چهارشنبه 31 اکتبر 12 | 11:42

گزیده‌ حکایت‌های الغدیر در قطره‌ای از دریا

از کتابسازی و معرفی آموزش و پرورش به نظر می‌رسد که کتاب برای دانش‌آموزان دبیرستانی مدنظر باشد، اما به نظر من فقط بچه مسجدی‌های این رنج سنی ممکن است از کتاب خوششان بیآید. در مجموع به نظر می‌رسد این کتاب برای بزرگسالان قابل استفاده‌تر است هرچند پذیرش برخی نقل‌ها و روایات آن هم ایمان زیادی می‌خواهد!


کتاب قطره‌ای از دریا ، مربوط به گزیدهٔ حکایت‌های الغدیر است که هر حکایت حداکثر در دو صفحه نقل شده‌است و آن‌گونه که مؤلف بیان می‌کند جنبه‌های تاریخی و تربیتی در انتخاب‌ این حکایت‌ها از الغدیر مبنا بوده‌اند نه جنبهٔ داستانی و ادبی.

از کتابسازی و معرفی آموزش و پرورش به نظر می‌رسد که کتاب برای دانش‌آموزان دبیرستانی مدنظر باشد، اما به نظر من فقط بچه مسجدی‌های این رنج سنی ممکن است از کتاب خوششان بیآید. شاید اگر کتاب در سال ۱۳۹۰ دوباره بازنویسی می‌شد کمی ادبیات آن متفاوت‌تر می‌شد و برای مخاطبان گسترده‌تری هم قابل استفاده می‌شد.

ضمن این‌که حکایت‌های دلنشینی مانند حکایت «ملاحظه دوست تازه» در کتاب به چشم می‌خورد،‌گاه حکایت‌هایی مانند حکایت «امارت ابوهریره» هم دیده می‌شود که کاملا برای مخاطب مبهم است.

این کتاب ۳۱۲ صفحه‌ای شامل دوبخش است. در ۵۰ صفحهٔ اول ۱۶ خاطره و برش از زندگی علامه امینی مؤلف کتاب الغدیر آمده‌است. در حدود ۲۵۰ صفحهٔ بعدی کتاب ۱۴۷ حکایت تاریخی از کتاب الغدیر بازنویسی شده‌است.

کتاب توسط انتشارات قدیانی در سال ۱۳۹۰ بعنوان چاپ اول منتشرشده است درصورتی‌که مقدمه نویسنده با تاریخ ۱۳۷۴ شمسی در ابتدای کتاب آمده و نشان می‌دهد که احتمالا قبلا توسط ناشر دیگری هم منتشر شده‌است.

در مشخصات کتاب آمده است که جزء کتابهای معرفی شده آموزش و پرورش در کتاب‌نامه رشد شماره ۱، ردیف ۳۳۴ بوده است.

به هر حال در مجموع به نظر می‌رسد این کتاب برای بزرگسالان قابل استفاده‌تر است هرچند پذیرش برخی نقل‌ها و روایات آن هم ایمان زیادی می‌خواهد!

در زیر دو حکایت از این کتاب آورده شده است:

ملاحظه دوست تازه

دو دوست شاعر، ‌ملامحمد گیلانی و ابن حمّاد، در مدیحه سرایی با هم رقابت داشتند و هر کدام خیال می‌کرد که مدیحهٔ او دربارهٔ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بهتر از مدیحهٔ دیگری است. هر یک قصیده‌ای به نظم درآورد و در ضریح مقدس علوی انداخت تا این‌که امام علیه‌السلام دربارهٔ اشعار آن‌ها قضاوت فرماید. قصیدهٔ خلیعی بیرون آمد در حالی که بر آن به آب طلا نوشته بود: آفرین، ‌خوب گفتی.

و بر قصیدهٔ ابن حمّاد مانند آن به آب نقره نوشته بود.

ابن حمّاد ناراحت شد و خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام نمود که من دوست قدیمی شمایم و این تازه در زمرهٔ دوستان شما وارد شده‌است.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در خواب دید که به او فرمود: به راستی که تو از ما هستی و او تازه به ما رسیده و ولایت ما را پذیرفته، پس بر ما لازم است که او را رعایت کنیم.

امارت ابوهریره

ابوهریره با کودکان در رهگذر هم‌غذا می‌شد و با آن‌ها بازی می‌کرد و هنگامی که امیر مدینه بود، چنین خطابه خواند:

الحمد لله الذی جعل الدین قیاما و اباهریره اماما/حمد خدائی را که دین را قیام قرارداد و ابوهریره را امام نمود.

و مردم را با این سخن می‌خندانید.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.