By Seyfeddin Kara
ترجمه: فاطمه شکارچی
تریبون مستضعفین- هنگامی که مسلمانان شرق و شمال افریقا در ماه فوریه در حال انجام آشوبی بزرگ بودند، مسلمانان ترکیه یکی از بزرگترین رهبران خود را از دست دادند. پرفسور نجم الدین اربکان از اوایل ژانویه بدلیل مشکلات گوناگون در بیمارستان بستری شد و سر انجام در 27 فوریه بعلت نارسایی قلبی و ریوی در سن 85 سالگی درگذشت.
اربکان ملقب به khoca (مرشد) در 29 اکتبر 1926 در شهرSinop در ساحل دریای سیاه واقع در شمال ترکیه به دنیا آمد. او یک دانش آموز استثنایی تیز هوش بود و از همان سال های ابتدایی در تحصیلش سر آمد بود. وی بعد از تکمیل تحصیلات دبیرستان ، مدرک مهندسی مکانیک را در سال 1948 اخذ نموده و مراحل اکادمیک را در آلمان ادامه داد. مدرک PhD را سال 19553 از دانشگاه RWTH Aachen اخذ نمود و سپس در پروژه های بزرگ نظامی در کارخانه آلمانی مشهور Deutz به کار گرفته شد. این دوره از زندگی، دوره بسیار مهمی برای اربکان جوان بود، زیرا او عمیقاً توسط احیا سریع صنعت آلمان و نظم و کارایی که آلمان ها در این فرایند نشان دادند، تحت تاثیر قرار داده شد.
هنگامی که به کشورش بازگشت، اربکان میخواست تجارب خود را در ترکیه به کار بندد و سطحی مشابه پیشرفت صنعتی و تکنولوژیک آلمان ها بدست آورد. با این حال؛ او تمایلی نداشت که “مدل آلمانی” را بدون تغییرات اصلی بکار گیرد.او مسلمانی متعهد بود و می خواست ترکیبی از بیداری اسلامی و برتری اقتصادی و تکنولوژیک غرب ایجاد کند. این همان موضوعی بود که متفکران اسلامی بسیاری برای انجام آن از قرن نوزدهم تلاش کردندو بعد از مدت کوتاهی از آن باز ماندند.
اربکان عمل گرایی بود که خودش را به متدولوژی خاصی محدود نمی کرد و آنچه که باید با روش پیامبر انجام می گرفت تا به اهدافش برسد را انجام می داد واو به هیچ وجه یک ماکیاول نبود.وی به اصول صریح اسلام وفادار بوده و علی رغم پرداخت هزینه سنگین، هرگز نسبت به آن اصول مصالحه نمی کرد.
ار بکان ابتدا می خواست برای پی بردن به دیدگاهش از ترکیه به عنوان یک استاد دانشگاه مشغول به کار شود. او مهندسی مشهور با عقایدی انقلابی بود. اربکان پروژه های بسیاری را به وزیران مربوطه ارائه داد که می توانستند اقتصاد ترکیه را تقویت کنند. مهمترین این پروژه ها ساخت و تولید ماشین در ترکیه به عنوان یک حرکت نمادین رو به جلو برای ایجاد یک انقلاب صنعتی و حذف وابستگی به تکنولوژی غرب بود. دید گاه های اربکان فراتر از قوه ادراک ترکیه 1960 بود، بنابراین پروزه های او بدون هیچ گونه توجه و رسیدگی دور ریخته شد.
او فهمید که نمیتواند به عنوان یک آکادمسین به اهداف خود برسد. منشاء مشکلات در ترکیه سیاسی بود و نیاز به اصلاح با ابزارهای سیاسی داشت. چند سال بعد از استاد شدن در سال 1965 تصمیم گرفت به عنوان یک کاندیدای مستقل از Konya در سال 1969 به راهش ادامه دهد و دراین مبارزه حساس پیروز شده و نخست وزیر گردید. چندی بعد او “حزب نظم ملی” که بعد ها به عنوان اولین حزب سیاسی اسلامی در ترکیه معرفی شد را تاسیس نمود.بسیاری معتقدند که اربکان در مبارزه خود تنها نبود: هدایت معنوی اواز طرف محمدزاهد کتکو، شیخ با نفوذ و قدرتمند صوفی انجام میگرفت که اربکان را به برپاکردن حزبی سیاسی که به رفع نیاز های مسلمین در ترکیه بپردازد تشویق میکرد. با و جود راهنمایی مذهبی شیخ کتکو، اربکان اصول سیاسی اصلی جنبش سیاسی خود را که 4 دهه در محیط فضای سیاسی خصومتآمیز ترکیه فعالیت نمود، به تنهایی تدوین کرد.
به عقیده علی بولاک متفکر مسلمان مشهور در ترکیه، مبحث سیاسی اربکان، که به عنوان “دیدگاه ملی” یا “اسلامگرایی ترکیهای” شناخته میشود 3 خصوصیت مشخص دارد:
یک- همیشه در قالبی معین فعالیت کرده و هرگز به خارج از قانون منحرف نمیشد. اسلامگرایی ترکیه ای قویاً و به طور آشکار با استفاده از خشونت، تروریسم، و دیگر روشهای شدید در جهت منفعتهای سیاسی مخالفت کرد. نهضت اربکان به عنوان یک ” اپوزسیون درون نظام” در نظر گرفته شده بود.
دو- دامنه وسیعی از مباحث ضدنخبهگرا تا دستورالعملهای سیاسی را در بر میگرفت. اسلامگرایی ترکیهای از ساختارهای اجتماعی ناهمگنی حمایت میکرد که در آن گروههای مختلف بتوانند از موجودیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی لذت ببرند. نهضت اربکان به شدت از تسلط بروکراسی، سیاست و اقتصاد توسط اقلیتی خاص انتقاد میکرد.
سه- قصد ایجاد اتحاد مسلمانان در سایه ائتلاف مذهبی را داشت که در آن ترکیه نقش فعالی را بازی میکند. پروژه D-8، سازمانی اقتصادی که توسط اربکان در 1997 تشکیل شد گامی بزرگ به سمت ایجاد وحدت اقتصادی سیاسی اجتماعی بین کشورهای مسلمان بود.
ما میتوانیم خصوصیت چهارمی که علی بولاک در تحلیل خود ذکر نکرده است را به خصوصیات فوق اضافه کنیم و آن قطعاً مخالفت کامل اربکان با صهیونیسم خواهد بود. در واقع این خصوصیت در بطن تعالیم او نهفته بود، بطوری که اربکان اعتقاد داشت، صهیونیسم تنها دلیل موقعیت ضعیف و تقلیل یافته مسلمانان بوده و تنها راه فرار از موقعیت کنونی حذف صهیونیسم است.
صهیونیسم دلیل همه زیانها
در دیدگاه اربکان، اسراییل نه تنها تهدید بزرگی علیه همه عربهای مسلمان بلکه علیه همه مسلمانان بود. او معتقد بود که جاهطلبی اسراییل نمیتواند به مرز های کنونی خودش محدود شود و دیر یا زود حکومت ترکیه تهدید خواهد شد. اربکان پیشبینی خود را بر اساس اعتقاد رایج یهود که در کتاب عهد قدیم ذکر شده و مرتباً توسط اجداد صهیونیستها تکرار شده است، را مطرح کرد. بر طبق این اعتقاد عبارت «سرزمین موعود» شامل منطقهای بین رودخانههای فرات و نیل است که قسمت عمدهای از کشور ترکیه را در بر میگیرد. اربکان در بیان دیدگاههایش در مورد پروژه توسعه جاهطلبانه اسرائیل، حتی در سال 1996 که در بالاترین سطح دولتی و نخست وزیر بود، تردید به خود راه نمیداد .او بیان میکرد:
دو خط آبی در بالا و پایین ستاره پرچم اسرائیل و جود دارد. این خطوط نمادهایی هستند. خط بالایی نشان دهنده فرات و خط پایین نشان دهنده نیل است. بر طبق عقیده یهودی این حدود، مرزهای طبیعی دولت اسرائیل است.
اربکان همیشه اسراییل را به دخالت در امور سیاسی ترکیه متهم میکرد و صهیونیسم را مسئول ریختهشدن خون شهروندان ترکیهای، بخصوص در آشوب سال 1970 میدانست که در آن حزبهای رقیب شامل کمونمیست، ملیگرا و اسلامگرا هر روز یکدیگر را به قتل میرساندند. هنگامی که اسرائیل در سال 1980 بیتالمقدس را به عنوان پایتخت خود معرفی کرد، اربکان گفت:
آنهایی که اسراییل را میشناسند، او را با اختاپوست مقایسه میکنند. این اختاپوست بازوهای بیشماری دارد. کمونیست یک بازوی آن است و سرمایهداری و کاپیتالیسم بازوی دیگر آن. فراماسونری یک شاخه جانبی آن و نژاد پرستی بازوی دیگر آن است. افرادی که عضو این جریانات میشوند، بدون آنکه بدانند، در حال خدمت به اسرائیل هستند و برای صهیونیسم میجنگند. حال خودشان هر چه میخواهند خود را بنامند.
اربکان همچنین به عبارت ” تسلط جهانی صهیونیسم” اشاره کرد. او معتقد بود که صهیونیسم با نفوذ و سلطه سیاسی و اقتصادی، نه تنها مسلمانان بلکه تمام مردم جهان را بنده خود کرده است. او در مبارزات انتخاباتی محلی، فردی ماهر جهت قانع کردن رای دهندگان در گفتمان های ضد-صهیونیستی خود بود. وی برتری واضحی بین جنبش خود و دیگر جنبش های سیاسی فعال در ترکیه ایجاد کرد.او به طور قطعی اظهار داشت هر فردی که همراه با جنبش او نباشد، عمدا یا سهوا، با صهیونیسم است. او گفت:
صهیونیسم که مرکزش در Wall Street نیویورک می باشد، یک نیروی ایدئولوژیک است. آنها معتقدند که بندگان منتخب خدا هستند و انسان های دیگر برای خدمت به آنها خلق شده اند.آنها معتقدند که بر تمام جهان تسلط خواهند یافت و هر چه بیشتر از مردم دیگر بهره برداری کنند(=مردم را به استثمار کشند) لذت معنوی بیشتری کسب می کنند. صهیونیست ها، امپریالیسم جهانی را تحت کنترل خود دارند. آنها از تمام بشریت با نظام سرمایه داری مبتنی بر خواسته هایشان ، بهره برداری می کنند. آنها تسلط سیاسی خود بر جهان را توسط دولت های امپریالیست ادامه می دهند. در ترکیه امپریالیسم و صهیونیسم از “حزب های ساختگی” ]هر حزب سیاسی غیر از حزب اربکان[ حمایت می کنند و این حزب ها با هر وسیله و ابزاری سعی در حکومت بر مردم دارند.
یک مبارزه سیاسی دائمی
اربکان همچنین اعتقاد داشت که وابستگی سیاسی به غرب و غربی سازی (غربزدگی) زندگی اجتماعی یک توطئه اسراییلی بود که مردم باید از آن آگاه می شدند. این آخرین هدف آنها برای تخریب حیات اجتماعی و ارزشهای اسلامی بود تا توده مسلمانان را تحت کنترل خود بگیرند. اربکان سکولاریسم را بخشی از پروژه غربی سازی می دانست و دائما از آن انتقاد می کرد.موضوعی که بر خلاف فعالیت های سیاسی از همان سال های اولیه بر روی آن کار کرده بود. اولین حزب او “حزب نظم ملی” که درسال 1970 تاسیس شده بود در طول سال های فعالیت او علیه سکولاریسم ، رد صلاحیت گردید و منحل شد. بعد از مدت کوتاهی اربکان “حزب رستگاری ملی” را در سال 1972 تاسیس کرد. اگر چه این حزب و دو حزب دیگری که اربکان تاسیس کرد نیز از توسعه هیئت رییسه و شرکت در فعالیت های انتخاباتی منع شده بودند.
“حزب رستگاری ملی” با یک کودتای نظامی در سال 1980 از بین رفت. اربکان سپس “حزب رفاه” را در سال 1983 تاسیس و 13 سال برای به قدرت رسیدن انتظار کشید.سر انجام حزب او در انتخابات 1996 پیروز گردید و در ائتلاف با “حزب راه درست” به نخست وزیری منصوب شد و اولین مسلمان با برنامه های اسلامی بود که در جمهوری ترکیه مسئولیت و مقامی بدست آورد.” حزب راه درست” بسبب زمینه اصلی محافظه کارانه اش با دیدگاه های سیاسی اربکان همراه نشد. با این وجود اربکان توسعه روابط با کشور های مسلمان را خود به عهده گرفت. علاوه بر این او برنامه رفاه اقتصادی را که رفاه را در بین بسیاری از بخش های جامعه بهبود بخشید، اجرا کرد. مشابه با سیاست های بکار گرفته شده درحکومت امروزه “حزب عدالت و توسعه” ، دولت ائتلافی اربکان نیز برای ایجاد روابط حسنه با کشور های همسایه تلاش بسیاری کرد. چندی بعد یک کودتای نظامی در سال 1997 اردکان را از قدرت کنار زد. تصمیم دادگاه قانون اساسی مجددا “حزب رفاه” را به اتهام فعالیت علیه سکولاریسم، منحل کرده و اربکان را از فعالیت های سیاسی منع کرد. او مریدان و شاگردان باقی مانده خود را برای تاسیس حزب سعادت جمع کرد. یورش های ( حمله های) علیه او و موانع پیش رویش، فقط او را در چشم مردم قوی تر می شاخت
اما او نمی توانست از، از دست دادن تیزهوشترین دانش آموزانش در این دوره سخت، اجتناب کند. رجب طیب اردوغان و عبدالله گل در 1998 بعلت اختلاف مابین “ترقی خواهان”: که توسط اردوغان و گل بیان شد و “محافظه کاران” که توسط اربکان و پیروان نزدیکش مطرح شده بود از حزب اربکان جدا شدند. “ترقی خواهان” از اربکان به خاطر مجال ندادن به نسل جوان و از آن مهمتر عدم توانایی به کار گیری سیاست ها در مواجهه با ملزومات زمان انتقاد می کردند. بنابراین آن ها حزب خود را برای حقیقت بخشیدن به دیدگاه خودشان از ترکیه تاسیس کردند. علی رغم این اختلاف آنها همیشه احترام خود به مرشدشان را ابراز کردند و توسط اربکان بخشیده شده بودند.
تحسین انقلاب اسلامی در ایران
عقیده اربکان درباره صهیونیسم اندکی با عقیده رهبر انقلاب اسلامی در ایران تفاوت داشت. به عقیده امام خمینی این امریکا بود که سبب ایجاد مشکل برای مسلمانان و همه مردم ستمدیده دیگر دنیا بود به طوری که در بیانیه خود میفرماید: “آمریکا شیطان بزرگ است” برخلاف اربکان امام خمینی اعتقاد داشت که صهیونیسم فقط یکی از ابزارهای امریکاست که از آن برای تسلط خود بر کشورهای اسلامی شرقی استفاده میشود. این اختلاف در ارزیابی موقعیت جهانی هیچگاه اربکان را از تحسین انقلاب اسلامی باز نداشت. او همیشه به ایران به عنوان یک نمونه کامل دولت اسلامی ایدهآل اشاره میکرد.
فاتح اربکان پسر نجمالدین اربکان موضوعاتی در ملاقات با گروهی از دیپلماتهای سفارت ایران بعد از درگذشت پدرش بیان کرد. او به اهمیت موقعیت ایران در دیدگاه پدرش اشاره کرد و گفت:
«پدرم همیشه برای ایران بیشترین احترام را قائل بود. هنگامی که نخست وزیر شد اولین بازدیدش را از ایران انجام داد و اخرین کشوری که در طول حیات خود از آن بازدید کرد ایران بود. هنگامی که او در گروه وحدت اسلامی و پروژه G8 کار میکرد از داخل و خارج از ترکیه برای در اولویت قرار دادن کشورهای عرب تحت فشار بود. آنها بیان میکردند که ایران باید نقشی ثانویه در این پروژه داشته باشد. با این وجود پدرم همیشه ادعا میکرد که ایران نزدیکترین برادر ماست. ایران کشوری است که دلیرانه علیه صهیونیسم جهانی مبارزه میکند. بنابراین ما احتیاج به پذیرفتن آنها داریم. مرحوم پدرم سخن معروفی داشت: ما در ترکیه در اپوزسیون هستیم اما در ایران در قدرتیم.»
این داستان به طوری پیش می رود که تحسین اربکان از ایران یکی از دلایل جدایی بین او و رهبر دینیش شیخ kotku در 1979 می شود. شیخ kotku بعلت یک زمینه محافظه کارانه سنی با حمایت اربکان از انقلاب اسلامی بدست امده توسط شیعیان و ارتباط ان با انقلاب برجسته جوانان ترک ، دچار مشکل شد. بنابراین سرانجام از اربکان خواست تا از ریاست حزب کنار رود. در عوض اربکان تصمیم گرفت که از جنبش اسکندر پاشای شیخ kotku جدا شده و به تنهایی راه را ادامه دهد.
اربکان و نهضت اسلامی جهانی
عقاید اربکان در خارج ار ترکیه نیز انتشار یافته بود. آموزه های او در “اپوزسیون درون نظام” توسط برخی جنبش های سیاسی اسلامی دیگر پذیرفته شده بود. رهبر النهضه (جنبش اسلامی تونس) راشد الغنوشی برای مراسم تدفین مرحوم اربکان به استانبول آمد. هنگامی که او در استانبول بود راشد الغنوشی سخنرانی ای در مورد رویداد IHH کرد و گفت: «اربکان فقط دوست من نبود. بلکه مرشد من بود.»
او شهرت فراوانی در دنیای عرب داشت. وزیر سلامت حماس «بسام نعیم» پس از مرگ اربکان بیانیهای صادر کرد و در آن بیانیه بسا نعیم از اربکان به عنوان «شخصیتی هدایت کننده و متفکر جهان اسلام» یاد کرد. او سپس ادامه داد و گفت: «ترکیه و جهان اسلام نمادی بزرگ از اسلام معاصر را از دست داد. کسی که تمام حیات خود را صرف عقاید اسلامی بخصوص موضوع فلسطین و بیت المقدس کرد.» رهبریت حماس در دمشق بیانیه ای صادر نموده و در آن با مردم و دولت ترکیه اظهار همدردی و تاسف کرد. شیخ کامل خطیب از جنبش اسلامی در فلسطین اشغالی، پیامهای تسلیت جداگانهای به رییس جمهور و نخست وزیر ترکیه فرستاد.
بسیاری شخصیت های مهم مسلمان در مراسم تدفین اربکان حضور داشتند که موقعیت او در جنبش جهانی اسلامی را آشکار می سازد. رهبر سابق اخوان المسلمین در مصر محمدمهدی عاکف، رییس حزب اسلامی در کشمیر ابوذر راشد ترابی، رییس حزب عدالت موفقیت (PKS) اندونزی لطفی حسن اسحاق و رییس جمهور سابق سودان عبدالرحمن سوار الذهاب از جمله افراد حاضر در این مراسم بودند.
برای درگذشت اربکان هیچ مراسم رسمیای جهت مراسم تدفین او برگزار نشد. با این حال در استانبول، محلی که مراسم انجام گرفت، حدود یک میلیون نفر برای وداع با اربکان در مسجد فاتح جمع شده بودند. تابوت او 5 کیلومتر بر دوش مردم حمل شد و در آرامگاه Zeytinburnu Merkezefendi دفن شد. مردم عبارت “مجاهد اربکان” که لقب اطلاق شده به اربکان بود و بیشتر در مبارزات انتخاباتی سیاسی او شنیده میشد را سر میدادند. مهمترین شاگردان او رییس جمهور عبدالله گل و نخست وزیر رجب طیب اردوغان، رهبر حزب HAS همراه با بسیاری شخصیتهای مهم دیگر به جمعیت پیوسته تا آخرین دعاهای خود را نثار “مرشد” کنند.
نظر امام خمینی منافاتی با نظر اربکان ندارد. چرا که آمریکا برای این شیطان بزرگ است که به طور کامل تحت سلطه صهیونیسم است. اسراییل فقط حکم شعبان بی مخ صهیونیستها را دارد.