دفتر پژوهشهای موسسه کیهان» که طی ۱۵ سال گذشته اقدام به چاپ کتابهای «نیمه پنهان» کرده است، حالا جلد چهل وچهارم این مجموعه را با نام «طریقت تزویر ۲» نوشته ح. کرمی، منتشر کرده است.
«طریقت تزویر» روایتی داستانی، از ورود یک جوان عاشق پیشه به میان درویشان، برخی رفتارها و آداب و رسوم آنها، و در گیری با انحرافات و چالشهای موجود در این مسیر است که ناشر آن را «روایتی تلخ از دنیای درویشی» یاد کرده است. داستان این کتاب با شک و تردید سپهر نسبت به جریانات درویشی آغاز میشود که افسردگی و گمگشتگی او باعث آشنایی با شخصی به نام خانم جمشیدی میشود… بطوریکه در فصل نخست کتاب، با نام «یک قدم تا لغزش» میخوانیم:
سپهر همین که پایش به منزل رسید، بطور اتفاقی به یاد خانم جمشیدی افتاد که طی چند روز گذشته چندین بار برایش پیغام گذاشته بود که حتما با او تماس بگیرد. جمشیدی به لحاظ روحی و روانی گرایش عجیبی به سمت جوانان داشت و سپهر کاملا به این مسئله واقف بود. به همین دلیل هرگز راضی نشده بود که به تنهایی در خلوت او حاضر شود. برای صرف شام بیش از یک ساعت وقت داشت. با خود اندیشید: باید کار خیلی مهمی داشته باشد که موکدا خواسته است با او تماس بگیرم. گوشی را برداشت و شمارهٔ تلفن جمشیدی را گرفت:
_ «الو… الو… خانم جمشیدی؟»
_ «بله، شما؟!»
_ «خانم جمشیدی! من سپهرم»
با خوشحالی تمام صحبت سپهر را نیمه کاره گذاشت و با لحنی کاملا عاطفی گفت:
_ «سلام سپهر من! چطوری عزیز دلم، خوبی؟»
سپهر از طرز صحبت جمشیدی یکّه خورده بود و نمیدانست که چه بگوید. در جوابش گفت:
_ «بله خوبم! شما چی، خوبید؟»
_ «خیلی ممنون! لطفا بقیه صحبتها را بگذار برای اینجا و زود حرکت کن! پسر جان! اقل کم یک هفتهای میشود که روزی یکی- دو بار مزاحم خوانوادهتان شدهام؛ آیا پیام من به شما نمیرسید؟»
_ «چرا، ولی…»
_ «ولی را ول کن، خودت را عشق است، در اینجا به قدر کافی صحبت خواهیم کرد. زود حرکت کن!…»
سپهر به یاد شیطنتهای او افتاد و در هراس از اینکه مبادا فتنهای در سر پرورانده باشد، سعی کرد از خواسته او سر پیچی کند که جمشیدی گفت:
_ «خبر مهمی برایت دارم. میخواهم تو را به کنفرانس تصوف در واشنگتن دی. سی ببرم. در ضمن یک سفری هم به کشورهای اروپایی خواهیم رفت و با خانقاههای آنجا آشنا خواهیم شد، چطور است؟»
برای یک لحظه زبان سپهر بند آمد و فکر کرد که دارد خواب میبیند و یا اشتباه شنیده است. خبر آنقدر برایش جالب بود که از فکر کردن به حیلههای همیشگی خانم جمشیدی غافل شد. سریع حرکت کرد و آنقدر زود رسید که هم خودش و هم خانم جمشیدی تعجب کردند. سپهر در آستانه در با استقبال گرم و شیطانی خانم جمشیدی روبرو شد.
_ «پیتزا؟ همبرگر؟ لازانیا؟ بیف استراگانف؟ کدامش؟ بگو تا سریع سفارشش را بدهم…»
سپهر همه حواسش به خبر بود به همین خاطر سری با لبخند تکان داد و گفت:
_ «برای من فرقی نمیکند…»
جمشیدی رگ خواب سپهر راپیدا کرده بود، بعد از سفارش دادن شام با آب و تاب درباره سفر قریب الوقوعشان به بعضی ایالات آمریکا و کشورهای اروپایی و نیز کنفرانسی که به زودی برگزار خواهد شد، صحبتی به میان آورد…»
این اثر از جدیدترین کتابهای مجموعه «نیمه پنهان»، و جلد دوم از کتاب پرمخاطب «طریقت تزویر» است. جلد دوم «طریقت تزویر» روایتی از ح. کرمی، شاعر و نویسنده معاصری است که با قلم روان خود برای روشنگری نسل جوان نقبی به دنیای فرقههای درویشی و تصوف زده است.
نویسنده در این کتاب بخشی از رویدادها و وقایع از عملکرد فرقههای دست ساز استعمار را به رشته تحریر درآورده است.
عناوین فصول دومین مجلد «طریقت تزویر» به شرح زیر است: «یک قدم تا لغزش: انتقام زخمی، اختلافات خانقاهی، قیام شیخ بیمسند- زن دو شوهره، التیام؛ زخم نرگس، فرار از چشم خانقاه، صفا دادن صوفی، کلاه گشاد تشرف، گوساله سامری و…، گواه گرده زخمی، عصیان خانقاه گناباد، مهدورالدم، کینههای نورعلی شاه، کوی بیتا و… پشت و خنجر: آخر بازی و…
در بخشی از فصل پنجم، با عنوان «کوی بیتا» آمده:
تعدادی از مشایخ طریقت قادریه در منزل شاه مراد کرد هم آمده بودند تا پیرامون بعضی از مسائل و موضوعات جاری و رفع اختلاف بین خلفا و دیگران به گفتگو بنشینند، سپهر نیز در جمع آنان وارد شد. شاه مراد به اشاره پرسید:
«شیری یا روباه؟» و سپهر امیدواری خود را با تکان دادن سر نشان داد، سپهر متوجه عدم حضور بیبی شد، ولی علت نبودن او را از کسی نپرسید. زنگ تلفن به صدا در آمد. اغلب اوقات پسرش گوشی را بر میداشت و به او اطلاع میداد که چه کسی تماس گرفته است، چنانچه مایل بود، آنگاه جواب میداد. چند ثانیه بعد در اتاق باز شد و پسرش گفت:
«بابا، بیتا»
ناگهان با شنیدن این اسم، رنگ از رخسار سپهر پرید و تمام توجهاش به شاه مراد جاب شد که میگفت:
«جانم! یا علی مدد! خب… باشه بیا… بیا… عیبی نداره… باشه، باشه بیا.»
سپهر در خود فرو رفت و با خود چنین نجوا میکرد:
«خدایا! تقاص کدام گناه کرده را پس میدهم؟ چرا باید هر دفعه به نحوی دلم بلرزد و اشکهایم بر گونه بنشیند؟ پس بالاخره معلوم شد این همان بیتای گمشدهای است که مرا وادی به وادی در پی خود کشانده است. آیا او واقعا مرا نشناخته و یا اینکه وانمود میکند که مرا نمیشناسد؟! دیدم که در مجلس ذکر چگونه به من خیره شده بود. شاید به خاطر اینکه زندگیاش را دوست دارد، آشنایی نداده است. در این هنگام کجا میتواند رفته باشد؟ از کجا تلفن زده بود؟ خدا میداند! ولی دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست، نماز سحر را که خواندم، اینجا را برای همیشه ترک میکنم، و دیگر هم برنمی گردم، اما نه! حداقل این حق من است که بدانم چرا نامزد من، بدون اطلاع قبلی، منزل خود را تغییر داده و از آن به بعد نه از او و نه از خانوادهاش هیچ خبری نبوده است.
عشق بیتا زندگیام را به نابودی کشاند، حال نباید از او بپرسم که چرا؟ بدون خبر رفتی؟ هرکجا رفته باشد عاقبت که برمی گردد. به هر بهانهای شده با او صحبت میکنم، حال چگونه؟ نمیدانم! خدایا کمکم کن!»
اسناد و تصاویر در فصل پایانی کتاب است، فصلی که در آن خواننده با تصاویر و اسناد بسیار جالبی روبرو میشود؛ تصاویری از «بهلول حق پرست» در میان رقاصههای برزیلی در جشن هنر شیراز، «درویش بهلول» در حال بوسیدن دست و روی عبدالله ریاضی رئیس معدوم مجلس فرمایشی شاه، تصاویری از «خلیل عالینژاد» آهنگسازی که قربانی اختلافات درون فرقهای در سوئد شد و…
این کتاب با قیمت ۶ هزار تومان روانه بازار نشر گردید.
ساکنان تهران برای تهیه دو جلد این کتاب و همچنین سفارش هر محصول فرهنگی مورد علاقه دیگر کافی است با شماره ۲۰- ۸۸۵۵۷۰۱۶ سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.
Sorry. No data so far.