حسین امیری- چندی پیش نادر طالبزاده، دبیر جشنوارهی فیلمسازان مستقل «افق نو»، در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت که این جشنواره از جشنوارهی فیلم فجر بزرگتر است و آیندهی بسیار خوبی خواهد داشت، چون جشنوارهی فجر یک جشنوارهی داخلی است، اما «افق نو» یک رقابت بینالمللی است.
میشود این گفته را یک تعریف و تبلیغ از زبان دبیری برای جشنوارهی خودش در نظر گرفت و از کنار آن بیتفاوت گذشت، اما حضور فیلمسازانی از 72 کشور، در جشنوارهای که سال اول عمرش را طی میکند، امری نیست که بشود به آن بیاعتنا بود. حقیقت امر این است فروغی که این جشنواره در مجامع بینالمللی داشته است، علیرغم پشتوانهی مالی کمتر آن نسبت به جشنوارهی فیلم فجر، بسیار چشمگیرتر و قابل احترامتر است.
حدود 30 سال از آغاز به کار جشنوارهی فیلم فجر میگذرد؛ 30 سال پر فراز و نشیب که سالهای جنگ و تحریم نگاتیو، دورهی سازندگی و اصلاحات و دورهی پر تنش پس از فتنه را در خود دارد، 30 سالی که در آن انقلاب اسلامی از حکومتی نوپا به قدرتی منطقهای و جهانی تبدیل شده و گفتمانش مرزهای جغرافیای عقیده را درنوردیده است. اما در آستانهی برگزاری سیامین دورهی این جشنواره، باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که آیا جشنوارهی فیلم فجر، که مهمترین جشنواره و تریبون سینمای انقلاب اسلامی است، در شأن این انقلاب بوده و توانسته است سخنگوی مناسبی برای آرمانهای انقلاب باشد؟
شأن نظام متعالی جمهوری اسلامی، که تنها رقیب اندیشهی حکومتی و اجتماعی غرب است، ایجاب میکند تا جشنوارهی سینمایی آن از 2 جهت در حدی باشد که با جشنوارههای معتبر غربی رقابت کند؛ اول از لحاظ اعتبار و ارزش در میان سینماگران جهان و دوم از لحاظ داشتن ایدئولوژی و اندیشهای که این جشنواره را از سایر جشنوارهها متفاوت گرداند و آن را به نمایندهی اندیشهای مستقل تبدیل کند و سینماگران معتقد به این اندیشه را جذب آن نماید.
جشنوارهی فجر و جایگاه بینالمللی آن
وقتی جشنوارهی افق نو میتواند در سال اول به میعادگاه فیلمسازان آزادهی جهان تبدیل شود، این نتیجه را میتوان گرفت که 30 سال برای یک جشنواره زمان کمی نبوده است تا بتواند خود را معرفی کند و مخاطب خود را بشناسد، چرا که عصر حاضر عصر اطلاعات است و جنبشهای مهم در کمترین زمان میتوانند طرفداران خود را در تمام جهان پیدا کنند. فراگیر شدن سریع جنبش ضدسرمایهداری از آمریکای شمالی تا اقیانوسیه دلیل واضح این امر است.
اما اینکه بعد از 30 سال هنوز فیلمسازان سایر کشورها در جشنوارهی فجر آنچنان که باید حضور ندارند و حضور گهگاه فیلمسازان بزرگ نیز با دعوت و رایزنیهای فراوان محقق میشود، حاکی از ضعفهای مدیریتی جشنواره است. از طرف دیگر، حضور فلان فیلمساز که نام بزرگی دارد، ولی اندیشهای متفاوت از اندیشهی غرب ندارد، هیچ امتیازی برای جشنوارهی فجر محسوب نمیشود؛ چرا که افراد بسیاری در اندازه و شأن همین فیلمساز در جشنوارههای معتبر غربی حضور پیدا میکنند و حضور یک یا چند نفر از آنها در یک جشنواره اتفاق خاصی محسوب نمیشود.
دستمایه قرار دادن یک مفاهمهی مشترک، یعنی ضدیت با نظام امپریالیستی حاکم در جشنوارهای مثل افق نو، توانسته است فیلمسازان مستقل ـهرچند ناشناختهترـ را از سراسر جهان تحت لوای یک جشنوارهی مستقل جمع کند. هرچند این افراد به شهرت و حد و اندازهی آنهایی که در جشنوارهی اسکار، کن، ونیز و… جمع میشوند نمیرسند، اما از لحاظ تأثیرگذاری و داشتن شاخصه و هویت مستقل اهمیت فراوانی دارند.
مقایسهی اهمیت و اعتبار جشنوارههای مطرح جهانی با یک جشنوارهی بینالمللی ایرانی همانند مقایسهی ایران با آمریکا یا سایر کشورهای ابرقدرت جهان است. اگر میزان رشد اقتصادی ظاهری، داشتن بمب اتم، قدرت نظامی و… ملاک باشد، بیشک در ظاهر امر، ایران در مقابل این کشورها یک کشور جهان سومی بیش نیست، اما اگر تأثیرگذاری بینالمللی و انقلاب فکری ایجادشده توسط ایران ملاک باشد، بیشک ایران یکتنه در مقابل همهی عظمت ابرقدرتهای غربی ایستاده است و در بسیاری از مواقع قدرت تأثیرگذاریاش بر آنها میچربد.
در مورد جشنوارهها و رویدادهای هنری نیز چنین معادلهای حکم فرماست. جشنوارهای که از سوی این انقلاب فکری بزرگ و این قدرت معنوی جهانی (یعنی جمهوری اسلامی) برگزار میشود، هرچند از لحاظ ظواهر به اندازهی جشنوارههای دیگر نیست، اما اگر ایدئولوژی خاص خودش را که مطلوب مستضعفین و آزادگان جهان است داشته باشد، بیشک از لحاظ تأثیرگذاری میتواند به اندازهی همهی جشنوارههای جهانی مهم باشد، به شرطی که حمایتهای مادی و معنوی از برگزاری چنین جشنوارهای در خور گستردگی و بزرگی آن باشد که متأسفانه در مورد جشنوارهی افق این گونه نیست.
نسبت اعتبار جشنواره و دبیر آن
یکی از مواردی که باعث اعتبار یک جشنواره، چه در داخل کشور و چه در فضای بینالمللی میشود، دبیر شناختهشده و مقبول آن است؛ دبیری که دارای اول وجههی بینالمللی باشد و دوم مدت زیادی سکاندار جشنواره باشد. به جز یکی دو نفر از دبیران جشنواره، که بیش از دو سال دبیری جشنوارهی فجر را بر عهده داشتهاند، بقیه فقط یک یا دو بار دبیری این رویداد مهم را بر عهده داشتهاند و معمولاً چند ماه مانده به شروع جشنواره انتخاب میشوند، در حالی که جشنوارههای معتبر دنیا دبیرانی دارند که سالهای متمادی در این سمت هستند و از لحاظ اختیارات و سیاستگذاری تا حد زیادی خودمختارند؛ دبیرانی که نام و کارنامهی هنری و کاریشان اعتباری مضاعف به جشنواره میدهد و بسیاری از شرکتکنندگان به اعتبار نام دبیر در جشنواره شرکت میکنند.
دبیر جشنوارهی افق در بین هنرمندان ضداستکباری دنیا چهرهای شناخته شده است؛ فردی که در تمام کشورهای دنیا ارتباط مستمری با هنرمندان مستقل دارد و همواره در رخدادهای مهم ضداستکباری دنیا فعال و تأثیرگذار بوده است و هم فیلمساز صاحب سبکی است و هم منتقد و نویسنده و کارشناسی صاحب نظر. حضور چنین شخصیتی در رأس یک جشنواره، به عنوان فردی که نامش از هر تبلیغ و بولتن و تیزری بهتر هویت یک جشنواره را بیان میکند، میتواند اعتبار مشخص و اندازهگیریشدهای برای این جشنواره به حساب بیاید.
در حالی که جشنوارهی فیلم فجر نه تنها دبیر مشخصی که از وجههی بینالمللی برخوردار باشد ندارد، بلکه دبیرخانهی دائمی هم ندارد. دبیرخانهی جشنوارهی فجر به تناسب زمان و دولتی که رأس کار است تغییر پیدا میکند. حتی مکان مشخصی برای افتتاحیه و اختتامیهی آن نیز تعیین نمیشود و هر از چند گاهی مکان آن تغییر میکند. در حقیقت تنها چیزی که در جشنوارهی فجر ثابت است نام جشنواره است و اینکه از طرف معاونت سینمایی وزارت ارشاد اداره میشود.
نبود سیاستگذاری ثابت
سیاستگذاری جشنواره، به معنای واقعی و ظاهری کلمه، با «سیاست» به معنی حزبی آن ارتباطی پیوسته دارد. با سر کار آمدن هر دولتی تفکر سیاسی و حزبی آن، که حتی ممکن است با اندیشهی اصلی انقلاب اسلامی ایران همخوانی یا تعارض داشته باشد، بر سیاستگذاریهای هنری تأثیر مستقیم میگذارد. بنابراین لزوماً در این 30 سال گذشته سیاستگذاری جشنواره بر اساس اندیشهی انقلاب انجام نشده است و در دورههای مختلف سیاستگذاران متفاوتی، که گاه از نسل سینمای انقلاب نیز نبودند، در رأس امور جشنواره قرار گرفتهاند.
نبود سیاستگذاری پیوسته، آشفتگی فراوانی را به روند برگزاری جشنواره در سالهای گذشته تحمیل کرده است. یک سال بخشی راهاندازی میشود و سال بعد آن بخش را تعطیل میکنند و بخش دیگری را جایگزین مینمایند. یک بار فیلم مستند را از جشنواره جدا میکنند و دو سال بعد بخش جدیدی برای مستند راه میاندازند.
یک سال جوایز گرانبها و پرارزش در نظر گرفته میشود و سال دیگر به حداقل جوایز اکتفا میشود و هیچ بعید نیست که در دورهای مدیرانی بیایند و کلاً جایزه دادن را تعطیل کنند و بگویند امسال جشنواره رقابتی نیست. فقدان سیاستگذاری ثابت و مداوم باعث شده است نه تنها فیلمسازان دیگر کشورها، بلکه فیلمسازان داخلی نیز نتوانند برنامهای درازمدت برای شرکت در جشنوارهی فجر تدارک ببینند، در حالی که یک برنامهریزی مداوم و بلندمدت میتوانست، در این سالهایی که از عمر جشنواره میگذرد، جریانی را در فیلمسازی ملی و بینالمللی برای رقابت و شرکت در این جشنواره شکل دهد.
عبرتی که میتوان از جشنوارهی افق نو گرفت
همهساله کسانی که برای اولین بار در جشنوارهی فیلم فجر جمهوری اسلامی ایران شرکت میکنند انتظار دارند با جشنوارهای مطابق با اندیشهی دههی فجر روبهرو شوند، اما با اولین نگاه به لیست فیلمها و با دیدن یکی دو فیلم دچار حیرت و تناقض میشوند و این سؤال برای آنها پیش میآید که این جشنواره با بقیهی جشنوارهها چه تفاوتی دارد؟ دلیل نامگذاری این جشنواره چیست؟
شایستهتر این بود که اندیشهی انقلاب اسلامی در این جشنواره ترویج شود؛ انقلابی که در شیوهی نگاهش به انسان، زندگی، حکومت و مسائل جهانی در نوع خود اولین و تنها رقیب اندیشهی مسلط جهانی است و اگر در بین فرهیختگان جهان به اندازهی همان نگاه رایج طرفدار نداشته باشد (که دارد)، دست کم به اندازهی یک اقلیت بزرگ و تأثیرگذار در نظام بینالملل در بین اهالی اندیشه و هنر طرفدار دارد. سینما و جشنوارهی سینمایی این انقلاب نیز باید در اندازهی این رقابت و تقابل باشد، در حالی که این جشنواره و این سینما، به لحاظ کیفی و کمی، در اندازهی این اندیشه نیست، چرا که اصلاً این جشنواره ربطی به این اندیشه ندارد.
برگزاری جشنوارهی افق نو و حضور فیلمسازان سایر کشورها در آن، که نه با دعوت و دادن هدایای بسیار و نه حتی به بهانهی تجلیل در این جشنواره شرکت کردهاند، نشاندهندهی این امر است که اگر جشنوارهی فجر از ابتدا نمایندهی افکار انقلاب اسلامی بود، تا به حال توانسته بود به یک اندیشهی رایج در بین فیلمسازان و یک سبک خاص هنری تبدیل شود که بر فیلمسازی نسل مستقل سینمایی دنیا تأثیرگذار باشد.
اگر جشنوارهی فجر صاحب اندیشه و ایدئولوژی خاص خود بود، بیشک سینماگرانی که این گونه بیچشمداشت در جشنوارهی افق نو حضور یافتهاند، به واسطهی اینکه تعلق خاطری به اندیشهی رایج غرب ندارند، خودبهخود و بدون رایزنی و دعوتهای رایج، به سمت این جشنواره گسیلمیشدند. کشورهای اسلامی، مسلمانان آمریکا و سایر کشورهای اروپایی و کشورهای آمریکای لاتین همه مخاطبان بالقوهی جشنواره یا هر حرکت جهانی در مقابل اندیشهی رایج امپریالیستی هستند و بزرگترین جامعهی هدف جشنوارهای با اندیشهی انقلاب اسلامی، میتواند بشرِ سرگردانِ غربی و هنرمندانی باشد که در عین موفقیت و شهرت در غربت غرب گرفتارند؛ انسانهایی که برای فریاد زدن تنهایی فطرتشان جایی پیدا نمیکنند.
اگر بپذیریم انقلاب اسلامی انقلابی مطابق با فطرت انسانی است، باید قبول کنیم که هر انسانی در هر کجای جهان میتواند مخاطب این انقلاب باشد و هنرمند، به واسطهی فیض الهی هنر که توانایی درک حقایق ماورای طبیعت است و به واسطهی اندیشهی خارج از قالبش، بیشتر از دیگران میتواند تحت تأثیر این اندیشهی فطرتمحور باشد.
اما آیا جشنوارهی فیلم فجر به دنبال فیلم فطرتگرا یا اخلاقگراست؟ جواب این است که جشنوارهی فیلم فجر اصلاً ایدئولوژی ندارد و جشنوارهای است که تعدادی فیلمساز در آن شرکت میکنند و بر اساس نظر داورانی که هر سال تغییر میکنند، چند فیلم برگزیده میشود و حتی گاهی سازندگان این فیلمها، در زمان دریافت جایزه، حملهی کوچکی به ارزشهای دههی فجر و انقلابی که صاحب امتیاز این جشنواره است میکنند و هر سال همین ماجرا تکرار میشود.
ماجرا این است که وقتی قرار باشد هم خدا را داشته باشیم و هم خرما را و وقتی بخواهیم مؤمن و کافر یا عاقل و جاهل را گرد یک سفره جمع کنیم، هم مؤمن و هم کافر از آن فراری میشوند، چرا که یک قانون نانوشتهی بشری میگوید کسی که بتواند با همه کنار بیاید در حقیقت دلش با هیچ کدام نیست.
وقتی تکلیفمان با آرمانهای انقلاب روشن نیست و وقتی میخواهیم هم برای انقلاب کار کنیم و هم دل اضدادش را به دست بیاوریم، از چشم همه میافتیم و این گونه میشود که بعد از 30 سال هنوز بزرگترین جشنوارهی سینمایی کشور اعتبار و جایگاهی مشخص ندارد و هر سال به هزار و یک ترفند باید «همگی یاری کنیم که عدهای جشنوارهداری کنند» که آبروی نظام حفظ شود. هرچند آبروی نظام وابسته به این جشنوارهها و ویترینها نیست. آبروی نظام جمهوری اسلامی مرهون اندیشهی تشیع و اندیشمندانی است که از روز اول تا ابد دل در گروی حقیقت و مبارزه علیه ظلم و تاریکی دارند.
امید است با برگزاری جشنوارهی مستقل افق نو، دوستان سازمان سینمایی برای جشنوارههای سینمایی، به خصوص جشنوارهی فیلم فجر، فکری کنند و اندکی به این بیندیشند که جهانی شدن، بسط دادن اندیشهای فراگیر، اعتبار جهانی و… با هزینه کردن رقمهای میلیاردی و اپوزیسیوننوازی و ساختن فیلمهای شبههالیوودی بیمایه محقق نمیشود و باید در تمام جهان روی اندیشههای همسو سرمایهگذاری کنیم و قبل از آن، تکلیفمان را با خودمان و اندیشه و مکتبمان مشخص نماییم.
Sorry. No data so far.