددا برای انتشار مقالات علمی خود به الزویر مراجعه کنند؟»
یک روز بعد سایت الف در یادداشتی به قلم دکتر آرامش، ضمن حمایت از گزارش مرکز پژوهشها، انتقادهای رجانیوز از این گزارش را با ادبیاتی سیاستزده زیر سوال برد: «بهرهبرداری غلط طرفداران افراطي دولت از نشریه علمی- كاش مي دانستند درباره چه چيزي قضاوت مي كنند»
یادداشت دکتر آرامش، سه بخش داشت. در بخش اول خلاصهای از ماجرای تحریم الزویر و سرگذشت آن ارائه شده بود. در این بخش بیان شده بود که تصمیم وزارت علوم مبنی بر تحریم انتشارات الزویر با توجه به اعتراضات به وجود آمده در فضای پژوهشی کشور، هیچ وقت اجرایی نشد و به همین دلیل «جای شگفتی است که چطور رجانیوز تصمیمی مسکوت را «تصمیمی ملی» می نامد و از آن تحت نام «اقدام» وزارت علوم یاد می کند!»
در بخش دوم، دیدگاه رجانیوز مبنی بر لزوم انجام یا ادامه تحریم الزویر با تحلیل کارشناسی آثار و نتایج منفی ناشی از این اقدام نقد شده بود: «در مطلب فوق الذکر، این طور القا می شود که انتشار مقالات در «نشریه» الزویر به منزله کمک به بیگانگان و در راستای تضعیف نشریات داخلی است. همچنین، نویسنده محترم این سوال را مطرح می کند: «زمانی که این نشریه به طور غیرقانونی… چرا سایر دانشگاه ها و دانشجویان کشور باید مجددا برای انتشار مقالات علمی خود به الزویر مراجعه کنند؟» اتفاقاً به نظر این جانب، این سوال، سوال خوبی است. از زوایای مختلفی می توان به این قضیه نگریست:
الف. در دنیای علم، در وهله نخست، اعتبار یک مقاله را از روی نشریه ای که مقاله را منتشر کرده است می سنجند. وقتی اغلب کشفیات بزرگ علمی در یک زمینه خاص پژوهشی در یک یا چند نشریه تخصصی منتشر می شوند، طبیعی است که پژوهشگران ایرانی هم بخواهند دستاوردهای خود را در همین نشریه (ها) گزارش کنند.
ب. پیش از انتشار یک مقاله، همه نشریات علمی معتبر جهان مقاله دریافتی را «داوری» می کنند، به این معنی که هر مقاله توسط چند نفر از دانشمندان طراز اول در همان زمینه مطالعه می شود و ایرادات و نقایص آن تذکر داده می شود و در صورت امکان از مولفین خواسته می شود که این ایرادات را رفع کنند. بنابراین، داوری مقالات علمی یک عمل بسیار تخصصی است. ناگفته پیداست که در کشور ایران به عنوان یک کشور در حال پیشرفت، زمینه های علمی متعددی «جدید» محسوب می شوند، به این معنی که هنوز تعداد محققان در این زمینه ها بسیار کم است و حتی ممکن است به یکی دو نفر محدود شود. حال، فرض کنید محققی از محققان کشور در یک زمینه خیلی جدید و تخصصی تصمیم داشته باشد مقاله های خود را در نشریات داخلی منتشر کند. مگر در همه زمینه های قابل تصور علمی، نشریه های تخصصی داخلی با چند داور متخصص وجود دارد که پژوهشگر ایرانی بتواند مقالات خود را در چنین نشریاتی منتشر کند؟ واقعیت آن است که در برخی زمینه های تخصصی تنها چند نشریه معتبر در جهان وجود دارد که توسط الزویر منتشر می شوند.
ج. اصلاً فرض کنید با هدف تخریب «قصر علمی» بیگانگان و بومی سازی پژوهشهای کشور، بخواهیم الزویر را تحریم کنیم. می توان این پرسش را مطرح کرد که این تحریم دقیقاً چه فایده ای برای نشریات داخلی دارد، و در مقابل، چه آسیبی به نشریات الزویر وارد خواهد کرد؟ ابتدا باید توجه کرد که متاسفانه مکانیسمی اندیشیده نشده است که به دنبال این تحریم محقق ایرانی نشریات ایرانی را جایگزین نشریات الزویر کند. ناشران علمی متعددی در دنیا وجود دارند (مانند اشپرینگر، وایلی، آکسفورد و غیره) که محقق ایرانی ممکن است نشریات این ناشران را برای انتشار مقالات خود انتخاب کند (تازه با فرض اینکه نشریات چین و پاکستان و هند و ترکیه را به نشریات وطنی ترجیح ندهد!). از طرفی، به سادگی می توان نشان داد که تحریم ایران کوچکترین آسیبی به الزویر وارد نخواهد کرد ولی در مقابل پژوهشگران ایرانی را برای انتشار مقالاتشان دچار مشکل خواهد نمود…»
بخش سوم یادداشت دکتر آرامش سیاستزده و جناحی و تا حدودی توهینآمیز بود. هم در تیتر و هم در متن این یادداشت بارها از سایت رجانیوز به عنوان حامیان افراطی دولت یاد شده بود. همچنین در بخشهایی از متن یادداشت آمده بود: «منتشرکنندگان این مطلب درک درستی از صورت مساله نداشته اند و اصولا نمي دانسته اند درباره چه چيزي قضاوت مي كنند» یا «نویسنده کمترین نسبتی با فضای پژوهشی کشور ندارد»
تحلیل و جمعبندی
۱. این همه بحث و جدل پیرامون گزارش مرکز پژوهشهای مجلس درباره تحریم الزویر، در حالی صورت گرفته که موافقان یا مخالفان دیدگاه این مرکز از انتشار خلاصه این گزارش که توسط روابط عمومی مرکز پژوهش ها منتشر شده بود، خودداری کرده اند. علاوه بر این که به نظر می رسد برخی از تحلیل گران این سایت ها، حتی زحمت مطالعه متن کامل گزارش مرکز پژوهشها را نیز به خود نداده اند.
۲. اینکه انتشار گزارش مرکز پژوهش ها درباره تحریم الزویر بسیار دیرهنگام انجام شده، انتقاد صحیحی بوده و نشاندهنده کم توجهی این مرکز به چنین موضوع مهمی است. (+)
۳. هرچند تحلیل سایت رجانیوز درباره گزارش مرکز پژوهشها، تطابق زیادی با واقعیت نداشته و دارای اشکالات جدی است ولی واکنش سایت الف به تحلیل رجانیوز هم چندان مناسب و قابل قبول نبوده و در مواردی توهین آمیز است. ای کاش، تحلیلگر این سایت که از اعضای محترم هیئت علمی دانشگاه بوده و در این موضوع هم دیدگاههای کارشناسی و قابل تاملی ارائه کرده و میکنند، در یادداشت خود صرفا به نقد کارشناسی دیدگاه رجانیوز می پرداختند و از ورود به مباحث سیاسی پرهیز میکردند.
۴. به نظر می رسد دیدگاه کارشناسانی مانند دکتر حافظنیا مبنی بر اینکه سیاست الزام چاپ مقاله در مجلات خارجی (ISI) با منافع ملی تعارضاتی دارد تا حدود زیادی با دیدگاه تحلیل گر سایت رجانیوز متفاوت است، زیرا ایشان معتقد است این سیاست الزامی لغو شده و به جای آن سیاست تشویقی و ترغیبی قرار بگیرد و نه اینکه مانند تحریم انتشارات الزویر چاپ مقاله در مجلات خارجی ممنوع شود.
Sorry. No data so far.