در فاصله یكی دو سال بعد با آغاز نهضت روحانیت از نیمه دوم سال 1341، آیتالله میلانی نیز به همراه سایر مراجع، اعلامیههای چندی در مخالفت با لایجه انجمنها صادر نمود. این مبارزات در تعامل با بازاریان و برخی طبقات اجتماعی دیگر منجر به لغو لایحه گردید. اما هیأت حاكمه در اقدامی دیگر اصول ششگانه انقلاب سفید را جهت اجرا به رفراندم عمومی گذاشت…
سید محمدهادی میلانی در خاندانی اهل علم و فضل در نجف تولد یافت و بعد از تحصیل مقدمات دینی، از محضر اساتید برجسته وقت حوزه نجف آیات عظام: شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا حسین نائینی ، آقا ضیاءالدین عراقی و غروی اصفهانی معروف به كمپانی بهره برد . نقل است كه ایشان در سن 16 سالگی محضر درس آخوند خراسانی را نیز درك كرده است و به علت تیز هوشی در كسب علوم دینی ، بزودی در همان حوزه نیز به تدریس پرداخت. به طوری كه مدتی بعد آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی برای احیای میراث میرزای شیرازی در حوزه كربلا، او را برای همكاری، جهت تدریس در آن حوزه دعوت كرد. ایشان مدت هیجده سال در این حوزه به تدریس و تعلیم طلاب پرداخت.
آیتالله میلانی در همین دوران به لزوم اصلاحات در برنامههای حوزه واقف گشت و در اولین سفرش به ایران نیز این ایده را با مراجع وقت قم در میان گذشت. تا اینكه بعد از استقرار در مشهد كه در سال 1334 و بنا به دعوت علما و طلاب حوزه مشهد صورت گرفت ـ در صدد پیاده كردن اصلاحات مورد نظر خود برآمد. برای این منظور تحصیل در حوزه را به پنج مرحله به شرح ذیل تقسیم نمود: در مرحله اول، دور مقدماتی تحصیلات حوزوی با سه سال فاصله زمانی طی میشد. در دوره دوم دروس معانی، بیان، بدیع ، عقاید و …. نیز به مدت سه سال آموزش داده میشد، در محله سوم نیز طلاب مسائل و كفایه و مكاسب را به مدت پنج سال فرا میگرفتند، كه دوره چهارم آموزش تخصصی فقه و اصول بود و بالاخره مرحله پنجم آموزش تخصصی در سایر علوم اسلامی را شامل میشد. علاوه بر اینها ، طلاّبی كه استعداد خطابه داشتند، بعد از دوره سوم درمدرسه دیگری به آموزش امر تبلیغ و سخنوری میپرداختند.
ایشان در این سالها علاوه بر اقدامات مذكور در امور حوزه به نقش آفرینی و مبارزات سیاسی در عرصه اجتماع و حكومت نیز روی آورد. در این شهر بزودی با محافل مذهبی ـ سیاسی و همچنین طبقات اجتماعی اعم از علما، بازاریان و به خصوص برخی تشكلها از جمله، كانون نشر حقایق اسلامی به مدیریت استاد محمدتقی شریعتی و چندین انجمنهای مذهبی دیگر ارتباط یافت به طوری كه در پی دستگیری اعضای نهضت مقاومت ملی مشهد، در سال 1336 به سرعت دست بكار شد و تعدادی از آنها را از زندان آزاد نمود.
تا اینكه در پی رحلت آیتالله بروجردی در فروردین 1340، مرجعیت ایشان بیش از بیش مورد توجه نیروهای مذهبی نواندیش در خراسان و آذربایجان و برخی نقاط دیگر كشور قرار گرفت. در این زمان وی بطور گسترده اقدام به پرداخت شهریه طلاب و احیای مدارس دینی و برخی اقدامات عامالمنفعه نمود. در فاصله یكی دو سال بعد با آغاز نهضت روحانیت از نیمه دوم سال 1341، آیتالله میلانی نیز به همراه سایر مراجع، اعلامیههای چندی در مخالفت با لایجه انجمنها صادر نمود. این مبارزات در تعامل با بازاریان و برخی طبقات اجتماعی دیگر منجر به لغو لایحه گردید. اما هیأت حاكمه در اقدامی دیگر اصول ششگانه انقلاب سفید را جهت اجرا به رفراندم عمومی گذاشت كه آن نیز با مخالفت مراجع مواجه شد و آنان در اقدامی تدافعی رفراندم و سپس عید نوروز 42 را تحریم كردند.
هیأت حاكمه نیز متقابلا، فاجعه مدرسه فیضیه در قم، تهاجم به مدرسه طالبیه درتبریز ، حمله به بیت آیتالله قمی در مشهد ـ كه در حال ایراد سخنرانی برای صدها نفر از اهالی مشهد بود ـ را در دستور كار خود قرار داد كه واقعه اخیر به درگیری مأموران با مردم منجر شد. این اقدامات سرآغازی برای رویكرد خشونتآمیز با نهضت روحانیت تلقی میشد، چنانچه متقابلا وعاظ نیز در محرم آن سال در سخنرانیهای خود به افشاگری علیه هیأت حاكمه پرداختند و برخی مراجع از جمله امام و آیتالله قمی در سخنرانی عاشورای خود بگونهای شدیداللحن به شاه حمله نمودند.
ایراد سخنرانیهای مذكور ،منجر به دستگیری نامبردگان بعد او ، برخی علما و وعاظ شهرهای تهران، قم ، شیراز ،تبریز ، مشهد و … گردید كه در پی آن تودههای مذهبی در بیش از ده شهر قیام 15 خرداد را رقم زدند. آیتالله میلانی بلافاصله روز بعد 16 خرداد ـ برای استخلاص دستگیر شدگان به تهران عزیمت نمود كه هواپیمای حامل ایشان از میانه راه برگردانده شد تا اینكه مجددا در تاریخ نهم تیر ماه اقدام به مهاجرت نمود تا به همراه سایر مهاجرین از علمای برجسته شهرهای مختلف كشور به رایزنی برای آزادی علمای دستگیر شده نماید. ایشان در میان مهاجرین نفش اصلی و به عنوان سخنگو انتخاب شد.
تأیید مرجعیت امام از سوی آیتالله میلانی و برخی مراجع و علمای برجسته مهاجر ـ از اقدامات عمده اولیه آنان بود كه میتوانست از بهانه رژیم برای اعدام امام سلب اختیار نماید. دیدار بسیاری از سران احزاب سیاسی و رهبران اپوزیسیون و برخی روشنفكران با آیتالله میلانی و گفتگوهای مفصل با ایشان از دستاوردهای مهم این مهاجرت تلقی میشود . ایشان همچنین در این دوره چندین بار سران هیأت حاكمه از جمله تیمسار پاكروان ـ ریاست ساواك ـ را به حضور پذیرفت و مذاكراتی در خصوص آزادی امام و سایر دستگیر شدگان به عمل آورد. یكی از اقدامات جمعی علمای مهاجر در این دور، صدور اعلامیههایی در تحریم انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی بود كه بازتاب فراوانی یافت. آیتالله میلانی با صدور فریب ده اعلامیه و یا پاسخ به سوالات اقشار مختلف، پیشگام این تحریم بود. آنان حتی در صدد برگزاری مجلس به همین منظور در مسجد سلطانی تهران برآمدند كه توسط دستگاه امنیتی ، جلوگیری به عمل آمد.
بر این اساس، به تدریج دستگاه امنیتی نسبت به حضور و نقش آفرینی علمای مهاجر احساس كرد و با تهدید و كنترل شدید در صدد حصر محل اقامت آنان بر آمد. در مرحله بعد برگرداندن اجباری آنان به شهرهای خود در دستور كار ساواك قرار گرفت. این برنامه در اواسط مهر ماه ـ سه ماه بعد از مهاجرت علما ـ اجرا شد و آیات عظام : میلانی ، شریعتمداری ، مرعشی نجفی و … بطور اجباری به شهرهای خود برگردانده شدند .
آیتالله میلانی بعد از مراجعت به مشهد ، همچنان به مبارزات خود ادامه داد. از آن جمله در پی وقوع «واقعه مسجد فیل» به حمایت از حجتالاسلام سید عبدالكریم هاشمی نژاد ، در محكومیت عاملین كشتار مردم در آن واقعه، اعلامیه صادر نمود. همچنین در پی دستگیری علمای آذربایجان، با ارسال پیامهای مقاومت و مبارزات آنان را ستود . فراتر از اینها ، با صدور دهها اعلامیه، به حمایت از مبارزات احزاب سیاسی ا زجمله نهضت آزادی ایران در خلال دادگاه محاكمه سران آن پرداخت . همچنین یك از ماجراهایی كه از خلال مهاجرت و بعد از آن دامن آیتآلله را گرفت مسأله دیدار ایشان با تیمسار سابق ولیالله قرنی بود. نامبرده طراح كودتابی بود كه با افشای آن ، آیتالله میلانی نیز در مظان اتهام قرار گرفت. واقعه دیگری كه بار دیگر در این مقطع نام آیتالله میلانی را بر سر زبانها انداخت، موضوع صدور مجوز شرعی ترور حسنعلی منصور ـ نخست وزیر وقت ـ بود كه در پی درخواست مؤتلفهایها بود. البته ایشان مجوز ترور شاه را صادر كرده بود، ولی آنان اقدام به ترور منصور نمودند. گفتنی است كه در هین ایام در پی تبعید امام از ایران، عناصر و نیروهای سیاسی مبارز ،گوشه چشمی به آیتالله میلانی برای رهبری نهضت داشته و ایشان نیز در پاسخ به سؤالات مطروحه در این خصوص معمولا بر تداوم نهضت تأكید میورزید. چنانچه در پیامی به وعاظ در آستانه ماه رمضان آن سال ، مراجعت امام از تبعیدگاه تركیه را خواستار شد.
اما دهه آخر حیات آیتالله میلانی (1354-1344) بگونهای متفاوت رقم خورد. ایشان طی این دهه به تدریج خود را از عرصه سیاست و مبارزه كنار كشید. تبعید امام از ایران از یك سو و همچنین تبعید آیتالله قمی در فروردین 1346 ازمشهد از سوی دیگر ، عرصه نهضت را از رهبران پیشرو خالی كرد. میلانی نیز كه توجه ویژهای به حوزه درس و پرورش مجتهدین داشت، از این فرصت برای احیای مدارس دینی استفاده كرد. البته ساواك نیز در این سالها تمام اقدامات و فعالیتهای او را تحت كنترل و مراقبت قرار داد و با بهانههای مختلف دایره اقدامات سیاسی او را محدود كرد. از آن جمله بعضا در قبال تدریس ایشان توزیع رساله عملیه وی سنگاندازی میكرد.
آیتالله میلانی در این شرایط در پاسخ به مطالبات روز افزون انقلابیون، آنها را به صبر و حوصله فرا خوانده و بعضا از اقدامات لازم خودداری میورزید. همین رویكرد اعترضات برخی از این نیروها را برانگیخت و بعضی از این عناصر از جمله شیخ علی تهرانی به مقابله جویی با ایشان پرداختند.
بدین ترتیب آیتالله میلانی در اواخر حیات خود، بیش از پیش انزوای سیاسی اختیار كرد. هر چند این اقدام برای بسیاری از انقلابیون دور از انتظار بود. در یك تحلیل كلی شاید بتوان عوامل مؤثر بر این رویكرد را به شرح ذیل ارزیابی نمود:
نخست اینكه مواضع آیتالله میلانی علیه دكتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد باعث دوری گزیدن روشنفكران و احزاب سیاسی از ایشان شد. همچنین تقابل منسوب فلسفی وی با جناح سنتی و ضد فلسفی حوزه علمیه مشهد به رهبری شیخ مجتبی قزوینی ، انزوای بیش از پیش میلانی را در میان هم صنفان خود به دنبال آورد. بالاخره باید از نقش مرموز و پیچیده شیخ رضا نوغانی سخن گفت. وی كه از وعاظ اصلی بیت آیت الله محسوب میشد، به خبرچینی برای ساواك مظنون بود. این امر بسیاری از انقلابیون را از رفت و آمد به بیت میلانی بر حذر میدانست. در همین راستا پذیرش قرآن پهلوی ، توسط میلانی ، بر دامنه انتقادات برخی از انقلابیون نظیر شیخ علی تهرانی ، بیش از پیش افزود.
البته شرایط جسمی آیتالله میلانی در سالهای آخر حیاتش نیز چندان مناسب نبود. ضعف و بیماری ناشی از سرطان، توان او را برای اداره بیت و تسلط بر امور جاری سلب كرد . ایشان بعد از چندین ماه تحمل این بیماری جانكاه در هفدهم مرداد 1354 و در سن 82 سالگی دارفانی را وداع گفت و طی تشییع جنازه با شكوهی در جوار مقبره امام رضا (ع) دفن گردید.
Sorry. No data so far.