بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان دفاتر نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاهها – ۱۳۸۹/۴/۲۰
* قبل از انقلاب، بعضى از روحانيون، از جمله بندهى حقير با دانشجوها ارتباطاتى داشتيم… جلساتى داشته باشيم كه دانشجوها در آنجا شركت كنند… در آن اوقات، بنده در مشهد جلسهاى داشتم كه بين نماز مغرب و عشاء برگزار ميشد. پاى تخته مىايستادم و به قدر بيست دقيقه يا نيم ساعت صحبت ميكردم. مستمعين هم نود درصد جوان بودند؛ جوانها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبيرستانى. يك شب مرحوم شهيد باهنر (رحمة اللَّه عليه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعيت را كه ديد، شگفتزده شد. حالا آقاى باهنر كسى بود كه در تهران با مجامع جوان و دانشجوئى هم مرتبط بود. ايشان گفت كه من به عمرم اينقدر جمعيت دانشجوئى و جوان در يك مسجد نديدهام. حالا توى مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداكثر مثلاً سيصد و چهل پنجاه نفر. در عين حال براى يك روحانىِ روشنفكرِ مرتبط با جوانها، مثل آقاى باهنر، كه خودش هم دانشگاهى بود و دورههاى دانشگاهى را ديده بود…
* بعضى فقط روى نقاط منفى نگاه ميكنند؛ گاهى هم كه ما از دانشگاه و دانشجو و جوان تعريف ميكنيم، به خودشان ميگويند كه لابد اينها از فلان مفسده و فلان اشكالى كه وجود دارد، خبر ندارند؛ نه، اين مسئلهى بىخبرى نيست؛ ما از بخشهاى منفى و از قسمتهاى تاريك خيلى هم بىخبر نيستيم؛ ليكن طبيعت كار را بايد نگاه كرد؛ طبيعت جوان، آن هم دانشجو، آن هم در يك محيط جمعى، آن هم در معرض تبليغات عجيبى كه امروز وجود دارد؛ اغواگرىهائى كه وجود دارد، تأثيرگذارىهائى كه روى فكر جوان فهميدهى دانشجوى ما وجود دارد. با توجه به اينها، شما نگاه كنيد به واقعيتهاى درخشانى كه در محيط دانشجوئى از لحاظ دينى هست؛ انسان ميفهمد كه خيلى مهم است.
* اين اعتكافها، اين نماز جماعتها، اين حضورهاى فعال در مواقع حساس و در مراكز حساس، اين اردوهاى جهادى، اين فعاليتهاى سازندگى – اينها خيلى مهم است.
* آنچه كه به نظر بنده در درجهى اول اهميت قرار دارد، فكر و دل مخاطبان شماست؛ اولاً فكر، ثانياً دل.
* فكر به معناى اين است كه بايستى بنيهى اعتقادى اين جوان را تقويت كنيد. جوان در معرض تحويل و تحول است، در معرض تغيير است. مؤثرات، امروز حجم خيلى زيادى در دنيا دارد. بنيهى فكرى جوان را بايد جورى تقويت كنيد كه نه فقط متأثر از عوامل سلبى و معارض و معاند نشود، بلكه بتواند بر روى محيط خود اثر هم بگذارد…
* از لحاظ قلبى كه ذكر ميكنيم، به خاطر اين است كه براى عروج انسان، بلكه براى ثبات انسان در صراط مستقيم، حقيقتاً فكر به تنهائى كافى نيست. علاوهى بر جنبهى اعتقادى، جنبهى قلبى و روحى لازم است؛ حالت طوع لازم است، حالت خشوع لازم است، حالت ذكر و توجه به خدا براى انسان ضرورى است… اگر اين نبود، قدرت فكرى و قدرت استدلال و احتجاج، در بسيارى از مواقع به كمك انسان نخواهد آمد.
* بايد كلاس معارف بگذاريد؛ معارف متقن با زبان روز، متناسب با فكر دانشجو، متناسب با ادبيات دانشجو بايستى ارائه بدهيد؛ اينها كارهاى لازم و اجتنابناپذيرى است. به لسان قوم حرف زدن، يك مصداقش اينجاست. با زبان دانشجو بايد حرف زد. با ادبياتى كه براى دانشجو قابل فهم است، بايد حرف زد. اى بسا ادبياتى است كه در يك محيطى كارساز است، كارآمد است، اما در محيط ديگرى كارآمد نيست.
* در بخش موعظهى حسنه – كه حالا من تعبير «تربيت» را به كار نميبرم، چون تربيت يك معناى اعمّى دارد – به نظر من علاوهى بر مسئلهى زبان، مسئلهى رفتار لازم است. همين «كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم» كه گفته شده، اينجاست. چيزى كه دلها را نرم ميكند، بلكه عنادها را به زانو در مىآورد، آدمهاى معاند را به زانو در مىآورد، رفتار درست است…
* رفتار خوب است. البته رفتار خوب، شامل اخلاق خوب، تواضع، صداقت در گفتار، صداقت در موضعگيرى، صراحت در بيان حقيقت و بلندنظرى نسبت به امور مادى و دنيوى ميشود.
* يكى از چيزهائى كه به نظر من به شما كمك ميكند، اين چيزى است كه در مورد نبى مكرم، اميرالمؤمنين فرمود: «طبيب دوّار بطبّه قد احكم مراهمه و احمى مواسمه». نبايد پشت ميز و توى اتاق حبس شد. شكل ادارى پيدا كردنِ ما مجموعهى روحانى و مجموعهى آخوند، به نفع ما نيست. هر مسئوليتى هم در هر جا داريم، اين حالت طلبگى خودمان، حالت آخوندى خودمان را كه انس با مردم، رفتن ميان مردم، گفتن به زبان مردم، شنيدن درددل مردم است؛ بايد از دست ندهيم.
* توصيهى ديگر من هم اين است – البته اين توصيه به مجموعهى مديريتى شماست – كه هرچه ممكن است، فعاليتها را به نفع بخش صف، در مقابل ستاد، تعديل و تنظيم كنند؛ يعنى بيشتر به صف بپردازند تا به ستاد؛ به نيروى داخل ميدان بپردازند.
* خوشبختانه در اين دولت زمينه براى شما فراهم است. اين را من با آشنائى و اطلاعى كه از مجموعههاى تصميمگيرى دارم، عرض ميكنم. توى اين دوره و در اين مجموعهى دولتى، كار براى شما روان است. در بعضى از دولتها به اين روانى نبوده؛ بعضىها اصل قضيه را قبول نداشتند، بعضىها كمكهاى كمى داشتند. اين هم يكى از زمينههاى شكرگزارى است كه بايستى از اين نعمت استفاده كرد.
Sorry. No data so far.