شنبه 16 ژوئن 12 | 18:22

مسئولانی که درد دین ندارند ودیگر هیچ!

داوود مرادیان

با شروع شدن موسیقی راک بعضی از دختر پسرها دست هم رو گرفته و با هم تکان می‌دادند و بعضی دست خود را به نشانه متالیکا بالا آورده و جیغ می‌کشیدند. با تند شدن موسیقی صحنه‌هایی رو دیدم که فقط در فیلم‌های هالیوودی می‌شود همانندش را دید… نمی‌دانم می‌شود اسم این مکان را دانشگاه گذاشت یا چیز دیگر!


داوود مرادیان- سکانس یک: وزیر محترم علوم در مراسم بزرگداشت شهید طهرانی مقدم ایستاده‌اند و پشت تریبون، عرق کرده و پر شور از لزوم اسلامی کردن دانشگاه‌ها صحبت می‌کند. سپس به بحث اختلاط می‌پردازد و می‌گوید: «دانشگاه را در زمان رضاخان و اوج غرب‌گرایی وارد کشور کردیم و در زمان محمدرضا و اوج غرب‌ستایی بن کل وارد کشور شد. نه اینکه الگو بگیریم، بلکه کلا با همه ضوابط منحط غربی‌اش وارد کردیم و شد یک ارزش… اختلاط دختر و پسر در دانشگاه و مسائلی که ایجاد می‌کند، نتیجهٔ آن روزهاست… می‌گوئیم اختلاط بد است؛ می‌گویند این‌ها با مشارکت زنان در ادارهٔ کشور مخالفند! چه کسی گفته اختلاط یعنی مشارکت؟ کجای اختلاط یعنی مشارکت؟ …»

سکانس دو: یک روز قبل از آغاز جشنواره نهال ۱۳۹۱، دانشگاه هنر پایین خیابان رشت

داخل سالن برگزاری جشن خوابگاه‌ها مملو است از دختران و پسرانی که کیپ تا کیپ نشسته‌اند و بعضاً از شدت کمبود جا حس نوع دوستی تعداد قابل توجهی هنرمند مذکر به جوش آمده و خود را صندلی دختر خانم‌ها کرده‌اند! در دردنامهٔ یکی از دانشجویان هنوز مذهبی دانشگاه که برایم ایمیل شده است، آمده: «عصر شنبه مصادف با ۱۳۹۱/۳/۶، بعد از کلاس که تعطیل شدم، جلوی در آمفی تئا‌تر دانشگاه با جمعیت زیادی برخورد کردم که از لحاظ پوشش غیر قابل توصیف بودند، هم کلاسی‌های خوابگاهی‌ام گفته بودند که امروز جشن خوابگاه‌هاست، ولی با اتفاقی که سال پیش افتاد فکر نمی‌کردم این مراسم دوباره تکرار شود. البته این بار با مدیریت معاونت دانشجویی!
این دفعه از روی کنجکاوی به مراسم رفتم؛ جمعیت خیلی زیاد بود. از همون اول بچه‌ها با جیغ و سوت داد داخل می‌رفتند. وقتی داخل تالار شدم -که‌ای کاش هیچ موقع نمی‌رفتم- با صحنه‌هایی روبه رو شدم که انگار نه انگار ما تو کشوری هستیم که جمهوری اسلامی ‌بر آن مسلط است. تازه آن هنگام عمق فاجعهٔ دانشگاه رو متوجه شدم. سالن اینقدر شلوغ بود که بعضی از دختر‌ها بر روی پای پسر‌ها وبالعکس نشسته بودند و از شدت گرما اغلب روسری‌های خود را درآورده و مشغول باد زدن خویش بودند! البته تفاوت برنامهٔ امسال با سال‌های قبل این بود که قبلش مسابقات طناب کشی دختران با پسران مختلط برگزار نشد و نظارتی حداقلی بر برگزاری تئا‌تر و دیالوگ‌های رد و بدل شدهٔ روی سن بود. (سال گذشته انواع اهانت‌ها به مقام معظم رهبری روی سن صورت گرفته بود.)

برنامه‌های مراسم فقط و فقط انواع موسیقی بود؛ از گروه کُر بگیر تا راک و … بعد از گروه کر نوبت به گروه آبادانی‌ها رسید. قبل از اجرا مجری اعلام کرد که دوستان به دلیل شاد بودن موسیقی خودشان را نگه دارند! ولی با شروع شدن موسیقی، دانشجویانی که در جلوی سن نشسته بودند، شروع به رقص بندری کردند! … چند قطعه‌ای هم این گروه اجرا کرد و نوبت به گروه راک رسید.

با شروع شدن موسیقی راک بعضی از دختر پسر‌ها دست هم رو گرفته و با هم تکان می‌دادند و بعضی دست خود را به نشانه متالیکا بالا آورده و جیغ می‌کشیدند. با تند شدن موسیقی صحنه‌هایی رو دیدم که فقط در فیلم‌های هالیوودی می‌شود همانندش را دید… نمی‌دانم می‌شود اسم این مکان را دانشگاه گذاشت یا چیز دیگر! فقط می‌دانم که برای کسی مهم نیست که چه اتفاق مهمی ‌در دانشگاه در حال رخ دادن است و مسئولانی دارد که درد دین ندارند.»

بعد از خواندن این ایمیل، برایم مساله شد تا خودم از نزدیک فضای برگزاری فستیوال نهال را حداقل ببینم. آنچه می‌خوانید توصیف حضور «فقط» ده دقیقه‌ای من در این دانشگاه است:

در اصلی چسبیده به دانشگاه امیر کبیر است. نوع پوشش‌هایی که از این دو در خارج می‌شوند، تفاوت فاحشی را نشان می‌دهد. مسئول حراست هیچ‌گونه -به تاکید هیچگونه- دخالتی در وضع پوشش دانشجویان ندارد. وارد می‌شوم. اولین تصویری که می‌بینم، رسیدن پسر جلویی من که پیش‌تر وارد دانشگاه شد، به دختر خانمی است که آستین‌هایش بالای ارنج است و نبود روسری‌اش -علی السویه- و یک دست دادن سینمایی صورت می‌گیرد به سبک بازی‌های بیسبال که بیا و ببین. در بک گراند البته روبوسی هم هست. به هر حال تازه هم را دیده‌اند!

از آسفالت که می‌گذری، زمین فوتبالی است که عده‌ای در آن بازی می‌کنند و اطراف زمین جمعی نشسته و تیمشان را تشویق کرده و دسته دسته سیگار هم می‌کشند و جالب اینکه دختر‌هایی که بین پسر‌ها نشسته‌اند تقریباً نیمی از بدنشان دیده نمی‌شود. نباید دقت کنی که بد آموزی دارد، پا‌ها مختلط شده است!

پائین مجسمهٔ مردی که چیزی شبیه پارچه یا شاید چفیه دور شکمش پیچیده و به دور دست می‌نگرد دو پسر و یک دختر با‌‌ همان وضع ذکر شده در پوشش نشسته‌اند. سیگار می‌کشند و دخترک گاهی دست در سر و صورت این پسر می‌کشد و گاهی با نگاهی خاص ریش آن یکی را تبرک می‌کند. قصه‌ایست اینجا.

وارد سالن می‌شوم. در ورودی سالن دو دختر نشسته‌اند که تبلیغات یک شرکت اجارهٔ لوازم را عهده دارند. متر لباسشان به نیم نباید برسد. فضا انگار نه انگار دانشگاه است و گویی آمده‌ای پاساژ تیراژه و این‌ها مشتی مانکند که سعی می‌کنند با پوشش‌های آنچنانی شب جمعه‌های تیراژه، فضا را متفاوت کنند و تبلیغی هم برای آن مد بشود.

داخل سالن می‌شوم. فیلمی ‌دربارهٔ سیروس الوند روی پرده است. بیرون می‌آیم و در پس من چند نفر دیگر خارج می‌شوند. یکی دختری است که مو‌هایش را از ته تراشیده و البته گویا اینهم مد جدیدی است. شلوار اغلب خانم‌ها شلوار نیست، ساپورت است! یکی دیگر خارج می‌شود، پشت دومی. نه یکی نیست؛ چندتا هستند و اشتباهی به جای پارتی سر از دانشگاه و سالن جشنواره نهال درآورده‌اند. از خودم می‌پرسم به فرض که درست بگویند و دخترکان این دانشگاه اصلاً ارتباط آزاد را دوست دارند، پس مرز بین پوشش یک دانشجو با یک زن خیابانی کجاست؟ … فضای مهوع موجود را‌‌ رها می‌کنم و با چند سوال جدی بیرون می‌آیم و از همین دانشجویی که برایم دردنامه نوشته می‌پرسم: اینجا چرا اینطور است؟ او می‌گوید اغلب وقتی وارد دانشگاه می‌شوند، متدینند و حتی برخی نماز می‌خوانند، اما تاثیر لابی روشنفکری در دانشگاه و خصوصاً خوابگاه آن‌قدر زیاد است که به ترم چهار نرسیده، سر از آنجایی در می‌آورند که پوستهٔ ظاهرش همین است که دیدی.»
سوالاتی ذهنم را در می‌نوردد:

گشت ارشاد می‌تواند به چند زن در خیابان تذکر داده و سعی کند پوشش آن‌ها را کنترل کند. این زن‌ها تاثیرشان حداکثر در عبور و مرور و حلقهٔ دیده شدنشان است. اما دانشجوی دانشگاه هنر قرار است پیشانی تبلیغی و رسانه‌ای نظام باشد! به این نکته خوب دقت کنید: دانشجوی هنر یا جذب راس سینما یعنی نویسندگی و کارگردانی و تدوین و تصویر و… می‌شود و در سینما و تلویزیون مشغول به کار می‌گردد، یا جذب نشریات و خبرنگاری و تحلیل. حلقهٔ تاثیر گذاری چنین فردی که رایگان با پول مستضعفین از بیت المال مسلمین تحصیل می‌کند، چقدر است؟

چرا در این سال‌ها راون‌شناسان، محققین و تحلیگران معهتد بالای سر دانشجویان قرار نگرفته‌اند تا آن‌ها دچار چنین ریزش نشده و دانشگاه تبدیل به چنین محیط منحطی نشود؟

وقتی آمار صحنه‌های رکیک و اشارات جنسی و شرب خمر و اشاعهٔ فحشا در فیلم‌های دو سال قبل این جشنواره آمار تکان دهنده‌ایست، آیا نباید فکری جدی برای این سرطان و عفونت موجود بین این دیوار‌ها کرد؟

نهاد مقام معظم رهبری دقیقاً در این دانشگاه چه کاره است؟

حراست دقیقاً در این دانشگاه چه کاره است؟

چرا هیچ گزینش اخلاقی و مذهبی روی دانشجویان ورودی انجام نمی‌گیرد و به محض مشاهدهٔ انحراف‌های این‌چنینی، دانشجو اخراج نمی‌شود؟ این دانشگاه یک دانشگاه فنی نیست که بااغماض با آن برخورد شود. دانشجوی بی‌تعهد به نظام حق ندارد با پول بیت المال همین نظام درس خوانده و علیه همین نظام با پول همین نظام تبلیغ کند. چرا آقای دانشجو با خودشان تعارف دارند؟

آیا آقای دانشجو اجازه می‌دهند فرزندشان در این دانشگاه تحصیل کند؟

چه کسی بر وضع خوابگاه‌ها نظارت دارد؟

چرا با مشاهدهٔ این فساد باور نکردنی در این دانشگاه، سریعاً نسبت به تفکیک جنسیتی اقدامی نشده است؟

پاسخ آقای دانشجو چیست؟

با این سوال‌ها به خانه آمده‌ام که به دقایق پایانی اخبار بیست و سی می‌رسم. شهید بهشتی نشسته است و دربارهٔ هنر می‌گوید: «ما با هنر مخالف نیستیم. ما باهنر طاغوتی آشکارا می‌گوییم مخالفیم و تعارف نداریم. ما با هنر مخالف نیستیم، با هنر سکسی مخالفیم. با فحشا مخالفیم…» و امام عزیز نیز اشاراتی در خصوص هنر می‌کنند و…
خنده‌ای تلخ بر لبم می‌نشیند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.