جمعه 19 اکتبر 12 | 17:55
سعید مستغاثی در تحلیل وضعیت سینمای ایران:

شرایط سینمای ما این‌گونه باقی نخواهد ماند!

چه می‌شود که معاونت سینمایی ارشاد که خودش یک بچه‌حزب‌اللهی و معتقد است، وقتی یک طرف میز است خیلی اصولگرا و انقلابی است ولی وقتی به آن طرف می‌رود دقیقاً برعکس می‌شود!؟ به قول شهید آوینی سینما یک ماهیتی دارد که ما اگر از این ماهیت غافل شویم، ما را ناخودآگاه در خود می‌بلعد.


سعید مستغاثی

اشاره- سعید مستغاثی، منتقد سینما و تلویزیون در جلسه هفتگی انصار حزب‌الله، در تاریخ یکشنبه ۲۳/۷/۹۱ به بررسی وضعیت سینمای ایران پرداخت که متن کامل آن تقدیم می‌شود:

در مورد سینمای کشورمان این سوال وجود دارد که چرا این سینما تا این اندازه از گفتمان انقلاب دور است؟ این صحبت دبیر جشنواره فیلم فجر سال گذشته است که در سخنرانی اختتامیه، علی‌رغم مقام رسمی‌ای که داشت گفت: یک جانباز ۷۰ درصدی بعد از دیدن فیلم‌های جشنواره به بنده گفت پس جای ما کجای این فیلم‌هاست؟ و خود آقای شمقدری هم در مراسم اختتامیه گفت: این راهپیمایان ۲۲ بهمن در کجای این سینما قرار دارند؟ این صحبت‌های مسئولین سازمان سینمایی است که معترفند مردمی که در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت می‌کنند یعنی صاحبان اصلی انقلاب و آرمان‌های حضرت امام(ره) و انقلاب و منویات مقام معظم رهبری جایی در سینمای ایران ندارند.

نسبت سینمای ایران با ایران
یک نگاه بی‌طرفانه به فیلم‌های سینمای ایران حداقل در طول ۲۲-۲۳ سال بعد از جنگ به خصوص در ۵-۶ سال اخیر به خوبی نشان می‌دهد که سینمای ایران در واقع متشکل از دو دروغ است: ۱- اصلا سینما نیست و اغلب از بیان و ابزار سینمایی بهره‌ای نبرده است ۲- دوم اینکه ربطی به ایران ندارد یعنی سینمایی است که انگار مال ایران نیست؛ چون نه نسبتی با آرمان‌های مردم دارد و نه فرهنگ و هویت و تاریخ را نشان می‌دهد.

به ندرت فیلمی از سینمای ایران را شاهد هستیم. اگر آن پوشش‌های خاص نباشد، متوجه نمی‌شویم که اصلاً مربوط به ایران است؛ یعنی نه شخصیت‌ها و نه فضاهای آن هیچ‌یک ربطی به این آب و خاک و سرزمین و آدم‌های آن ندارد. لذا این یک معضل بسیار بزرگ است.

الان بسیاری از اندیشمندان و اهالی و عناصر انقلاب از خود این سوال را می‌پرسند که چرا این‌طور شده و بسیاری از افراد حزب‌اللهی که اوایل انقلاب در این عرصه وارد شدند و هنوز هم فیلم‌هایشان باقی است، عوض و مستاصل شده‌اند و دیگر خجالت می‌کشند حرف از اسلام و انقلاب و دفاع مقدس بزنند؟!

به عنوان مثال اگر سریال «کوچک جنگلی» آقای بهروز افخمی را نگاه کنید می‌بینید در آن فیلم دقیقاً آرمان‌های حضرت امام را بیان می‌کند؛ اگر این سریال را با فیلمی که دو، سه سال پیش درباره امام خمینی ساخت مقایسه کنید، متوجه می‌شوید چقدر متفاوت شده است و این آدم عوض شده است. همین‌طور دوستان دیگر همچون حاتمی‌کیا، کمال تبریزی. چه شده است که اینها تغییر کرده‌اند؟ آیا شرایط عوض شده است.

ماهیت سینما؛ عامل استحاله افراد
اخیراً صحبت‌های یکی از آقایان به اصطلاح، اصلاح‌طلبی که از عناصر تسخیر کننده لانه جاسوسی هم بود را در یکی از روزنامه‌ها مطالعه می‌کردم. او گفته بود آمریکا دیگر آن امپریالیزم دهه ۶۰ نیست و عوض شده است؛ چرا که به برخی از دموکراسی‌های دنیا کمک می‌کند.

ما چنین چیزی را مشاهده نکرده‌ایم. در دهه ۶۰ اگر در ویتنام هم نبود، امروز بنابر گفته خودشان، حداقل از دهه ۸۰ به این طرف ۱۶ تجاوز نظامی داشته است و بیش از یک و نیم میلیون نفر آدم در سرزمین‌های اشغال شده کشته است. این در حالی است که یکی دو سال پیش خانم نانسی پلوتی که رئیس کنگره آمریکاست گفت: ما دیگر نمی‌توانیم ادعا کنیم که پرچمدار حقوق بشر و دموکراسی در دنیا هستیم.

چرا در سینمای ما اغلب آدم‌هایی که وارد شدند، تغییر کردند و انگار در یک کوزه‌ای رفتند که راه برون‌رفتی، از آن وجود نداشت! به نظر می‌رسد این موضوع به ماهیت خود سینمای ما برمی‌گردد. چه می‌شود که معاونت سینمایی ارشاد که خودش یک بچه‌حزب‌اللهی و معتقد است، وقتی یک طرف میز است خیلی اصولگرا و انقلابی است ولی وقتی به آن طرف می‌رود دقیقاً برعکس می‌شود!؟ به قول شهید آوینی سینما یک ماهیتی دارد که ما اگر از این ماهیت غافل شویم، ما را ناخودآگاه در خود می‌بلعد.

نگاهی به تاریخ سینمای ایران
با نگاهی به تاریخ سینمای ایران متوجه می‌شویم، سینما در دورانی به این مملکت وارد شد که سیل هجوم تجدد وارداتی به کشور شروع شده بود و درصدد بودند که ریشه دین را از این مملکت برکنند و مردم را از هویت اسلامی خویش خالی کنند. اواخر حکومت مظفرالدین شاه بود که بعد از مشروطه، روزنامه‌های مختلف، مدارس جدید، انواع و اقسام مظاهر تجدد در این مملکت بیداد می‌کرد و همه و همه در صدد این بودند که اسلام را تضعیف کنند.

تیپ‌های روشنفکری و بازار فراماسونرها بسیار داغ بود و اغلب تشکیلات فراماسونری زیر لوای دانشگاه‌ها و روزنامه‌ها فعالیت می‌کرد. از قضا کسانی هم که باعث شدند مظفرالدین شاه به فرنگ برود و دستگاه سینما را به ایران بیاورد همین فراماسونها بودند؛ کسانی مثل ظهیرالدوله و علی‌اصغرخان اتابک که از روسیه پول قرض می‌کنند و آقای مظفرالدین شاه را به کشور فرانسه می‌برند و آنجا او را با سینما آشنا می‌کنند و دستگاه «سینما توگراف» را به ایران می‌آورند.

این قضیه هنوز مربوط به دربار شاه بود، اما حدود یک و نیم سال بعد کسی مثل میرزا ابراهیم خان صحاف باشی از آن سوی دنیا (سانفرانسیسکو) یک عتیقه فروش احتمالاً یهودی به ایران می‌آید و سالن سینما راه‌اندازی می‌کند. او عضو انجمن‌های مخفی مشروطه بوده است که عموماً توسط بابی‌ها یا بهایی‌ها درست می‌شد.

این در حالی بود که هنوز هیچ فیلمی در کشور ما ساخته نشده بود. اما اولین فیلم‌ها در ایران توسط دو شاخه ساخته شد؛ یک شاخه ارمنی روس بود که فردی به نام آمانس اوگانیان در سال ۱۳۰۸ در زمان رضاخان به ایران می‌آید و مدرسه آرتیستی سینما را درست می‌کند. زمانی که هنوز مدارس عالی کشور از تعداد انگشتان دست فراتر نمی‌رفت و اولین فیلم‌های سینمای ایران در سال ۱۳۰۹ به نام‌های «آبی و رابی» و «حاجی آقا آکتور سینما» ساخته می‌شود.

تمسخر ارزشها در اولین فیلم سینمای ایران
فیلم حاجی آقا آکتور سینما به عنوان اولین فیلم آکتور سینمای ایران موجود است. در این فیلم ما شاهد تمسخر یک ارزش اسلامی و ایرانی هستیم. ما متأسفانه حاجی را در سینمای ایران زیاد مورد تمسخر قرار داده‌ایم؛ در حالی که در آمریکا کابوی را که یک ارزش برای آنها تلقی می‌شود هرگز مسخره نمی‌کنند. خشت کج از اولین فیلم سینمای ایران بنا نهاده می‌شود. در آغاز این سینمایی که توسط فراماسونها و کلوپ‌های روتاری و عناصر صهیونیسم درست می‌شود، ارزش‌های اسلامی مورد هدف قرار می‌گیرد و معلوم می‌شود مأموریتش چیست. سینما نیامده که فقط سرگرم کند یا آدم‌ها را با فرهنگ کند و دقیقاً بر ضد فرهنگ جامعه کار می‌کند.

نکته جالب توجه اینکه اولین فیلمی هم که در جهان ساخته شده است یک فیلم ضداسلامی است. در سال ۱۸۹۷ توسط ادیسون به نام «رقص هفت زن محجبه» یا «فاطیما می‌رقصد» یا «فاطیما دنس» ساخته می‌شود!

این هماهنگی و تقارن گویای این واقعیت است هم سینمای غرب و هم سینمای ایران برای این نیامده بودند که سرگرمی و هنر ایجاد کنند، بلکه مقاصد دیگری پشت جریان بوده است.

باستان‌گرایی از اهداف فراماسونری
فیلم‌های بعدی که در ایران ساخته می‌شود گویای بسط باستان‌گرایی است که از اهداف فراماسونها در ایران بوده و با استفاده از این بزرگ‌نمایی ایران باستان اسلام را می‌کوبیدند.

بنده به هیچ وجه قصد کوبیدن ایران باستان را ندارم ولی آنان که قصد بزرگ کردن ایران باستان را دارند، هدف دیگری دارند؛ چرا که از زمان ورود فراماسونها به این کشور اینها با موهومات خواستند یک تاریخ پرشکوه قبل از اسلام ایجاد کنند و با کوروش و داریوش بازی‌ها که سندی مستند از آن موجود نیست و هر چه هست نوشتارهای یونانی‌هاست، بخواهند با اسلام معارضه کنند و بگوینداسلام وحشی بود و همه چیز را به آتش کشید و ویران کرد و از بین برد(!)

پس یکی از خصوصیات فراماسونها باستان‌گرایی است که در فیلم‌های سینمایی ایران هم دقیقاً گسترش پیدا کرده است.

دومین شاخه‌ای که در سینمای ایران وجود داشت و سینمای ایران را بنیان گذاشت، شاخه‌ای بود که توسط شخصی به نام عبدالحسین سپنتا درست شد. او توسط یکی از دوستان دایی‌اش به نام «اردشیر ریپورتر» به هندوستان می‌رود و به انجمن اکابر پارسیان هند معرفی می‌شود. او سرجاسوس بریتانیا در خاورمیانه بوده است و او کسی بود که کلوپ‌های روتاری و فراماسونری را در ایران بنیان نهاد و باعث روی کار آمدن رضاخان در ایران شد.

انجمن اکابر پارسیان هند یکی از نهادهای وابسته به امپراطوری جهانی صهیونیسم به نام روچیلتا بوده است و همه تشکیلات فراماسونری غرب آسیا را اینها تعیین می‌کردند. سپنتا در هند با کمپانی امپریال فیلم هند آشنا می‌شود و اولین فیلم ایرانی خود را به نام «دختر لُر» می‌سازد که داستان یک دختری در لرستان بوده که توسط یک ارتشی ایرانی به خارج از کشور برده می‌شود تا اینکه رضاخان روی کار می‌آید و ایران آباد می‌شود و او به ایران برمی‌گردد و به ایران آباد می‌رسد. یک نمایی در آخر فیلم دارد که جالب است؛ جعفر و گلنار که به ایران برمی‌گردند، تصویری می‌آید که کره زمین است و از درون این کره ستاره داود بیرون می‌آید و از درون آن ستاره، عکس رضاخان نمایان می‌شود.

تبلیغ صهیونیسم در اولین فیلم ناطق سینمای ایران
به این وضوح اولین فیلم ناطق سینمای ایران در سال ۱۳۱۱ تبلیغ صهیونیسم می‌کند. در آن سالها انجمن‌های صهیونیستی در کشورمان در حال شکل‌گیری بودند. آقای هومن سرشار که خودش یک صهیونیست است در کتاب خود می‌گوید: به یک دفعه ۱۸ هزار موسسه و نهاد صهیونیستی در ایران در شهرهای مختلف درست می‌شود. این چنین شجره خبیثه سینمای ایران رشد می‌کند و فیلم‌هایی مرتب از خارج از کشور و تا این اواخر حدود ۳۰۰-۴۰۰ فیلم آمریکایی، عربی و ترکی و هندی در سینمای ایران نمایش داده می‌شود. این همزمان بوده با رشد مدرسه آرتیستی سینما در ایران که نتیجه آن دانشکده هنرهای زیبا، دانشکده سینما تئاتر که همان رشته‌های درسی با همان سرفصل‌ها و در همان کتابها با کمی تغییر همچنان درس داده می‌شود(!)

این که بیایند فرهنگ غرب و ایدئولوژی آمریکایی را به عنوان یک فرهنگ و ایدئولوژی برتر به دانشجویان سینمای ما القا ‌کنند، نتیجتاً آن فارغ‌التحصیل می‌خواهد فرهنگ اسلام را نشر دهد یا غرب را؟
در سال ۱۳۲۷ دوره دوم سینمای ایران است. در این دوره شخصی به نام دکتر اسماعیل کوشان وارد سینمای ایران می‌شود. او یک اقتصاددان بوده است.وی جزو یک تیم سه نفره‌ای بوده است که شخصی به اسم بهرام شاهرخ رئیس این تیم سه نفره بوده است.

این تیم در زمان جنگ دوم جهانی رادیو برلین فارسی را می‌چرخاندند و ظاهراً علیه متفقین و رضاخان ‌ساز مخالف می‌زد که بعداً مشخص می‌شود اینها همه جاسوس انگلیس بودند و در رادیو برلین نفوذ کرده بودند، و بعد به ایران آمده و دستمزد خویش را دریافت کردند؛ یعنی اینها اولین استادیو فیلم‌سازی را در سینمای ایران راه‌اندازی می‌کنند.

اولین فیلم اینها «طوفان زندگی‌» نام دارد که عشق بین یک دختر و پسر است که در یک گروه موسیقی کار می‌کنند. آهسته آهسته فیلم‌های کاباره‌ای راه می‌افتد. اخلاق کاباره را به فرهنگ ایرانی می‌آورند. یعنی آدم‌هایی که به کاباره نمی‌رفتند وقتی به سینما می‌رفتند اینها را می‌دیدند. هم قهرمان مثبت و هم منفی در کاباره نمایش می‌دادند و زندگی مطلوب را زندگی کاباره‌ای نمایش می‌دادند. این‌گونه اخلاق‌زدایی می‌کردند؛ در این دوره حتی نمی‌توانید یک فیلم ارزشی پیدا کنید.

کوبیدن ارزشها حتی در موج نوی سینما
حتی آن سینمایی که به اسم موج نو آمد و آدم‌هایی مثل بیضایی و مهرجویی مقتدای سینمای بعد از سال ۵۷ محسوب می‌شدند، ارزشهای اسلامی را عریان‌تر می‌کوبیدند به رغم اینکه پرچم ظاهری مخالفت با پرچم شاه را داشتند، ولی از طرف دفتر فرح پهلوی حمایت می‌شدند و از طرف کسانی مثل پهلبد و رادیو و تلویزیون زمان شاه پول می‌دادند تا امثال مهرجویی و بیضایی و ابراهیم گلستان و غیره فیلم بسازند. یعنی اینها به اسم مخالفت با جریان فیلمفارسی آمدند ولی مستقیماً از جیب فرح پول می‌گرفتند. یعنی موج نویی‌ها مستقیماً با دربار ارتباط داشتند. همین‌‌هایی که بعد از انقلاب جلوی پای‌شان فرش قرمز انداختند و به آنان جایزه دادند و هنوز هم آنها را روی سرشان حلوا حلوا می‌کنند و از اینها تقدیر می‌کنند. این در حالی است که امثال کیمیایی هیچ وقت نگفته که من طرفدار انقلاب اسلامی هستم.

متأسفانه مسئولین سینمایی بعد از انقلاب ما اسیر یک تحلیل غلط می‌شوند و این سینمای موج نو، سینمای روشنفکری که به اصطلاح ضد ابتذال و ضد فیلمفارسی بوده است الگوی آنان می‌شود و سینمای نوین ایران را بنیان می‌نهند.

البته ناگفته نماند همانطوری که در دانشگاه‌های ما جرقه‌هایی زده شده و تولید علم سرعت گرفته است و از درون آن انسان‌های مثل شهید مفتح، شهید باهنر و شهید بهشتی و دکتر ولایتی بیرون آمدند و اینها جرقه بودند، ما در سینمای بعد از انقلاب هم چنین جرقه‌هایی داشتیم.

البته سینما عوض نشد و همان خشت کجی که از زمان مظفرالدین شاه بنیان گذاشته شد، ادامه پیدا کرد؛ منتها فیلم‌های خوبی هم ساخته شد که اصلاً نمی‌توان منکر اینها شد و برخی مسئولین تلاش‌هایی کردند تا این سینما اسلامی شود امثال آوینی‌ها و فیلم‌هایی مثل مهاجر و دیده‌بان و امثالهم که اصلاً غیرقابل نفی هستند.

سعید مستغاثی

ابقای تفکر ماسونی، به رغم رشد تکنیکی سینما
به قول بسیاری از کارشناسان، سینمای ما اصلاً بعد از انقلاب متولد شد و به بسیاری از تخصص‌ها بعد از انقلاب دسترسی پیدا کردیم؛ از جمله صدابرداری، جلوه‌های ویژه فیلمبرداری، تدوین و کارگردانی درست که اصلاً در صحبت‌های قبل از انقلاب وجود نداشت. حتی سینما در زمینه تکنیک بعد از انقلاب متولد شد.

اما متأسفانه آن خشت کج و تفکر ماسونی که مانده بود نگذاشت این جرقه‌ها به یک سیستم تبدیل شود و این تفکر ماسونی که از زمان قاجاریه شروع و در زمان پهلوی رشد کرده بود خودش را به این سینما تحمیل کرد؛ چون در دانشگاه‌های ما باقی ماند در نتیجه فارغ‌التحصیلان ما هم به روش غربی فکر می‌کنند هر چند مؤمن و معتقد و حزب‌اللهی هم باشند.

ولی برای اینها سینما چیزی جدای از دین شد و این را در ذهن هنرمندان و فیلم‌سازان و مسئولین فرهنگی ما جاانداختند؛ به طوری که اگر امروزه از سینمای اسلامی نام ببریم همه می‌خندند. یعنی فیلم‌سازان مسلمان ما خجالت می‌کشیده و می‌کشند که در فیلم‌شان از یک ماجرای اسلامی یاد کنند.

زمانی حضرت آقا فرموده بودند: چرا پرهیز می‌کنید از سینمای اسلامی؟ ما می‌خواستیم سینما را اسلامی کنیم و باید بشود. باید سینما را در خدمت اسلام بگیریم که متأسفانه تا به حال نگذاشته‌اند چنین چیزی محقق شود؛ با همین تفکراتی که امروز هم وجود دارد.

مسئول سینمایی ما می‌گوید: مگر ما می‌توانیم خیانت را از سینمایمان حذف کنیم و آن را با داستان حضرت یوسف(ع) درقرآن مقایسه می‌کند(!) چه ربطی است بین فیلمی که درآن همه به یکدیگر خیانت می‌کنند با داستان حضرت یوسف در قرآن؟! این جسارت نیست به قرآن کریم وقتی که در یک فیلم به سبک فیلمفارسی، زن چون شوهرش به او خیانت کرده و با یک زن دیگر رفته است، زن هم با یک مرد دیگر می‌رود(!)

میزان فهم مسئولین سینما از قرآن چقدر است؟
آیا داستان حضرت یوسف(ع) این چنین است؟ آیا فهم مسئولین سینمای کشور ما از قرآن در همین حد بوده است؟! چرا این خیانت را نمی‌توانند حذف کنند؟ چون به قول یکی از کارگردان‌های سینمایی خیانت جزو یکی از ۳۶ وضعیت نمایشی است. این ۳۶ وضعیت نمایشی از تفکرات شرک‌آمیز یونان باستان آمده است که ۲۰ وضعیت آن راجع به زنا و امثالهم است.

تراژدی یونانی، تسلیم انسان در مقابل تقدیر شومی است که خدایان چندگانه یونانی برای فرد رقم می‌زدند. آیا انسان مسلمان نیز چنین است؟ آیا تقدیری که خداوند برای مسلمان رقم زده است شوم است که ما باید برای آن تراژدی تفسیر کنیم؟

این‌گونه کمر به تخریب فرهنگ ما بستند. اینها می‌گویند شما لازم نیست به گنجینه دینی‌تان مراجعه کنید(!) درد ما آدم‌ها نیستند اینکه آقای فلان برود و آقای بهمان بیاید، درد ما نیست؛ درد ما باقی ماندن تفکرات ماسونی است که از حدود ۱۲۰ سال پیش در این فرهنگ و سینما باقی مانده است.

لذا این تفکر باید از بین برود و تفکر انقلابی راه بیفتد. یعنی شما نمی‌توانید به یک فیلم‌ساز بگویید که مثلاً این تفکر غلط است. و این که اگر شما بخواهید شخصیت‌پردازی کنی، قرآنی کار کن و چرا شخصیت‌پردازی ارسطویی می‌کنی؟ ارسطو مربوط به فرهنگ یونان است که غرب از آن تغذیه می‌کند. ما انسان قرآن داریم پس باید شخصیت‌پردازی قرآنی کنیم. تاریخ اسلام سراسر فراز و نشیب است و نقاط جذاب و دراماتیک و این همه شخصیت‌ داریم.

باید گفتمان اسلامی راه بیفتد که به نظر بنده متصدی این مهم حوزه‌های دینی و علمیه و مراکز علمی هستند. همین حوزه‌های علمی و دینی که حدود ۱۰ قرن تمدن اسلامی را بر دنیا حاکم کرد ه بودند و لذا دشمنان که این موضوع را پی برده بودند حوزه‌‌های علمی و دینی را از دور خارج کردند. اگر نبود اسلام که بیاید و هنر اسلامی داشته باشیم، می‌گفتیم شما روشنفکرها راست می‌گویید. ولی به عنوان مثال دیوان حافظ نمونه هنر اسلامی است، مسجد شیخ لطف‌الله اصفهان نمونه هنر اسلامی است. ما آن قدر هنر اسلامی داریم که توانسته همه دنیا را فتح کند.

امروز به قول بسیاری از متفکرین دنیا بیس تمدن دنیا بیس اسلامی است. بحث، بحث بنیادی است که با عوض شدن آدمها، تغییر نمی‌کند و در واقع این آدمها هستند که عوض می‌شوند به ناچار باید یک تحلیل درست از تاریخ و چگونگی رشداین شجره خبیثه که به جلو آمده داشته باشیم و بعد اقدام به سمپاشی و هرس شاخه‌های هرز آن کنیم تا از دل این درختی که آنها کاشته‌اند، بتوانیم شاخه‌های طیبه‌ای بیرون بیاوریم تا حداقل سایه‌ای روی این آب و خاک بیندازد.

پرسش و پاسخ
چرا اهالی سینما در قبال موضوعات بعضی از فیلمها موضع نمی‌گیرند؟
سینمای ما جدای از اهالی آن نیست و اینها توام با یکدیگر شکل‌ می‌گیرند؛ در فضایی که از قبل از انقلاب و ۱۲۰ سال پیش درست شده است. یعنی این فضا تا زمان انقلاب ادامه پیدا کرده و در زمان انقلاب دچار سکته‌ای شده و بعد دوباره آرام آرام به همان سیاق قبل برگشته است. اگر چه انقلاب شده و مسئولین عوض شده‌اند و دیگر آن فراماسونها نیستند و مسئولین مسلمان آمدند ولی به اینها چنین القا شده است که سینما اصلا اسلامی نمی‌تواند باشد؛ چرا که ربطی به دین و مذهب و ایدئولوژی ندارد بلکه سینما یک هنر است. هنری که بر مبنای سکولاریزم بنا شده است. این به همه اهالی سینما حقنه شده است و برای اینها باورش سخت است که سینمای جهان از روز اول درصدد ترویج ایدئولوژی خاصی بوده است که آن ایدئولوژی غربی است.

شما تصور کنید هنوز هنرپیشه‌های فیلم قلاده‌های طلا عذرخواهی می‌کنند. او شرم دارد از این که چرا جای مامور اطلاعاتی نقش بازی کرده است(!) در سینمای دنیا چقدر هنرپیشه‌های محبوب اینها جای مامورهای خبیث سیا و اینتلیجنت سرویس نقش بازی کرده‌اند. همین آقای دیوید دیکاپریو که آنها او را بت کرده‌اند، مگر جای مامور سیا در فیلم همه دروغها نقش بازی نکرد؟

همین‌طور آقای آلفرد هیچکاک ده‌ها فیلم جاسوسی برای آمریکا و انگلیس بازی نکرد؟ آیا سیا بدتر است که ۶۰-۷۰ سال است خون مردم دنیا را توی شیشه کرده است یا وزارت اطلاعات ایران که در دفاع از مملکت نقش ایفا می‌کند؟!

ببینید چه جوّی ایجاد کرده‌اند کسی که در آن فیلم بازی کرده را مضروب کرده‌اند و او را به بازی نمی‌گیرند!

نظر شما در مورد معانقه آن هنرپیشه مرد و زن در آن جلسه چیست؟
باید بدانید این در سینمای ما به یک روال تبدیل شده است و اگر نباشد باید شک کرد چرا نیست. برای اینها مراسمی مثل مراسم اسکار وقتی یک هدف می‌شود همه جوانب آن هم هدف می‌شود. در اسکار کراوات زدن و پاپیون زدن کمترین چیز است(!) باید در آن میهمانی‌های فلان شرکت کنند و کلا قواعد بازی را رعایت کنند. در چنین محیطی اسکار و جشنواره تنها بت می‌شود. طبیعتا این که دست بدهند یا با هم معانقه کنند جزء نشانه‌های متمدن بودنشان است. سینما در اصل این است که به خلوتگاه‌های شخصی سرک بکشند و الاّ به قول اینها سینمای پاستوریزه و استرلیزه دیگر سینما نیست.

نظر شما در مورد محتوای فیلم گشت ارشاد چیست؟
این فیلم در همان محتوا و محدوده و فایلی می‌گنجد که از اول بر سینمای ما حاکم بوده است. در گشت ارشاد هم ارزشهای مذهبی را به سخره می‌گیرند یعنی همان فیلم «حاجی آکتور سینما» که از اول سینما بوده است. این سینما اصلا آمده که ارزشها را به سخره بگیرد و دست بیندازد.

مثلا علمدار هیئت را دست بیندازد و به هر نوعی که شده تفکر اسلامی را زیر سوال ببرد. الان ما چندین فیلم داریم که حکم قصاص را زیر سوال می‌برد. مثل فیلم «انتهای خیابان هشتم» و «سوت پایان» که در این فیلم‌ها این حکم الهی مایه ویرانی و مرگ و از هم‌پاشیدگی خانواده‌هاست! در فیلم گشت ارشاد همه چیز حساب شده است. از یک طرف ارزشها را مسخره می‌کند، هیئت‌های امام حسین(ع) را دست می‌اندازد و از طرف دیگر احکام دینی را موجب ویرانی و سیاهی می‌داند.

این نتیجه همان سینمایی است که تا به اینجا رسیده است . و روی آن کار شده است. در فیلم گشت ارشاد دقیقا تفکرات فراماسونری تعقیب می‌شود و خواسته یا ناخواسته نوکر بی‌جیره و مواجب فرا ماسونری شده‌اند. در این فیلم باستان‌گرایی، اومانیسم، سکولاریزم، بی‌بند و باری، ترویج فرهنگ غرب و بی‌اخلاقی و ترویج فرهنگ صهیونی است.

باتوجه به برنامه‌ها و سریالهای نامطلوب که دیالوگ‌های مستهجن و تحریک‌آمیز دارند، آیا زمان آن فرانرسیده که شما منتقدین سینما طی اجتماعی انتقاد خود را ابراز کنید؟
مگر منتقدین سینما از کجا آمده‌اند؟ منتقدین سینما از همین دانشگاه‌ها و همین سینما و همین قماش‌ آدمها هستند. اینها همگی در یک مجموعه قرار دارند. خیلی شجاعت می‌خواهد تا یک کسی مثل جلال آل احمد شود و همه چیز را قربانی کند. چماق روشنفکری بد چیزی است و خیلی از دوستانی که در جماعت منتقد و یا نویسنده هستند، ‌می‌ترسند.

الان بازیگری که در فیلم قلاده‌های طلا بازی کرده است را در فیلم دیگر راه نمی‌دهند و بایکوت کرده‌اند. یک فیلم بعد از دو سال که مملکت به آشوب کشیده شده بود و یک ملت در مقابل یک جریان ایستادند ساخته شد. فقط باید یک فیلم از سینما خرج این همه ایثار و فداکاری شود؟! دو سال بود که حضرت آقا از جنگ نرم وفتنه نام می‌بردند و می‌گفتند در این مورد روشنگری صورت گیرد، آیا سینمای ایران دراین مورد چه کرده است؟! اگر کارنامه‌ای در این زمینه دارد، ارائه کند. بماند از اینکه چقدر ما فیلم‌هایی برخلاف این جهت داشته‌ایم.

به نظر شما حوزه سینمای ایران برای پاسخ به فیلم موهن «بی‌گناهی مسلمانان» چه راهکاری باید ارائه ‌کند؟
ما نباید جواب بدهیم چرا که اسلام جواب نمی‌دهد. اسلام راهی است که از زمان پیامبر اکرم(ص) که ایشان اعلام رسمی و دعوت آشکار کردند، تهاجم به اسلام شروع شد و الان در زمان غیبت حضرت حجت(عج) بیشتر شده است و آنها بودند که دفاع کردند لذا جوابی لازم نیست که به کسی بدهیم.

همین امروز اسلام در اقصی نقاط جهان با هیبت شدید و شکوه تمام به جلو می‌رود. این را دشمنان اسلام اذعان کرده‌اند.

سه سال پیش که فیلم فتنه را آن ملعون ساخت. در فیلم خود گفته بود در سال ۲۰۰۴ تعداد مسلمانان هلند یک میلیون نفر بودند و در سال ۲۰۰۷ در اروپا تعداد مسلمانان به ۵۴ میلیون نفر رسیده است. او در این فیلم هشدار داده‌ بود که اسلام تمام سرزمین‌های آنها را فرا می‌گیرد. برای همین روزنامه‌ گاردین نوشت در ۲۰ سال آینده اسلام مذهب اروپا خواهد شد. امروز اسلام حتی در بومی‌های مکزیک نفوذ کرده است.

لذا اسلام درحال پیشروی است و شکر خدا به اعمال ما نیز بسته نیست و نقشی در آن نداریم. البته اگر به اندازه یک میلیونیم حرکت سیاسی و اجتماعی و تاریخی که جهان اسلام در دنیا انجام داده است، رسانه‌های ما عمل می‌کردند، اصلا این فیلم‌ها ساخته نمی‌شد.

یکی از برکاتی که امروزه این مملکت را از تهاجم دشمن جدای از عنایت خداوند و بقیه‌الله‌الاعظم(عج) در امان داشته است، نمایش دفاعی این مملکت است. این «واعدّوالهم‌مااستعطتم من قوه» آنها را ترسانده است وگرنه اگر چنین پیشرفت دفاعی نبود، تا به حال هزاران بار به ما حمله‌ور شده بودند. اگر ما همپای دفاع و پیشرفت‌های نظامی در حوزه سینما هم پیشرفت می‌کردیم کسی جرئت ساختن اینچنین فیلمی را نداشت.

با شرایط امروز چه آینده‌ای را برای سینمای ایران ترسیم می‌کنید؟
شرایط این‌گونه باقی نخواهد ماند. بنده به آینده خوشبین هستم. همان‌طور که حضرت آقا فرمودند ما تکلیف داریم که خوشبین باشیم و باید این شرایط را تغییر بدهیم که تغییر خواهد کرد. با آگاهی و بصیرت دادن می‌توان تغییر داد. مگر دنیا دست اسلام نبوده است. حرکاتی مثل ساخت فیلم‌های موهن در دنیا، نشانه عجز و عصبانیت دشمنان اسلام است. چرا علیرغم این همه تلاش دانشگاه‌ها و فیلم و روزنامه و شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای، مردم دنیا بازهم به دنبال حکومت اسلامی هستند؟ و این یک بستر خیلی خوبی برای ماست.

در همین جشنواره عمار که سال گذشته برگزار شد استعدادهای خوبی از میان بچه‌حزب‌اللهی‌ بیرون آمد. همین سریالی که در مورد شهید حسن باقری از تلویزیون پخش می‌شود مربوط به گروه جدیدی از فیلم‌ساز و فیلمنامه‌نویس و غیره است. اگر ساخت چنین فیلم‌هایی ادامه پیدا کند، آرام آرام گروه قبلی کنار زده خواهند شد. امروزه خیلی از مسئولین می‌گویند شما که مدعی اشکال در فیلم سینمایی هستید، فیلمنامه ارزشی شما کجاست؟ پارسال آقای شمقدری گفت: فیلمنامه ارزشی بیاورید. من ندیده تصویب می‌کنم.

این یعنی دارد مسخره می‌کند که شما هیچ چیزی ندارید و بلد نیستید. باید با دست پر رفت. امروز خیلی از بچه‌ها در حوزه و جاهای مختلف استعدادهای خوب برای فیلمسازی دارند، منتها می‌ترسند. در صورتی که اینهایی که امروز سینمای ایران را قبضه کرده‌اند، خیلی از اینها حتی به دانشکده هم نرفته‌اند و هنوز هم بلد نیستند دوربین به دست بگیرند. ولی متاسفانه به گونه‌ای خودشان را قالب کرده‌اند که گویی فیلمساز هستند.

بچه‌های حزب‌اللهی باید خودشان را باور کنند و فیلمنامه و قصه بنویسند و فیلم بسازند؛ چرا که دیگر وقت نقد کردن نیست، لذا باید وارد میدان شد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.