ما در این سی سال پس از انقلاب، نمازهای بیوضو خیلی خواندهایم. نماز بیوضو یعنی اینکه شعار حقوقبشر دینی، اقتصاد مبتنی بر دین، پیوند سیاست و دیانت و… بدهیم؛ اما در واقعیت به واسطه دلایل متعددی از جمله عدم درک دقیق از دیدگاه دین در این امور به گونه دیگری تصمیم بگیریم و رفتار نماییم.
با وضعیت فعلی علوم انسانی در کشور، ما با هزینه عمومی و حمایت دولت نیروهای متخصصی پرورش میدهیم که از نظر فکری به افکار لائیک یا سکولار گرایش دارند و بیتردید در آینده مناصب اجرایی و مدیریتی را تحویل میگیرند و ارادی یا غیرارادی تمهیدگران دولتی سکولار میشوند.
اینکه میگویم جدی است؛ زیرا اگر ما نتوانیم شکافهای بین دینداری و دینمداری در عرصهٔ فردی و عمومی و نیز شکاف بین علوم انسانی ترجمهای و منطق دین و ارزشهای دینی را برطرف کنیم؛ یعنی نتوانیم اقتصاد، سیاست، حقوقبشر، تربیت و… مبتنی بر دین را از مجرای حوزه و دانشگاه به جامعه عرضه کنیم، زوال ارزشها و آرمانهای انقلاب امری قابل پیشبینی است. تا کی میتوانیم شهید بدهیم تا جمهوری اسلامی را نگه داریم.
اگر در فضای علوم انسانی با وضعیت فعلی پیش برویم و مکرّرات را تکرار کنیم، بیشک فردا نظامی خواهیمداشت که ظاهرش جمهوری اسلامی است اما باطنش هزار چیز دیگر. ما گریزی نخواهیم داشت از اینکه این تعارضات و تضادها را برطرف کنیم. بنده عرضم این است کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی هدف عمدهاش مقابله با این رویه و عبور از چنین سرنوشتی است. ما نمیخواهیم علوم انسانی غربی نفی مطلق بشود، بلکه علوم انسانی باید نقد شود و از سویی دیگر منطق متعالی دین و نیروی لایزال و بیبدیل دین از ایستایی عبور کند و پویا شود و این وظیفه را حوزه و دانشگاه میتواند بر دوش گیرد.(برگرفته از گفتار «کرسیهای علوم انسانی: ترجمهباوری یا نظریهپردازی»)
نظریهپردازی به یک جسارت انقلابی نیاز دارد و باید یادآوری کنیم که هر تصرف انقلابی و بنیادین در نظریههای علوم انسانی اولاً شدنی است و ثانیاً شدهاست. پیش از این در بین خود غربیها صورت گرفتهاست. یک دورانی هم تمدن اسلامی همین تجربه را پشتسر گذاشت. در همین دوران سی ساله انقلاب هم شروع شدهاست. این کاری نیست که محال باشد. عبور از ترجمه و تقلید در علوم از خطهای شکستنی است. این خطها نشکستنی نیست. شدنی است و باید بشود. یعنی هم امکانش، هم وقوعش و هم ضرورتش این سه مؤلفه نیاز دارد به یک نگاه از نوع نگاه انقلاب اسلامی که یک تکانه تاریخی ایجاد کرد و کل پارادایمهای مسلط را زیر سؤال برد. همه چیز را عوض کرد و تغییر داد.
این را نیز باید تأکید کنیم که هر نوع تحول در علوم انسانی باید به روش علمی باشد. حتماً باید به روش علمی پیش برویم. تأکید میکنم که این یک وظیفه تودهای نیست یک کار نخبگانی است؛ یعنی تحول در علوم انسانی به یک بسیج فکری و یک نوع لکشرکشی علمی نیاز دارد، اما در عین حال باید در اثبات دعاوی توضیح منطقی داشت و توجه نمود که نهایتاً حرفهای آخر را افراد نخبه و خواص علمی میزنند، همانطور که در هر تجربه دیگری نیز همین منوال بوده است. در غرب هم همین طوری بودهاست. در غرب هم در حوزه علوم انسانی یک اردوکشی شدهاست و هنوز نیز این اردوکشی دنباله دارد. اردوکشی یعنی کار کلان و فعالیت انبوه در علوم. یعنی اینکه هزاران فیشبردار و هزاران حاشیهزن داشتهباشیم که مستمر و پیوسته در دانشگاهها فعالیت کنند. فعالیت کلان یعنی اینکه مدام در رابطه با مسائل مکرر با نگاه انتقادی و اعتماد به نفس؛ رساله و مقاله نوشته شود و دانشگاههای جهان سوم را هم مجبور کنیم که در همین پاردایم فعال شوند. باید یک اردوکشی کرد، ولی در عین حال در مرتبه نظریهپردازی از بخش عمدهای از این لشکر کاری بر نمیآید، جز اینکه زمینهسازی کند و نقش تمهیدگری داشتهباشد. به پیشبرد این هدف کمک کند و در این اردوکشی مشارکت کند. با مشارکتش در این ائتلاف سلبی، اولاً فضا را تغییر دهد و به افراد شجاعت دهد و ثانیاً زمینه را آماده کند برای اینکه در این بحبوحه بعضی نوابغ ظهور کنند. برای مرحله نهایی و تغییر و تحول اصلی باید استعدادهای ویژه را کشف کنیم و پرورش دهیم تا اینکه نوابغ ظهور کنند.
من مکرر عرض کردم و شما نیز بهتر از من میدانید که کل پیکره علوم انسانی غرب را در حدود صد تا صد و پنجاه نفر ایجاد کردند، ولی گریزی نداریم و این اردوکشی باید صورت گیرد. لشکرکشی باید بشود تا در طول دو قرن و سه قرن؛ صد نفر، دویست نفر انسان نخبه و نظریهپرداز در ترازی عالی و بیبدیل ظهور کنند. تعدادی از این عده علم اقتصاد را و پیکره علم اقتصاد را میسازند. تعدادی دیگر چهارچوبهای جامعهشناسی را میسازند. شماری دیگر رشته روانشناسی را میسازند. افراد دیگری علوم سیاسی را میسازند و بقیه هم مدام به آثار و افکار اینها حاشیه میزنند، مستمر اصول و ارزشهای کلی را تکرار و تأیید میکنند، تألیفات این افراد را مدام نقد میکنند. تفسیر و تشریح میکنند تا فضا رشد کند و تثبیت شود.در علوم انسانی هیچ کار ناگهانیای نمیشود و نباید کرد. اما انقلابی بودن به مفهوم حضور و جهتگیری انقلابی، اعتماد به نفس و بیباکی انقلابی، چشمانداز و افق انقلابی، عزم و اراده انقلابی این قطعاً ضرورت دارد.
این انقلابیگری در علم و ورود جنبشی برای تحقق نهضتی نو در علم و تولید نرمافزار باید دقیق و صحیح تعریف شود. لذا باید دقت کرد و روشن بکنیم که انقلابیگری و رویکرد جنبشی برای جنبش نرمافزاری و تولید علم سه چیز نیست که عبارتند از: اولا کار تودهای نیست و نخبگانی است اگر چه نیاز به اردوکشی داشته، لشکرکشی میخواهد. ثانیاً انقلابی به معنای دفعی، ضربتی و ناگهانی نیست. به معنای ضربتی، تولید علم یک امر انقلابی نیست، اما انقلابی به این معنا که شما باید جسارت شالودهشکنی داشتهباشید همانطور که در انقلاب این کار را کردید، به این معنا انقلابی است و باید انقلابی باشد. انقلابی به معنای جسارت شالودهشکنی و مرعوب نشدن. انقلابیگری به این معنا که علوم انسانی را بدانیم و فراگیریم، اما منکوب نظریات نشویم؛ زیرا که لابهلای مباحث علوم انسانی بسیاری مفاهیم غیرانسانی وجود دارد.
ما در مواجهه با علوم انسانی گزارههای عقلی را میپذیریم. گزارههای تجربی را اگر واقعاً تجربی است، به ضریب و مقداری که تجربه اعتبار دارد میپذیریم. گزارههای عقلی و تجربی را سکولار نمیدانیم؛ چون عقل و تجربه را نیز به عنوان دو منبع معتبر معرفت قبول داریم.
دستهای دیگر از گزارهها، گزارههای وحیانی و دینی است که پیوند وثیقی با علوم انسانی دارد که متفکران لائیک و سکولار این نوع از گزارهها را در مقام نسبتی که با علوم انسانی برقرار میکنند، معتبر نمیدانند؛ در صورتی که ما معتبر میدانیم.
در نظر ما یک منبع بالاتر معرفت وجود دارد که باید حرمتش را رعایت کرد و پاسش داشت. دین و گزارههای وحیانی معرفتش عام، شمولپذیر و اصیل است و یک سلیقه شخصی یا تمایل روانی یا امری فردی و باطنی نیست. دین در درجه اول نوعی معرفت است. نوعی آگاهی و علم است.
علم را نباید محدود در تجربه پوزیتیویستی کرد. متفکران غربی بعضی مفاهیم غیرعلمی را هم با عنوان علم و در قالب و پوسته معرفت به ما خوراندند که مفاهیم ایدئولوژیک و متعلق به مکاتب سکولار است، انسانشناسی الحادی است، جهانبینی الحادی و مشرکانه است. این گزارههای غیر علمی را نیز در لابهلای گزارههای تجربی و عقلی به خورد ما دادند، ما هم همه را با هم قورت دادیم. حالا میخواهیم بالا بیاوریم و از این به بعد هر لقمهای به ما میدهند تا بجویم، ابتدا دقت میکنیم که چقدرش خرده شیشه است، چقدرش غذاست. میخواهیم اینها را از هم تفکیک کنیم.
بنابراین اگر صحبت از یک انقلاب علمی در عرصه علوم انسانی میشود، یعنی معنایش برخورد کیلویی با علوم انسانی نیست، معنیاش برخورد حذفی و دفعی و بولدوزری با علوم انسانی نیست، بلکه معنایش برخورد انتقادی است با آنچه که به عنوان علوم انسانی و علوم اجتماعی ترجمه شدهاست. برخورد انتقادی از موضع پذیرش تجربه معتبر، پذیرش گزارههای عقلی و تأکید بر اعتبار و اصالت گزارههای دینی و نقد آنچه که مشمول هیچ کدام از این سه منبع معرفتی نیست.(برگرفته از گفتار «جنبش نرمافزاری: افسونزدایی دوباره»)
وقتی در راستای پیشبرد و تحقق اهداف انقلاب اسلامی صحبت از نواندیشی و نهضت تولید علم میشود، از امری بس دشوار و استثنایی سخن به میان میآوریم؛ زیرا که در ظاهر دو امر متضاد را باید با یکدیگر متحد کنید. روحیه انقلابی و شخصیت علمی دو امر ظاهراً متضاد است که باید برای تولید علم دینی به صورت توأمان در وجود یک نفر جمع شود؛ زیرا تولید علم از طرفی به پرورش روحیه علمی و عادت به متدلوژی علمی و فلسفی نیاز داشته که به طور ذاتی پرسشگرانه و شکّاکانه است و به کلیه مفاهیم، مقولات و نظرات نگاه تردیدآمیز دارد و از طرفی دیگر به تعهد و اعتقاد فولادین به ارزشهای دینی و انقلابی که مبتنی بر روحیهای است که هسته اصلیاش را یقین و ثبات رأی تشکیل میدهد نیاز دارد. جمع بین شخصیتی پرسشگرانه و انتقادی با روحیه یقین انقلابی برای حفاظت از ارزشها و دستاوردهای انقلاب، کاری دشوار و با این وجود بس ضروری است.(برگرفته از گفتار «جنبش نرمافزاری: افسونزدایی دوباره»)
این مباحثههای فکری، حلقههای مطالعاتی و این قبیل جلسات را جدی بگیرید. درگیر این شبهه نشوید که اگر ما دور یکدیگر جمع شویم، کجای دنیا را آباد میکند. چه تحول و تغییری ایجاد میکند. تمام تحولات شگرف و نقاط عطف در تاریخ علم و معرفت از همین جلساتی شروع شدهاست که در نظر گرفته نمیشدند و بعضاً ناچیز به حساب میآمدند. قبل از انقلاب تعداد خانمهایی که اهل تحقیق و پژوهش باشند، به ویژه اعتقادات و تقیدات دینی داشتهباشند و از منظر دین در این عرصهها فعالیت کنند، کمتر از انگشتان دو دست بود. کسانی که شناخته شدهباشند و در رابطه با فلان موضوع یا بهمان رشته میخواستیم چند نفر خانم نام ببریم، نمیتوانستیم. ولی الآن قضیه فرق کردهاست. در این بیست و هفت سال پس از انقلاب، ضریب رشد زنان ما در عرصههای علمی و معرفتی و صیانت روشنگرانه و متکی به معرفت از دین فوقالعاده زیاد بودهاست. نرخ رشد معرفتی در زنان خیلی بیشتر نسبت به مردان بودهاست. آهنگ رشد در زنان ایرانی در قیاس با زنان و دختران دیگر کشورها فوقالعاده بینظیر بوده و به نظر من هیچ جایی با ایران قابل مقایسه نیست. بنده در جلسات مختلف گاهی مقالاتی را از خانمها میبینم که قابل عرضه در سطح جهانی است منتها ما، خودمان را دست کم میگیریم و به خودمان احترام نمیگذاریم.
به نظر من اول این روحیه را باید اصلاح کنیم. لازم نیست حتماً مأخذ علمی خارجی را صاحبنظر بدانیم و برایش مرجعیت قایل باشیم، البته اینها هم به جای خود معتبر است، اما باید باور داشتهباشیم که ما هم زنان صاحبنظر، صاحبفکر و صاحبقلم داریم؛ اما متأسفانه نه مردان و نه زنان ما به خود احترام نمیگذاریم. باید عرصه را جدی بگیریم و کمک کنیم به شکوفایی این استعدادهای لایق. همین افرادی که اکنون پس از بیست و هفت سال به عنوان جریانهای فکری به هم متصل میشود، اینها از حلقههایی کوچک و محافلی خُرد برخاستهاند و زنهایی بودند که چندین سال دور هم جمع میشدند. هستههای مطالعاتی تشکیل میدادند، بحث و مناظره میکردند، جزوه خلاصه میکردند، سؤال و جواب میکردند، استاد میدیدند تا در نهایت از همین محافل و حلقهها افراد صاحبفکر بیرون آمدند. هم خودتان و هم برنامه مطالعاتیتان را خیلی جدی بگیرید. تأکید میکنم این برنامههای منسجم مطالعاتی را جدی بگیرید. نه مأیوس شوید و نه خسته شوید. اعتماد به نفس داشتهباشید. من عقیده دارم دانشجوی انقلابی باید مطالعات دینی و علمیاش را خیلی جدی بگیرد. برای خودتان یک برنامه منضبط ایجاد کنید و همه خودشان را ملتزم کنند که در طول هفته این مقدار صفحه از این کتاب و یا این مقدار از مقالات را مطالعه کنند. در رابطهاش فکر کنند و به بحث بنشینند. ما باید خودمان را ملتزم کنیم و برنامه داشته باشیم. من مطمئنم از بین محافل دانشجویی یا حلقههای طلبگی، افراد خیلی مؤثری رشد میکنند و پرورش مییابند.(برگرفته از گفتار «آسیبشناسی نظریهپردازی در حوزه و دانشگاه»)
باید متوجه بود که به برکت انقلاب اسلامی، مسلمانان دارند تغییر میکنند و به واسطه این ایجاد تغییر در خویش، جهان را نیز تغییر خواهند داد. امروز استکبار جهانی بیش از هر چیزی از این قضیه نگران است. باید متوجه بود که شالودهشکنی علوم مدرن و نهضت تولید علم دینی نیز جزیی از این پروژه بیداری و تحرک مستضعفین است. غرب این نکته را دریافتهاست که با بیداری مستضعفان در قرن پیشرو، جهان گونه دیگری خواهد بود و اگر این روال پیش برود، اوضاع تغییر میکند. این یک قانون تاریخی و الهی است و در واقع خداوند به مسلمانان میگوید خود را تغییر دهید تا من نیز شرایط را تغییر دهم. خداوند در واقع پاسخ شرطی به دعای ما میدهد و میگوید من اجابت میکنم، ولی اجابت دست خود شماست. شما از این اوضاع خسته شدهاید بشریت از این وضعیتِ ظلم و جنایت خسته شدهاست، پس خودتان را تغییر دهید تا اوضاع را تغییر دهم. به نظر من منظور این آیه شریفه که میگوید: «لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» این است که اراده کنید تا عمل کنم. خود را تغییر دهید تا من اوضاع را تغییر دهم. شما به عهد خودتان با من وفا کنید، تا من به عهدی که با شما بستهام وفا کنم. اما همیشه بین ما یک عده فرصتساز و یک عده فرصتسوز بودهاند. امروزه فرصت جدیدی است که نباید بسوزد و هدر رود. باید همه مراقب باشیم که هدف چیست. هدف را از نظر دور نکنیم و در نیل به هدف از هیچ تلاشی دریغ نورزیم.(برگرفته از گفتار «خود و سپس جهان را تغییر دهیم»)
Sorry. No data so far.