محمدرضا زهرایی – مدتی است به دانشگاه این روزها فکر که میکنم غمباد میگیرم. شاید بخاطر رکودی است که پس از اعتراض به وقف دانشگاه آزاد پیش آمده یا نه کمی آنسوتر از بعد از حوادث سال ۸۸ وآرامش اوضاع، نمیدانم. به هر ترتیب بخاطر رکود و بیتفاوتی است بخاطر فقدان جنبش و حرکت است. البته فکر میکردم بنده خیلی بلند پروازانه فکر میکنم تا اینکه روزهای پایانی سال گذشته در خدمت بزرگواری بودم که به سبب کارش که رصد تشکلهای فرهنگی مرتبط با جوان و نوجوان بود از آرامش ظاهری دانشگاهها ابراز نگرانی کرد و بابت پتانسیل ایجاد شده برای حوادثی در آینده هشدار داد. و معتقد بود که جوان دانشجوی ما نیاز فطریش به تحرک و فعالیت را دارد جای دیگری بیمارگونه ارضا میکند. و وقتی نگاه میکنیم به ماموریتهای ویژهای که امام المسلمین برای تشکلهای دانشجویی و دانشجو تعریف فرمودهاند؛ چه عدالتخواهی و چه تولید علم، به غفلت تشکلهای دانشجویی نسبت به وظایف خود بیشتر واقف میشویم. غفلت ممکن است دو وجه داشته باشد یکی ناشی ازعدم شناخت وظایف باشد یکی ناشی از بیمبالاتی وتنبلی. که البته عدم شناخت اولیتر است.
جنبش دانشجویی اینروزها به نظر میرسد در حیرت وسرگردانیِ وظایف وآرمانها خسته و رنجور است. در حالیکه میدانهای مبارزه آنچنان وسعتی دارد که فقط نظاره افقهایش عمرهایی را خواهد برد وشبهای پراضطرابی را نخواهد خسبید؛ جنبش دانشجویی ظاهرا موقعیت فعلی را گل و بلبل فرض کرده. مثل اینکه مبارزهای در کار نیست، عنصر مبارزه که حذف شود انگیزهها ضعیف میشود. لهذا جنبش دانشجویی باید موقعیت خود را بشناسد. جنبش دانشجویی باید نسبتش را با ولایت، مردم، انقلاب اسلامی و دین روشن کند. تشکلهای دانشجویی متعهد به انقلاب اسلامی باید ابتدا روشن کنند که تا چه اندازه در تبعیت از ولایت امام المسلمین خود را ملزم میدانند. همچنین نسبتش با انقلاب اسلامی را معیین کند؛ چقدر مومن به انقلاب اسلامی است وبرای این ایمان پیرامون معارف انقلاب اسلامی به تحقیق و تفکر بپردازد.
در سطحی دیگر باید نسبتش با مردم را تعیین کند که آیا جنبش دانشجویی باید تابع خواست مردم شود یا به عنوان یک عامل پیشرو، هادی و اصلاحگر در کنار مردم نقشآفرینی کند. اینجا قصد آن نبوده که به همه وجوه شناخت وظایف ونسبتها بپردازیم واینها را از سر اهمیت ذکر کردیم چرا که اگر عنصر مبارزه نباشد هیچ انگیزهای برای حرکت وجود ندارد و تشکلهای ما هیچ جاذبهای برای جذب جوان دانشجو نخواهند داشت.
پس از شناخت موقعیت، جنبش دانشجویی باید دریافته باشد که آن ماموریتی را که ولایت برای هر جزء از اجزائ جامعه تعریف میکند در یک نگاه کلان در نقشه کلی با هدف خاصی در نظر گرفته است و اگر آن جزء، کار خود را درست انجام ندهد، جامعه بسمت انحطاط خواهد رفت بخصوص اینکه این جزء نقش نظریهپردازی، مدلسازی و هدایت جامعه را برعهده داشته باشد. در واقع جنبش دانشجویی باید تکلیفش را در برابر مطالبات رهبری روشن کند، نمیشود ما خود را مومن به انقلاب اسلامی بدانیم ولی در موضوعات مختلف که رابطه مستقیم با حرکت انقلاب اسلامی دارد از دیگر آقایان کسب تکلیف کنیم. موضوعاتی که با شک و تردیدهای بیجا مانعی در برابر انقلاب اسلامی است. موضوعاتی مثل هنر، انقلاب اسلامی، حضور زن در اجتماع، خانواده، جهتداری علوم وتحول در علوم اسلامی و…
نمیشود مومن به انقلاب اسلامی بود و برخی نظرات امام المسلمین را عمل کرد و بخشی را وانهاد. نمیشود گفت «آقا حالا یک چیزی گفته!». نمیشود وقتی حضرتش ماموریت کرسیهای آزاداندیشی را بر دوش دانشجویان میگذارند تردید کرد که نمیدانیم چرا آقا درباره کرسیها اینجوری گفتند!؟ یا درباره هنر یا موضوعات دیگر. هرگاه تکلیفمان را روشن کردیم میرسیم به ماموریتهایی که ایشان برای جنبش دانشجویی تعریف کردند. غیر از ماموریتهای خرد و کوتاه مدت و مناسبتی که توجه به اینها هم لازم است دو ماموریت عمده در نظر گرفتندد؛ با ملاحظه مختصات جوان بودن و علمی بودن محیط، یکی عدالتخواهی و دیگری تولید علم؛ که در مترادفات مطالبهگری، آرمانخواهی، گفتمان سازی، وجنبش نرمافزاری، جهاد علمی، کرسیهای آزاد اندیشی و نظریهپردازی متبلور شده. دو ماموریت که با واقعیا ت و نیازها و بستر بهشدت مطابقت دارد.
«بنده نهضت عدالتخواهى را مطرح کردم؛ فضایى در کشور بهوجود آمد و جوانهاى ما به این مسأله علاقهمند شدند. این معنایش این نیست که ما از اول انقلاب نهضت عدالتخواهى نداشتیم – چرا، انقلاب بر پایهى عدالت است – اما این تجدید مطلعى شد و روح تازهیى در جوانها بهوجود آورد و همت آنها را برانگیخت. همچنین آزادفکرى و تولید علم و امثال اینها آرمان جوان است و براى اینکه به این آرمان برسد، به علم و فعالیت سیاسىِ منظم و صحیح و کسب تجربه و دانایى احتیاج دارد. جوان باید در خود دانایى را بهوجود بیاورد. دانایى، فقط علم آموختن نیست؛ دانایى به اندیشمندى هم ارتباط پیدا مىکند.» ۱۹/۲/۸۴ امام المسلمین
«من مىخواهم غالب یا بیش از غالب بدنهى دانشجویى کشور، مجموعهاى متعهّد و داراى احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهاى دانشجویى باشند. یکى از این آرمانها مسألهى علم است؛ دومى عدالتخواهى است و آرمان سوم، آزاداندیشى و آزادیخواهى است.» امام المسلمین ۱۵/۸/۸۳
تولید علم
متاسفانه جنبش دانشجویی افقی در این باره متصورش نیست و این در علایق تشکلها و آنچه که به عنوان کرسیها برگزار شده مشهود است. هنوز به تولید علم و تحول در علوم به عنوان یک مبارزه و جهاد تمام عیار نگریسته نشده. نداشتن حضور جدی تشکلها در بحثهای نظری و تضارب آراء علمی ناظر به همین است البته برخی گروههای مطالعاتی کارهایی میکنند ولی جو غالب نیست. کورسویی بیش نیست. اینگونه نبوده که کسی نظری داده و آن نظر فضای علمی دانشگاهها را متاثر کرده، و دامنهاش ماهها ادامه داشته باشد. هرگاه هم نظری در گفتمان انقلاب اسلامی میتوانسته حرکتی ایجاد کند با بیتفاوتی تشکلها خاموش شده. و همچنان کرسیهای آزاد اندیشی در ارتباط دختر وپسر متوقف مانده.
جنبش دانشجویی باید توجه داشته باشد که قرار نیست دانشگاه تا ابد همین دانشگاه با شکل و شمایل فعلی باشد باید آرام آرام با این نظام آموزشی چه در شکل و چه محتوا خداحافظی کرد. و رسیدن به نظام آموزشی مطلوب مستلزم مطالبه عمومی است و این مطالبه جز از زبان جنبش دانشجویی و اراده تشکلها امکانپذیر نیست.
به نظر میرسد که آغازاین حرکت مقدس شناخت جریانهای فکری درون گفتمان انقلاب اسلامی است و در مرحله دوم برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی و میزبانی آراء و نظریات این جریانهای فکری میتواند رونق علمی و حیاتی تازه به فضای دانشجویی ببخشد. البته نباید از آن فضای چالشی و هیجانات و عواقبش هراسید که حتما حواشی این تضارب به مراتب بهتر از هیجانات بیمار گونهای است که اینک زیر پوست دانشگاه جریان دارد.
عدالتخواهی
اما عدالتخواهی؛ سالهای پیرامونی سال ۸۴ مطالبات عدالتخواهانه به یک گفتمان غالب بدل گشت، بیتردید پیروزی محمود احمدینژاد حاصل غلبه این گفتمان بود که مورد استقبال عامه مردم قرار گرفت. اما متاسفانه گفتمانی که از جنبش دانشجویی آغاز شده بود کم کم با اختلافات اصولگرایان و در سطح مسولان و جریانهای سیاسی رو به افول گذاشت که با تاسف، جنبش دانشجویی _که خود خالق این گفتمان بود_ شکاف جریانهای سیاسی را بدرون خود کشید و این شکاف باعث شد اختلافات بین سابقین جنبش دانشجویی فزونی گیرد و به تبع آن اعتماد مردمی سلب شود. و امروز با جنبشی روبرو هستیم که یا دچار محافظه کاری شده ویا در عدالتخواهی دچار تبعیض شده یا انکه به سطحینگری و قشریگری و پوپولیسم تنزل یافته. علت همه اینها افتادن در آغوش رفاهزدگی ودنیا خواهی است که حاضر به هزینه کردن نیست و توانش را ندارد در حالیکه این هراس و ناتوانی به علت غفلت مهمتری است وآن نداشتن ارتباط با بدنه دانشجویی است. وقتی ما پشتوانه عمومی نداشته باشیم خوف میکنیم. برای خروج از این بحران تشکلهای دانشجویی ابتداٌ باید به یک همترازی در شناخت آرمانها و وظایف برسند و اختلافات را کنار بگذارند و در کنارآن، ارتباط با بدنه دانشجویی را جدی بگیرند.
ارتباط با بدنه دانشجویی در صورتی ممکن است که به علایق مشروع و ممدوح همه نوع تیپ و سلایق احترام گذاشت و از ظرفیتهای بالقوه ایشان استفاده کرد و مسولیتهای متنوع به ایشان واگذار کرد.
جوان به سبب جوان بودن فرمانبردار و چارچوب پذیر نیست جوان عصیانگر است شوراهای مرکزی نباید برخورد رئیس و مرئوسی کنند باید نقش سازماندهی داشته باشند. در غیر اینصورت تشکلها حصارهای بلندی به دور خود کشیدهاند که به هیچ دردی نخواهند خورد. جنبش دانشجویی در گفتمان سازی و نفوذ در بدنه دانشجویی از فرصتهای موجود در عرصه ادبیات، هنر ورسانه بشدت غفلت کردهاند. چرا هنوز پس از سالها نتوانستهایم سرودی ماندگار مثل یار دبستانی را تولید کنیم؟ اغلب تشکلهای ما از گروههای هنری و ادبی درون دانشگاها غافل هستند. که با رصد و ارتباط گیری میتوانند در فضای گفتمانی انقلاب اسلامی و عدالتخواهی از آنها بهره ببرند
Sorry. No data so far.