پنج‌شنبه 14 ژوئن 12 | 12:51

آسیب‏ شناسی استحاله دین در رسانه

مهدی همازاده

این تکلیف حوزه علمیه است که نظام ارزش‏های اخلاقی و معارف عمیق و جامع دین را در قالب‏هایی که به فهم هنری و قابلیت‏های نمایشی، نزدیک و نتیجه تعمّق در جامعیّت تعالیم دین و نیازهای به روز جامعه باشد، عرضه نماید. به این منظور البته باید با کلیّتی از اقتضائات هنری و رسانه‏ای آشنا گردد و سخن هنرمندان متعهّد و دلسوز را در این‏باره صمیمانه دریابد.


حجت الاسلام مهدی همازاده

رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا، تبعات بسیار عظیم و پیش‏بینی نشده‏ای برای بشر امروز به دنبال داشت. پیشرفت‏های تکنولوژیک و تولید ابزارهای مدرن ارتباطی یکی از مهم‏ترین نقاط عطف در تحوّلات فرهنگی و اجتماعی بود که پس از دوران مشروطه به جامعه متحیّر ایران وارد گشت. نه فقط ابزار و تکنیک‏های جدید بلکه آموزه‏ها و فرهنگ غرب هم به انضمام و گاه به اندماج همین سخت‏افزارها پا به عرصه فرهنگ و تمدّن اسلامی – ایرانی ما نهاد. ابتدا رادیو و سپس تلویزیون که به مرور زمان با ارتقاء فنّی و تکنولوژیک به کارآمدی‏های نوبه‏نو می‏رسیدند، میهمان صحنه ارتباطات و فرهنگ‏سازی این سرزمین شدند؛ میهمانانی که دیری نپایید بیشترین فضا و امکان را به خود اختصاص دادند. دیگر منبر و تبلیغ چهره‏به‏چهره، عمده‏ترین عرصه برای دریافت معارف و اخلاقیات نبود و قصّه‏گویان و شاعران، مهم‏ترین سرگرم‏کنندگان فرهنگ‏ساز در بین مردم نبودند. حالا قدرت تصویر و داستان در هم آمیخته و «هنر» نه به مثابه یک عامل صرفاً فرح‏بخش و تزئینی که کارآمدترین مَرکب برای انتقال محتوا به شمار می‏آمد.

انقلاب اسلامی و تحوّل در موضوعات

حوزه علمیه و بزرگان فقه و اخلاق شیعه از آن رو که بنیادهای اِلحادین تمدّن غرب را به درستی شناخته و نگران نفوذ آن به عمق باورها و سجایای این ملّت بزرگ بودند، از ابتدا روی خوشی به این سوغات فریبنده و رقیب تازه‏نفَس نشان ندادند. بلکه گاه تا حدّ تحریم مطلق رادیو و تلویزیون پیش رفتند و البته در شرایطی که این ابزار در دست بوالهوسان طاغوتی بود، حقّ داشتند این‏چنین روی‏گردان و تحذیردهنده باشند. اما جذّابیت و نفوذ رسانه‏ها در جامعه از یک سو و بروز معجزه قرن – انقلاب اسلامی ایران – از سوی دیگر، صورت مسئله را تغییر داد. دیگر نمی‏شد با اجتناب و تحریم از تبعات ناگوار مدرنیزاسیون فرهنگ و ارتباطات کاست و نمی‏شد در شرایطی که فقیه جامع‏الشرایط در رأس قدرت قرار گرفته و قوانین شرع در مَجرای نظام اجتماعی سریان یافته، فرهنگ عمومی را به دست فراموشی سپرد یا فقط با همان روش‏های سنّتی به تبلیغ و ترویج دین اهتمام داشت.

هزاران سؤال بی‏جواب پیش روی علمای حوزه قرار گرفت که از آن جمله ابهامات و توقّعات بسیار درباره هنر و رسانه بود. آیا حوزه می‏توانست با دو فتوای حرمت و چند فتوای جواز، طرحی نو در مقابل طوفان توفنده رسانه‏های مدرن دراندازد؟ آیا مشکل هنرمندان و دست‏اندرکاران رسانه با چند پاسخ سلبی حل می‏شد؟ آن‏ها به دنبال راه‏کارها و رویکردهای ایجابی در زمینه فیلم و سریال و سرگرمی و اخبار و … بودند. اما حوزه علمیه از آن‏جا که در هیچ‏یک از عرصه‏های نظام‏سازی به تراکم مباحثات و تأمّلات نرسیده و بلکه گاه قدم در مسیر هم ننهاده بود، به همان توصیه‏های مربوط به زندگی فردی و ماقبل انقلابی اکتفا می‏کرد. این‏که بیش از وجه و کفّین خانم‏ها و حجم اندام ایشان مکشوف نباشد و همراه موسیقی مجالس لهو نباشد و … نقشی ممیّزوار به علما و بزرگان حوزه بخشیده و سیر پیشبرد مضامین با فاکتورهای مختلف جذّابیت در قالب‏های داستانی را به هنرمندان فارغ‏التحصیل از مجامع آکادمیک غرب‏گرا، واگذار کرده بود.

وصله ناچسب دین به آموزه‏های غرب‏گرا

سیل گرایشات رومانتیک و بی‏آرمان به دانشکده‏های هنری از یک‏سو و نیاز شدید رسانه ملّی برای تأمین نیرو و برنامه از سوی دیگر، شرایطی پدید آورد که راهبردها و رهنمودهای کلان دین را در بطن و متن محصولات پرمخاطب رسانه‏ای، به محاق می‏برد و نه تنها ظواهر شریعت که از آن فاجعه‏بارتر، معارف متین دین را نادیده می‏گرفت. و چه انتظار گزافی از اساتید و متون کلاسیک دانشکده‏های رو به تزاید هنری است که وحی مقدّس «هنر برای هنر» را زیر پا گذارند و «عمق نادیده»ی معارف الهی را به ترجمان هنری درآورند. هنری که اگر بخواهد در خدمت «ایدئولوژی» درآید، با لحن سخیفی به «هنر ابزاری» ملقّب و رانده خواهد شد. نهایت این‏که علاقه‏مندان به دین و یا ابن‏الوقت‏های مواجب‏بگیر از میان هنرمندان به ساخت آثار دینی روی می‏آورند اما در اکثر موارد به دلیل فقدان حلقه ارتباط هنرمندانه با عمق جامع آموزه‏های دین، تولیداتی ظاهرگرا و فاش‏گو ارائه می‏دهند. تولیداتی که نه تنها رویکرد بخشی و گزینشی به محتوای دین داشته‏اند بلکه در همان بخش هم کاملاً فاش و مستقیم سخن می‏گویند و از رعایت اصول نمایش هنری جز در عشق‏های دراماتیک انضمامی یا سایر جذّابیت‏های متداول و کلاسیک، عاجزند. گویی به انضمام هر اثر به اصطلاح دینی باید یکی از این خط سیرهای رومانتیک سنجاق شده باشد و فیلم و نمایش تولیدی به دو قسمت مساوی! تقسیم گردد: بخشی که منبرگونه، بُعدی از تعالیم دین را دستمایه «وعظ» خود قرار می‏دهد و بخشی که قالب داستانی را با دستورالعمل‏های جذّابیت‏ساز هنری تکمیل می‏کند.

مدیریت منفعل و کمّی ‏گرا

مدیریت‏های رسانه طی سالیان گذشته نیز ترجیح داده‏اند با افزایش کمّی شبکه‏ها و ساعات نمایش، هم نمودار بیلان کاری دوران مسئولیت خویش را هرچه مرتفع‏تر سازند! و هم در میدان رقابت نفس‏گیر با انواع شبکه‏های روبه‏تزاید ماهواره‏ای، از پیش بازنده نباشند. حتّی مدیریت اخیر رسانه ملّی که با شعار توسعه کیفی بر مسند ریاست سازمان تکیه زد نیز لاجرم به همین رویکرد گرفتار آمده است. البته بخشی از مشکلات پیدا و پنهان در تولیدات رسانه ملّی به روحیه منفعل و بالاشهرنشین مدیران رسانه ملّی بازمی‏گردد که در کنار عدم آشنایی با فنون و مهارت‏های هنری، به باج‏دهی و تمکین دربرابر برخی هنرمندان و دست‏اندرکاران ساخت و تولید، کشانده می‏شوند. مدیرانی که از یک‏سو، «جامعه ایرانی» و معضلات و نیازهای آن را در آئینه محلّه‏های «فرمانیه» و «زعفرانیه» و «قیطریه» می‏بینند و از سوی دیگر، برای تأمین برنامه شبکه‏های فزاینده تلویزیونی، ناگزیر به امضاء آثاری سطحی و بعضاً منحرف می‏شوند. اما تمام مشکل از این ناحیه برنمی‏خیزد. حوزه علمیه به‏عنوان نهاد متکفّل فهم و تبلیغ دین، چه باری را در این‏باره بر زمین نهاده است؟

حوزه علمیه و تکالیفی منجّز و مهجور

انتظار از حوزه علمیه البته این نبوده که کارگردان و بازیگر و طرّاح صحنه تربیت کند یا متون فنّی جدیدی برای اساتید و هنرمندان این عرصه‏ها به نگارش درآورد. اما توقّع این‏که هنرمندان و دست‏اندرکاران حرفه‏ای رسانه با غوامض معارف در «نهایه‏الحکمه» و «المحاضرات» آشنا شوند و روش استنباط و مواجهه با آیات و روایات را در «کفایه‏الاصول» و «شرح لمعه» دریابند و عرفان اصیل و راستین را در «آداب‏الصّلوه» و «شرح دعای سحر» بجویند و یک‏دوره تفسیر و حدیث در محضر «المیزان» و «اصول کافی» بگذرانند و …، نیز بسیار بعید است. بلکه این تکلیف حوزه علمیه است که نظام ارزش‏های اخلاقی و معارف عمیق و جامع دین را در قالب‏هایی که به فهم هنری و قابلیت‏های نمایشی، نزدیک و نتیجه تعمّق در جامعیّت تعالیم دین و نیازهای به روز جامعه باشد، عرضه نماید. به این منظور البته باید با کلیّتی از اقتضائات هنری و رسانه‏ای آشنا گردد و سخن هنرمندان متعهّد و دلسوز را در این‏باره صمیمانه دریابد. به نظر می‏رسد در ابتدا باید حوزویان و فضلایی از بطن معارف و آموزه‏های دین برخیزند و پس از آشنایی با ملزومات و قواعد کار هنری و رسانه‏ای، نقش «حلقه واسط» بین این دو نهاد را ایفاء نمایند و در این راستا اگر حتّی تا حدّ فیلمنامه‏‏نویسی و رمان‏نگاری ناب و فاخر هم پیش روند، جا دارد.
در کنار این نقش تبدیلی و واسطه‏ای، اندیشمندان حوزوی باید به تأمّلاتی در باب حکمت هنر و رسانه روی آورند. امروزه حجم وسیعی از سؤالات و ابهامات کاربردی در عرصه هنر و رسانه وجود دارد که در ساحت خردورزی دینی و تفلسف عمیق قرار می‏گیرد و چه کسانی اولی‏تر از فضلای حوزه برای ورود به این مباحث هستند؟ سؤالاتی نظیر این که:

– آیا هنر و رسانه دارای ذات غیر دینی است؛ به گونه‏ای که حمل و انتقال پیام دینی توسّط آن، با موانع ماهوی مواجه باشد؟

– چرا نگرش‏های سنّت‏گرایانه یا هایدگری در میان نظریه‏پردازان هنر و رسانه دینی پس از انقلاب نفوذ یافته؟ آیا این پذیرش و شیوع به قابلیت‏ها و اقتضائات متون حِکمی اسلامی بازمی‏گردد؟

– آیا می‏توان در متون فلسفه و عرفان اسلامی با مباحث پراکنده اما مستقیم درباره هنر دینی برخورد یا نیازمند پایه‏ریزی حکمت هنر اسلامی بر اساس مبانی حِکمی خودمان هستیم؟

– آیا هنر به مثابه ابزاری برای انتقال محتوا – و نه صرفاً هنر تزئینی و فرح‏بخش – همچنان حول محور مفهوم “زیبایی‏شناسی” شکل می‏گیرد؟

– آیا نمادگرایی معنوی در هنر کلامی و ادبیاتی ما می‏تواند راهبرد مناسبی برای هنرهای تصویری نیز باشد؟

– «ذوق» و حتّی «الهام» در هنر دینی، جایگاه انضمامی با معارف و مضامین دارد یا تلفیقی؟

– آیا براساس متون حکمت اسلامی، هنر دینی بر محور توصیه‏های تهذیبی و باطنی برای هنرمندان شکل می‏گیرد یا مؤلّفه‏های ساختاری و بیرونی هم دارد؟

– هنرمند برای تشخیص اوهام از خیالات قابل اتّکاء، از چه شاخص‏هایی می‏تواند کمک بگیرد؟
– آیا سیره اهل بیت علیهم‏السّلام در مورد شعرای اسلام، می‏تواند به جمیع هنرهای معاصر تسرّی یابد؟

– آیا استفاده از فاکتور «ترس» یا «هیجان» برای ایجاد جذّابیت در فیلم یا داستان، مُجاز است؟
– آیا قصّه‏پردازی در مورد شخصیت‏های تاریخی موجّه، مُجاز است؟ اگر آری، با چه قیودی؟
– آیا پروبال‏دادن هنرمند به قوّه خیال، منجر به تحت‏الشّعاع رفتن جنبه‏های عقلانی شخصیت او نمی‏شود؟
– …

به هرحال با پیروزی انقلاب اسلامی و گرایش جدّی به سمت اسلامی‏کردن علوم، مطالبات و پرسش‏های هنرمندان و اصحاب رسانه نیز از نهاد حوزه علمیه برای تئوری‏پردازی و پاسخ‏گویی نرم‏افزاری، افزایش قابل توجّهی پیدا کرده است. در مقابل، فعّالیت چشم‏گیری در حوزه علمیه برای اجابت این خواست به‏حقّ، انجام نگرفته و سوگمندانه باید اذعان داشت که هنر و رسانه، همچنان بهره‏مند از رویکرد اندیشمندانه و محقّقانه حوزه نیست.

بسند به مخاطبان خاصّ پای منابر و سپردن افکار عمومی به هنرمندان ناآشنا با جامعیّت و عمق معارف دین، چیزی جز خالی‏کردن دوش از زیر بار تکلیف تبلیغ دین نیست. ما را اگر مرزداران دین و مروّجان شریعت خوانده‏اند، با دادن رهنمودهای کلّی و همه‏دان یا نق‏زدن‏های تکراری و بی‏خاصیت، حقّ مطلب را اداء نکرده‏ایم. ما را اگر سودای تعمیم و إنفاذ معارف و اخلاقیات در سطح جامعه است، واگذاشتن ابزار پرنفوذ و همه‏گیر تبلیغ این دوران در دست جاهلانِ هرچند خوش‏نیّت و بعضاً معاندانِ هرچند ظاهرالصّلاح، به صلاح نیست. و ما را اگر تکلیف مبارزه با شبهات و إلقائات گمراه‏کننده یا فسادانگیز بر دوش است، انحصاری به سخنرانی‏ها و کتاب‏های إغواگر ندارد و بلکه آثار رسانه‏ای و پرمخاطب را به طریق اولی در برمی‏گیرد. و البته این مبارزه بسیار بیش از آن‏که از راه محکومیت و بیانیه و تذکّر و هشدار و … صورت پذیرد، در گرو آشنایی با فنّ و ارائه راه‏کارهای ظریف و دقیق هنری یا حتّی تولید آثار فاخر و فخیم است. به امید آن‏که در برابر این هجوم حجیم، نه تنها مدافعانی سرافراز، بلکه مهاجمانی فاتح و قادح باشیم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.