تریبون مستضعفین– متنی که در ادامه میآید گفتوگوی ماهنامه همشهری آیه با فرزاد جمشیدی مجری برنامه سحرهای ماه رمضان شبکه یک سیما یعنی «ماه خدا» هست که در آستانهی ماه مبارک رمضان انجام شده و در شماره سوم این نشریه منتشر شده است. او یکی از مجریانی است که اجراهای برنامهی او برای مردم بسیار دلنشین بوده است و هنرمندی او را همواره ستودهاند.
«سحر خیزان عزیز تا اذان صبح دقیقه باقی است!» این جمله حتما برای شما نوستالژی دارد. وقتی که همه با چشمهای پف کرده٬ دوره سفره سحری مینشستیم و از ترس تمام شدن زمان٬ دو لپی لقمهها را پایین میدادیم و مدام گوشمان به رادیو و چشممان به تلویزیون سیاه سفید خانه بود تا اذان پخش شود. اما چند سالی است که شرایط تغییر کرده. حالا بسیاری از خانوادهها مقابل تلویزیونهای بزرگ مینشینند و همراه با مرغ سحر رمضان یا همان فرزاد جمشیدی خودمان سحری میخورند. آقای مجری در این چند سالی که میهمان سحرگاهی خانه ها میشود٬ بسیاریاز کلیشهها را شکسته و با آنکه سی شب تمام یک تنه٬ بدون کارشناس و میهمان به لنز دوربین زل میزند و برنامه اجرا میکند اما هرگز کلامش خسته کننده و تکراری نمیشود. هیچ وقت نمی گوید پنج دقیقه تا سحر باقی است. حتما کلی ذوق و خلاقیت به خرج میدهد تا همین جمله ساده تغییر کند. اذان هم که میشود٬ بیتی می گوید که غالبآ مصرع دومش این است: «وقت اذان به افق تهران است!» فرزاد جمشیدی از آن دسته مجریایی است که مقابل دوربین نقش بازی نمیکند و به حرفی میزند که اعتقاد دارد. برای همین وقتی فراز اول دعای سحر را خودش میخواند٬ به دل مینشیند: «اللهم انی اسئلک من بهانک بابهاه…» حالا که در آستانه ماه مبارک رمضان قرار داریم٬ بهترین بهانه است تا با مرغ سحر ماه رمضان٬ گفتو گویی خانوادگی داشته باشیم درباره سبک زندگی دینی او.
آقای جمشیدی! برای من همیشه عجیب بوده که شما چگونه می توانید 15 دقیقه تمام به لنز دوربین خیره شوید و لشکر واژگان را بدون تپق رهبری کنید. چگونه به این فرهنگ واژگانی قوی دست پیدا کردهاید؟
فکر می کنم بعد از لطف خدا و کمک قرآن٬ زندگی کردن کنار علی بن موسیالرضا(ع) و توسل به حضرت باعث شده که در زمینه اجرا تقریبأ موفق باشم. وجود مبارک امام رضا(ع) را به عنوان عالم آل محمد میشناسد. من هم در جوار ایشان درس خواندهام. زمانی که در گروه معارف کار میکنیم و میخواهیم در مورد معارف اهل بیت (علیهم السلام) حرف بزنیم باید بهترین واژهها را دستچین کنیم٬ چون قرار است در مورد بهترین آدمها حرف بزنیم. نکته بعد٬ فراگیر بودن یک برنامه تلوزیونی است٬ بنابراین مجری تلوزیسون نمایندهای از فضایل یک ملت است. در جایی که کوه وارههای بزرگی مثل شعرا و علما داریم و میخواهیم برای چنین مردمی حرف بزنیم٬ باید در انتخاب واژهها بسیار دقت کنیم. از سوی دیگر٬ گاهی اوقات برنامههای ما مخاطبان خارج از کشور هم دارد٬ بنابراین باید به سبکی اجرا شود که آنها هم بتوانند با برنامه ما ارتباط برقرار کنند.
البته شما با مخاطب عام هم سر و کار دارید. هیچوقت نترسیدید که سطح متنها بالا برود و مخاطب تلوزیونی را به قول معروف پس بزند؟
ایرانیها بینندگان بسیار قویای هستند. در واقع از لحاظ دانش با بهترین بینندگان دنیا رو به روییم. به همین دلیل باید حواسمان جمع باشد. رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانییشان برای کارکنان صدا و سیما به نکته بسیار ظریف تفاوت عامه و عموم مردم اشاره کردند. عامه مردم کسانی هستند که از سواد کمتری برخوردارند و برنامههای عامه پسند بسیاری هم اجرا میشود. امام عموم مردم شامل گروه بزرگی از علما٬ دانشگاهیان٬ خانمهای خانهدار و حتی یک پیرمرد وپیرزن روستایی است. بنابراین من کار فوقالعادهای انجام نمیدهم. باید این گونه حرف زده شود. اگر تاکنون چنین چیزی نبوده٬ باید پرسید چرا کمکاری کرده اند؟ چرا صحبتهای مجریان هیچ آهنگی ندارد و چرا از سجع و وزن در آن خبری نیست؟ در پژوهشی که درباره سخن گفتن مجریان انجام شده به این نتیجه رسیدند که اکثریت قریب به اتفاق مجریان تلوزیونی متاسفانه نمیتوانند بیشتر از 220 کلمه حرف بزنند٬ در صورتی که ادبیات غنی و سرشاری داریم که این ادبیات باید وارد تلوزیون شود.
یعنی شما معتقدید زبان اجرای شما برای کسی سنگین نیست؟
یادم هست در یکی از دیدارهای که با مقام معظمرهبری داشتیم٬ ایشان فرمودند اگر همکارانتان با شما چالش کردند که چرا اینقدر ادبی میزنید٬ بگویید که تلوزیون در این ده، پانزده سال اخیر میزان فهم مردم را پایین تصور کرده. چطور بود که 150 سال پیش مردم در قهوهخانهها و جاهای دیگر به زبان شاهنامه فردوسی و سعدی با هم حرف میزدند؟ آن روزها که زخبری از رسانه ها نبود٬ مردم اینطوری با هم صحبت میکردند. نقل سعدی میگفتند٬ نقل شاهنامه میگفتند.
احساس میکنم از زمانی که ما این کار را شروع کردیم٬ نحوه اجراها کمی تغییر کرده. البته در اینکه زبان معیار باید در تلویزیون باشد هیچ شکی نیست اما اینکه همه مردم متوجه حرفهایم میشوند یا نه٬ باید کمی تلاش کنند. حرفتان را تا حدودی قبول دارم ولی ما فرهنگ و ادبیاتی قوی داریم که در گذشته بیشتر رواج داشته است. از این گذشته٬ زبان معیار زبان خاصی نیست. مثلأ اشتباه سخن نگفتن٬ شمرده سخن گفتن و به قواعد دستور زبان فارسی قائل بودن. بسیاری از گویندگان خبری بعضی از حرفهای «بسمالله الرحمن الرحیم» را که باید مشدد خوانده شوند درست ادا نمیکنند. زبان معیار یعنی اینکه کلمات را تلفظ درست کنیم البته تمام صحبتها یمن ادبی نیست٬ فقط یک متن ادبی در آغاز برنامه داریم. بقیه حرف زدنهای من معمولی طاست.
مثلآ این متن که :«خدایا رفتم سری به صندوق پستی دلم زدم٬ دیدم تو واسه من یه ای میل فرستادی و برام نوشتی بنده من٬ از صبح تا حالا دارم نگات می کنم که ببینم وسط این همه کار وقت میکنی ییه حالی هم از من بپرسی و یه ذره با من حرف بزنی». مردم متوجه این زبان میشوند.
حالا چطور شد که تصمیم گرفتید کلیشههای رایج اجرای برنامههای مذهبی را بشکنید؟
کارهای مختلفی انجام می دهم٬ مثلأ اجرای کشورهای مختلف را میبینم و از آنها الگوبرداری مثبت می کنم. علاوه بر این٬ مقالههایی از 47 کشور دنیا جمعآوری کردهام که در خصوص چگونگی و مهارت اجرا نوشته شدهاند. یادم می آید مقاله ترجمه شدهای از کشور آلمان خواندم که درباره 25مدل خندیدن ریاکارانه مجری در آن بحث شده بود. در هیچ جای دنیا نمیپسندند مجری قبل از اینکه رنگ دکور را ببیند٬ رنگ لباسش را انتخاب کند. اصلآ مگر تلویزیون را از غرب نگرفتهایم؟ پس چرا در انجام بعضی از کارهایی که در چارچوب قوانین دین و ایران مجاز است٬ از آنها الگوبرداری نمیکنیم؟ باید جهانی فکر کنیم و بومی عمل کنیم. البته این شعار ورد زبانمان شده ولی متاسفانه به آن عمل نمیکنیم! باز هم تاکید باید به روز باشیم٬ سپس در مورد دین و علما حرف بزنیم. این دو در کنار هم کار متفاوتی میشود.
گویا شما سابقه کار مطبوعاتی هم دارید. اصلا چطور شد که از دنیای مطبوعات به دنیای اجرا آوردید؟
از هر فوتبالیستی بپرسید چطور فوتبال را آغاز کردی٬ برایتان از توپ پلاستیکی و زمین خاکی صحبت میکند. کار من هم تقریبآ همینطور شروع شد٬ یعنی صحبت کردن در جمع خانواده. از همین جا به همه خانوادههایی که میخواهند فرزندانشان سخن خوب بگویند میگویم کاری را که پدر من انجام داد بکنند. پدرم شرایطی فراهم میکرد که بتوانم از همان موقع اگر غزل خوبی میدانستم یا حکایت خوبی از سعدی خوانده بودم و منظومهای از حفظ بودم٬ آن را در جمع بخوانم. البته تنها قوال نبودم٬ همه ایتها را اجرا میکردم. بعد هم به فعالیتهای ادبیام در انجمن اسبلامی مدرسه ادامه دادمو سپس با دوستان حوزه هنری آشنا شدم و گزارش برنامههای شبهای خاطره را مینوشتم٬ تا اینکه پایم به مطبوعات کشیده شد. بعد از گزارشگری٬ خبرنگاری٬ گویندگی و مجریگری.
گویا خیلی اهل مطالعه هستید٬ درست است؟
بله٬ مجری باید مطالعه عمومی داشته باشد. به عنوان مثال من حتما باید بازی ایران و ازبکستان را دنبال کرده باشم. از فوتبال و والیبال کشورم مطلع باشم٬ از برنامههای مجلس شورای اسلامی باخبر باشم و در خصوص نیازهای جوانان اطلاعات بیشتری داشته باشم٬ بعد از این اطلاعات عمومی٬ باید در شاخه تخصصی خودم که فرهنگ٬ ادبیات و معارف است مطالعه کنم. در خانهام هفت کتابخانه هست مه مرتب از کتابهایش استفاده میکنم. خواندن مقالههای مرتبط هم جرئی از کار من است. بدون غلو 15روز اول ماه شوال را به خودم استراحت میدهم. از 15شوال پارسال تا ماه رمضان امسال برای 30روز برنامه سحر٬ روزی 3الی 4ساعت مطالعه میکنم.
از 15شوال سال گذشته تا رمضان امسال میشود 340روز. اگر این عدد را در 4 ضرب کنیم٬ یعنی حدود 1360 ساعت برای رمضان امسال مطالعه کردهاید؟
بله٬ این اصلا اغراق نیست. باید مطالبم رات جمع کنم تا سلام امشب من٬ با سلام با سلام فردا شب تکراری نشود. همینطور خداحافظی.
احتمال نمی دهید شاید سال بعد برای اجرای برنامه سحر دعوت نشوید؟
به صراحت میگویم که حضور مجری تلویزیون ارتباط زیادی به اراده کسی ندارد. یعنی آن طور نیست که بگوییم فرزاد جمشیدی از حمایت یک حامی در سازمان برخوردار است که او را دعوت میکنند. حتی اگر مدیری یک مجری را نخواهد٬ بنابر سلیقه مردم او را دعوت میکنند. مجری باید کاری کند که در قاب تلویزیون برای مردم بماند. هیچ نگرانیای در این زمینه ندارم. اگر در ماه رمضان نشد از نوشتههایم استفاده کنم٬ در حوزههای دیگر خرجش می کنم٬ مثلا در یک رسانه مکتوب چاپش می کنم یا اینکه آنها را به یک خبرگزاری می دهم.
عدهای معتقدند رسانه نباید در هنگام سحر یا موقعیتهای زمانی خاص دیگر وارد خلوت مردم بشود. یکی از همکارانتان گفته بود اگر یک میلیارد هم بدهند٬ سحرها برنامه اجرا نمیکنم.
قصد پاسخگویی به آن دوستمان را ندارم چون فکر میکنم در طول ایام جوابشان را گرفتهاند. اینکه روی آنتن بمانیم و اندیشه ما هم بماند خوب است. مضافا براینکه اجرای برنامههای سحر بسیار سخت دارد. دوستان هم به دلیل سختی کار است که اجرا نمیکنند٬ نه اینکه واقعا نگران حال و قال مردم باشند. بدون تعارف بگویم اگر میتوانستند آنجا را هم تصرف میکردند. با این برنامه ثابت شد که میتوان با اجرای متفاوت برنامههای دینی در آن زمان هم بیننده داشته باشیم٬ مثل برنامه «نود». اصلا به این فکر نمی کنم که نباید وارد خلوت مردم شد. اتفاقأ باید به آن ساعت مردم جهت داد. دعا کردن آدابی دارد که باید آن را آموزش داد. اگر غیر از این باشد٬ نباید زیارتنامه نوشت.
خاطره جالبی هم از برناتمههای سحریتان دارید؟
در سحر شهادت حضرت علی(ع) متنی خواندم که شاید یک هفته روی آن کار کرده بودم. می خواهم چیزی بگویم که میترسم شما و خوانندگانتان باور کنید. به خدای علی سوگند بعد از سه چهار روز از پخش برنامه یک نفر از خوزستان تماس گرفت و گفت 13نفر از اهالی خانواده ما که سنی بودند٬ شیعه شدند.
چه سالی؟
همین شب قدر سال گذشته.
پس چنین موضوعی نشان میدهد که ما میتوانیم سبک زندگی دینی را در رسانهها به ویژه رسانه ملی تبلیغ کنیم.
در اینجا دو موضوع مطرح میشود٬ تلویزیون دینی و دین تلویزیونی. آنچه اکنون وجود دارد این است که ما دین را تلویزیونی کردهایم. با این قاب می خواهیم دین را به مردم نشان دهیم و نتیجه این میشود که میبینید! طرف در خانهای لوکس زندگی می کند و فقط حجاب دارد . اینکه نشد زندگی دینی؟! اسم شخصیتهایی که تبهکارند٬ خسرو و فرزاد است و آنهایی که آدمهای خوبی هستند علی و حسین٬ اصلأ ممنوعیت هم دارد که این اسامی برای شخصیت منفی کار برده شوند یا در فیلم و سریالهای تلویزیونی یک خانم چادری هیچوقت خلافکار نیست.
شما معتقدید که این قوانین و بخشنامهها ضربه میزند؟
با این کارها به باور مردم لطمه میزنیم و به آنها میگوییم ریاکار شوید. البته تلویزیون هم آنقدر مقصر نیست. این مشکل در جامعه هم وجود دارد. فردی میگفت در یکی از شبکههای ماهوارهای فلان برنامه را دیدم. من که نگاهش کردم٬ سریع حرفش را تغییر داد و گفت البته از ماهواره ندیدم٬ داخل تاکسی دیدم. باور کنید مهمترین چیزی که به زندگی دینی ما آسیب میرساند٬ رنگ و ریاست است. عدهای از صبح که بیدار میشوند٬ فقط نقش بازی می کنند. نباید خودمان را از واقعیات جامعه دور کنیم٬ مردم ماهواره میبینند٬ روزههم میگیرند. کسانی که ترانههای ناجور گوش میکنند٬ نماز هم میخوانند. وقتی یک آدم مذهبی سوار تاکسی میشود٬ راننده پخش ترانه را قطع میکند و رادیو قرآن میگذارد. فرد دیگری که سوار شد٬ آهنگ میگذارد. انگار یاد گرفته ایم که روزی چند نقش بازی کنیم. آنچه که به دین ما لطمه میزند٬ ریاکاری است.
خب چه اتفاقی افتاده که به سمت ریاکاری کشیده شدهایم؟
علت اصلی این است که با ریاکاری و دورغ کارمان درست میشود. چند وقت پیش کارتونی دیدم که خیلی رویم تاثیر گذاشت. شهری بود که در آن همه سرگرم کار خودشان بودند٬ نانوایی٬ رانندگی و… . یک روز شخصی دستگاهی آورد که می توانست همبرگر درست کند. همه مردم راستگوی این سرزمین به نوبت میایستادند و همبرگر میخریدند. یک روز یکی از مردم شهر گفت من دو همبرگر میخواهم. فروشنده گفت اگر دو همبرگر میخواهی باید به مردم بگویی من یکی خوردم. همین موضوع باعث شد که همه مردم شهر دروغگو شوند و دیگر هیچ کس سر کارش نبود. نه رفتگر سرکارش بود٬ نه پستچی و نه راننده. چنین تفکرهایی بنیان جامعه را به نابودی میکشاند.
راهکار خاصی هم برای بهبود این وضعیت دارید؟
مگر امسال٬ سال تولید ملی نیست؟ پس بیاییم حرف راست تولید کنیم. این موضوع بسیار مهمی است٬ به اندازه کافی دروغ گفتهایم. باید یاد بگیریم کار خودمان را درست انجام دهیم و در کار خوددمان کم فروشی نکنیم.
به نظر شما با تولید برنامههایی که محتوای آنها زندگی دینی است میتوان این مشکل را حل کرد؟
بله٬ اما با یکی دو بردنامه سبک زندگی دینی نمیشسود کاری از پیش زبرد. باید به تولید انبوه برسیم. البته باید در این نوع برنامهسازیها خیلی دقت کنیم و برنامهای بسازیم که با سبک زندگی دینی جور دربیاید. فرضا ما در بیشتر سریالها سرویس ناهار خوری داریم. وقتی یک روستایی این سریال را میبیند٬ فکر میکند حتما باید در جهیزیه دخترش میز ناهار خوری هم باشد. همین چیزها ضربه میزند.
اگر موافقید کمی هم درباره زندگی شخصیتان گفت و گو کنیم٬ فرزاد جمشیدی پدر و همسر.
خدا را شکر خانواده خوبی دارم. دو دختر دارم به نامهای زهرا و مریم که به کارم علاقه دارند و بخش اوقات فراغتشان را فیلم دیدن پر کرده٬ هر دو دخترم اهل موسیقی هستند. زهرا پیانو میزند و مریم هم نوازنده سه تار است.
بسیاری از مذهبیهای ما خیلی اهل موسیقی نیستند٬ آن هم از نوع مدرن! شما چطور این نمادها را در زندگی تان جای دادید؟
یک سری از مسائل در تابلوی زندگی ما بوده که از این قاب برداشته شدهاند. اینکه بخواهیم دوباره آنها را برگردانیم٬ باعث تعجب افراد میشود. پیانو٬ سه تار و اصلا موسیقی به زندگی من لطمه نزده و نمیزند. موسیقی در کلام و ادبیات ما وجود دارد و جاری است٬ بنابراین چطور می خواهید این موسیقی را از زندگی حذف کنید؟! بدون تعارف بگویم٬ دین مثل یک آینه٬ شکسته شده است. آن وقت هر کسی یک تکه را برداشته و فکر میکند زندگیاش را دینی کرده٬ در صورتی که اینطور نیست. آینه کامل دین نزد ائمه معصوم (علیهمالسلام) است. امام علی(ع) میفرمایند فرزند زمان خود باشید. امروز دیگر نمیتوانیم بگوییم ما با اینترنت کاری نداریم و نمی خواهیم. اگر بچه من در خانه و زیر نظر من و مادرش این چیزها را نبیند٬ در جای دیگر میبیند.
در انجام فرائض دینی به بچه ها اصرار و احیانا اجبار میکنید؟
از پسر شهید تهرانی مقدم پرسیدند پدرتان بسیار مذهبی بودند. حتی به شما اصرار میکردند که نماز بخوان و این کار را بکن. ایشان در پاسخ گفتند روی پیشانی پدرم جای مهر بود ولی هیچوقت درباره دو موضوع به ما تذکر ندادند٬ یکی درس و دیگری نماز. این طرز رفتار بسیار با معناست و نباید از کنار سرسری گذشت. من هم سعی می کنم در زندگیام چنین رفتاری داشته باشم. هیچوقت به بچه هایم نگفتهام حتما باید نماز بخوانید٬ ولی سجاده در خانه پهن است. وقتی خودم نماز می خوانم و رفتار خوبی با بچهها دارم٬ آنها هم ناخودآگاه این رفتار مرا یاد میگیرند. در همه کارها باید این طور باشد. وقتی والدین درست و دینی رفتار کنند٬ خانواده به سمت دینی شدن میرود. حضرت علی(ع) میفرمایند مردم به مدیر خودشان بیشتر شبیهاند تا پدر خودشان. بنده مدیر این خانواده هستم و باید الگو باشم.
چقدر یا همسرتان صمیمی هستید؟
برای پاسخ به سوالتان داستانی را تعریف میکنم تا از عمق علاقهام به همسرم آگاه شوید. شخصی از پیامبر(ص) پرسید مردی در حالیدکه روزهبود٬ همسرش را بوسیده. آیا گناه کرد؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند گلی از گلهای بهشت را بوسیده. بنابراین داشتن ارتباط عاشقانه با همسر٬ جزئی از دین ماست. رابطهام با خانم و دخترهایم بسیار صمیمی است. به خدا قسم تمام فرامین دینی را میشود در زندگی وارد کرد. این چیزهای دست و پاگیر را خودمان در زندگی وارد کردهایم. پیامبر(ص) فرمودند زنها گلهای لطیفی هستند که برای کارزار آفریده نشدهاند.
شما فرد پر کاری هستید. با این همه مشغله چطور رضایت خانواده را جلب میکنید؟
عادت کردهاند دیگر. البته من تنها در ماه رمضان خیلی درگیرم. اگر کاری نداشته باشم٬ خانه هستم. اگر از من برای اجرای برنامه در شهرستان دعوت کتتد٬ حتما با خانواده میروم. به بهانه کار نباید همسر و فرزند را تعطیل کرد. معتقدم اگر چنین اتفاقی بیفتد٬ برای خانواده سم است.
محک خانواده فرزاد جمشیدی برای مراوده و ارتباط با دیگران چیست؟
ما چند قانون داریم. هنرمند و موسیقیدان را فاسق نمیدانیم. ارتباطمان را با افرادی که حجابشان مشکل دارد قطع نمیکنیم و سعی میکنیم فرآوردههای دینیمان را در قالب خوبی به مردم ارائه دهیم٬ با خوب پوشیدن٬ خوب صحبت کردن و کمتر گناه کردن. در این خانه کسی غیبت نمیکند٬ چون هم خودم و هم خانم خیلی به این مسئله حساس هستیم و از آن جلوگیری میکنیم. هر روز من آیه انتهایی سوره نوح را می خوانم که میفرماید:«رب اغرلی و للمومنین و المومنات و من دخل بیزتی مومنا/ خدایا کاریکن کسی که از درب خانهام وارد میشود مومن باشد». بنابراین ان شاء الله اگر دعایم مستجاب شود٬ افراد غیر مومن به خانهام رفت و آمد ندارند.
تا به حال شده حرفی درباره خانواده روی آنتن زده باشید اما خودتان به آن عمل نکنید؟
همیشه از خانمم میپرسم به آن حرفی که زدم٬ خودم عمل میکنم٬ واقعا حرفی در این تلویزیون نزده ام که سعی نکرده باشم به آن عمل کنم. همیشه مخاطب مونولوگهای خودم هستم. مهمترین ویژگی برنامهسحر این است که انگشت ملامت و نصیحت را به سمت خودش دراز کرده٬ نه مردم.
شیفته عالمان شدم
زمانی که خیلی کوچک بودم خانه ما اطراف چهارراه مختاری تهران بود. بعد هم که پدرم پیشرفت مالی کرد٬ به محدودیه امیریه و شاپور یعنی اطراف مهدیه تهران رفتیم. 10 ساله بودم که چند بار با پدرم خانه فردی به نام حاج آقای شیرازی رفتیم. سیره ایشان خیلی توجهم را جلب کرد. مردم خیلی او را قبول داشتند. به قول معروف اعتبار معنوی خاصی داشت. نکته دیگر اینکه این فرد یک روحانی منزوی نبود و در جامعه حضور داشت. با نوا حرف میزد٬ با آرایشگر صحبت می کرد. اینکه این فرد در جامعه پویا و فردی معنوی باشد برایم خیلی جالب بود. یک بار جلوی یک مغازه ایستاده بودم که پرسید چه کار میکنی؟ گفتم دارم به لوازم ورزشی نگاه میکنم. گفت چشمت را از اسباببازی دنیوی بگیر٬ خدا چیزهای بهتری نشانت میدهد. من هنوز معنی درست این حرف را نفهمیدهام ولی تاثیر زیادی در من گذاشت. علاوه بر این٬ از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و آقای مجتهدی تهرانی هم خیلی تاثیر پذیرفتهام. متاسفانه مردم ما زبعد از فوت علما به آنها علاقهمند میشوند.
خاطرهای از ملاقات با رهبر
اوایل اسفند سال 85 که از حج آمدیم. گفتند توفیق زیارت مقام معظم رهبری قسمت ما شده. فکر میکنم ده یازده نفر بودیم که به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم. در واقع دیدار خصوصی بود و مثل تمامی برنامههای مقام معظم رهبری تصاویرش ضبط شد. در آن دیدار٬ برخی از هنرمندان کشورمان هم بودند که با هم به حج مشرف شده بودیم٬ مثل کمال تبریزی٬ سیروس الوند و حسن پور شیرازی که آن زمان سریال «نرگس» ایشان روی آنتن بود و چند تن از مجریان تلویزیون از جمله داریوش فرضیابی (عموپورنگ). اصلا باورم نمیشد آقا چقدر حرفهای تخصصی در مورد اجرا به او گفتند. ایشان فرمودند من از طریق نوههایم برنامه شما را دنبال میکنم. گاهی اوقات ارزش نفوذ و تاثیر حرفی که شما به عنوان مجری تلویزیون برای کودکان میزنید٬ از سخن یک روحانی بیشتر است. این عین کلام آقا بود. ایشان با هرکدام از هنرمندان درباره هنرشان صحبت کردند. دیدار خیلی خوبی بود. من هم پندهای بسیاری گرفتم. مضافا بر اینکه آقا هدیه بسیار زیبایی هم به من دادند. ایشان گفتند متنها را چه کسی برایت مینویسد؟ گفتم خودم. ایشان هم دستشان را در جیب قبایشان بردند و خودکاری را که با آن مینوشتند به من دادند.
همسر نمونه
آخر گفت و گوست که خانم جمشیدی و زهرا خانم از راه میرسند. به همین دلیل همسر جمشیدی در بحثهایی که درباره خانواده مطرح میشود حضور ندارد. او فقط در چند جمله کوتاه همه احساسش را نسبت به همسرش میگوید٬«هر چیزی آقای جمشیدی گفتهاند صددرصد درست است. واقعا همسر نمونهای است».زهرا خانم هم به پیشنهاد پدر کمی برایمان پیانو میزند.
باسلام ، درمورد آقاي جمشيدي همين بس كه بگويم ايشان با نفوذ كلامشان تقريباً قله تمام دلهاي ايرانيان بلكه ايرانيان خارج از كشور را فتح كرده ارتباط با مخاطب بطور چشمگيري ملموس است مي شود اين را با تمام وجود حس كرد استاد فرهيخته ، فقيه عاليقدر ،عالم رباني ، كم لطفي كرده ايم اگر ايشان را مجري خطاب كنيم گرچه ايشان ملبس به لباس روحانيت نيستند ولي بدون شك ايشان عالم رباني هستند وقتي خاطرات جنگ را روايت مي كنند و از شهدا و مقام شهيد سخن مي گويند به احترام قطره قطره خون شهدا تمام قامت در مقابل دوربين مي ايستند و فهم ما از درك اين مطلب قاصر است ، گر گدا سائل بود ، تقصير صاحب خانه چيست ؟ اگر ما ظرفيتمان كم است نبايد بر ايشان خورده بگيريم كه جملتتان براي عامه سنگين است . وقتي به سلطان سريع ارتضاع ، ثامن الحجج ، ضامن آهو، السلطان ابي الحسن الرضا ، هشتمين پيشوا و امام ما شيعيان متوسل مي شود مثل اين است كه به ما بي آبروها آدرس مي دهند كه اگر از شرم گناه روي در زدن درخانه خدا رانداريد امام رئوفي چون امام رضا(ع) داريد به او متوسل شويد و او را واسطه قرار دهيد
خلاصه اين يك ماه كه سفره سحري پهن است و ما مشغول پركردن شكم هامان از طعام و نوشيدني هستيم مجري برنامه ماه خدا با كلام نافذ و بيان شيوا و سخناني قرا ما را به لقمه هايي از جنس معنويت و معرفت و نوشيدنيهايي از جنس نياز ميهمان مي كند و هر چه مي نوشيم و مي خوريم سير نمي شويم افسوس كه ماه خدا تمام مي شود خدايا توفيقي عطا كن تا سال آينده زنده باشيم و بتوانيم در ماه خدا حاضرشويم
آمين يارب العالمين
باسلام واحترام.کاش میشداین صحبتهاوگفتگوبا جناب اقای جمشیدی رو توی تلویزیون پخش می کردید اخه هرکدام از این پاسخ هایی که جناب جمشیدی داده اند یه درس هست ومیشه به عنوان الگو استفاده کرد.خدااجرتون بده.
به نظرتان این حجاب خانم جمشیدی اشکالی ندارد……….از آقای جمشیدی بااین همه معلومات مختلف دینی انتظار داشتم خانمشون حجاب حداقلی نداشته باشند…
سلام بر همگی خداوند همه را هدایت کند به راه راست و فکر و تحلیل راست و صراط مستقیم التقاطی زندگی کردن دست کمی از التقاطی فکر کردن ندارد گرچه بعضی هر دو را دارند خیال می کردم ان سوز و گداز ها در سحر ها …..نمیدانم اما سخنان عرفانی و دینی و اظهار ارادت به عالمان و عارفان و….از یک طرف و یکی از دختران پیانو نواز و دیگری سه تار اه که شیطان چه دامهائی که نیندوخته و نینداخته فقط برای ایشان و خودم و همه طلب هدایت از خداوند دارم اینجا ست که به سر دعای مکرر سید العارفین حاج اقارضا بهالدینی رسیدم که در همه دعا ها این دعا همیشه تکیه کلامشان بود خداهمه را هدایت کند …..و البته این به معنی نا دیده گرفتن خوبی ها و محاسن اقا جمشید نیست اما هدانا الله و ایاه و ایانا جمیعا فی الفکر و القول و العمل بجاه محمد و اله الطاهرین و السلام علی من اتبع الهدی
سلام. دوست عزیز نواختن پیانو و سه تار که هر دو سازی اصیل در فرهنگ خودشان (غربی و شرقی) هستند با توجه به تواناییه بالای این سازها در همراهی با فرهنگ ریشه دار ایرانی-اسلامی چه ایرادی دارد؟
ضمن اینکه این موضوع نه تنها نمیتونه به معنای ریاکاری باشه بلکه برعکس نشان دهنده تواناییه فرد در پذیرش محاسن سایر افراد و فرهنگهاست.
فراموش نکنید گه موسیقی جزء جدانشدنی فرهنگ ماست. به طوری که بسیاری از فرهنگهای غنی و ریشه دار دیگه مثل ترکیه یا مجموعه کشورهای عربی هیچ حرفی در مقابل اصالت موسیقایی ایران ندارند.
خواهش میکنم هرگز به دیگران به خاطر نواختن ساز با دید توهین آمیز نگاه نکنید. فراموش نکنید که حتی اذانی که مرحوم موذن زاده به یادگار گذاشتند با بهره گیری از گوشه های موسیقی ایرانیه که این طور دلنشینه. و این یعنی آشناییه اون مرحوم با گوشه ها و پرده های موسیقی.
حرام بودن ساز ربطی به اصیل یا غیر اصیل بودن آن ندارد.
در ضمن آلات موسیقی چه جایگاهی در فرهنگ دینی ما دارد !؟
در حدیث است که وقتی امام زمان (عج) تشریف فرما می شوند مردم فکر می کنند دین جدیدی آورده اند، حالا با دیدن این همه انحراف در دین این حدیث برای ما ملموس تر شده است.
جناب علوی شما نظرتان درمورد هنر اسلامی چیست؟
آیا بیانات مقام معظم رهبری را درباره موسیقی مطالعه کرده اید؟
آیا با نواختن سه تار و یا پیانو بساط دین برچیده میشود؟
ای کاش با انصاف تر اظهار نظر میکردید!
هنر و همه چیز دیگر باید در جهت بندگی خدا باشد. نه اینکه چون من فکر می کنم نواختن پیانو به اسلام ضرر نمی زند پس نواختن آن مشروع است. شما چه فکر می کرده ای که برای احکام الهی شرط می گذاری؟ این هم که یک فردی یک نظری درباره موسیقی دارد، باید صحت آن با میزان کتاب و سنت سنجیده شود و اگر از این سنجش سر بلند بیرون نیامد، آن حرف تنها ایجاد آلودگی صوتی کرده است.
واقعا تاسف بار است که فهم سطحی از دین و قشری گری تا آنجا بر افکار برخی از ما نفوذ یافته که موسیقی را که جلوه ای از زیبایی های پروردگار است،حرام دانسته و وجود آنرا برای دیگران را هم حرام تشخیص میدهیم و البته منظور موسیقی میباشد که در انسان احوالات عارفانه و خداگونه ایجاد نماید که بسیار در آثار موسیقی چه غربی و چه شرقی میتوان آنرا یافت.البته بی خبران و نا آگاهان همانها هستند که ظهور حضرت مهدی و احیای مجدد دین حقیقی را توسط ایشان بدعت گذاری دانسته و به همین دلیل به مخالفان ایشان تبدیل میگردند زیرا بیشتر دشمنان ایشان و همراهانشان از امت و همکیشان خود حضرت میباشند.هیچ هنری نیست که جلوه ای از حق را نداشته باشد زیرا در بهشت نیز اصوات زیبای موسیقی مومنان را سرمست مینماید.بیهوده زیبایی ها را بر خود و بر دیگران حرام ننماییم و از خدا بخواهیم همه را براه راست هدایت نموده و چشم دل ما را روشن نماید و آگاهی و بصیرت ما را افزایش دهد.
خداوند دلسوزان واقعی اسلام را موفق بدارد وریاکاران را رسوا وبی آبرو کند انشالله اجر آقای جمشیدی با خداوند موفق باشند
فرزاد خان
یه نگاه به دور و برت بنداز
من به عنوان یه مسلمان ازت می خوام دیگه توی تلویزیون نیا . با اعتقادات مردم بازی نکن . وقتی حرف می زنی و خودت عمل نمی کنی یعنی همه رو به سخره گرفتی . متاسفم برات
باتوجه به حرف و حديثهائي كه اين روزها فضاي مجازي را پُر كرده است، شايسته است كه يكي از مسئولين كه مردم براي حرفش ارزش قائل باشند در اين مورد توضيحاتي ارائه كند.
من پيش از اين هم ديدهام كه هرگاه در يك منطقهاي، يك مبلغي – به اصطلاح- كارش ميگيرد و مردم از سخنانش تأثير ميپذيرند، به فسادهاي گوناگون متهم شده. درحالي كه يقين داشتم كه آنچه مي گويند كذب محض است.
البته آن موارد بيشتر اتهامات اقتصادي و مالي بود و راحت ميشد فهميد كه دروغ ميگويند ولي آنچه در مورد آقاي جمشيدي بر سر زبانها افتاده را تنها ميشود در بارهاش سكوت كرد.
الآن هم كه شنيدم ايشان بيمار شده و در بيمارستان بستري گرديده؛ چه آنچه ميگويند راست باشد و خواه توطئه؛ هم براي سلامتيش و هم براي حفظ آبروي ايشان دعا ميكنم.
اي كاش به نحوي اين خانمي كه از ايشان شاكي است را راضي ميكردند تا كار به اينجا نميكشيد.
گاهي بايد داد تا دستت را بگيرند و گاهي بايد بدهي تا پايت را نگيرند.
با سلام این که خیلی ها از سخن ایشان تاثیر میپذیرند کاملا واضح است اما ای کاش ایشان با توجه به درجات بالای آگاهی از دین و عرفانی که دارند میدانستند نیاز به موسیقی های سه تار و پیانو یک نیاز اصیل در انسان نیست آهنگ قرآن موسیقی روح بشر است شاید خیلی ها که دلشان را با دست جناب جمشیدی به پنجره فولاد امام رضا و ضریح عباس و… گره میزنند دلشان میخواست او را در تمام ابعاد مثل کلامش آسمانی آسمانی میدیدند بدون ذره ای غیر خدا صبغه الله ومن احسن من الله صبغه و چه رنگی زیباتر از رنگ خدایی است سوره بقره آیه 138
انشاا… که مطالب اخیر راست نیست . به هر حال انسان خطا کار است وخداوند ستار العیوب و بخشنده. انشاا… خداوند عاقبت همه مارا به خیر بفرماید
آیا دیگه خانواده ای هم براش باقی مونده؟
ما حق دخالت در امور شخصی مردم رو نداریم.
اگر خدای نکرده مرتکب گناهی شده باشند که انشاالله خداوند از ایشان بگذرد وما هم حق نداریم آ بروی کسی را ببریم اما میدانید اگر ایشان گناهی نکرده باشد آتش جهنم را بر خود ( به خاطر شایعه پراکنی در باره ی آبروی مومن که حفظ آن از حفظ خانه ی خدا هم واجب تر است ) خریده ایم
سلام من فقط به قسمتی از دعای مبارک عهد را برای آن دسته از عزیزانی که سنت پیامبر خدا را حرام میدانند متذکر میشوم و خواهشنا توجه فرمایید و زود قضاوت نکنید
وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْکامِ کِتابِکَ ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
و تازه کننده آن احکامى که از کتاب تو تعطیل مانده و محکم کننده آنچه رسیده از نشانه هاى دین و آئینت و دستورات پیامبرت صلى اللّه علیه و آله
سربازان گمنام دشمن در رسانه ی ملی اینبار بسیار زیبا ایفای نقش کردند و مجری بسیار توانا باسواد و باادب ما را از ما مردم گرفته اند انصافا”این سربازان چه نوکری برای ارباب را خوب می داند و مسولین رسانه ی ما هم کم نگذاشته اند و به ما ثابت کردند که در بی تفاوتی و حیف و میل شدن نیروی انسانی و بیت المال و بی لیاقتی در مدیریت خوب ایفای نقش می کنند .بسیار هزینه شد تا فرزاد جمشیدی حاج فرزاد جمشیدی شد.حق ما مردم فهیم و باشعور نیست که با مجریانی بعضا”بی سواد و بی ادب به شعور و فهم و سوادمان به سخره گرفته شود مجریانی که هدفشان فقط قهرمان بودن در برنامه های زنده ی روی آنتن است .فرزادجمشیدی باادب و باسوادحق ما ملت با ادب است او را برگردانید
من نميدونم چگونه به خودمون اجازه ميدهم در مورد خان بقه نظر بدهين آخه چه مشكلي تو حجاب ايشان هست. اينقدر خودتون را به آتش جهنم نزديك نكنيد حتما بايد خانم آدم فقط از زير چادر دماغش مشخص باشه تا ما بگيم ايشان بهشتي است… همين كارها را كرده ايم كه الان وضع حجاب داغون است گير الكي..
وقتی این حرف های اخیر رو درمورد ایشون شنیدم خیلی ناراحت شدم باورم نمیشه تو رو خدا بگید خودش بیاد تو رسانه اعلام کنه همش دروغه