تریبون مستضعفین، مسعود براتی- سالهای بعد از انقلاب سیاست نظام در مساله جمعیت، افزایش آن بود. در راستای این سیاست علاوه بر تبلیغات، راهکارهای حمایتی از قبیل توزیع ارزاق و لوازم زندگی نیز انجام میشد. بعد از جنگ و با افزایش جمعیت، که نمود خود را در کمبود مدارس ابتدایی و راهنمایی نشان میداد، عقلای قوم تصمیم بر تحدید جمعیت و یا همان کنترل جمعیت گرفتند. برای اجرایی شدن این سیاست علاوه بر تبلیغ، راهکارهای اجرایی فراوانی نیز در دستور کار قرار گرفت. دولت آنچنان در این سیاست موفق عمل نمود که اهداف مد نظر آن خیلی سریعتر از پیشبینی انجام شده، تحقق یافت. به طوریکه در حال حاضر تحدید جمعیت به تهدید جمعیت تبدیل شده است. هرچند بررسی سیاستهای اجرا شده در کنترل جمعیت خود مسالهای مهم و لازم است اما مساله مورد بررسی این یادداشت نیست.
وضعیت فعلی آنچنان خطرناک است که اگر به همین روال پیش برویم تا چند سال آینده رشد جمعیت به صفر رسیده و پس از آن منفی میشود. در سرشماری سال ۱۳۹۰ مشخص شده است که متوسط بعد خانوار از ۴. ۰۳ در سال ۱۳۸۵ به ۳. ۵۵ نفر کاهش پیدا کرده است. یعنی به طور متوسط در هرخانواده علاوه بر پدر و مادر تنها یک و نیم فرزند وجود دارد. از طرف دیگر هرم سنی نیز به سمت پیر شدن جامعه حرکت کرده است که در نمودار زیر مشاهده میشود. (سایر اطلاعات جالب جمعیتی را میتوانید در این آدرس مشاهده نمایید.)
در دیدار کارگزاران نظام با مقام معظم رهبری، ایشان بر خطرناک بودن وضعیت موجود هشدار دادند و افق جمعیتی ۱۵۰ میلیون نفری را ترسیم نمودند. در واقع این افق را حضرت امام ترسیم نموده بودند و رهبر انقلاب بر آن تاکید کردند. مساله مهم این است که رسیدن به این افق تنها با شعار میسر نمیشود و لازم است سیاستهای کلان جمعیت بازنویسی شود و ملاحظات اجرایی آن دیده شود.
در اینجا یک مانع مهم در رسیدن به هدف فوق به صورت اجمالی بررسی میشود. بر اساس نظر کارشناسان جمعیت یکی از مواردی که در ایجاد وضعیت فعلی موثر بوده است، ازدواج دیرهنگام جوانان یا همان افزایش سن ازدواج است، که در نتیجه آن سن بارداری اولیه افزایش مییابد. همانطور که یکی از مسئولین وزارت بهداشت اعلام نموده بود سن ازدواج در کشور ۸ تا ۱۰ سال افزایش پیدا کرده است. این افزایش علاوه بر آثار اجتماعی که در پیدارد، سبب افزایش سن اولیه بارداری نیز میشود و از آنجا که بهترین زمان برای بارداری بانوان دوره محدود میان ۲۰ تا ۳۰ است، در نهایت سبب کاهش زادو ولد خواهد شد.
اما چرا سن ازدواج افزایش یافته است؟ برای جواب این سئوال چند علت عمده را میتوان بیان نمود. در ادامه هرکدام به صورت مختصر بیان میشود:
۱- اشتغال خصوصا برای پسرها: به طور طبیعی هر پسری که به فکر ازدواج باشد، مساله اشتغال برایش اهمیت دارد. چرا که نیاز به تامین معاش خانواده از نیازهای اساسی زندگی است و شوخی بردار هم نیست. متاسفانه در حال حاضر وضعیت اشتغال به خصوص در لایه تحصیلکردهها مناسب نیست. آخرین آمار حاکی از ۱۲. ۳ درصد بیکاری در سال ۱۳۹۰ است. این نرخ در میان جوانان ۱۵- ۲۹ سال ۲۴ درصد است (مرکز ملی آمار). در نتیجه جوانان به سختی تمایل به ازدواج از خود نشان میدهند و اگر هم ازدواج نمایند در بچهدار شدن احتیاط مینمایند.
۲- مسکن: مسکن نیز از همان جنس مساله قبلی است. مسکن در شهرهای بزرگ به یک معضل جدی تبدیل شده است. برای نمونه یکی از آشنایان برای اجاره کردن یک خانه کوچک ۶۰ الی ۷۰ متری در تهران، پس از جستجوی بسیار، خانهای با مبلغ ۲۰ میلیون تومان رهن و ماهیانه ۱۵۰ هزار تومان اجاره، پیدا نمود. این رقم برای جوانهایی که تازه میخواهند زندگی خود را شروع کنند، بسیار زیاد است. خوشبختانه مسکن مهر آیندهٔ بهتری را نشان میدهد، اما این طرح در شهرهای بزرگ کارآمدی کمتری نسبت به شهرهای کوچک داشته است. در شهرهای بزرگ کنترل سوداگری و گرفتن مالیات از خانههای خالی راهکار مناسبتری برای کنترل وضعیت مسکن است.
۳- سربازی: مساله سربازی برای پسرهایی که میخواهند ازدواج کنند مسالهای جدی است. تمایل اکثر خانوادههای دختران این است که پسر خواستگار سربازی خود را رفته باشد. چرا که اداره زندگی همزمان با گذران دوره سربازی کاری بسیار مشکل خواهد بود. در میان قشر دانشجو این مساله تشدید میشود. چرا که دوره سربازی بر دوره تحصیل اضافه میشود و در حدود ۶ الی ۱۰ سال ازدواج افراد را به تاخیر میاندازد. کم نیستند دانشجویان پسری که تا مساله سربازیشان حل نشود اقدام به ازدواج نخواهند کرد. اگر هم ازدواج نمایند تشکیل زندگی نخواهند داد.
۴- تحصیل و ادامه دادن آن: مساله تحصیلات عالیه و ادامه آن تا دکتری و بعد از آن نیز در تاخیر ازدواج جوانان موثر است. این مساله در میان بانوان بیشتر است. به عبارت دیگر پسرها یا دخترها برای آنکه بهتر به درس خود برسند از ازدواج دوری میکنند. برخی نیز ازدواج را مغایر با ادامه تحصیل میدانند و براین عقیده هستند که اگر ازدواج کنند دیگر نمیتوانند در ارشد و دکتری ادامه تحصیل دهند.
البته قوانین آموزشی نیز در ایجاد چنین فضایی بیتاثیر نیست. مثلا در برخی از دانشگاهها از دانشجویان ارشد و دکتری تعهد گرفته میشود که کار نکنند و تنها وقت خود را به درس بگذرانند. نتیجه این حرف آن است که کسی که سرپرست یک خانواده باشد نمیتواند ادامه تحصیل دهد چرا که نیاز به کار برای او ضروریتر است. شنیده شده است که برخی از اساتید در زمان مصاحبه دکتری به طور کلی به دانشجویانی که ازدواج کرده باشند، پیشاپیش نمره منفی میدهند. به طور کلی قوانین آموزش عالی متناسب با دانشجویان مجرد است و در نتیجه دانشجویان را به سمتی سوق میدهد که تا انتهای دوره تحصیلات مجرد بمانند.
در نهایت باید گفت که اگر بخواهیم تهدید فعلی در مساله جمعیت از کشور رفع شود نیازمند سیاستهای هوشمندانه و ذوابعاد هستیم. در بالا به برخی از ابعاد این مساله اشاره شد و باید تاکید نمود که ابعاد مختلف دیگری نیز این مساله دارد. از فرهنگ تا اقتصاد و سیاست. اما به طور قطع نقش دولت به عنوان مجری سیاستهای کلان نظام بسیار پررنگتر از سایر نهادها خواهد بود.
لطفا این مطلب رو برای این مسئولینی که الکی شعار میدن بفرستین تا قدری توی باغ تشریف بیارن
جواب مسئولان : به گفته شاعر ( محسن یگانه ) : تو گوش از این حرفها پره برو بارو بندیل و ببند . این جور که داریم پیش می ریم با اوضاع کار و سربازی و مسکن و گرانی فکر کنم بشه توی 45 سالگی ازدواج کرد
مفید بود
خدایش این فکرا از توی کدوم کله ای در میاد من موندم…….