چهارشنبه 05 سپتامبر 12 | 17:37
چند گزاره درباره تحولات سوریه/۶

مخالفان اسد و تکرار سرنوشت شورای ملی مقاومت ایران

رضا نساجی

به زودی سلفیون و ارتش آزاد سوریه راه خود را بیش از پیش از شورای ملی سوریه جدا کرده و به اقدامات ترویستی و مسلحانه بیشتری روی می‌آورند. هم‌چنان که منافقین هم دست همه اعضای شورای ملی مقاومت را در پوست گردو گذاشتند. در دولت‌های خارجی مخالف اسد هم شکاف خواهد افتاد. عربستان و اردن، آشکارا از ارتش آراد حمایت خواهند کرد و ترکیه هم به طرفداری همزمان از سکولارها و اخوان‌المسلمین ادامه خواهد داد. قطر هم احتمالا با ترکیه همراه خواهد شد.


تریبون مستضعفین- رضا نساجی (دبیر سرویس دانشگاه هفته‌نامه پنجره)

سال‌های نخست پس از انقلاب اسلامی، هر کسی که از خانه قهر می‌کرد، روزنامه و نشریه‌ای راه می‌‌انداخت و ایضا حزب و گروهی. و وقتی سهم مورد نظر خود را نمی‌یافت و حکومت متناسب با آرمان‌های گروه خود را نمی‌توانست حاکم کند، یک‌بار دیگر قهر می‌کرد و به فرانسه، آلمان و یا عراق و کردستان می‌رفت تا حکومت در تبعید تشکیل دهد! اکثر این گروه‌ها و اشخاص در مجموعه‌ای به نام «شورای ملی مقاومت» گرد هم آمده بودند و خیلی زود هم پراکنده شدند، تا جایی‌ که نه کاری توانستند علیه انقلاب صورت دهد و نه نامی از شورا ماند. اینک به نظر می‌رسد آن اوضاع و احوال حالا به نحو بسیار قریبی در سوریه تکرار می‌شود، جایی که «شورای ملی سوریه»، «دوستان سوریه» «ارتش آزاد» و .. ایجاد شده، اما هیچ‌کدام نه پشتوانه مردمی دارد و نه وجهه قانونی. و لذا طبیعی است که خیلی زود از میان بروند، البته با این شباهت که آن‌ها هم همچون شورای ملی مقاومت ایران، بدل به یک گروه تروریستی منفور در سراسر جهان می‌شوند.

با این بهانه قصد داریم در آخرین گام از تحلیل تحولات سوریه، به مقایسه تطبیقی-تاریخی و سیاسی گروه‌های مخالف دولت سوریه و اپوزیسیون جمهوری اسلامی بپردازیم.

شورای ملی مقاومت ایران

شورای ملی مقاومت ایران یک ائتلاف از سازمان‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌های ایرانی است که در سال ۱۹۸۱ به ابتکار مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق بنیانگذاری شد. این شورا در سال ۱۳۷۲ مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور دوران انتقال بعد از سقوط نظام جمهوری اسلامی انتخاب نمود. مسئول و سخنگوی رسمی شورا مسعود رجوی است. «سازمان مجاهدین خلق ایران» (منافقین) را می‌باید به عنوان مهمترین گروه اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران و اصلی‌ترین عضو شورای ملی مقاومت در نظر گرفت که ویژگی‌هایی چون تفکر افراطی با پوسته مذهبی، رویکرد مسلحانه و تروریستی از یک‌سو و قدرت نسبی تشکیلاتی و کمیت بالای نسبی کادر در مقایسه با سایر گروه‌های کوچک و میانه‌روی ملی‌گرا و همچنین گروه‌های ضعیف چپ‌گرای اپوزوسیون -اعم از عضو و غیر عضو شورای ملی مقاومت- از سوی دیگر را دارا بود. به همین شکل باید «ارتش آزاد سوریه» را هم به عنوان مهمترین گروه اپوزوسیون سوریه در نظر گرفت که ویژگی‌هایی چون تفکر افراطی با باطن بنیادگرایانه سلفی، رویکرد مسلحانه و تروریستی از یک‌سو و قدرت و برنامه اجرایی و عملیاتی بیشتری در مقابل سایر گروه‌های کوچک و میانه‌روی ملی‌گرا و همچنین مذهبی اپوزوسیون -اعم از عضو و غیر عضو شورای ملی سوریه- را داراست. شباهت‌های این دو می تواند ما را به یک مقایسه تطبیقی تاریخی رهنمون سازد که بدانیم چگونه «شورای ملی سوریه» هم همچون «شورای ملی مقاومت ایران» از هم خواهد پاشید و تنها «ارتش آزاد» به عنوان یک گروه تروریستی بین‌المللی وابسته به القاعده باقی می‌ماند، هم‌چنان که سازمان منافقین به عنوان یک گروه تروریستی وابسته به رژیم ساقط شده‌ی صدام حسین در سطح جهان شناخته می‌شود.

ساختار شورای ملی مقاومت ایران در حال حاضر دارای ۵۴۰ عضو است که زنان ۵۰ درصد آن‌ را تشکیل می‌دهند. اما آن‌چنان که که «مهدی خانبابا تهرانی» یکی از اعضای سابق شورا درباره این سازمان می گوید: «ترکیب اولیه شورای ملی مقاومت عبارت بود از سازمان مجاهدین، حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاه‌های ایران، کانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کارگر و سازمان اقامه. بعدها حزب کار ایران، جنبش زحمت‌کشان گیلان و مازندران، اتحادیه کمونیست‌های ایران (سربداران) و سازمان چریک‌های فدایی خلق (پیرو برنامه هویت) نیز به آن پیوستند. شخصیت‌هایی چون کاظم باقرزاده، منوچهر هزارخوانی، ناصر پاکدامن، اصغر ادیبی، سروان حمید زیرکباش و یکی از کادرهای مطبوعاتی و اداری ایران که نام او تاکنون بنا به مسائل امنیتی اعلام نشده، نیز عضو شورا بودند.»[۱]

بسیاری از اعضای این شورا در طول زمان در پی اختلاف نظر با رهبری سازمان مجاهدین خلق از آن کناره‌گیری کردند. از مهمترین آنان می‌توان به ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور مخلوع ایران، جبهه دمکراتیک ملی ایران به رهبری هدایت ‌الله متین دفتری و بهمن نیرومند، حزب دمکرات کردستان ایران، علی اصغر حاج سید جوادی، مهدی خانبابا تهرانی، ناصر پاکدامن و… اشاره کرد. اما هم‌اکنون سازمان‌های صوری عضو شورای ملی مقاومت به شرح زیر می‌باشند:

– سازمان مجاهدین خلق ایران: معروف به منافقین که در سال ۱۳۴۴ تاسیس و در سال 1354 به مارکسیسم- لنینیسم تغییر ایدئولوژی داد و سپس به دو شاخه مذهبی و کمونیست تقسیم شد و در نهایت تحت رهبری مسعود رجوی تبدیل به یک فرقه نامعلوم به لحاظ ایدئولوزیک و دسپوتیستی به لحاظ تشکیلات و رهبری گردید. بدنه اصلی این سازمان در حال حاضر تحت هدایت مژگان پارسایی در حال انتقال از کمپ اشرف در عراق به کمپ موقت لیبرتی در مرز اردن است. اگرچه ظاهرا مسئول اول این سازمان صدیقه حسینی معرفی می شود اما کاملا تحت نظر مسعود رجوی است و اوست که حرف اول و آخر را می زند و در این باره حتی همسر وی مریم قجرعضدانلو هم هیچ کاره است.

و اما دیگر سازمان‌ها آن‌چنان که که مهدی خانبابا تهرانی می‌گوید عموما زیرمجموعه‌های منافقین هستند:

– سازمان اقامه: «این گروه از روز نخست در حقیقت جریانی سوای سازمان مجاهدین نبود، المثنای آن بود. در حال حاض در برخی از موارد بسیار افراطی تر از مجاهدبن سخن می گویند و به قول معروف در برخی سیاست ها کاتولیک تر از پاپ شده اند. در واقع نقش توپچی سازمان مجاهدین را ایفا می کنند.»[۲]

– کانون توحیدی اصناف (به نمایندگی ابراهیم مازندرانی، اهل تبریز و از تجار بازار تهران): «از کانون توحیدی اصناف در ابتدا شناخت درستی نداشتم و تصور می کردم نمایندگان بازار هستند. بعدها متوجه شدم این کانون نیز یکی از سازمان‌های کوچک وابسته و جنبی مجاهدین است.»[۳]

– سازمان استادان متعهد دانشگاه‌های ایران (به نمایندگی دکتر محمدعلی شیخی استاد سابق دانشکدهٌ فنی دانشگاه تهران که جزو مخالفین انقلاب فرهنگی بود و در همان زمان این سازمان را تشکیل داد): «که در شورا تنها یک نماینده داشت و در واقع سازمانی در کار نبود. در دوره انقلاب یک جریان روشنفکری دانشگاهی بود که تحت نام آن، عده ای از استادان هوادار مجاهدین گرد آمده بودند، اما بعدها دیگر از آن چیزی باقی نمانده بود. این جریان هم از سازمان های تابعه مجاهدین بود.»[۴]

– و از میان شخصیت‌های حقیقی عضو شورا به جز منوچهر هزارخانی که چشم و گوش بسته از رجوی حمایت می‌کرد، بقیه هم عموما یا خیلی زود کناره‌گیری کردند و یا این‌که اساسا طرفدار مجاهدین خلق بودند: «از شخصیت های شورا یکی کاظم باقرزاده از صاحبان نامدار صنایع مرغداری ایران و از مجاهدین پروپاقرص است. دیگر اصغر بدیعی از فوتبالیست‌های ایران است که به عوان نماینده ورزشکاران هوادار مجاهدین در شورا حضور دارد و تمایلات شدیدی به سازمان مجاهدین دارد. سروان حمید زیرکباش شخصیت دیگر عضو شورا نیز از اهالی قوم مجاهدین است…»[۵]

تهرانی درباره اینکه چرا شورای ملی مقاومت عملا یک عنوان دروغین و بازیچه منافقین شد، چنین توضیح می دهد: «علت اساسی این ترکیب، سنگ بنای کجی بود که مجاهدین از ابتدا گذاشتند. یعنی مبانی تشکیل شورا از طرف آنها چنان خودسرانه و یک‌طرفه اتخاذ شده بود که مانع پوستن بسیاری از افراد و سازمان‌ها به شورا شد. آنها از روز نخست شورا یا جبهه به مفهوم اخص کلمه نمی‌خواستند، بلکه در پی تشکیلاتی به عنوان دنبالچه سازمان خود بودند… مجاهدین با خود بزرگ‌بینی مانعی در راه پیوستن سایر نیروها به شورا بودند و به جای تصحیح کمبودهای خود که مورد انتقاد سایر اعضا بود، اقدام به ایجاد سازمان‌ها و گروه‌های تابع خویش در شورا نمودند. با این خیال که در عرصه‌ی افکار بین المللی، ترکیبی گسترده از نمایندگی تمامی اقشار و طبقات جامعه را که در شورا عضو هستند به نمایش گذارند. در واقع وقتی دیدند که گسترش واقعی شورا عملی نشد، با اضافه کردن اسامی به نمایش گستردگی صوری شورا پرداختند.»[۶]

به همین دلیل است که حتی دولت آمریکا هم شورای ملی مقاومت ایران را یک گروه تروریستی دانسته و فعالیت آن را ممنوع کرده ‌است. تا جایی که در سال ۲۰۰۶ یک دادگاه تجدیدنظر فدرال در واشینگتن دی‌سی حکم داد که این شورا بخشی از سازمان مجاهدین خلق است -و نه برعکس- که خود در فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجهٔ آمریکا قرار دارد.

آن‌چه که مشخص است اینکه به زودی سلفیون و ارتش آزاد سوریه راه خود را بیش از پیش از «شورای ملی سوریه» جدا کرده و به اقدامات ترویستی و مسلحانه بیشتری روی می‌آورند. هم‌چنان که منافقین هم دست همه اعضای شورای ملی مقاومت را در پوست گردو گذاشتند. به این ترتیب در دولت‌های خارجی مخالف اسد هم شکاف خواهد افتاد. عربستان و اردن، آشکارا از ارتش آراد حمایت خواهند کرد و ترکیه هم به طرفداری همزمان از سکولارها و اخوان‌المسلمین ادامه خواهد داد. در این میان؛ قطر هم احتمالا با ترکیه همراه خواهد شد، به ویژه آن که قطر، عربستان را رقیب خود در دیپلماسی فعال منطقه‌ای می‌داند و اگرچه در برنامه های رسانه ای «الجزیره» از اخوان‌المسلمین سنی‌مذهب حمایت می‌کند، به هیچ‌وجه به نفع سلفی‌های تندروی مورد حمایت عربستان گام برنخواهد داشت. البته ترکیه با شکاف میان «اوان» و «برهان غلیون» هم مواجه خواهد بود، چراکه اخوانی‌ها با همه ماکیاولیسمی که در کنفرانس اپوزوسیون سوریه در پاریس از خود نشان داده اند بنا به مدعای اسلامی‌شان بعید است با کسی که به دلیل توهین به پیامبر اسلام (ص) از دانشگاه ملی سوریه اخراج شده است، ائتلاف جدی کنند!

این مسئله البته در شورای ملی مقاومت ایران هم اتفاق افتاد، چراکه منافقین و هم‌پیمان اولیه‌شان ابوالحسن بنی‌صدر هم برای فریب افکار عمومی ایران که قاطبه آن انقلابی و مسلمان بودند، ابتدائا عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را برای حکومت موقت خود -بعد از سرنگونی انقلاب اسلامی- برگزیده بودند. که همین مسئله مانع از حضور بسیاری از گروه‌های چپ‌گرا و ملی‌گرای تندروی مخالف اسلام با آنان و حضورشان در شورای ملی مقاومت شد.

هرچند که منافقین به دلیل اعتماد به نفس بالای خود و به اتکای تصوری که از میلیشیای خلقی‌شان در داخل ایران داشتند، خود را بی‌نیاز از آن‌ها می‌دیدند. اتفاقا یکی از اشتباهات استراتژیک منافقین همین بود که تصور می‌کردند به زودی می توانند ایران را در چنگ خود بگیرند و بر همین اساس تن به ائتلاف ظاهری و موقت با برخی گروه‌های چپ و ملی‌گرا داده بودند، اشتباهی که شورای ملی سوریه هم در مورد فروپاشی رژیم اسد مرتکب شد: «حرف مجاهدین این بود که برای سرنگونی رژیم یک استراتژی کوتاه‌مدت دارند و این را با تبلیغات خود به افکار عمومی نیز انتقال داده بودند. حرف آن‌ها یا بنی‌صدر که در مصاحبه‌های مختلف با خبرنگاران خارجی عنوان می‌شد این بود که اشاره می‌کردند رژیم موجود تا 2 الی 3 ماه دیگر سرنگون خواهد شد… اما یکی دو سال گذشت و نه تنها رژیم [آیت الله] خمینی سرنگون نمی‌شد، بلکه مقاومت هم مرتب فروکش می‌کرد.»[۷]

شورای ملی مقاومت اگرچه عملا دیگر وجود خارجی ندارد، اما هنوز هم گردانندگان آن در سازمان منافقین هدف اصلی خود را به عنوان پارلمان در تبعید، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری یک دولت ائتلافی دموکراتیک در ایران معرفی می‌کنند. این شورا هنوز هم آرزوی سرنگونی سه‌ماهه و شش‌ماهه انقلاب اسلامی را در سر می‌پرورد و مدعی است که دولت موقت ۶ ماهه بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی تشکیل خواهد داد که تنها ۶ ماه در قدرت خواهد بود و وظیفه اصلی‌اش برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه برای مجلس قانون‌گذاری و مجلس مؤسسان و انتقال قدرت به نمایندگان مردم ایران است.

برهمین اساس در اوت ۱۹۹۳شورای ملی مقاومت ایران به اتفاق آراء(!) مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور دوران انتقال برگزید که تعهد او نظارت بر انتقال مسالمت‌آمیز قدرت به مردم ایران پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.

شورای ملی سوریه و شباهت‌های انکارناپذیر!

یکی از اشتراکات شورای ملی مقاومت ایران با شورای ملی سوریه نقش خائنانه هردو در زیرپا گذاشتن منافع ملی کشورشان است. بدین معنا که آن‌ها از همان ابتدا قول‌ها و امتیازاتی را به بیگانگان و دشمنان درجه یک ملت خود دادند تا در مقابل به رسمیت شناخته شوند. اگر امروز می‌بینیم که شورای ملی سوریه رسما از عقب‌نشینی از محور مقاومت و پشت کردن به ایران و حزب‌الله لبنان سخن می‌گوید، باید بدانیم که شورای ملی مقاومت ایران هم در زمان جنگ تحمیلی با صدام حسین وارد مذاکره شد و به آنها قول داد تا اگر به قدرت برسد به صلح مد نطر آن‌ها تن بدهد، آن‌هم در شرایطی که ایران با پس گرفتن خرمشهر عملا پیروز جنگ شده بود: «طرح صلح بعدها یعنی پس از ملاقات رجوی با طارق عزیز در شورا مطرح شده و مورد تصویب قرار گرفت. بحثی که در آن زمان جریان گرفت این بود که شورای ملی مقاومت به عنوان بدیل آینده طرح صلحی را تصویب و در افکار عمومی جهان مطرح سازد. شورا بر همین پایه طرحی را تهیه کرده و در اختیار محافل بین‌المللی و سازمان ملل متحد قرار داد و نسخه‌ای را هم در اختیار عراق گذاشت. دولت عراق به طور ضمنی از این طرح دفاع کرد، اما واقعیت این است که نه صدام حسین و نه دولت عراق، هیچ یک به طور رسمی این طرح را تایید نکردند.»[۸]

این اقدام رجوی شبیه قولی بود که لنین به عنوان رهبر اپوزوسیون مخالف رژیم حاکم روسیه در جنگ جهانی اول به آلمان قیصری داد. در نتیجه آلمان‌ها او را از تبعیدگاهش با قطاری پلمپ شده به روسیه فرستادند تا انقلاب کند و او او هم به محض رسیدن به قدرت، ارتش روسیه را از جبهه اتفاق مثلث خارج و به آلمان‌ها اعلام صلح داد. اما مسئله این‌جاست که رجوی اصلا در جایگاهی نبود که پیمان صلح با عراق را امضا کند: «طبیعی است وقتی به مسئله جنگ و صلح پرداخته می شود باید به یکی از طرفین جنگ وارد گفتگو و مذاکره شد. اما نکته اینجا بود که ما طرف جنگ نبودیم. مجاهدین با کلاه شرعی دولت موقت و جانشین دولت حاکم ایران بودن، به چنین مذاکره ای اقدام کردند… اصلا فرض کنیم که بر سر مسئله صلح با دولت عراق وارد مذاکره می‌شدیم. با کدام ابزاری می خواستیم به پای میز مذاکره برویم؟ آیا ارتش ایران زیر فرمان ما بود؟… [زمانی ممکن بود که] مثلا نیروی رزمی پرقدرتی در اختیار داشتیم که جنگ را از عملکرد فعال می‌انداخت. یا دارای قدرت و تکیه‌گاه بزرگ اجتماعی بودیم که با فراخواندن ما کارگران نفت دست به اعتصاب می‌زدند و رادیو و تلویزیون به اعتصاب کشیده می‌شد و در این حرکت جامعه را به فلج جنگی در جهت صلح‌خواهی می‌کشیدیم. حال آنکه ما فاقد همه این‌ها بودیم.»[۹]

شورای ملی مقاومت چنان از صلح با عراق سخن می گفت که انگار ایران به عراق تجاوز کرده است! شورای ملی سوریه هم چنان با اسرائیل از در دوستی وارد می‌شود که گویی که ایران و حزب الله بلندی‌های جولان را اشغال و چهار بار بار با سوریه جنگیده اند. مهدی تهرانی در سال آخر جنگ به این مطلب اعتراف می کند: «نیرویی که صلح می‌خواهد و قصد برقراری آن را دارد، نیرویی بی‌طرف است. در مورد مجاهدبن چنین نیست. آنها می‌گویند تنها [آیت الله] خمینی است که جنگ‌افروز است. این نکته را نمی‌توان نفی کرد که عراق به کشور ما تجاوز کرده و هنوز هم به بمباران شهرها و مردم غیرنظامی ادامه می‌دهد.»[۱۰]

یکی دیگر از اشتراکات شورای ملی مقاومت ایران با شورای ملی سوریه در تناقض روابط داخلی و خارجی آن‌هاست. همین امر آینده شورای ملی سوریه و دیگر گروه‌های اپوزوسیون سوریه را به سرنوشت کنونی شورای ملی مقاومت و سازمان منافقین شبیه می‌سازد. چرا که هر دوی آن‌ها از درون سخت‌گیر و توتالیتر و در برون آسان‌گیر و امتیازده بوده اند: «مجاهدین با روشی این سیاست را پیش گرفتند که شورا را دچار تناقض کرد. آنها از سویی در مقابل نیروهای دموکرات، آزاداندیش و لیبرال ایرانی سیاست تندروانه، افراطی و سرکوب‌گرانه‌ای را در پیش گرفتند و از سوی دیگر با ارباب بین‌الملل سرمایه با لبخند و آغوش باز برخورد کردند. آن هم با راست‌ترین جناح های جهان سرمایه‌داری که نمونه زنده آن ملاقات با هانس دیتریش گشنر وزیر امور خارجه آلمان بود… این نوع سیاست‌ها نشان می‌داد مجاهدین در رفتار سیاسی خود ماکیاولیسم را ملاک عمل قرار داده اند. در این دوره شورا در تناقض افتاد. از سویی درب‌های آن را می‌بستند و حاضر به نزدیکی با هیچ فرد دموکرات، لیبرال و ملی ایرانی نبودند و حملات خود را روز به روز علیه آن‌ها تشدید می‌کردند. از سوی دیگر مرتب سرگرم جمع آوری آلبوم عکس و امضاء از احزاب، سندیکاها و شخصیت های غرب بودند.»[۱۱]

این انتقادات به برهان غلیون رهبر شورای ملی سوریه هم کاملا وارد است که یک روز در ترکیه است و یک روز در تونس. یک روز با وزارت امورخارجه فرانسه سازش می‌کند و روز دیگر با عربستان. سلفیون هم از یک طرف از عربستان حمایت می‌گیرند و هم از سوی مستشاران اطلاعاتی و نظامی امریکایی و فرانسه پشتیبانی می‌شوند. همچنین باید به ویژگی خودکامگی مخالفان اسد اشاره کرد که به عنوان مثال تک‌روی و خصلت افراطی سلفیون مانع از ائتلاف آن‌ها با دیگر مخالفان خواهد شد.

البته هم‌چنان که گفته شد، شورای ملی (انتقالی) سوریه با ارتش آزاد همراهی نمی‌کند. سفر محرمانه برهان غلیون رئیس سابق گروه موسوم به شورای انتقالی سوریه به عربستان و درخواست وی از این رژیم برای توقف حمایت از گروه مسلح الجیش الحر و تحویل پول‌های اهدایی به این شورا از تشدید شکاف و دودستگی میان مخالفان و همچنین سردرگمی حامیان آن‌ها حکایت دارد.

آن‌چنان که روزنامه عربی الثبات می‌نویسد؛ مخالفان سوری بار دیگر در اثبات جدی بودن خود در قبال حامیان مالی و تسلیحاتی خود شکست خورده اند، هم‌چنان نتوانستند قدرت تاثیرگذاری عملی خود را در سطح بین‌المللی اثبات کنند و در این راه ناکام ماندند به طوری که هیچ نشانه‌ای مبنی بر قدرت و توانمندی شورای به اصطلاح ملی انتقالی واقع در استانبول ترکیه، در خاک سوریه وجود ندارد، زیرا به نظر می‌رسد تنها تاثیر این شورا، وجود گروه‌های مسلح با گرایش‌ها و وابستگی‌های مختلف به حامیان سعودی، ترکی و قطری آنهاست که حمایت‌های سعودی رو به افزایش و حمایت‌های قطر و ترکیه رو به کاهش است.

روزنامه الثبات خاطرنشان می‌کند: نشست سازماندهی که در استانبول برگزار شد، در دستیابی به فرمول و چارچوبی که مخالفان را زیر چتر شورای به اصطلاح ملی جمع کند، شکست خورد، علت آن فقط کشمکش میان این گروه‌ها نبود، بلکه در منازعات و درگیری‌های پنهانی میان حامیان مالی و تسلیحاتی آنها که در رأس آنها عربستان، قطر و ترکیه قرار دارند، نهفته است.

پاسخ منفی ارتش آزاد به شورای ملی سوریه

شواهد موجود تاکنون گزاره های پیش‌بینی‌شده درباره فروپاشی اپوزیسیون سوریه را تایید کرده است. در شرایطی که به نظر می‌رسید شورای ملی سوریه -مهم‌ترین گروه مخالفان سوریه، که مقر آن در استانبول ترکیه است- در وحدت با سایر گروه‌ها به بن‌بست رسیده است، شورا وارد اجلاس انتخاباتی شده و ضمن انتخاب رئیس جدیدی(عبدالباسط سیدا) به جای برهان غلیون، تلاش کرد با ارتش آزاد (جیش السوری الحر) ارتباط بگیرد، تا جایی که همزمان با تشديد درگيري‌ها در شهر دمشق، عبدالباسط سيدا، در سفري به امارات، پس از ديدار با وزير امور خارجه این کشور در جريان يك كنفرانس خبري گفت: «تسليحاتي لازم داريم كه بتوان با استفاده از آن‌ها، با تانك‌ها و جت‌هاي جنگنده مقابله كرد.» او از «دوستان و برادران» عرب خواست از «ارتش آزاد» حمايت كنند. سيدا در ادامه اين كنفرانس خبري خواهان مداخله جامعه‌ی بين‌الملل در سوريه خارج از چارچوب شوراي امنيت شد و گفت: «هم‌پيمانان ما بايد خارج از چارچوب شوراي امنيت هرچه سريع‌تر وارد عمل شوند چرا كه هر اقدامي در قالب شوراي امنيت با وتو روبه رو مي‌شود كه فايده‌ای ندارد.»

سيدا، همچنين در جريان مصاحبه با شبكه اسكاي‌نيوز عربي، از آمادگي مجدد اين شورا براي برگزاري جلساتي طي هفته‌هاي آتي براي تعيين تركيب دولت انتقالي خبر داد كه در صورت كناره‌گيري اسد از قدرت جايگزين او خواهد شد. سيدا مي‌گويد اين دولت انتقالي كنترل سوريه را پس از كناره‌گيري اسد تا زمان برگزاري انتخابات آزاد عهده‌دار مي‌شود و بعضي از چهره‌هاي دولت اسد هم مي‌توانند در آن شركت كنند. به گفته سيدا، تشكيل اين دولت انتقالي در اين مرحله از آن جهت ضروري است كه جايگزيني ملموس براي مرحله بعدي تحولات سوريه ارائه مي‌كند.

در ادامه این در نهم مرداد ماه جاری، مصر میزبان مخالفان دولت سوریه بود تا دولت انقالی را تشکیل دهند. در این نشست ابتدا اعلام شد گروهک «ارتش آزاد سوریه» طرحی برای تشکیل دولت انتقالی سوریه داده و ملهم الدروبی را نخست‌وزیر و عبدالباسط سیدا رئیس شورای مخالفان خارج‌نشین سوریه (موسوم به شورای ملی سوریه) را وزیر خارجه آن پیشنهاد کرده است. اما ارتش آزاد بلافاصله با انتشار بیانیه‌ای اعلام هرگونه اسم یا اسامی برای تصدی پست‌های دولت انتقالی را تکذیب کرد و ریاض الاسعد سرکرده این گروهک، با انتقاد از مخالفانی که در قاهره گرد هم آمدند تاکید کرد که این افراد فرصت‌طلبانی هستند که قصد دارند به گفته او انقلاب سوریه را بدزند.

شکست ائتلاف «هیئت امنای انقلاب سوریه»

شکست شورای ملی در ائتلاف با ارتش آزاد، در شرایطی رخ داد که چندی قبل، دچار انشعاب شده و «مجموعه کار ملی سوریه» (هیئت تنسیق ملی) به ریاست «هیثم المالح» از درون آن تشکیل شد تا به «ارتش آزاد سوریه» نزدیک شود. از سوی دیگر این گروه جدید هم در ائتلاف با ارتش آزاد ناموفق بود.

یک روز بعد از پاسخ منفی ارتش آزاد به شورای ملی سوریه (10 مرداد 1391) در نشستی با حضور وزرای خارجه کشور‎‎های عضو و ترکیه در مقر اتحادیه عرب در قاهره -که بنا بر اذعان وزارت خارجه آمریکا این روزها محل تحرکات محرمانه ضدسوری سفیر آمریکا در دمشق شده است- ائتلاف جدیدی از جانب مخالفان سوری زاده شد، که برعکس بر اختلافات مستمر مخالفان افزود. 70 معارض سوری شرکت‌کننده در نشست قاهره، این ائتلاف جدید را «هیئت امنای انقلاب سوریه» نامیدند و هیثم مالح از مخالفان و معارضان قدیمی سوریه و رهبر «هیئت تنسیق ملی» (مجموعه ملی کار سوریه) را نخست‌وزیر دولت انتقالی خواندند. هدف این نشست، تصویب دو سند بود که اولی موسوم به «تعهد کتبی» (خط‌مشی کلی) و سند دیگر مربوط به راهکار‎‎های موجود درباره بحران سوریه و «تحقق آرمان‎‎‎های ملت سوریه در دستیابی به آزادی و دموکراسی» است.

اما هنوز دو روز بیشتر از اعلام تشکیل گروهی جدید از مخالفان سوریه در قاهره به نام «هیئت امنای» سوریه نگذشته بود که هر یک از مخالفان سوریه از شورای ملی گرفته تا گروهک ارتش آزاد یکدیگر را به خیانت و سوء استفاده از فضای حاکم متهم کردند. ریاض الاسعد، بلافاصله هیئت امنای تازه شکل گرفته را رها کرد و در واکنش به موضع هیئت تنسیق اعلام کرد که وی اصلا هیئت تنسیق را معتبر نمی‌داند. سرکرده گروهک ارتش آزاد و سرهنگ فراری ارتش سوریه که خود را فرمانده تروریست‌های سوریه می‌داند و اخیرا مدعی شد که القاعده در گروهک او فعالیت نمی‌کند، اعلام کرد که آنچه هیئت تنسیق و مخالف داخلی نظام سوریه نامیده می‌شود، اصلا در حساب و کتاب او و ارتش آزاد وجود ندارد.

بخش دیگري از ارتش سوریه آزاد (FSA) هم با محکوم کردن نشست مخالفین در قاهره، آن را به «توطئه‎ای» توصیف کردند كه فرصت بیشتری در اختیار حکومت سوریه قرار مي‌دهد. اين بیانیه‎ پس از درخواست «نبیل العربی» دبیرکل اتحادیه عرب از 250 نماینده حاضر در کنفرانس دو روزه مخالفین برای کنار گذاشتن اختلافات و اعلام اين كه «فداکاری‎‎‎های مردم مصر از ما بزرگ‎تر است»، توسط ستاد مشترک FSA صادر شد. «سرهنگ قاسم سعدالدین»، چهره شاخص آن‎‎ها با محکوم کردن عدم تعیین مداخله خارجی به عنوان دستور کار نشست مدعی شد چنین اقداماتی به‎نفع متحدان نظام سوریه يعني ایران و روسیه است. وی گفت: «ما هر دیدار و کنفرانسي که بدون پاسخگويی به خواست‎‎‎های مردم سوریه و انقلابشان و همراه با دروغ و ابهام باشد را رد می‎کنیم.»

عبدالباسط سیدا نیز وارد موضوع شد و به رویترز اعلام کرد که «اگر بنا باشد هر گروهی بیاید و یک دولت جدید تشکیل بدهد بدون این‌ که با دیگران مذاکره کند، یعنی زنجیره‌ای از دولت‌های ضعیف که نماینده هیچ‌کس نخواهد بود و از انجام هر کاری عاجز خواهد بود.»

برهان غلیون رئیس سابق شورای ملی هم که خود، در روزهای گذشته ائتلافی جدید تشکیل داده است، تشکیل گروه جدید در میان گروه‌های مخالفان سوریه را به باد انتقاد گرفت و در گفت‌وگو با العربیه اعلام کرد که تمرکز مخالفان باید روی تحولات میدانی در حلب باشد نه بر سر رقابت‌های سیاسی و مرحله انتقالی. برهان غلیون همچنین اعلام کرد که «زشت است در زمانی که انقلابیون در حلب و دیگر شهرها، درگیر جنگی سخت هستند ما برای تشکیل دولت انتقالی از هم پیشی بگیرند». غلیون در عین حال نتوانست از هیثم مالح انتقاد نکند و افزود از اینکه مالح به طور انفرادی به تشکیل دولت انتقالی اقدام کرده است، متاسف است آن‌هم بدون اینکه با شخصیت‌های دیگر تماس بگیرد و رایزنی کند. وی اعتراف کرد که این اقدام هیثم مالح برای اتحاد مخالفان مضر است و فقط سبب اختلاف بیشتر می‌شود و اذعان کرد که تشکیل دولت در رسانه‌ها امکان‌پذیر نیست زیرا این کار فقط اختلافات و شکاف‌ها را افزایش می‌دهد.

در مقابل، هیثم مالح نیز به «شورای ملی» حمله کرد و آن را شکست خورده نامید. مالح در کنفرانس خبری خود اعلام کرد که «برادران مرا مأمور کردند که رایزنی با مخالفان داخل و خارج را آغاز کنم… مرحله کنونی نیازمند همکاری مخالفان داخل و خارج است تا دولت انتقالی شکل بگیرد».

در پاسخ به اعتراضات این سه گروه، هیثم مالح اعلام کرد که هیئت امنا هیچ اختلافی یا اعتراضی در میان مخالفان ایجاد نکرده است. مالح در عین حال سخنان اختلاف‌افکنانه خود را ادامه داد و اعلام کرد که علت تاسیس هیئت امنای سوریه در قاهره، شکست شورای ملی سوریه در انجام مأمورتش است هم‌چنان که این شورا با شفافیت کار نمی‌کند و افراد مختلف را از خود حذف می‌کند.

اختلافات تا جایی بالا گرفت که مالح حتی سخنان غلیون را نیز پاسخ داد و گفت که سخنان برهان غلیون نظرات شخصی اوست نه موضع شورای ملی. او حتی سخنان ریاض الاسعد سرکرده گروهک ارتش آزاد را نیز تحمل نکرد و گفت که ریاض الاسعد نماینده ارتش آزاد محسوب نمی‌شود.

همچنین «جبهه مردمی برای تغییر و آزادی» یکی از گروه‎‎‎های مخالف دیگر که «قدری جمیل» (معاون نخست‎وزیر و وزیر تجارت سابق) یکی از سه عضو شورای ریاست آن است با انتشار بیانیه‌اي، اعتراض خود را اين گونه اعلام کرد: «کنفرانس قاهره همه طیف‎‎‎های مخالف دولت سوریه را در بر نمی‎گیرد و از سوی دیگر، این کنفرانس بیانگر دخالت آشکار اتحادیه عرب در امور داخلی سوریه است، تا جایی که به تنظیم مطالبات مخالفان و رتبه‎بندی مخالفان و صدور اعتبارنامه برای آن‎‎ها پرداخته است.»

در بخش دیگری از بیانیه آمده بود: «راه‌حل باید به دور از فشار‎‎ها و مسايل متضاد با حاکمیت ملی سوریه باشد و حق مردم در ایجاد تغییرات دموکراتیک، فراگیر و مسالمت‎آمیز در زمینه‎‎‎های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید محترم شمرده شود.»

مخالفان اسد و جدال با خود و دولت

هم‌چنان که گفته شد، شکاف میان مخالفان اسد در حال گسترش است. تا زمان حضور غلیون در صدر شورای ملی، برخی از مخالفان می‌گفتند غلیون می‌خواهد که کمک‌های مالی و تسلیحاتی ارسال منحصراً در اختیار شورای تحت رهبری خود قرار گیرد تا این شورا بتواند هیبت و سلطه خود را بر دیگر طرف‌های مسلح و غیر مسلح اپوزیسیون حاکم کند تا آنها را برای پیوستن به صفوف شورایی که اخوانی‌ها بر آن مسلط هستند، تحت فشار قرار دهد، اما نکته قابل توجه این است که مقامات سعودی که غلیون با آن‌ها دیدار می‌کرد، ارائه هرگونه کمک را تکذیب می‌کردند، هرچند غلیون از حمایت‌های آن‌ها از یک گروه مسلح جدا شده از الجیش الحر سخن می‌گفت که فرماندهی آن را یک لبنانی مرتبط با آل سعود بر عهده داشت.

افزایش اختلافات میان این گروه‌ها سبب می‌شود تا از یک طرف تندرو‌های هم‌راستا با القاعده به اقدامات تروریستی بیشتری روی بیاورند که نمونه آن رویکرد جدید به بمب‌گذاری در شهرهای بزرگ است. به همین دلیل است که مطبوعات ترکيه در ۶ فروردين ۱۳۹۱ اعلام کردند سازمان اطلاعات آمريکا و سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي «موساد» در پشت‌پرده انفجارهاي اخير در دمشق و حلب قرار دارند. روزنامه آيدين‌ليک ترکيه با اشاره به انفجارهاي دمشق و حلب که پس از سفر ديويد پاتريوس رئيس سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا به ترکيه اتفاق افتاد نوشت: «اين انفجارها در پي سفر برخي مسئولان آمريکايي به ترکيه افزايش يافته است و در روزهاي آينده نیز افزايش خواهد يافت.» به نوشته اين روزنامه، سازمان اطلاعات آمريکا با هدف ايجاد تنش‌هاي مذهبي و نژادي در حلب و دمشق اقدامات سري انجام داده است. اين روزنامه هم‌چنين از تصميم آمريکا براي بي اعتماد کردن مردم سوريه به نظام سياسي حاکم بر اين کشور خبر داد.

از طرف دیگر هم احتمال می رود جناح‌های میانه‌رو مخالف از ترس جنگ داخلی و حاکمیت افراطیون، به اصلاحات بشار اسد ایمان آورده و مستقیم و یا غیرمستقیم با وی مذاکره کنند. این موضوع هم اکنون هم قرین به واقعیت است. با این حال باید صبر کرد و دید که پس از این مذاکرات، صف‌آرایی جدید مخالفان اسد چه‌گونه خواهد بود. آیا شکاف میان میانه‌روها و تندروها گسترش یافته و چهره دوستان و دشمنان واقعی مردم سوریه معلوم می‌شود؟ یا آن که تحت حمایت‌های خارجی این گروه‌ها به ائتلاف شکننده به منظور سرنگونی نظام اسد تن خواهند داد؟

پی‌نوشت‌ها:
۱. نگاهی از درون به جنبش چپ ایران: گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی، ص ۳۹۵.
۲. همان، ص ۳۹۶.
۳. همان، ص ۳۹۷.
۴. همان، ص ۳۹۷.
۵. همان، ص ۳۹۷.
۶. همان، ص ۳۹۸.
۷. همان، ص ۴۱۱.
۸. همان، ص ۴۱۴.
۹. همان، صص ۴۱۴-۴۱۵.
۱۰. همان، ص ۴۱۵.
۱۱. همان، صص ۴۵۱-۴۵۲.

منابع:
– «اصدقاء سوريه» يا منجيان اسرائيل، جواد محمدی، مورخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۰
– افشاگری یک روزنامه اروپایی از واقعیتها در سوریه، سایت الف، مورخ ۲ فروردين ۱۳۹۱
– تشدید شکاف در اپوزیسیون سوری، خبرگزاری مهر، شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
– تفاوت اخوان المسلمین سوریه با دیگر کشورها، جهان نیوز، مورخ ۲۶ شهريور ۱۳۹۰
– چرا کردها سکوت کرده اند؟، خبرآنلاین، پنجشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۱
– گمانه‌زني‌ها درباره تحولات سوريه، رجانیوز، يکشنبه، مورخ 16 بهمن 1390
– متن ایمیل های هک شده رئیس مخالفان اسد، خبرگزاری فارس، مورخ ۳۱ فروردين ۱۳۹۱
– نكاتي در باب سوريه و معارضانش، وبلاگ آرمانخواهی، مورخ 17 بهمن 1390
– شوکت- حمید، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران: گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی، شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم، تهران 1372.
– اختلافات داخلی در جبهه مخالفان سوریه ادامه دارد، خبرگزاری فارس، مورخ 12 مرداد 1391
– عقب‌نشینی در میدان حلب، اختلاف در میدان سیاست، خبرگزاری فارس، مورخ 11 مرداد 1391
– درخواست مخالفان براي دريافت تسليحات سنگين: موج دوم عمليات ارتش سوريه در شهر حلب، روزنامه اعتماد، شماره 2456، مورخ 9 مرداد 1391
– اختلاف در اردوگاه مخالفين، حامد نعمت اللهی، هفته نامه پنجره، سال چهارم، شماره 141

  1. شاهین
    4 نوامبر 2012

    اخه اینایی که تو تظاهرات طرفدار بشار اسد شرکت میکنن ده هزار نفر هم نیستن این جور که تو عکس ها وجود داره

  2. م
    28 آوریل 2013

    یکی نیست به این مجاهدین بگوید بابا دست بردارید از جنگل بیرون بیاید مگر دیکتاتوری مسعود رجوی بین شما کم است که میخواهید به ایرانیان هم القاء نمایئد

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.