بیگمان یکی از مهمترین و حساسترین مسؤولیتهای مدیر حوزه علمیه در آینده مدیریت تحول در این نهاد مهم و تأثیر گذار است. رهبر معظم انقلاب در سخنانی نادیده گرفتن این مسأله را موجب رکود و در نهایت نابودی حوزه دانستند.
امروز تشکیل حکومت اسلامی در ایران، حرکتهای مردمی در کشورهای اسلامی، چالشهای تمدن غرب، رشد چشم گیر وسایل ارتباطی و تکنولوژیک و طرحهای جهانی دستگاه تمدن مادی، موضوعات، مسائل و ابهامات بیشماری را پدید آورده است و حوزههای علمیه برای مواجهه کارآمد با این مسائل، باید با نگاه تمدنی، حکومتی و جهانی به سوی تحول همه جانبه در اهداف، روشها و ابزار حرکت کنند. در همین راستا گفتوگویی داشتیم با حجت الاسلام والمسلمین سیدصمصامالدین قوامی، رییس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی و استاد خارج فقه حوزه علمیه و بایستههای مدیریت حوزه را مورد واکاوی قرار دادیم.
آنچه در ادامه میخوانید، مشروح این گفتوگو است:
چنانچه مایل باشید در ابتدا نگاه کوتاهی به سیر مدیریت حوزه بعد از انقلاب داشته باشیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. در حوزه زمانی بحث «نظم در بینظمی است» مطرح بود، ولی امام (ره) فرمودند این یک شعار استعماری است و خودشان که در زمان آیت الله بروجردی مدت کوتاهی مدیریت حوزه را بر عهده گرفتند، تلاش داشتند نظم را برقرار کنند. این نشان میداد که امام (ره) قائل به نظم است.
بعد از انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) آیت الله فاضل لنکرانی را که آن زمان هنوز مرجع نشده بودند، ولی در مظانّ مرجعیت بودند، به مدیریت حوزه علمیه نصب کردند.بعد از ایشان مدیریت حوزه به آیت الله مؤمن سپرده شده که از فقهای برجسته شورای نگهبان بودند.
در اولین سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به قم، ایشان در مدرسه فیضیه جلسهای داشتند و در آن جلسه طرحی ارائه کردند که حوزه باید یک ساختار و سازمان و شورای سیاست گذاری داشته باشد. با این رویکرد، معاونتها و دیگر بخشها شکل گرفت. از همان زمان سنگ بنای حوزه مدیریتی ـ سازمانی گذاشته شد.
همان موقع بود که آقای بوشهری ظهور کرد؛ ایشان نشستهای زیادی درباره چگونگی پیشرفت و رشد حوزه برگزار میکرد که ما هم در آن شرکت میکردیم. مدتها این نشستها برگزار میشد.
بعد از اینکه آیت الله مؤمن تصادف کرد و از نظر جسمی آسیب دید، این مسؤولیت را کنار گذاشت و آیت الله استادی مدیریت حوزه را به عهده گرفت و آقای حسینی بوشهری را به عنوان قائم مقام خود منصوب کرد.در دوره آیت الله استادی، کار مدیریت عملا بر عهده آقای بوشهری بودکه یک نیروی جوان بود و خود ایشان بیشتر در شورای عالی حوزه و سیاست گذاری فعال بودند.
بعد از مدتی مجموعه آقایان قانع شدند که مدیر حوزه باید جوان باشد. آقای حسینی بوشهری در آن زمان هنوز ۴۰ سال نداشت؛ نیرویی جوان و با فضل که از لحاظ علمی هم کلاسهای رسائل، اصول فقه و مکاسبش شلوغ بود و از همه مهمتر اعتمادی بود که نسبت به جهتگیریهای ایشان وجود داشت؛ الان اگر یک نفر که حدود ۳۸ سال دارد را برای مدیریت حوزه در نظر بگیرید، اصلا زیر بار نمیروند، ولی شخصیت ایشان طوری بود که قبول کردند. ایشان دو دوره ۵ ساله مدیریت حوزه را بر عهده داشتند و منشأ تحولاتی در حوزه شدند.
پس از ایشان بار دیگر مدیریت حوزه به سطوح بالای حوزه منتقل شد و آیت الله مقتدایی، با سن و سال بالا به این سمت انتخاب شد. ظاهرا در حال حاضر مدت مدیریت ۵ ساله ایشان به اتمام رسیده است و زمزمههای انتخاب مدیر جدید به گوش میرسد.
دوره مدیریت آیت الله حسینی بوشهری یک دوره طولانی مدت ده ساله بود. حضرتعالی در این دوره در متن تحولات حوزه حضور داشتید و در برههای مدیریت برخی از مدارس را نیز عهده دار بودید. ارزیابی شما از این دوره چیست؟ آیا حوزه در این دوره به سمت تحولات مورد نیاز پیش رفت؟
آقای حسینی بوشهری در دوره ده ساله مدیریت خود، یک تیم جوان مثل آقایان رفعتی، نبوی، و فرخ فال را به کار گرفت و تحولاتی را ایجاد کرد. انجمنهای علمی حوزه از ابتکارات ایشان بود؛ هر چند نیاز به کار بیشتری در این زمینه وجود دارد.
مراکز تخصصی هم با پی گیریهای ایشان و با پشتوانه بزرگان حوزه فعالیت خود را آغاز کرد؛ مثل مرکز تفسیر حضرت آیت الله مکارم و مرکز تخصصی کلام حضرت آیت الله سبحانی.
این مراکز تخصصی و انجمنهای علمی علائمی از تحول در حوزه بود.
جلسات اساتید حوزه نیز از ابتکارات ایشان بود که در مدرسه آیت الله گلپایگانی تشکیل میشد و اساتید حوزه، مدرسین سطوح عالی و خارج حوزه با هم تبادل نظر و رایزنیهایی میکردند.
اما در مجموع خیلیها معتقدند مدیر حوزه با مسائلی مواجه است که هر چند جوان و اهل تحول باشد، اما عملا کاری از پیش نمیبرد. سلسله مراتب و ساختارهای تأثیرگذار در حوزه طوری است که به مدیریت فرصت فعالیت و ایجاد تحول نمیدهد؛ از این رو مدیر، مجری امور جاری حوزه؛ از قبیل امور عادی مدارس و اساتید و دروس است.
دوره مدیریت آیت الله مقتدایی چطور؟ داستان تحول در این دوره چه سرانجامی پیدا کرد؟
پایان ده سال مدیریت آقای بوشهری مصادف شد با فرمایشات رهبری در ۸ آذر ۸۶ که ایشان در آن جلسه سنگ تمام گذاشتند و بحث تحول را خیلی زیبا و به صورت نمایه و بخش بندی شده تحویل دادند.
ایشان معتقد بودند وقوع تحول قطعی است. اگر ما تحول را مدیریت نکنیم، تحول ما را مدیریت میکند و زیر چرخ آن له میشویم و حوزه قم که مانند یک موجود زنده است، امکان دارد مثل حوزه حلّه حیات خود را از دست بدهد؛ محقق حلّی، علامه حلّی، ابن ادریس حلّی و خاندان حلّیها بخش عظیمی از جوامع فقهی و اصولی ما را نوشتهاند؛ ولی الان حوزه حلّه دیگر وجود ندارد، یا فرض کنید حوزه نجف که مرکز اصلی علم و فقاهت بود، اما به یک باره ضعیف شد.
مقام معظم رهبری گفتند اگر به حوزه قم هم نرسیم، این طور نیست که دائمی باشد، من دیدم که ذائقه و سلیقه ایشان خیلی به تحول نزدیک است و بسیار نسبت به این مسأله شائق هستند.
این صحبتها مصادف با سالهای آخر مدیریت آقای بوشهری بود. تلقی بنده و بسیاری دیگر این بود که بعد از این سخنان رهبری، مدیری جوانتر و اهل تحول که آشنا به مسائل جهان است، میآید و زمینه برای ایجاد تحولات اساسی در حوزه فراهم میشود، اما این گونه نشد.
تحولاتی که در دوره بعد انجام شد بیشتر تحولات شکلی بود؛ نمونه آن جداکردن صف از ستاد و راه اندازی نمایندگیها و مراکز استانی است. مشکل مراکز استانی این است که وقتی برای این مراکز رئیس انتخاب شد کم کم استقلال پیدا میکند و دیگر به حوزه مرکز توجه نمیکند؛ بودجههایش را هم از منابع مختلف استانی تأمین میکند و به جای انسجام، یک انکسار ایجاد میشود و باعث میشود «مدیر حوزههای علمیه کشور» تبدیل به یک عنوان تشریفاتی صرف شود.
در این دوره نیز مسائلی برای آقای عباسی، معاون سابق آموزش که طرحهایی را برای تحول در نظر داشت، پیش آمد و ایشان با آن شرایط از کار کنار گذاشته شد.
شما در دورهای رئیس مدرسه معصومیه بودید که یکی از مهمترین مدارس حوزه است. آنطور که ما شنیدهایم، در آن زمان طرحهایی را در دست اجرا داشتید، اما با موانعی روبرو شدید. اگر ممکن است از آن دوره برای ما بگویید.
مدیریت من در مدرسه معصومیه مربوط به اواخر دوره آقای حسینی بوشهری و اوایل مدیریت آیت الله مقتدایی است. در آن زمان من در یک سخنرانی نسبت به برخی مسائل حوزه و روند کند تحول در حوزه انتقاد کردم و در همان سخنرانی استعفای خودم را از مدیریت مدرسه معصومیه اعلام کردم.
این سخنرانی باعث شد کسانی که نگران بودند آیندهشان به خطر بیفتد، طرح اجتهاد کوتاه مدت و فقه تخصصی را که در آنجا مطرح کرده بودم زیر سؤال ببرند و بر علیه بنده دست به تحرکاتی بزنند. من همان زمان تأکید میکردم این تحرکات و مخالفتها نشان میدهد حوزه اصلا آماده تحول نیست.
اگر ممکن است قدری جزئیات این طرح را بیان کنید.
در یک جلسه خصوصی آقای مقتدایی از من پرسیدند منظور شما از اجتهاد کوتاه مدت، و اجتهاد نارس چیست؟ من گفتم شما ۱۲۰۰ دانشجو را به مدرسه معصومیه آوردهاید، ولی برنامهای برای آنها ندارید؛ این بن بست است. باید از این نیروها در راستای رشتههای دانشگاهی و تخصصی خودشان استفاده کرد.
همچنین من عقیده داشتم که طلبه از همان ابتدا به مدت ده سال باید در اختیار یک سیستم باشد، دو سال هم دوره اجتهاد تخصصی را بگذراند و مجتهد از این سیستم بیرون بیاید. این طرح مشهور شد به طرح «از هدایه تا کفایه»
این تقریبا شبیه همان طرحی است که آقای عباسی در معاونت آموزش دنبال میکرد.
ما طرح مدرسه محور داشتیم، ایشان طرح استاد محور را مطرح کرد؛ بدین شکل که هر استاد تعدادی از طلاب را بال و پر دهد و با آنان کار کند تا به اجتهاد برسند. چنین استادی باید خودش بودجه داشته باشد تا بتواند شهریه بدهد و وضعیت معیشتی شاگردانش را کنترل و تا حدودی تأمین کند.
این ضمانت اجرا میشود برای اینکه استاد هم نگران کم شدن شاگردانش نباشد. من چون در زمان برکناری آقای عباسی مسؤولیتی در حوزه نداشتم متوجه ریز این مسائل نشدم، ولی میدانم آقای عباسی و این طرح ایشان نیز تحمل نشد و با شرایط ویژهای از معاونت آموش رفت که اخبار آن در برخی از سایتها منتشر شد.
سرانجام طرح شما به کجا انجامید؟
ما داشتیم این طرح را پیاده میکردیم، ولی اواخر دوره آقای بوشهری بود که برخی از اساتید سطوح عالی که بنا به دلایلی از بردن نام آنها خودداری میکنم، احساس کردند که سیستم «از هدایه تا کفایه» دروس آزاد را بیرونق میکند؛ برای همین نزد حضرت آیت الله وحید رفتند و ایشان را علیه آقای بوشهری شوراندند. آیت الله وحید آقای بوشهری را احضار کرده و به شدت به ایشان تذکر دادند.
در این ماجرا من فهمیدم این مدرسین سطح حوزه یک ترسی دارند که حوزه حکومتی میشود و در اختیار ولی فقیه قرار میگیرد و مدیریت آن به دست کسانی میافتد که به رهبری خیلی ارادت دارند؛ همین ترس باعث شد که خیلی محکم بگویند فاجعه شده و صورت مسأله را کاملا پاک کنند.
چه ارتباطی بین طرح شما و حکومتی شدن حوزه وجود داشت؟ در ظاهر که هیچ ارتباطی با هم ندارند.
در روش ما، همه طلبهها در اختیار مدرسهها قرار میگرفتند؛ یعنی هر مدرسهای از سیکل یا دیپلم، طلاب را جذب میکند و تا درجه اجتهاد آنها را رشد میدهد. اینها میگفتند چون اساتید مدارس را مدیران انتخاب میکنند و مدیران هم نوعا حکومتی هستند، پس ما از تدریس میافتیم. از طرف دیگر میگفتند اگر این طرح اجرا شود، سیستم دروس آزاد به سبک مدرسه آیت الله گلپایگانی تعطیل میشود. چنین قیاسات توهمی باعث رویارویی با این طرح شد؛ در حالی که حوزه آنقدر طلبه دارد که اگر درصدی از آنها وارد سیستم مدرسهای شوند، دروس آزاد تعطیل نمیشود.
چطور میتوان تصور کرد که برخی به دنبال کم اثر کردن نظرات ولایت فقیه در حوزه باشند؟
به هر حال ذائقه همه حوزیان یکسان نیست. بسیاری از حوزویان و اساتید، واقعا به نظام اسلامی و رهبری اعتقاد دارند، ولی برخی این گونه نیستند. اینها میگویند حوزه، حوزه مراجع است؛ ولی فقیه نباید دخالت کند. درست است که در نظام هستند و به نظام اعتقاد دارند، ولی در تلاشند حوزه از حالت مرجعیتی سنتی جدا نشود.
به نظر میرسد برخی از این مدرسین جدید هم تمایل دارند به مرجعیت برسند و صاحب حوزه و زعیم آن شوند؛ از این رو هیچ تمایلی به تغییر شکل حوزه ندارند.
اینها میترسیدند اگر این سیستم در مدرسه معصومیه پا بگیرد، تعداد مدارسی که بر اساس این سیستم عمل میکنند، افزایش یابد.
همان طور که گفتم در حال حاضر حوزه آماده تحول نیست. ما فکر میکردیم برخی از این مدرسین جدید که با سبکی نوین کار میکنند و زبان و علوم روز را میدانند، موافق این سبک خواهند بود؛ ولی اینها موافق نبودند و آقای بوشهری را هم شدیدا تحت فشار قرار داده بودند و در نهایت آقای بوشهری تحت این فشارها از مدیریت حوزه کنار رفت.
آیا حوزه سنتی یعنی حوزهای که هیچ نسبتی با حکومت اسلامی نداشته باشد؟ چنین دیدگاهی قابل دفاع است؟
حوزهای که در زمان جمهوری اسلامی و تحت حاکمیت ولایت فقیه است باید تحولاتی را مطابق با نیازهای نظام داشته باشد. امسال در مراسم آغاز سال تحصیلی، حضرت آیت الله مکارم در دارالشفا گفتند: من به برادرمان آقای مقتدایی گفتم ببینید نظام چه نیازهایی دارد، تا حوزه با برنامه ریزی، این نیازها را از نظر علمی تأمین کند.
خوب این تفکر که حوزه باید نیازهای حکومت اسلامی را رفع کند در سطوح بالای حوزه یعنی مرجعیت وجود دارد، اما بعضیها خجالت نمیکشند و وقتی مقام معظم رهبری درباره حوزه صحبت میکنند، با انواع توجیهات سعی در کم رنگ کردن نظرات ایشان دارند.
البته مقام معظم رهبری اگر چه درباره مسائل حوزه رهنمود میدهند، اما تمایلی به ورود در مباحث حوزه ندارند. در سفر دو سال پیش به قم هم رسما گفتند که تمایلی به دخالت ندارند. خیلیها فکر کردند که حضرت آقا در این سفر امور حوزه را به دست میگیرد، ولی آقا حکیمتر از این حرفهاست. حتی برخی از ایشان خواسته بودند، ولی ایشان قبول نکرده بودند.
برخی که از حوزه سنتی دم میزنند، آیا منظورشان این است که کتابهای آموزشی موجود، تعداد سالهای تحصیلی، سیستم درس خارجها، نحوه پرداخت شهریه، مسائل اقتصادی حوزه و مسائلی از این دست باید تا زمان ظهور امام زمان (ع) ثابت بوده و هیچ تغییری نکند؟
ببینید حوزه زمان آیت الله حائری یزدی۲۰۰۰ طلبه داشت و در زمان آیت الله بروجردی در کل حوزه ۳۰۰۰ طلبه مشغول بودند، اما امروز ۵۰ هزار نفر در حوزه هستند که از این تعداد، ۱۰ هزار نفر غیر ایرانیاند؛ حوزه خواهران هیچ وقت به این گستردگی نبوده است. در حوزه اکنون مراکز تخصصی و مؤسسات زیادی مشغول به فعالیت هستند. این گستردگی، برنامه ریزی دقیقی را میطلبد.
من معتقدم درسهای خارج در آینده نباید به شکل کنونی باشد، باید درس خارج فلسفه، درس خارج جامعهشناسی، درس خارج مدیریت و دروس خارج تخصصی داشته باشیم.
با این رویکرد مراجع آینده هم مراجع ویژه هستند؛ چون همه چیز را همگان نمیدانند، اکنون دوران علامگی به پایان رسیده؛ علامه یعنی کسی که همه چیز را میداند؛ با این گستردگی علوم و تخصصها این دیگر امکان ندارد. برای این کار هم باید مؤسسات تخصصی در متن حوزه شکل گیرد و طلاب به صورت تخصصی وارد رشتههای مختلف شوند. وجوهاتی هم که در اختیار حوزه قرار میگیرد باید بصورت بودجه در اختیار این مؤسسات گذاشته شود، تا به صورت شهریه به دانش پژوهان خود بدهند.
امروز این سؤال مطرح است که مراجع بر چه اساسی شهریه را به صورت مساوی تقسیم میکنند؟ به نظر بنده این شهریهها باید تبدیل به بودجه شود و بودجه در اختیار یک طرح تحول برانگیز قرار گیرد و کسانی که در رشتههای مختلف استعداد دارند و میخواهند در آن رشته مجتهد شوند از نظر مالی کاملا تأمین شوند.
البته طرحهای ابتکاری نیز در این بین وجود دارد. من وقتی از معصومیه بیرون آمدم حضرت آیت الله مکارم مرا فرا خواند و گفت من طرحی دارم که میخواهم مسؤولیتش را به شما بدهم؛ میخواهم کل حوزه را سه قسمت کنم؛ دو قسمت آن را بفرستم شهرستان و شرط کنیم که شهریه را به شرطی میدهیم که طلاب به شهرستان خودشان بروند؛ مثل طرح دولت برای کارمندها؛ یک سوم که باقی میمانند، باید نخبه باشند؛ یعنی در حد اجتهاد یا دارای شرایط رسیدن به اجتهاد باشند.
بعد از من خواستند طرحی را برای اجرای این برنامه بنویسم و برای عملیاتی کردن آن رایزنی کنم، اما بعد از مدتی یک تیم از طرف مدیریت حوزه آمد و پی گیری کار را بر عهده گرفت و الان نمیدانم در چه وضعیتی است.
این نمونهای از طرحهایی است که میتواند هم حوزه قم را از تورم موجود نجات دهد و هم حوزههای شهرستان را تقویت کند.
به نظر حضرتعالی اگر حوزه به تحول مثبت تن ندهد و آن را با برنامه ریزی مدیریت نکند، چه تبعاتی در آینده دامن گیر آن خواهد شد؟
اگر مسؤولان و محافل علمی کشور احساس کنند حوزه آماده سرویس دادن به نظام اسلامی نیست، این مسأله سبب میشود کم کم حوزه را رها کنند و حوزه سکولار دوباره پدید میآید. حوزه سکولار یعنی دستگاه علمی کشور بگوید ما چه ربطی به قم داریم و قم بگوید ما چه ربطی به تهران داریم و هر دو بگویند چه کار به نظام داریم؟
ممکن است کسانی که چنین تلقی دارند برای نظام دعا کنند و رأی هم بدهند، ولی اینکه نظام چه نیازهایی دارد که بتوانیم ۵۰ هزار طلبه مستعد و جوان را طوری تربیت کنیم که فقط کارشان نماز خواندن و موعظه کردن نباشد، بلکه بر اساس دانش به تبلیغ بروند، این نقطه عطف تحول است.
شما برای تحول چه مسیری را پیشنهاد میکنید؟
حوزه علمیه در بطن نظام است و هیچ راهی برای گریز از تحول ندارد؛ تأمین قاضی و امام جمعه و جماعت تاکنون بوده و خواهد بود، ولی در بحث اسلامی سازی علوم انسانی حوزه آماده نیست. راهش این است که تز حضرت آقا را بپذیریم و علوم انسانی را که صدای دانشجو و اساتید را در آورده، اصلاح و بومیسازی کنیم و این تنها با راه اندازی انجمن و مرکز و… درست نمیشود.
الان یک مرکز تخصصی به نام علوم انسانی آمده تا علوم انسانی را که اصالتا برای حوزه است، بومی سازی کند، ولی حوزه در این مرکز جایگاهی ندارد.
مقام معظم رهبری در جلسهای که با نخبگان حوزوی داشتند گفتند: برای شما بهترین میدان مانور، آموزش و پرورش است. سپس فرمودند: من حوزه را آماده نمیبینم برای اینکه بتواند از این میدان بگذرد. الان افتخار حوزه این است که آقای اعرافی در جریان تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نقش داشته است؛ در حالی که حوزه باید در جریان تدوین کتب درسی و در عرصه تبلیغی در مدارس کشور حاضر باشد.
شما بعد از کنار رفتن از مدیریت مدرسه معصومیه، بنیادی را تحت عنوان بنیاد فقهی مدیریت اسلامی تأسیس کردید و در حال حاضر در این مرکز فعالیت دارید. اگر ممکن است بفرمایید سهم این بنیاد در تحول علوم انسانی چیست؟ آیا تا کنون به اهداف خود رسیدهاید؟
ما در بنیاد فقهی مدیریت اسلامی کوشیدهایم تا مدل کوچکی از آنچه در ذهن داشتیم پیاده کنیم. بر این اساس، طلاب علاقهمند برای شرکت در درس خارج نامنویسی میکنند و ضمن شرکت در کلاسهای فقه و اصول، در گروه اجتهادی در دورههای دانشکده مدیریت هم حاضر میشوند.
طلاب در این دورهها هم به مباحث مدیریت مسلط میشوند و هم به اجتهاد میرسند. اینها پس از اجتهاد میتوانند رشته مدیریت اسلامی را متحول کنند. از طلبه تنها تحول ساخته نیست، از آقایان تهران هم تحول مدیریت در نمیآید. تنها از این ترکیب میتوان به تحول رسید. این روش در بنیاد فقهی مدیریت اسلامی جواب داده است.
این مرکز کتاب و نشریه هم دارد و تاکنون مورد توجه نظام و دانشگاهها و دیگر مراکز هم بوده است. من معتقدم چنینی مؤسسهای باید تبدیل به سی مرکز شود، حوزه میتواند یک زمین بزرگ بگیرد و مجتمعی از چنین مؤسساتی را راه اندازی کند و دروس خارج را به آنجا منتقل کنند. چنین مؤسساتی باید در قالب «ان جی او» فعالیت کنند.
همان طور که در بالا گفتم وجوهات حوزه هم باید به صورت بودجه درآید و در اختیار این مؤسسات گذاشته شود، تا بتوانند هم از عهده تأمین مخارج و هزینهها برآیند و هم دانش پژوهان خود را از نظر مالی تأمین کنند.
به نظر من این طرح، ناجی حوزه است. من در این راه به قطع و یقین رسیدهام، برای همین نذر کردهام دو ماه رجب و شعبان را برای پیشرفت این مرکز و به بار نشستن علم مدیریت اسلامی روزه بگیرم. تا آخر عمرم هم پی گیر همین کار هستم تا به ثمر برسد؛ از این رو هر کار دیگری مثل امام جمعهگی و… بر من حرام است.
همین کاری که ما داریم انجام میدهیم، درس خارجش از سنتی هم سنتیتر است. ما الان در درس خارج «حقوق دستمزد» را بحث میکنیم؛ این بحث را از نماز استیجاری شروع کردهایم و تا آخر فقه هر جا از دستمزد بحث میشود را مطرح میکنیم. همین مساله دو تا سه سال طول میکشد. اول بحثهای سنتی و سپس بحثهای سازمانیاش را میگوییم. الان طلبههای این مرکز مشغول نوشتن رساله علمی به صورت اجتهادی شدهاند؛ پایان نامه نیست، رساله است و ما هم بر آن نظارت میکنیم. این تیم دارد شکل میگیرند که ۴۰ نفر هستند. ما قول دادیم که تا سال ۱۴۱۰، چهل مجتهد مسلم در بحث مدیریت اسلامی تحویل بدهیم. به زودی جلد اول کتاب فقه الادارة به قلم بنده از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه چاپ میشود. این کتاب شناسنامه فقه در مدیریت است و میتواند مدلی از فقه وعلوم انسانی باشد.
در این زمینه با حوزه نیز همکاری داشتهاید؟
حوزه به ما پیشنهاد کرد مرکز تخصصی مدیریت اسلامی را راهاندازی کنیم. من به شرطی قبول کردم که استاد و منابع و نظام آموزشی و پژوهشیاش را خودمان تامین کنیم.
این طرح میتواند در سایر رشتههای علوم انسانی نیز اجرا شود.
ما اگر علوم انسانی را به ۲۰ رشته تقسیم کنیم و علاقهمندان به این رشتهها را گردهم آوریم، دانشجوهایی که از نقاط مختلف کشور برای تحصیل علوم حوزوی میآیند، جذب رشته خودشان میشوند و به جای اینکه در حوزه عمومی غرق، افسرده یا فرسوده شوند، تبدیل به نیروهای کارآمد میشوند.
باید روی طلبههای جوان، مخصوصا کسانی که دانشجو هستند و یک رشته علمی را هم گذراندهاند، کار شود.
وقتی کسی با فوق لیسانس به حوزه میآید، باید بورسیهاش کنیم تا دکترا هم بگیرد و در حوزه اجتهادش را هم کسب کند، تا بتواند مشکلات نظام را در رشته خودش حل کند.
با این روش خواهید دید که دانشجویان به حوزه سرریز میشوند و دیگر سرخورده نخواهند شد.
سبک آموزش و دورههای آموزشی در این طرح چگونه است؟
این سیستم در چهار تا سه سال تعریف میشود؛ سه سال اول تعریف پیش نیازها؛ سه سال دوم یک دوره فقه و اصول برای همیشه؛ سه سال سوم اجتهاد؛ سه سال چهارم تخصص. مؤسسات تخصصی از سه سال چهارم باید طلاب را جذب کنند و متن حوزه ۱۲ سال میشود. البته این تنها در علوم انسانی نیست، چرا که الان سه لایه دانش داریم که لایه سنتی آن همین کلام و تفسیر است و متولی هم دارد، البته در این بین باید به کلام جدید هم پرداخته شود.
در این سیستم مجموعههای اقماری حوزه مثل موسسه امام خمینی (ره) و دانشگاه مفید و دانشگاه باقرالعلوم (ع) هم ناکارآمد خواهد بود، چرا که صبغه حوزوی طلاب در چنین مراکزی کم میشود. با اجرای این طرح هم بافت عمومی حوزه درست میشود و رشتههای سنتی محفوظ میماند و هم رشتههای علوم انسانی پا میگیرد.
البته میتوان این طرح را با طرحی که آیت الله مکارم داشتند ترکیب کرد به این نحو که طلابی را که میخواهند مانند امام خمینی (ره)، شهید مطهری و شهید صدر نظریهپرداز شوند در قم نگه داریم و بقیه به حوزههای شهرستانها بروند.
در این راستا شهریهها را هم باید سامان بدهیم؛ الان شهریهها صرف مرجع سازی میشود؛ هر کس شهریه بیشتر بدهد اسمش هست. مراجع نباید از حذف اسمشان بترسند، باید آن را به صورت بودجه در اختیار مؤسسات قرار دهند، تا این مؤسسات بتوانند مجتهد پرورش دهند.
با تشکر از شما به خاطر حضور در این گفت و گو.
Sorry. No data so far.