همهٔ آنچه از صدر اسلام و از ابتدای انقلاب تا کنون در دست داریم بیانگر حقیقتی تلخ است، حقیقتی که سرانجامی جز سقوط سیاستمداران خالی شده از اخلاق ندارد، سیاسیونی که روزی خود انقلابیتر از من وتو بودند، سیاسیونی که حتی در عرصه جنگ مردان شماره یک بودند، اما در عرصه جهاد درونی امروز، حرف حرف دیگریست و امروزی که باطن نظام من و تو هستیم و پوک شدن ماست که معادل فساد نظام از درون است و غفلت ما از خود یک ثمره بیشتر نخواهد داشت؛ و آن همان سیلی سهمگینی است که امام وعده داده بود اگر به صورت انقلاب بخورد دیگر به این زودیها نظام سر بلند نخواهد کرد بستر سازی برای ظهور پیش کش سیاسیون نو ظهور…
توصیه امام به بنی صدر امروز مقابل چشم سیاسیون است: حب الدنیا راس کل خطیئه!
از خود آغاز میکنیم، پروندهای باز کرده و از زبان دیگران مینویسیم، از قلب کسانی که این راه را به ترکستان میبینند، شاید واقعا دردی در این سینه باشد و زخمی، که رفع چرک آن بدین وسیله حاصل شود، پیش از آنکه عفونت سرتاپایمان را بگیرد…
هرچند دروغگویان به عنوان دشمنان خدا شناخته شدهاند، اما دروغگویی به عنوان رفتار اجتماعی-سیاسی، بخشی از رفتارهای روزمره و زندگی را تشکیل میدهد. شگفت آنکه همه میدانیم دروغ میگوییم، میدانیم مردم دروغ میگویند، همه میدانند ما دروغ میگوییم و بالاخره همه میدانند خیلی از سیاسیون و فرهنگیون! دروغ میگویند!
دروغ بزرگ (به آلمانیGroße Lüge)، اصطلاح و تکنیکی است در پروپاگاندا، که اولین بار آدولف هیتلراز آن استفاده کرد و نمایندهٔ تکنیکی تبلیغاتی در دنیای سیاست است.
آدولف هیتلر در کتاب نبرد من، میگوید مردم شکست آلمان در جنگ جهانی اول را به این دلیل پذیرفتند که یهودیهایدارای نفوذ در مطبوعات از این تکنیک استفاده کردند. از نظر او این روش مستلزم آن است که دروغ چنان عظیم است که هیچ کس باور نمیکند که «کسی آنقدر گستاخ باشد که چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند» اولین مورد استفادهٔ دروغ بزرگ در این جملهٔ معروف او مستند شده است: «در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن موجود است.»
بعدها یوزف گوبلز که وزیر تبلیغات هیتلر بود این تئوری را با کمی تغییر بدین گونه بیان کرد که دروغ بزرگ یکی از روشهای تبلیغاتی مورد استفادهٔ انگلستان است که دروغ بزرگی میگویند و در ضمن تحت هر شرایطی بر صحت آن پافشاری میکنند.
هرچند دروغگویی به عنوان یک رفتار ناسالم و نابه هنجار، از سوی همه انسانها در طول تاریخ بشریت ناپسند شمرده میشود:
««وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقًا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ»؛ «و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت، گفت: آیا میخواهید مردی را بکشید به خاطر اینکه می گوید: پروردگار من «اللّه» است، در حالی که دلایل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟ اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت؛ و اگر راستگو باشد، (لااقل) بعضی از عذابهایی را که وعده میدهد، به شما خواهد رسید؛ خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست، هدایت نمیکند». (۱)»
اما ابزاری استثبت شده و جاافتاده در رفتار همه انسانها، برای نیل به اهدافشان، که گاهی دیگران را بخاطرش مذمت کنند و گاهی از روی مصلحت از آن استفاده کنند!
عمل دروغ را نه تنها در گفتار و نوشتار که در رفتار و کردار و در فکر و نگاه و سکوت هم میتوان بازشناخت که جزء لاینفک سیاست است و جنود شیطان حکومت خود را برپایه آن بنا میکنند؛ هرچند هنوز هم انسانهای (صاحبان مسئولیت) صادق کم نیستند.
کسب و یا حفظ جایگاه و قدرت که از صفات فطری بشر است وقتی بوی دنیا میگیرد، پیشاب بینی بزی را چون زر و سیم در نگاه شیطان و انسان جلوه میدهد. شیطان؛ این معلم معاند بشر، اولین سیاست بازی است که سادگی عامیانه حضرت آدم و حوا را با دروغ پردازیهایش مورد هجمه قرار میدهد. ابلیس که خواهان خلافت الهی بر زمین بود، علاوه بر اینکه حقیقت را به گونهای دیگر توصیف کرد تا انگیزهای برای خوردن حضرت آدم علیه السلام از درخت ممنوع شود، با سوگندهای دروغین خویش، وی را به انجام این عمل واداشت: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ»؛ «سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده، مگر به خاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند». (۲)
لابیهای نامتعارف سیاسیون کارکشته اما ضعیف، مثالی است از نوعی دروغ و خیانت توأمان؛ که از اعتماد مردم نردبانی برای بالارفتن میسازند. هرگاه رابطه میان دو طرف، قدرت یکی و ضعف دیگری باشد، شخص ضعیف میکوشد ضعف و سستی خویش را از راه دروغگویی بپوشاند و در دنیای امروزی که مردم قدرت مطلق هستند، به راحتی مورد فریب قرار میگیرند. هرچند خودشان چنین حرکتهایی را تکذیب کنند (دروغ مجدد) که امام صادق (ع) فرمودند:
«إِنَّ مِمّا أَعانَ اللّه (بِهِ) عَلَى الکَذّابینَ النِّسیانَ؛ از جمله کمکهاى خداوند بر ضد دروغگویان فراموشى است. (کافى، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۵)»
گروه دیگر دروغ گویان سیاسی و اجتماعی، همان منافقان هستند که در جامعه اسلامی بطور طبیعی در تنگنای حرکتی و فعالیتی هستند. لذا هرچند حکومت رسما بر آنان اعمال قدرت نمیکند ول همیشه نسبت به سخت بودن زندگی خود در اینجامعه شکایت میکنند و البته میکوشند تا به نوعی از آن رهایی یابند؛ این افراد هیچگاه خود معرف چهره واقعی خویش نیستند. هم چنانکه خداوند میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ «آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند، ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد می کنند (که از شما هستند)، در حالی که خودشان میدانند (دروغ میگویند)». (۳)
این افراد معتقدند که حقوقشان رعایت نمیشود؛ از این رو نمیتوانند صادقانه رفتاری را در پیش گیرند که ارتباط آشکار با دشمنان کشور و دولت اسلامی است. بنابراین به شیوه نفاق و دروغ روی میآورند و برای رهایی از فشار قدرت، به دروغ متوسل میشوند.
استمرار دروغگویی، آدمی را نه تنها از حالت تعادل بیرون میبرد و شخصیت اجتماعی وی را خدشه دار و اعتماد عمومی را نسبت به وی سلب میکند؛ بلکه در بلندمدت موجب میشود تا شخص به کفر گرایش یافته و از درک حقیقت، هدایت واقعی، رستگاری محروم وگرفتار نفاق در دین شود. (۴) اتفاقی که بیشک در دنیای امروز رخ داده و هرکس به میزان وابستگیاش به جریان فریب در جهان، دارای هر پست و لباس و کسوت و مسئولیت و هر پیشینهای که باشد ممکن است غرق در این منجلاب گردد.
با این مفروضات شخص نامتعادلی که از هدایت واقعی محروم شده آیا لیاقت سپردن علقه دوستی و کلید مسئولیت یک جامعه را دارد؟
پی نوشتها:
۱. غافر: ۲۸.
۲. اعراف: ۲۰.
۳. مجادله: ۱۴.
۴. ر. ک: جاثیه: ۷ و ۸؛ زمر: ۳؛ یونس: ۹۶ و توبه: ۷۷.
Sorry. No data so far.