تریبون مستضعفین- محمد غفاری (شاعر و منتقد ادبی)
ما فارسیزبانان شعر را با غزل میشناسیم و از آغاز با آن زلف گره زدهایم. در طول تاریخ هم بیشتر اشعاری که در ذهنمان به جای مانده است در این قالب دلنشین بودهاند و هنوز هم که هنوز است بیشک رایجترین و پرطرفدارترین قالب شعری غزل است.
پس از نیما حرکتهای جدیدی شکل گرفت که شعر را به سمت رهایی از قید و بندهای وزن و قافیه بکشد و آن را وارد فضایی جدید کند که تاحدودی هم موفق بوده است؛ اما در همین دوران گذار هم قالبهای کلاسیک شعری و به خصوص غزل همچنان به حیات خود ادامه میدادند و از اقبال عمومی برخوردار بودند. در این بین ظهور شعر نیوکلاسیک همراه بود با تغییرات اساسی در فکر و اندیشهی شاعرانی که همچنان به قالبهای کلاسیک وفادار بودند.
زبان و تصاویر امروزی، ورود روایت، اوزان متنوع، هنجار شکنی و نوآوری در صنایع بدیع و… از اتفاقاتی بود که در اشعار آن دوران به وقوع پیوست و بسیار سریع در بین خواص و عوام از جایگاه ویژهای برخوردار شد. شاعران بسیاری در این تغییر رویه دخیل بودند که از سرآمدان آن میتوان به محمد علی بهمنی اشاره کرد. شاعری که تاثیر گفتار و بیان او در شعر شاعران امروز بسیار پررنگ است و نقشی غیرقابل انکار در غزل معاصر دارد.
هر چند همه محمد علی بهمنی را بندرعباسی میدانند اما او فروردین ماه سال 1321 در دزفول به دنیا آمده و ادامهی زندگیاش در بندرعباس میباشد. از نکات جالب در دنیای شاعرانهی بهمنی نخیتسن شعرش میباشد که آن را وقتی تنها 9 سال داشته، سروده است. بهمنی بیشتر غزل مینویسد اما فضای کلی شعرهایش متاثر از شعر نیمایی است و بارها خود بر این امر اعتراف کرده است:
جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است
در آینهی تلفیق این چهره تماشایی است
اشعار بهمنی سرشار از احساساند و ساده و بیتکلف و شاید بارزترین ویژگی آن زبان سهل ممتنع آن است که باعث شده است برخی از اشعار بهمنی در حافظهی دوستداران ادب و زبان فارسی همیشه باقی بماند. سرودن با زبان سهل ممتنع برخلاف تصور بسیار دشوارتر از سرودن شعر با زبان پیچیده است که محمد علی بهمنی به خوبی از پس آن برآمده است و زبان گفتاری صمیمی به همراه استفاده صحیح از دستور زبان، سبک و شیوهی نوشتاری اشعار بهمنی شده است.
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب
که اینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب
…
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هر شب
از المانهای دیگری که در اشعار بهمنی یافت میشود صداقت است. خود شاعر در شعرهایش نمود دارد و پس از خواندن دفتر اشعار بهمنی میتوان به راحتی به خصوصیات اخلاقی و رفتاری او پی برد. این نوع صداقت در شعر باعث همزادپنداری مخاطب با اثر میشود و شاید دلیل برقراری ارتباط بین شاعر و مخاطب در اشعار بهمنی همین اصل میباشد.
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
…
دلگیرم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
و یا نمونهای دیگر که درد دلی با امام رضا(ع) میباشد:
شرمنده ام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه، به این سو نداشتم
اقرار می کنم که من، این های و هوی گنگ
ها داشتم همیشه، ولی هو نداشتم…
غزلهای محمد علی بهمنی تاثیر مستقیم بر جریان شعر امروز دارد و بیشمارند شاعران جوانی که در سطح کشور حضور دارند و به شیوهی او شعر میسرایند و اتفاق دور از دسترسی نبود این که در سال 1378 به عنوان برترین غزلسرای ایران معرفی شد و تندیس خورشید مهر را دریافت کرد. همچنین سال 1383 اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان همزمان با برگزاری ششمین کنگره شعر و داستان جوان در بندرعباس نکوداشت محمد علی بهمنی را برگزار کرد.
«باغ لال»، «در بیوزنی»، «عامیانهها»، «گیسو کلاه دفتر»، «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود»، «غزل»، «شاعر شنیدنی است»، «عشق است»، «گزیده اشعار انتشارات نیستان»، «کاسه آب دیوژن امانم بده»، «این خانه واژههای نسوزی دارد»، «در فصل عطسههای پیاپی»، «شبهای شعرخوانی من بیفروغ نیست»، «خیال که خیس نمیشود»، «کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟»، «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است»، «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» و «تنفس آزاد با محمد علی بهمنی» مجموعههایی هستند که از این شاعر بزرگ کشورمان منتشر شده است.
از دیگر موفقیتهای بهمنی ترانههای اوست. ترانههایی که امروز بخشی ازخاطرات ما هستند و هنوز برخی از آنها را که بیشتر با صدای همشهری مرحومش ناصر عبدللهی پیوند خورده بود را زمزمه میکنیم.
بهار اومد برفارو نقطه چين كرد
خنده به دلمردگي زمين كرد
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه كفش فرار رو ور كشید
آستین همتو بالا زد و رفت
برای جامعه ادبیات امروز حضور محمد علی بهمنی نعمتی است بزرگ. محمد علی بهمنی هم از لحاظ ادبی و هم از لحاظ سلامت اخلاقی و تواضع از سرآمدان و بزرگان کشور است که میتواند الگوی مناسبی برای هر شاعر جوانی باشد.
در پایان مهمان غزلی از استاد محمد علی بهمنی هستیم:
زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد
زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد
باور نمی کنم به من این زخم بسته را
با چشم باز آن نگه خانهزاد زد
با اینکه در زمانهی بیداد میتوان
سر را به چاه صبر فرو برد و داد زد
یا میتوان که سیلی فریاد خویش را
با کینهای گداخته بر گوش باد زد
گاهی نمی توان به خدا حرف درد را
با خود نگاه داشت و روز معاد زد
Sorry. No data so far.