تریبون مستضعفین- «بیبال پریدن» عنوان کتابی مختصر از مرحوم قیصر امینپور است که از نوشتههایی ادیبانه و کوتاه با مضمونهای اجماعی و بیشتر تصویر تضاد فقر و غنا تشکیل شده است.
در ادامه بخشی از این کتاب با عنوان «خدا در همسایگی ما» را میخوانید:
چرا همهی نقشههای جغرافیای جهان دو قسمت دارند؟
چرا همه چیز به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میشود؟
چرا رنگ آسمان در شمال شهرهای جهان آبی و در جنوب شهر خاکستری است؟
چرا پرندگان جنوب شهری با بالهای وصلهدار پرواز میکنند؟
چرا بهار در جنوب شهرهای جهان زرد است؟
چرا برف در جنوب شهرهای جهان سیاه است؟
چرا مگس های شمال شهر زبالههای بهداشتی و بستهبندی شده میخورند؟
چرا پشههای شمال شهر اگر به زبال های جنوب شهر دست بزنند مسموم می شوند؟
چرا گربههای شمال شهر شیر پاستوریزه میخورند؟
چرا بچه های شمال شهر وقتی که فوتبال بازی میکنند، گلهای تازه و قشنگ و رنگارنگ به یکدیگر میزنند؟
چرا دنیای بچههای جنوب شهر جهان سیاه و سفید است؟
چرا دنیای بچه های شمال شهر جهان رنگی است: سفرههای رنگین، خوابهای رنگین، لباسهای رنگی، فیلمهای رنگی؟
مگر خون آنها رنگینتر است؟
چرا بعضی در شمال شهر جهان به دنیا میآیند؟ در شمال گهواره میخوابند؟ در شمال میز مینشینند؟ شمال غذا را میخورند؟ قطب شمالی میوه را گاز میزنند و قطب جنوبی آن را دور میریزند؟
در شمال جهان زندگی میکنند؟ و وصیت میکنند که آنها را در شمال قبرستان به خاک بسپارند؟
اگر شمال بهتر است، چرا جهت قبله به سمت جنوب است؟
چرا خدا خانه خود را در جهت جنوب جهان ساخته است؟
من به سمت جنوب نماز میخوانم.
خدا در همسایگی ماست.
خدا در همهجا هست! خدا باید در همه جا باشد!
خوبی هم در همهجا هست؛ هم در شمال و هم در جنوب! و خوب است که خوبی در همهجا هم خوب باشد، خوبِ خوب! چه در شمال، چه در جنوب!
من این نقشهها را قبول ندارم. من این خطها و خطکشیها را قبول ندارم.
اصلا کدام شهر؟ کدام شمال؟ کدام جنوب؟
آیا اگر ما از جای دیگری نگاه کنیم، جایی بالاتر، بالاتر از مرزها و جهتهای جغرافیا، همهچیز جابهجا نمیشود؟
چه کسی این نقشهها را برای ما کشیده است؟
وقتی که باران بهاری ببارد، همهی نقشههای کاغذی را خراب میکند و همه این نقشهها را نقش بر آب میکند. می گویید: نه؟ ببینید! این خط و این هم نشان!
Sorry. No data so far.