پنج‌شنبه 18 اکتبر 12 | 09:58
جستاری در ریشه های رشد سکولاریسم در دانشگاه ها (1)

حذف انجمن های اسلامی؛ هدیه مدیریت فرهنگی اصلاحات

ظهور دولت اصلاحات در دوم خرداد 1376 بیش از هر تشکل سیاسی مدیون «دفتر تحکیم وحدت» و «انجمن های اسلامی دانشجویان» بود لکن اولین اقدام دولت اصلاحات در دانشگاه‌ها، بسط یک تشکل غیرسیاسی در لوای صنفی به عنوان «شورای صنفی دانشجویان» در دانشگاه‌ها بود تا قشر خاکستری را در مقابل قشر مذهبی و خط امامی که در قالب انجمن‌های اسلامی فعالیت می‌کردند سازماندهی کند.


تریبون مستضعفین-رضا نساجی

در آستانه آغاز سال تحصیلی، مدیران دانشگاهی کشور به سخن در آمده تا از عملکرد خود در عرصه علم و فرهنگ دفاع کنند، خاصه اینکه امسال، آخرین سال تحصیلی حاکمیت دولت کنونی است. آقای دکتر کامران دانشجو، وزیر محترم علوم اخیرا در اجلاس اساتید بسیجی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور در مشهد، ضمن فرافکنی انتقادات موجود به دوم خردادی‌ها، خطاب به این دسته افراد گفته‌اند: «‌همان‌ها که در دوران اصلاحات در زمینه مسایل هسته‌ای حتی اجازه تدریس دروس این رشته در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی را هم نمی‌دادند، حال خطاب به ما عنوان می‌کنند که فلانی در صدد ایجاد روابط با آمریکا است. شما که در زمان هشت سال دولت قبلی فرش قرمز جلو آمریکا پهن کرده بودید و اگر به همین صورت پیش می رفت کشور را دو دستی تقدیم می‌کردید، حال این گونه اتهام های واهی را مطرح می‌کنید؟ طی هشت دوران اصلاحات به مقدسات اهانت بسیاری شد و برخی عنوان می‌کردند که گفتمان امام خمینی (ره) به تاریخ پیوسته است.»

اما آیا این تحلیل ها – و بهتر بگویم شعارها- صحیح است یا در صورت صحت، کفایت می کند؟

مسلما نه. البته ما هم منتقد عملکرد دولت اصلاحات در دانشگاه و خارج دانشگاه هستیم و در این نقد، اصول و ارزش های انقلاب اسلامی و تفکر «خط امام(ره)» را معیار قرار می دهیم، اما از منظر ما آن اشتباهات و رویه های غلط همچنان ادامه دارد و مدیران کنونی فرهنگی در دانشگاه ها به شکل ناشیانه ای آن خط ننگین را ادامه می دهند. بر همین اساس در چند بخش به بررسی ریشه‌های سکولاریسم در دانشگاه‌ها می‌پردازیم

بسط «شورای های صنفی دانشجویان» در مقابل تشکلهای سیاسی

ظهور دولت اصلاحات در دوم خرداد 1376 بیش از هر تشکل سیاسی مدیون «دفتر تحکیم وحدت» و «انجمن های اسلامی دانشجویان» بود که خاتمی را نخست به عنوان کاندیدای خود در انتخابات مطرح نموده و تشکل های همسوی خط امامی را هم به گرد او متشکل ساخت. لکن اولین اقدام دولت اصلاحات در دانشگاه‌ها، بسط یک تشکل غیرسیاسی در لوای صنفی به عنوان «شورای صنفی دانشجویان» در دانشگاه‌ها بود تا قشر خاکستری را در مقابل قشر مذهبی و خط امامی که در قالب انجمن‌های اسلامی فعالیت می‌کردند– با توجه به اینکه در ابتدای امر اصلاحات، هنوز بسیج دانشجویی و جامعه اسلامی دانشجویان در دانشگاه های مختلف چندان متشکل نبودند- سازماندهی کند. این اقدام به تقلید از یک تشکل صنفی ماقبل انقلاب اسلامی در خارج از کشور با عنوان «کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی» صورت می‌گرفت که ابتدائا مشی صنفی داشت و به تدریج مشی سیاسی تند شامل گروه‌های عمدتا چپ گرا و بعضا ملی گرا پیدا کرد. البته در این باره ذکر چند نکته ضروری است:

یکم؛ اینجانب قصد تقبیح یا نادیده گرفتن مبارزات کنفدراسیون با رژیم شاه را ندارم، همچنان که تاکنون چندین مقاله درباره کنفدراسیون نگاشته‌ام و در حال حاضر هم دست اندر تدوین کتاب خاطرات یکی از فعالان سابق کنفدراسیون هستم. اما نکته اینجاست که این تشکل در مقایسه با تشکل «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا و امریکا» نمی‌تواند الگوی مناسبی برای فعالان دانشجویی ما باشد. شرح این مقایسه خود مجال دیگری می طلبد، اما ذکر همین نکات کافی است که برخلاف آنچه گفته می شود؛ کنفدراسیون واقعا دموکراتیک نبود، تمام دانشجویی نبود، و صنفی هم نماند. پس الگوبرداری از آن در ایرانِ پس از انقلاب بی معناست.

دوم؛ من مخالف کلی شوراهای صنفی نیستم و حتی با اندکی تسامح می‌توانم بگویم که دانشجویان ناموافق با مرامنامه انجمن های اسلامی – که یک مرامنامه ایدئولوژیک مبتنی بر ولایت فقیه است- باید در چارچوب قانون اساسی امکان بروز و ظهور سیاسی داشته باشند. این فعالیت، حداقل در قالب فعالیت های اجتماعی و صنفی ممکن می‌شود و شوراهای صنفی هم ظرف مناسبی برای این گونه فعالیت‌ها هستند. کما اینکه اکنون هم شاهد هستیم، در برخی دانشگاه ها که انجمن های اسلامی آن به مرامنامه وافادر مانده و غیرمذهبی ها را به انجمن راه نمی‌دهند، برخی نیروهای سکولار در شورای صنفی فعالیت می‌کنند. اما مسئله اینست که شوراهای صنفی با هدایت اصلاح طلبان گسترش یافتند تا انجمن های اسلامی را در محضور قرار دهند و از طرف دیگر ظرفیت های بالقوه نیروهای خاکستری دانشگاه ها تحت لوای فعالیت صنفی سازماندهی و در مقاصد سیاسی به کارگیری شود.

سوم؛ شورای صنفی ابتدائا از درون انجمن اسلامی ها بیرون آمدند و این انجمن اسلامی دانشجویان امیرکبیر بود که در نیمه دهه هفتاد شورای صنفی را به راه انداخت تا همراستا با انجمن اسلامی، مطالبات صنفی دانشجویان را مطالبه کند. اما اصلاح طلبان شورای صنفی را گسترش دادند تا دکانی در مقابل انجمن اسلامی باشد و خط فعالیت اجتماعی سکولار را در پیش گیرد (کما اینکه عملا به سیاست هم وارد می‌شدند). این تشکل که انتخابات آن زیر نظر اداره امور دانشجویی معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه- که در برخی دانشگاه از هم تفکیک شده‌اند- برگزار می‌شد، برخلاف تشکل‌های سیاسی دانشجویی، تحت نظارت «هیئت نظارت بر تشکلهای اسلامی» دانشگاه نبود و تنها معاونت دانشجویی بر آن نظارت می‌نمود. اساسنامه ایدئولوژیک نداشت و تنها یک دستورالعمل مختصر درباره نحوه برگزاری انتخابات و فعالیت آن تدوین شد که دست فعالان آن را باز گذارد.

چهارم؛ اگرچه شوراهای صنفی از درون انجمن های اسلامی بیرون آمدند، اما بعدها آفتی برای انجمن ها شدند. بدین معنا که فعالان دانشجویی که اعتقادی به مشی انجمن های اسلامی نداشتند یا در انتخابات انجمن اسلامی تایید صلاحیت اعتقادی نمی‌شدند، به شوراهای صنفی رفتند و از آنجا خود را مطرح و سپس به انجمن های اسلامی قالب کردند. حتی این گزاره مطرح است که در نیمه دهه هفتاد، دانشجویان طرفدار نهضت آزادی که خود را نسل سوم ملی- مذهبی ها می‌خواندند، به توصیه دکتر ابراهیم یزدی – دبیر نهضت آزادی- وارد شورای صنفی شده و آنجا را پلی برای ورود به انجمن های اسلامی کردند. جریان علی افشاری هم حاصل همین گروه بود که ابتدا در شورای صنفی دانشگاه امیرکبیر قدرت یافت و سپس به طور غیرقانونی و همراستا با یک جریان لمپن در انجمن اسلامی کودتا کرده و آن را به دست گرفت. ادامه همین جریان، کمی بعد طیف علامه دفتر تحکیم وحدت را به وجود آورد.

پنجم؛ تجربه نشان داده که بلافاصله پس از برگزاری انتخابات شورای صنفی، مسئولان در جهت تطمیع و تهدید منتخبین برآمده و تلاش می‌کنند با دادن کار دانشجویی و انواع و اقسام رشوه های آشکار و پنهان، آنها را وابسته به خود سازند. با توجه به عدم وجود پشتوانه اعتقادی و تئوریک در این تشکل، اینگونه تطمیع ها بسیار موثر افتاده و شاهد آن هستیم که شوراهای صنفی موجود هم عموما ابزار دست مسئولان دانشگاهند و نه حامی دانشجویان.

پس در یک کلام، ما مخالف شوراهای صنفی نبوده و نیستیم، اما اینکه آن را به عنوان یک تشکل دموکراتیک در مقابل تشکل ایدئولوژیک مثل انجمن اسلامی علم کرده و انجمن را تحت فشار بگذارند تا عامه دانشجویان – اعم از معتقد و غیرمعتقد به اساسنامه- را در خود بپذیرد، نمی توانیم بپذیریم. ضمن اینکه نزدیک به دو دهه فعالیت شوراهای صنفی در دانشگاه های کشور، نشان داده که این تشکل نمی تواند بدیل انجمن های اسلامی و دیگر تشکل های اسلامی باشد، هرچند که در منزوی و کم رنگ ساختن آنها تأثیر داشته است. نتیجه ای که برآمده از سیاست آگاهانه مدیران فرهنگی در دوران وزارت علوم آقای دکتر معین است.

تاسیس کانون های امور فرهنگی

کمی پس از اجرای طرح «شورای صنفی»، معاونت وقت فرهنگی وزارت علوم – که مدتی از معاونت اجتماعی تفکیک و سپس مجددا ادغام شد- راسا وارد گود فعالیت فرهنگی شد و تشکل های دست ساز فرهنگی را به وجود آورد. کانون های فرهنگی و هنری که «هیئت نظارت بر تشکلهای اسلامی» دانشگاه بر آن نظارت نمی‌کرد و هرچه بودجه و مجوز می‌خواست از مدیر کل فرهنگی و «شورای فرهنگی» دانشگاه دریافت می‌کرد. بودجه‌های کلان اردوهای دانشجویی آنهم مختلط آنچنان در دست این تشکل‌ها بود که سرانجام اعتراض مقام معظم رهبری به دکتر معین را در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در پی داشت که چرا دانشجویان را به جای اردوهای فرهنگی و زیارتی به تفریح مختلط در کیش می‌برند.

ضمن آنکه صرف عناوین و بافت این کانون های فاقد اساسنامه جدی، نشان از تلاش برای جذب لایه‌های خاکستری و پست مدرن داشت؛ همچون کانون گفتگوی تمدن‌ها، کانون ایرانگردی، کانون سبز(مربوط به محیط زیست)، کانون موسیقی، کانون شعر و ادب، کانون عکس و فیلم و…

البته این نکته را باید توضیح داد که وجود تشکلهای تخصصی ادبی و هنری در دانشگاه ها لازم است، هرچند که برخی از این مسائل را انجمن های وابسته به گروه های علمی هم به دوش می کشیدند و نیاز به خرج های گزاف و موازی کاری نبود، مثلا انجمن های علمی ادبیات فارسی و سینما در دانشکده های ادبیات و هنر، چنین اقداماتی را سامان می دادند.

نکته دیگر اینکه؛ اساسا تصدی‌گری مستقیم اداره امور فرهنگی در امر فرهنگ امر غلطی است. این مسئله به مانند آنست که دولت اقدام به تأسیس شرکت دولتی برای رقابت با بنگاه های موفق اقتصاد خصوصی کرده و برخلاف قوانین مناقصه و مزایده های دولتی، پروژه‌های کلان دولت را به همان یک شرکت دولتی بسپارد!

اینها بخشی از سیاستهای فرهنگی وزارت علوم آقای دکتر معین بود که البته در دوران آقای دکتر توفیقی تا حدودی تلطیف شد. هرچند که با گذشت 7 سال از پایان عمر دولت اصلاحات، بقایای آن را همچنان در دانشگاه ها می بینیم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.