حجتالاسلام وحید واحدجوان – مخالفت آیت الله العظمی بروجردی با تدریس اسفار اربعه ملا صدرا تحلیلها و نتایج متفاوتی را به دنبال داشته و دارد. از این رو با توجه به اهمیت این جریان تاریخی و برداشتهای نادرست از آن مساله در زمان حاضر، در سه یادداشت گذشته، نظر امام خمینی، مقام معظم رهبری و علامه طباطبایی در اینباره را تقدیم کردیم. در این یادداشت، بر آنیم تا چرایی مخالفت آیت الله بروجردی با تدریس اسفار را با توجه به سه یادداشت سابق و شواهد دیگر پی بگیریم.
در پاسخ به این سوال که «آیا آیت الله بروجردی با فلسفه مخالف بود؟» نکاتی عرض میشود:
۱. از حضرت امام خمینی نقل کردیم که مرحوم آیت الله بروجردی شخصا فلسفه و حکمت متعالیه (اسفار) را نزد بزرگان این فن مانند آخوند کاشی و حکیم جهانگیرخان قشقایی خوانده بود و شخص ایشان به علامه طباطبایی فرموده بود من خودم اسفار را مخفیانه خواندهام.
(نگاه کنید: سلسله موی دوست، خاطرات دوران تدریس امام خمینی (ره)، ص ۹۷ تا ۱۰۰؛ مهر تابان ص ۱۰۳)
۲. مرحوم آیت الله بروجردی از اینکه توفیق فلسفه خواندن در محضر حکیم جهانگیرخان قشقایی را پیدا کرده بود خوشحال بود.
آیت الله شیخ محمد رضا کلباسی میفرمودند: من سعی کردم آقای بروجردی را به درس فلسفه راغب کنم و او را به حلقه درس جهانگیرخان ببرم، و ایشان تا پایان حیاتش از من تشکر میکرد. (محمد واعظزاده خراسانی، زندگی آیت الله العظمی بروجردی، ص ۳۰)
۳. چنانکه از امام خمینی نقل شد، مرحوم آیت الله بروجردی در بروجرد فلسفه تدریس میکردند و برخی از مقدس مآبان قم، آن درس را به تعطیلی کشاندند.
(نگاه کنید: سلسله موی دوست، خاطرات دوران تدریس امام خمینی (ره)، ص ۹۷ تا ۱۰۰)
۴. مرحوم آیت الله بروجردی درباره فلسفه، تألیف دارند یعنی بر اسفار صدرالمتالهین شیرازی حاشیه نوشتهاند. (المنهج الرجالی ص ۴۰)
۵. مرحوم آیت الله بروجردی، طلاب مستعد را از فلسفه خواندن منع نمیکردند بلکه میفرمودند هر کسی فلسفه نمیفهمد و نگران کج فهمیها بودند.
مجلّه «حوزه» در مصاحبه خود با آقای حسینعلی منتظرى آورده است:
مشهور است آیت الله بروجردى با حکمت و فلسفه مخالف بوده است، از این روى درس فلسفه علّامه طباطبائى را تعطیل کرده است. لطفاً در این زمینه توضیح بدهید!
آقای منتظرى در جواب مىگویند: علّامه طباطبائى «أسفار»، و من «منظومه» تدریس میکردم. یک روز مرحوم حاج آقا محمّد قُدسى اصفهانى پیش من آمد و گفت: آقاى بروجردى فرمودند: «به آقاى منتظرى بگوئید «منظومه» را تعطیل کند و بیاید پیش من.»
من رفتم بیت آیت الله بروجردى. آقاى حاج محمّد حسین گفت: آقا فرمودند: «به آقاى منتظرى بگو: اسامى شاگردان علّامه طباطبائى را بنویسد تا شهریه آنان قطع شود.»
من تعجّب کردم و گفتم: این مطلب غیر ممکن است! این چه تصمیمى است؟
آقاى حاج محمّد حسین گفت: من هم به این نتیجه رسیدهام که این تصمیم غلط است.
گفتم: پس برویم پیش آقا.
رفتیم… گفتم: آقا این چه تصمیمى است؟! فلسفه علمى است که دانشگاههاى دنیا روى آن حساب مىکنند. فقه و اصول ما، موضوعش امور اعتبارى است.
فرمودند: «من هم قبول دارم. خودم فلسفه خوانده ام؛ ولى چه کنم؟! از یک طرف برخى از طلبهها این حرفها را هضم نمىکنند، از این روى به انحراف کشانده میشوند؛ من خودم در اصفهان کسى را دیدم که «أسفار» را زیر بغلش گرفته بود، مىگفت: من خدا هستم!
دیگر اینکه خیلى از آقایان اعتراض میکنند و مرتّب فشار میآورند.»
گفتم: پس معلوم مىشود شما با فلسفه مخالف نیستید؛ بلکه با نشر و پخش این حرفهاى درویشى مخالفید!
فرمودند: «بله. اگر بنشینند خوب درس بخوانند طورى نیست.»
گفتم: من «إشارات» شروع میکنم. علّامه طباطبائى را هم قانع مىکنم که «شفا» شروع کنند.
ایشان فرمودند: «علّامه رضایت نمیدهد. حرف مرا قبول ندارد.»
گفتم: آقا این چه حرفى است! ایشان نسبت به شما احترام میگذارند. خودم «إشارات» شروع کردم. به منزل مرحوم علّامه طباطبائى رفتم، ایشان مریض بود. جریان را عرض کردم ایشان فرمودند: نه، من «أسفار» را ترک نمىکنم. با شاگردهایم از قم مىروم به کوشْکْ نُصْرَت.
گفتم: آقا این چه سخنى است! طلبهها شهریّه میخواهند و فقه و اصول باید بخوانند: شما «شفا» را شروع کنید، به مناسبت نظریّههاى خود را نیز بگوئید.
مرحوم علّامه پذیرفت. وقتى این خبر را به آیت الله بروجردى دادم خیلى خوشحال شدند.
خلاصه آیت الله بروجردى فلسفه خوانده بودند و مخالف فلسفه نبودند؛ ولى شرائط زمانى و برخى مسائل دیگر، ایشان را بر این امر وا داشت.
(مجله حوزه شماره ۴۳ و ۴۴، فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر ۱۳۷۰، به مناسبت سی امین سال درگذشت آیت الله العظمی بروجردی، ص ۲۵۴ و ۲۵۵)
یکی از افرادی که در آن زمان قصد فلسفه خوانی داشته اینگونه نقل میکند: در آن زمان هر کس میخواست درس فلسفه بخواند، به او میگفتند: «فلسفه نخوان کافر میشوی!» وقتی بنده تصمیم گرفتم فلسفه بخوانم، عدهای رفتند پیش پدرم و به ایشان گفتند: اگر پسرت فلسفه بخواند، دینش را از دست خواهد داد و کافر خواهد شد!
پدرم به من گفت: به این دلیل من راضی نیستم شما فلسفه بخوانی. گفتم: برویم پیش آقای بروجردی، هرچه ایشان بگوید، قبول میکنیم. پدرم گفت: ایشان مرجع من است و اگر بگوید جایز است، قبول میکنم.
یک روز وقت گرفتیم و رفتیم خدمت آقای بروجردی. ایشان در اندرونی در اتاق کوچکی نشسته بود… پدرم دست آقای بروجردی را بوسید. بعد من از ایشان سوال کردم: آقا! من میخواهم فلسفه بخوانم، آیا جایز است یا نه؟
ایشان، در حالی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، فرمود: فلسفه خواندن هیچ اشکالی ندارد، مسألهای نیست. خود من هم فلسفه خواندهام، لکن بهتر است قبل از آن، یک مقدار رسائل و مکاسب بخوانید، بعد فلسفه بخوانید. گفتم: آقا! من رسائل و مکاسب خواندهام. فرمود: پس هیچ مانعی ندارد.
ما از منزل ایشان بیرون آمدیم، پدرم گفت: هرچند ایشان فرمودند مانعی ندارد، ولی در عین حال باز من اجازه نمیدهم! و البته تمام اینها به دلیل جوسازی علیه درس فلسفه بود.» (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، ص ۲۱۹)
۶. مرحوم آیت الله بروجردی تحت فشار شدید برخی علمای نجف و مشهد بودند.
در نقل مرحوم دوانی از امام خمینی آمده است: «امام… گفتند:… آقای بروجردی خودشان اهل معقول (استاد فلسفه و علوم عقلی) هستند و شخصاً با فلسفه مخالف نیستند. وقتی بروجرد بودند و خبر به قم رسید که گذشته از خارج فقه و اصول، فلسفه هم تدریس میکنند، چند نفر از افراد مقدس از قم بلند شدند رفتند بروجرد و کاری کردند که ایشان را واداشتند که تدریس فلسفه را ترک کنند تا مبادا به حوزه علمیه قم هم سرایت کند و کار به جای باریکی بکشد. ایشان هم از ترس هو و جنجال مقدسان آن را ترک کردند.» (نگاه کنید: سلسله موی دوست، خاطرات دوران تدریس امام خمینی (ره)، ص ۹۷ تا ۱۰۰)
همچنین در آن نقل آمده است: امام فرمودند: نمیشود در این باره چیزی به آقای بروجردی گفت و چون یکی از دوستان اصرار کرد، امام با عصبانیت گفتند: من چه کنم، کسانی در منزل آقای بروجردی هستند که نمیگذارند کاری برای اسلام انجام بگیرد. (همان)
در نقل آقای منتظری از زبان مرحوم آیت الله بروجردی گذشت که: «… دیگر اینکه خیلی از آقایان اعتراض میکنند و مرتّب فشار میآورند.»
(مجله حوزه شماره ۴۳ و ۴۴، فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر ۱۳۷۰، به مناسبت سی امین سال درگذشت آیت الله العظمی بروجردی، ص ۲۵۴ و ۲۵۵)
در نقل دیگری آمده است: «تصمیم آیت الله بروجردی حول تدریس اسفار مرحوم علامه برپایه فشارهای مبنی بر تعطیلی دروس فلسفه قم بوده است، خود ایشان میفرمایند: مثل باران از نجف و سایر بلاد نامه آمد.» (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، ص ۲۱۳ تا ۲۲۲)
برخی از آیتالله سید موسی شبیری زنجانی نقل کردهاند که آیتالله بروجردی میخواست علوم معقول [فلسفه] را شبه تحریمی کند و آقای سیدمحمدرضا سعیدی (شهید آیتالله سعیدی) که با فلسفه مخالف بود، در اطراف این موضوع نزد آیتالله بروجردی فعالیت میکرد، اما وساطت آقای بهبهانی و دیگر آقایان از عملی شدن این کار جلوگیری نمود. (شناختنامه علامهطباطبایی، ۴/ ۱۴۴-۱۴۳ مقاله «نقد مقاله عقل و دین «)
این نقل نیز گویای این مطلب است که در اطراف مرحوم آیت الله بروجردی، مخالفان فلسفه فعالیت میکردند که البته برخی از آن افراد از جمله شهید آیت الله سعیدی که در آن زمان محور مخالفتها و جوسازیها بودند بعداً متوجه اشتباه خود شدند.
مرحوم شهید سعیدی که از شاگردان علمای مخالف فلسفه در مشهد بود و پس از هجرت به قم و تشرف به محضر حضرت امام خمینی، اشتباهات گذشته خود را دریافت و تغییر روش داد.
به این خاطره درباره شهید سعیدی توجه کنید: «چند ماه قبل از شهادت آیت الله سعیدی، نماینده حضرت امام (ره) و امام جماعت مسجد موسی بن جعفر علیهالسلام در خیابان غیاثی (آیت الله سعیدی کنونی)، همراه با تعدادی از دوستان دانشجو خدمت ایشان رسیده بودم. آن روزها مباحث عقیدتی، مخصوصاً تقابل اسلام با مارکسیسم و گروههای مارکسیستی بسیار داغ بود. آیت الله سعیدی در کنار تأکید بر مبارزه با رژیم ستمشاهی، به ضرورت فراگیری مبانی فلسفه و کلام نیز اشاره کردند و فرمودند: روزی در درس فلسفه آقا، (منظور حضرت امام بود) به ایشان عرض کردم، فلسفه ملاصدرا به چه درد ما میخورد؟
امام نگاهی به من انداختند و فرمودند آقای سعیدی! و ما ادراک ما ملاصدرا؟…
و امروز ضرورت آن مباحث عمیق را احساس میکنم. آیت الله شهید در ادامه خطاب به حاضران توصیه کردند که اگر میخواهید راه را گم نکنید، دامان آقای مطهری را بگیرید. ایشان عصاره فضائل است.»
(حسین شریعتمداری، ماهنامه فرهنگی اجتماعی شاهد یاران، شماره ۵-۶/ فروردین و اردیبهشت۱۳۸۵، یادمان سالروز عروج شهید آیت الله مطهری، ص ۶۱)
۷. نظر مرحوم آیت الله بروجردی این بود که نباید «اسفار» به صورت علنی تدریس شود نه اینکه تدریس فلسفه به صورت مطلق، تعطیل شود. (دقت کنید).
مرحوم آیت الله بروجردی به علامه طباطبایی، پیام داده بودند «… درس «أسفار» علنى در حوزه رسمى به هیچوجه صلاح نیست و باید ترک شود…» (علامه طهرانی، مهر تابان ص ۱۰۳)
۸. آیت الله بروجردی، در ابتدا با تدریس علنی اسفار، اظهار مخالفت کردند اما در ادامه نظر خود را اعمال نکردند و مرحوم علامه طباطبایی، سالهای سال به تدریس علوم فلسفی پرداختند.
به عبارت دیگر پس از آنکه علامه طباطبایی پاسخ پیام آیتالله بروجردی را دادند عملکرد آیت الله بروجردی عوض شد و علّامه در اینباره فرمودند: پس از این پیام؛ آیت الله بروجردى دیگر به هیچوجه متعرّض ما نشدند، و ما سالهاى سال به تدریس فلسفه از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول بودیم و هر وقت آیت الله بروجردی، برخوردى با ما داشتند بسیار احترام مىگذاردند. (علامه طهرانی، مهر تابان ص ۱۰۳)
Sorry. No data so far.