تریبون مستضعفین- وحید اشتری
اصلاح سبک زندگی و فراخوان رهبری از نخبگان برای این امر دغدغهای است از جنس مطالبه احیای امر به معروف و نهی از منکر در اوایل دهه هفتاد یا از جنس پیام هشت مادهای مبارزه با مفاسد اقتصادی دهه هشتاد یا درخواست برای راه اندازی کرسیهای آزاداندیشی. می توان به این لیست دهها مورد دیگر از این درخواستها و مطالبات را افزود که احیانا ده سال دیگر رهبری دوباره خواهند آمد و در مورد هرکدام خواهند گفت صدبار گفتم کرسیهای آزاداندیشی چرا کاری صورت نگرفت یا اگر مبارزه با فسادی که ده سال پیش گفتم انجام شده بود الآن این فساد بزرگ رخ نمیداد و یا الخ.
همان بلایی که بر سر قبلیها آوردیم بر سر سبک زندگی هم میآوریم
ظاهرا این موارد از اموری است که سی و چندسال بعد از انقلاب علیرغم تاکید ایشان هنوز دغدغه جدی کسی نبوده که برایش کاری کند و احتمالا بعد از اینهم به جای یک بازنگری در نگرشها و فضاهای ذهنی و مفاهیم و اولویتهای غلط شکل گرفته، مدیران دست به کار میشوند تا کارگروه تشکیل دهند و کمیته بسازند و ساختار ایجاد کنند تا مشکل اصلاح سبک زندگی حل شود.
معمولا بر اساس تجربیات پیشین آنچه در این موارد روی میدهد اینست که برای سبک زندگی هم مثل بقیه در همان روزهای اول صدها عنوان کتاب با همان اسم همیشگی (سبک زندگی از نگاه مقام معظم رهبری) چاپ میشود و وقتی نمایندگان مجلس از تشکیل کمیته و کمیسیون سبک زندگی خسته شدند و دست کشیدند و در نهادها و ارگانها خوب معاونتها تشکیل شد و بودجههای میلیاردی تصویب شد و همایشهای فلهای برگزار شد و سیدیها توزیع گردید و پوسترها چاپ شد و دانشگاه و سطح شهر کاغذ دیواری شد، تازه همه می فهمند هیچ اتفاقی رخ نداده است.
ظاهرا مثل سابق برای این ناکامی هم اندکی تقصیرها را گردن هم خواهیم انداخت و آخرش هم نخواهیم فهمید مشکل کار از کجا بوده است. به جای رفع مشکل نگاهمان به این مسائل از فساد و مبارزه با مجرمان اقتصادی و تعریف درست آسیب شناسی از نظام گرفته تا آزادی و ایجاد فضای باز یا اصلاح الگوهای مصرف و اخیرا بالاتر از آن اصلاح سبک کلی زندگی به جستوجوی راه حل های این مشکلات در آسمان ها دامه خواهیم داد.
حتی شبها کنار اتوبان مشغول آموزش سبک زندگی هستیم
وقتی سیاست گذاریها به شکلی باشد که دارا بودن در جامعه ارزش بشود، با سیاستهای آموزشی و کلاسهای چندمیلیونی کنکور و رشد مدارس غیر انتفاعی و دانشجوی پولی شاهد چرخش فضای دانشگاه و متعلق شدناش به قشر غنیتر و بالطبع در آینده تشکیل بدنهای از مدیران مرفه شویم، در تبلیغات تلویزیونی همگام بودن با تکنولوژی از تلویزیون ال سی دی گرفته تا مایکروفر و چرخ گوشت و جارو برقی اولویت یک خانواده مسلمان ایرانی معرفی شود و گوینده تبلیغات در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با پر رویی تمام بگوید ساعتی که به دستتان می بندید نشانه شخصیت شماست، فرهنگ مصرف گرایی و تجملات تمام قد به مغز مخاطب فرو شود و با دکوری که از خانه ها و آشپزخانهها در سریال ها نمایش داده میشود مردم دچار یک خودکم بینی مفرص و فرو افتادن در یک مسابقه تجملات برای رسیدن به الگوی مطلوبی که شبانه روزی دارد تبلیغ میشود و حتی شبها در بیلبوردهای بزرگ اتوبان های تهران قابل رویت است بشوند به نظرم طبیعی است که از دست همایشهای میلیاردی و تشکیل فراکسیونها و چاپ کتب کاری برای اصلاح سبک زندگی برنیاید.
بعبارتی سبک زندگی در جامعه همان تعریفی است که از یک زندگی مطلوب برای مردم می کنیم و مهمتر از آن آموزشی است که در رسانهها و در کتب درسی در مدارس و دانشگاه برای دستیابی به این زندگی به نسلها داده می شود.
پاسخ نانوشته علم بهتر است یا ثروت همان سبک زندگی است
سبک زندگی همان پاسخی است که ما به سوال علم بهتر است یا ثروت دبستانیها میدهیم. البته نه سر کلاس انشاء توسط خانم معلم با یک سری موضوعات تکراری. بلکه با آنچه در رسانه تبلیغ میشود و روی آنتن صدا و سیما میرود و روی خروجیهای مغز یک دانش آموز دبستانی تاثیر میگذارد.
فرض کنید وقتی یک دانش آموز دبستانی پدرش را میبیند که کارگر یک کارخانه تولیدی است و بعلت مشکلات و تحریم احیانا چند ماهی هم حقوق نگرفته است و یک تنه با جیب خالی دارد با غول بازار و دستهای نامرئی آن که به دور گردنش انداخته شده دست و پنجه نرم میکند. از طرفی دارد تلویزیون نگاه میکند که بازیکنان فوتبال بعد از گلی که نکونام به کره میزند در سال حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی و در اوج فشارهای تحریم و گرانی های بازار و بالارفتن فشار بر مردم برای یک شب دویدن در زمین از طرف مدیران ورزشی دولت عدالت محور نفری ۲۴۵۰۰۰۰۰۰ تومان پاداش میگیرند تصمیم میگیرد همان شب شغلی را برای آیندهاش انتخاب کند که در جیره مواجب میلیاردی آن نه تحریم اثری میگذارد نه اقتصاد مقاومتی فشاری بر آن وارد میکند نه اصلاح امور مالیاتی را با آن کاری هست نه هیچ وقت حقوق میلیاردیاش هدفمند میشود و نه گرانی دلار و ارز مشکلی برایش ایجاد میکند و نه حتی رفت و آمد دولتهای رنگارنگ دخلی به وی خواهد داشت. ناخودآگاه مغز دانش آموز دبستانی تصمیماش را برای شغل آینده اش همانجا جلوی تلویزیون گرفته است. حالا این کودک حتی اگر سر کلاس برای جلب نظر معلم بین دوگانه علم و ثروت علم را انتخاب کند و برای گرفتن نمره ۲۰ با آب و تاب سه چهار صفحه در ارجحیت علم و در مزایایش نسبت به ثروت شرح بدهد یا حتی طی یک پاسخ تکراری مثل همه بچههای دیگر وقتی ازش بپرسند در آینده میخواهد چه کاره شود بگوید خلبان یا پلیس یا دکتر هیچ فرقی نمیکند. چراکه ما با ورودیهایی که به مغزش وارد کردهایم شغل آیندهاش را برایش مشخص کرده و حتی سبک زندگیاش را هم برایش ساختهایم.
اصلاح سبک زندگی نه در آسمان که همین جا روی زمین است
با این نسلی که با اولویتهای ذهنی ما ساخته میشود شاید چندسال دیگر شاهد فوتبالیستهای خوبی باشیم که با افزایش غنی سازیهایی که میکنیم برخلاف امروزیها بدون نذر و سلام و صلوات موفق شوند به جام جهانی بروند. ولی قطعا نه شخص کارآفرینی برای کمک به تولید ملی ساخته میشود، نه دانشجوی دغدغهمندی برای راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی و نه نخبهای برای لبیک به رهبری در فراخوان اصلاح سبک زندگی. تا اولویتهای ذهنی ما و مدیران ما جابجا نشود جست و جوی حل مشکل سبک زندگی در آسمان با آن هزینه های هنگفت همایشها و چاپ کتابها و تشکیل کارگروه و کمیسیون و کمیته هم مقولهای است مثل مقوله های دیگر که ده سال دیگر شاهد تشر دوباره رهبری برای کوتاهی در انجام آن خواهیم بود. به نظر با اندکی بازنگری در رفتارها می توان مشکل این یکی را همین جا روی زمین و در بین مردم حل کرد.
اون موقع كه تو دانشگاه نشريه مستضعفين رو درمياوردي ما هنوز به قول خودت دچار استضعاف فكري بوديم و متاسفانه بخاطر فضاي ليبرالي بازيچه دست شرايط شده بوديم. ولي حالا كه بهتر مي انديشيم تازه جاي خالي جريان هايي مثل شمارو احساس ميكنيم. وحيد جان دمت گرم.