جنگ ما با استکبار جهانی، وسعتی به طول تمام تاریخ دارد چرا که جنگ ما جنگ حق و باطل است. ما هم که مرد جنگیم و از مبارزه نمیهراسیم و دشمن هرچه بیشتر تقلا کند، چیزی جز مقاومت و پیروزی در جبهه ما نخواهد دید و یقین داریم که «دشمن کوچکتر از آن است که ملت ما را به زانو درآورد». شعار ما در برابر حربههای مکرر دشمن نیز همان شعار همیشگی «جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل جهان» میباشد.
این روزها ما در «پیچ تاریخی» قرار گرفتهایم و عملکردمان بسیار بیش از گذشته در تعیین آینده جهان اثرگذار میباشد. در چنین شرایطی طبیعی است که دشمن به هر چه بتواند چنگ میزند تا ما را به زانو درآورده و از حرکت باز بدارد. جدیدترین و آخرین حربه دشمن در این روزها همان کار تکراری همیشگی است: «تحریم!». تحریم یعنی آن چیزی که ما بیش از 30 سال است که با آن انس گرفتهایم و دیگر برایمان جز بازی کودکانهای بیش به نظر نمیرسد. در شرایط جنگ جهانی سوم (8 سال دفاع مقدس) حتی سیم خاردار هم وارد کشور ما نمیشد و ما جنگ را بُردیم. سرفراز و پیروز از میدان جنگ خارج شدیم و تحریمها هم نه کمرمان را شکستند و نه فلجمان کردند.
ملت ما در تمام طول سی سال گذشته اثبات کرده که به این راحتیها به زانو در نمیآید و تا پرچم اسلام را در انتهای افق به اهتزاز در نیاورد از پا نمینشیند. اما امان از دست برخی به اصطلاح نخبگان… ما در طول سالهای بعد از جنگ خاطرات خوشی از واژه «نخبگان» نداریم. اینان همانهایی هستند که حضرت روح الله را وادار به پذیرش قطعنامه کردند و حضرتش را جام زهر نوشاندند، همانهایی هستند که در در مجلس ششم به نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جام زهر تعارف کردند، همانهایی هستند که در فتنه 88 رهبری را تنها گذاشتند…
این روزها نیز برخی از همین به اصطلاح نخبگان دوباره به پختن آشی دیگر برای ما روی آوردهاند! در حالی که ملت ما پشت سر رهبری امام خامنهای در برابر طوفان تحریمها به خوبی از خود مقاومت نشان میدهد، این آقایان به هول و ولا افتادهاند که تحریمها برای ما خطرناک هستند و برای جلب رضایت دشمن باید سیاست تعامل (بخوانید عقبنشینی) را در پیش بگیریم. برخی افاضات آقایان را بخوانید:
«دولت توسعهگرا در سیاست خارجی خود، به گذر از دیدگاههای احساساتی به سوی واقعگرایی نیازمند است؛ این گذر را میتوان رنسانس سیاست خارجی ایران نامید. رنسانسی که در نهایت، میزان تنش با دنیای بیرون را برای ایران، کاهش میدهد…[1]»
« مشروط به لغو تمام تحریمها علیه ملت ایران میزان غنیسازی قابل مذاکره است![2]»
«ایران، امریکا را به رسمیت میشناسد و معتقد است میتوانیم با یکدیگر رابطه داشته باشیم…[3]»
تنشزدایی، قابل مذاکره بودن غنیسازی، مذاکره با امریکا و امثال آن در ادبیات امروز برخی نخبگان در حال ظهور یافتن است. گویا آقایان از تحریمها احساس خطر کردهاند و چارهاش را در تسلیم شدن یافتهاند و چراغ سبزهایی به دشمن نشان میدهند.
اتفاقا دشمن نیز منتظر چنین صداهایی بود به سرعت از احساس ضعف برخی آقایان ذوق زده شد و گفت ما میدانیم که «تحریمها تاثیرات خود را داشته است، درصورتی که دولت ایران برای همکاری با گروه 1+5 و بقیه جامعه بین الملل به شیوهای صادقانه ابراز تمایل کند، تحریمها برداشته میشود.[4]»
دشمن با تکیه بر اشتباه برخی نخبگان، برایمان امان نامه فرستاد و دعوتمان کرد به تسلیم شدن. اما هیهات که تربیت یافتگان مکتب عاشورا، اماننامه را بپذیرند و مولای خویش را در برابر دشمن تنها بگذارند…
***
نقل است که شمر ملعون به پشت خیمههای حسینی آمد و ابالفضل علیه السلام را صدا زد. قمر بنی هاشم غضبناک شدند و جواب آن ملعون را نمیدادند. گویا با خود میگفتند مگر در من چه دیده که فکر میکند مولایم را رها خواهم کرد. سید در لهوف مینویسد که حضرت با صدای بلند فریاد زدند: «دستت بریده باد و لعنت خدا بر تو اماننامهای که برای ما آوردهای. ای دشمن خدا! آیا امر میکنی ما را که دست از برادر و سید و مولای خود، حسین فرزند فاطمه سلام الله علیهما برداریم و داخل در اطاعت اولاد زنا و فرزندان لعینان بشویم؟»[5] و آن ملعون غضب آلود به لشکر خود مراجعت کرد.
***
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا… امریکا صدای برخی افراد ضعیف النفس را از درون ایران شنیده و گستاخانه برای ما اماننامه فرستاده است اما باید چشمهای پلید خود را باز کند و فریاد ملت حسینی ایران را بشنود که یک صدا میگویند: لعنت خدا بر تو و اماننامهات. آیا امر می کنی ما را که دست از یاری نایب امام زمان برداریم و داخل در اطاعت خونخواران و مستکبران بشویم؟
Sorry. No data so far.