اعظم سعادتمند
آرزوی کوهها یک سجدهی طولانیاش
آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانیاش
دست هایش شاخهی طوباست مشغول دعاست
ماه و خورشید و فلک در سایهی نورانیاش
تا که شد یک شب عروس خانهی آل عبا
شهربانوی جهان شد مادر ایرانیاش
میوزد از منبرش فریادهای یاحسین
شامها ویرانهی هر خطبهی توفانیاش
در کلامش ضربت شمشیر حق حیدر است
عبدودها کشته از شور حماسی خوانی اش
اوست فرزند منا و مکه فرزند صفا
چشمهها میجوشد از هر واژهی قرآنیاش
Sorry. No data so far.