همانطور که پیش بینی کردیم، باراک اوباما با احتساب 303 در مقابل 206 رای از مجموع آرای 538 نفره کالج انتخاباتی الکترال پیروز چهل و پنجمین انتخابات ایالات متحده آمریکا شد.جمع آوری آرای عمومی در میان ایالت ها حاکی از آن است انتخابات این دوره که یکی از پراقبال ترین، مهیج ترین، پر خرج ترین انتخابات تاریخ آمریکا بود بسیار دوشاشوش و پایاپای صورت پذیرفت. حال سوال قابل توجه این است که آیا نتیجه انتخابات این کشور تفاوتی برای ایران خواهد داشت یا خیر؟ آیا می توان گفت پیروزی اوباما یا رامنی در سرنوشت کشورهایی مثل ایران یا حتی سوریه تاثیر خواهد داشت؟
پاسخی که می توان به سوال بالا داد از لحاظ دید کلان نگری و شماتیک می تواند مورد بررسی قرار گیرد، در ذیل این نگاه کلان محور باید تصریح کرد پیروزی اوباما یا حتی رامنی و در کل حزب دمکرات یا جمهوری خواه و سیاست و رهیافت های متفاوت آن ها تاثیر چندانی نخواهد داشت، این تاثیر کم اهمیت و خرد در تداوم یا تغییر جهت سیاست های کلی آمریکا در قبال ایران بسیار پررنگ است. بسیاری از کارشناسان داخلی بر این باور بودند که اگر رامنی پیروز انتخابات باشد عنصر زمان در ناکام کردن وعقب نشینی ایران خیلی پر اهمیت می شود وسیاست های تند و تیز آن و در کل حزب جمهوری خواه تسریع و تشدید می شود. از طرف دیگر و در مقابل این دیدگاه برخی از استراتژیست های داخلی نیز بر این باور بودند که پیروزی مجدد اوباما کار را برای ما سخت تر خواهد کرد، زیرا اگر رامنی در کاخ سفید سکنی کند بدلیل آشنا نبودن با امور وتطبیق ندادن زود به هنگام تشکیل دولت وافزون بر این فقدان عنصر مدیریت بحران در جمهوری خواهان، شرایط برای ایران هموار تر خواهد شد. ولیکن باید از تمامی این تحلیل ها گذار کرد، این به معنای آن نیست که تمامی آنها اشتباه اند، خیر بلکه به معنای این است که قسمت بزرگتر واقعیت را مغفول گذاشته اند. مسلم و قطعی است که نگرش و پارادایم هر یک از احزاب و نامزد ها با یکدیگر متفاوت است و حتی دوره 4 ساله ریاست جمهوری اوباما موید آن است که بر خلاف جمهوری خواهان میل و اقبال به راهکار های نهاد محور و دیپلماتیک و تاسی به درایت و همگرایی رو به افزایش بوده است ولیکن نگارنده به دنبال الگویی است که به سوالات بالا پاسخی شفاف دهد تا در ذیل آن هم بتواند به شرح و نقد تحلیل ها و گزاره های بالا بپردازد هم بتواند الگوی تصمیم گیری سیاسی آمریکا را توصیف کند.
آمریکا و در کل کاخ سفید نماد و الگوی نخبه سنجی ونخبه سالاری در فرآیند تصمیم گیری است و گزینش صحیح و ابتنا بر یک برنامه جامع سر لوحه آن هاست، به طور مثال به تشریح تصمیم حمله به ایران در این فرآیند اشاره ای خواهیم داشت. در کل ما دو نوع باور مبتنی بر امر واقع داریم که شامل باور های ذهنی (subjective ) و عینی (objective ) می شوند و این دو خود نیز به باور های قابل تحقیق و غیر قابل تحقیق تقسیم می شوند. باورهای ذهنی مرتبط با سلیقه ها و ذوق هاست و باور های عینی مربوط به مشاهدات و تبیینات و در کل امر قابل مشاهده می شود. به طور مثال اگر گزاره یا تصمیمی مثل حمله به ایران وجود داشته باشد در این تقسیم بندی به باور های عینی تحقیق پذیر جای می گیرد. حال نخبگان آمریکایی دیگر بر اساس ذوق و زعم خود به ایجاب یا سلب این تصمیم نمی پردازند بلکه تمامی الیت اعم از نخبگان سیاسی واقتصادی و اجتماعی و فرهنگی وبین الملل نتایج این تصمیم را ارزیابی می کنند و دست به تصمیم می زنند.واین خود در ذیل امکان با امتناع و در کل تحقیق پذیری وتحقیق ناپذیری تقسیم می شود.
مقدمه و بطن فرآیند سیاست گذاری بالا را به این دلیل اشاره کردیم که بگوییم آمریکا اگر تاکنون هدف های بلند مدت ومیان مدت خود را در راستای حمله به ایران ترسیم کرده بود دقیقه ای برای این تحقق این امر تعلل نمی کرد و راهبرد های خود را در جهت آن به صحنه ی عمل می گذاشت. حال پاسخ سوال بالا نیز ناظر به همین موضوع است، در اساس سیاست های کلان آمریکا در قبال منطقه خاورمیانه یا حتی ایران و برخی تهدید های امنیتی آن کشور مثل چین و روسیه در گردونه تمایلات و رهیافت های حزبی ترسیم نشده است بلکه در راستای منافع کلان و امنیت پایدار این کشور مستقر شده است . شاید بتوان گفت نتیجه انتخابات آمریکا تغییر تاکتیک را به دنبال داشته باشد ولیکن تغییر استراتژِی کلان و یا تغییر دکترین امنیت ومنافع ملی را به دنبال نخواهد داشت و از این حیث هیچ تفاوتی برای منطقه و ما نخواهد داشت.
Sorry. No data so far.