برای خرافه و خرافه گرایی، زمینههای بسیاری را نام بردهاند. این زمینهها در محیطهای مختلف اثر یکسانی ندارد؛ مثلا «فقر» آن مقدار که در یک قبیله آفریقایی زاینده خرافات است در کشورهای آمریکای جنوبی، موفق به تولید خرافه نیست. دلیل آن نیز روشن است، زیرا فقر تنها عامل این پدیده نیست که بود و نبودش برای خرافه سرنوشت ساز باشد.
درباره برخی زمینهها و عوامل خرافه گرایی، گفتگوهای بسیاری شده است و به تقریب همه کسانی که درباره این موضوع میاندیشند، به آن عوامل نیز توجه دارند؛ مانند فقر و جهل و ترس. این عوامل و تأثیر آنها بر خرافه گرایی جوامع، جای سخن ندارد؛ مگر برای میزان سنجیهای دقیق و حرفهای که از حوصله این نوشتار خارج است.
اما زمینهها و عواملی هم وجود دارند که درباره آنها کمتر گفتگو شده است؛ مانند بحرانهای اجتماعی و حس وفاداری انسانها به خاطراتشان و سودآوری خرافات برای عدهای و سوء استفادههای سیاسی و غیبت عالمان شجاع. این گونه عوامل و زمینههای خرافه گرایی در ایران کمتر نظرها را به خود جلب کردهاند و جا دارد که در تحقیقات جداگانهای به تفصیل به یک یک آنها پرداخته شود.
عوامل و زمینههای خرافه گرایی در ایران زیاد است اما مهمترین آنها فقر، جهل، سادگی، اعتماد و تقلید، سودآوری و فایده بخشی، عافیت طلبی آگاهان است که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
فقر
اگر فقر، همسایه دیوار به دیوار کفر است، چرا هم خانه خرافه نباشد؟ امام علی (ع) فقر و ناداری را موجب نقصان عقل و سستی در دین میداند. نیز خطاب به فرزند خود میفرماید: «گرسنگی، خطاهای انسان را فراوان میکند و خرد را میکاهد و باعث سرگشتگی در دین میشود.»
آثار فقر به قدری است که خرافه گرایی در میان آنها به چشم نمیآید، اما به حتم یکی از بدخیمترین آنها، پناه بردن به خرافات و راههای کاذب است. فقر، هم به لحاظ روانشناسی و هم از منظر مردمشناختی، زمینه را برای گسترش باورهای سست هموار میکند، زیرا انسان فقیر، غیر از آنکه فرصت و قدرت اندیشه را از کف میدهد، آمادگی فراوان مییابد برای پناه بردن به راههایی که او را زودتر و آسانتر به مقصود برساند. خرافات، هماره چنین وعدههایی به گرفتاران میدهد و آنان را به بهانه دسترسی سریعتر به مواهب دنیوی و اخروی سرگرم خود میکند.
نگاه آماری و جامعهشناختی نیز تأکید میکند که گرایش به عقاید نادرست در جوامع درگیر با فقر، بیشتر از محیطهای مرفه است، البته این گونه هم نیست که هرجا فقر و تنگدستی نباشد، خبری از خرافه پرستی هم نیست. هم اینک شاهدیم که گرایشهای کاذب به متافیزیک ادعایی در جوامع غربی کم نیست و چنانکه در آمار آمده است فال گیری یکی از پردرآمدترین مشاغل در کشورهای اروپایی است، اما علت شیوع این گونه رفتارهای نامعقول در میان مردم مرفه و تحصیل کرده را باید در عوامل دیگری جست که از این پس خواهیم گفت.
نیازهای مادی و مرارتهای زندگی، انسانها را محتاج مسکّنهایی میکند که اولا آنها را آرامش دهد و ثانیا وعده گره گشایی به آنان دهد. اکنون جای این پرسش هست که چرا مردم این آرامش را در رابطه با معقول و مأثور با مبدأ هستی نمیجویند؟ چرا به جای اموری همچون زیارت درختان مقدس یا اماکن نظر کرده، بر سجاده ذکر خدا و نیایش با معبود نمینشینند تا آنچه را که فقر از آنان گرفته است، در رابطه معنوی با پروردگار هستی بیابند؟
پاسخ به این گونه پرسشها، نیاز به برخی مقدمات روانشناسی و مردمشناسی دارد که از عهده این نوشتار بیرون است، اما همین قدر باید گفت که یکی از هنرهای خرافات، تعامل با چشم و گوش و دست انسانهاست؛ یعنی انسان خرافه پرست از طریق لمس و شنیدن و دیدن، با عقاید خود ارتباط برقرار میکند و این گونه ارتباط آرامش خاصی به او میدهد.
مریدی که نزد مراد خود میرود، او را میبیند، صدایش را میشنود و دستش را میبوسد، با همه حواس ظاهریاش با او ارتباط برقرار میکند، اما این نوع ارتباط ظاهرا در عبادتهای مأثور و نیایشهای دینی مفقود است و ما در ارتباطات صحیح دینی با عالم ماورا، بیش از چشم و گوش و دست، از قلب و روح و قوه خیالمان سود میجوئیم. ارتباط قلبی، اگرچه عمیقتر و ماندگارتر است، اما برای ذهنهای خسته و ملول از فقر، دشواریهای خاصی دارد.
به هر روی، نگاهی به محیطهای خرافیتر به خوبی نشان میدهد که هر چه جامعهای با فقر درگیرتر است، زمینه مساعدتری برای راههای میان بر، از جمله خرافات دارد. در کشور ما نیز هماره میان گرانی و کمبود و فشارهای مالی بیکاری با خرافه گرایی نسبت آشکاری وجود داشته است و رواج بیشتر خرافات در سالهای اخیر، مؤید همین نظریه است.
Sorry. No data so far.