سيروس مقدم كه تا به حال كارگرداني مجموعههاي تلويزيوني «نرگس»، «پليس جوان»، «اغماء»، «رستگاران»، «پيامك از ديار باقي»، «چارديواري» و «زير هشت» را برعهده دارد، درباره برخي حواشي پيش آمده براي سريال گفت: مثل اينكه كار خوب نبايد كرد، كار بي خاصيت، بيبو، يك دختر، يك پسر، يك كافي شاپ، يك خانه شيك و ملودرام آبكي، اگر چنين چيزي بسازي، نه كسي با تو كاري دارد و نه مشكلي پيش ميآيد. به محض اينكه يك كار اجتماعي ميسازي، همه ميگويند كه اوه… چرا داريم خاصيت پيدا ميكنيم و با اين وضعيت بايد به جنگ شبكههايي نظير فارسي وان هم برويم و آنها را هم تعطيل كنيم.
سريال «زير هشت» يك اتفاق خاص در زندگي «سيروس مقدم» است
مقدم در ادامه درباره فيلمنامه سريال «زير هشت» و انتخاب بازيگران آن گفت: سريال «زير هشت» يك اتفاق خيلي خاص در زندگي هنري و كاري سيروس مقدم محسوب ميشود. هم شكلگيري و هم چگوني تصويب مراحل فيلمنامه، هم پيش توليد، توليد و حال پخش آن در زندگي من يك اتفاق تازه و عجيب و غريب است. من پس از سريال «رستگاران» با سعيد نعمت الله ارتباط خوبي برقرار كرديم و به نظر ميرسيد كه نگاه مشتركي درباره نمايش، درام، موضوعات اجتماعي و … داشتيم. همين نگاه مشترك سعيد نعمت الله را متقاعد كرد كه يك طرح چند صفحهاي به من بدهد و بعد آن را بنويسد.
وي ادامه داد: من از طرح خيلي خوشم آمده بود كه دو دليل داشت. يك اينكه با يك ضد قهرمان خسته، تنها، زخم ديده كه تمام جرم و گناهش اين است كه چند انگشتر بيقيمت را از يك طلافروشي ميدزدد و تاوان سختي ميدهد روبهرو بودم. دوم اينكه فضاهايي در فيلمنامه تصوير شده بود كه تا به حال خود من آنها را تجربه نكرده بودم و برايم جديد و جذاب بود. مثل گرمخانهها، اوراقيها، كارخانه جعبهسازي و … به همين خاطر نعمت الله قرار شد طرح را بنويسد، در مرحله تصويب نيز دوستان نظراتي داشتند كه اعمال شد و از همان موقع كه قصه چند خطي را براي من تعريف كرد، پيشنهاد نقش عطا را به امير جعفري دادم. آن هم به چند دليل. اول اينكه عليرغم ظاهر زخمت عطاخان عمو زمخت عطا خانعمو، اين شخصيت بايد يك قلب كوچك، معصوم و مظلومي داشته باشد كه اين ويژگيها در امير جعفري بود. براي نقش عيوضي نيز بازيگر پختهاي را ميخواستيم كه در واقع بتواند رابطه مراد و مريدي را با عطا درآورد و با آقاي پسياني هم همان موقع صحبت عيوضي را كرديم.
براي انتخاب نقش «منيژه» به مشكل برخورديم
مقدم ادامه داد: با پايان ساخت چارديواري شروع به رايزني براي انتخاب ساير بازيگران كرديم. تنها جايي كه ما به مشكل برخورديم، انتخاب نقش منيژه بود كه تا 10 قسمت اول نقشي در سايه است و پس از آن كم كم كه بچه سقوط ميكند و ميميرد، بازياش شروع ميشود و ديگر تا آخر قصه را بايد پيش ميبرد. به همين خاطر ترجيح دادم كه با يك بازيگر تئاتر كار كنم كه قدرت بازيگرياش بتواند همتراز با امير جعفري، آتيلا پسياني و ساير دوستان باشد. به همين خاطر با خانم بهرام وارد مذاكره شديم. البته ايشان كمي سختشان بود كه پس از مدتها دوري از تلويزيون و سريال مسافر كه با خود من كار كرده بود، دوباره در سريال بازي كند. وقتي هم كه من قصه را به خصوص سكانس بيمارستان و سقوط بچه را برايش فرستادم و گفتم شما به من بگو كه نقش به اين سختي را چه كسي ميتواند بازي كند، متقاعد شد و پذيرفت كه در اين سريال بازي كند.
وي با بيان اينكه «زير هشت» سختترين و رنجآورترين سريالي بوده كه ساختهام و در ساخت آن رياضت بسياري كشيدهام، درباره دلايل سختي اين سريال عنوان داشت: كاري كه در هر قسمت 40 سكانس و در هر سكانس در يك لوكيشن، نسبت به سريالي كه هر قسمت آن در يك خانه يا پارك ميگذرد، طبيعتا توليد سختي دارد. فضاهاي خيلي پيچيده و چرك و چپولي در كار بود. كار در گرمخانهها و يا زندان خيلي سخت بود. بهخصوص اينكه بخش عمده سريال ما در زمستاني ميگذشت كه سال گذشته خبري از سرما در تهران نبود و تمام اين فصل را بايد بازسازي ميكرديم.
كارگردان «زير هشت» در پاسخ به اين سؤال كه شما بيشتر از بازيگراني استفاده كردهايد كه سابقه فعاليت در تئاتر دارند، آيا بهخاطر توانايي بيشتر بازيگران تئاتر است يا در انتخاب بازيگران محدوديت داشتهايد؟ گفت: در سريال نقشها بسيار سخت بود و يك ممارست، تمرين، رياضت و نظمي را ميطلبيد كه مختص بازيگران تئاتر است. اكثر بازيگران سريال «زير هشت» ريشه در تئاتر دارند و من اگر بين دو گزينه مردد بودم، بازيگري را انتخاب ميكردم كه سابقه حضور در تئاتر داشته باشد. بازيگران تئاتر بازيگران قدرتمندتري هستند.
به نگاهي كه از «زير هشت» حمايت كرد و پاي آن ايستاد آفرين ميگويم
وي در پاسخ به اين پرسش كه تصويب فيلمنامه «زير هشت » يك معجزه بوده است، دليل آن چيست؟ تصريح كرد: «زير هشت» موضوع جسورانهاي دارد و شخصيتهاي تازهتري در آن وجود دارد. فضاهاي عجيب و غريبتري هم دارد. به همين خاطر رفتن در دل فيلمنامهاي كه سر تا پايش بو و خاصيت و طرح مسائل و معضلات اجتماعي است، در ارتباط با آنچه كه ما در تلويزيون به عنوان سريالسازي ميبينيم، كار نو و جسورانهاي بود. به همين خاطر صد آفرين ميگويم به نگاهي كه از «زير هشت» حمايت كرد و از تصويب فيلمنامه تا ساخت و پخش پاي اين كار ايستاده است. بايد قبول كنيم كه سريال «زير هشت» يك كار بحث برانگيزي بود.
كارگردان سريال «چارديواري» درباره اينكه مشكلي با تلويزيون درباره فيلمنامه نداشتيد و يا درگير مميزي نشديد؟اظهارداشت: خير اتفاقا بهعكس. چون اين سريال از مرحله اول با نظارت شبكه جلو رفت و هر اصلاحاتي كه داشتند توسط نويسنده انجام ميشد، در زمان پخش هم با همين دقت روي آنتن رفت. در چند قسمت آخر نيز ما كمترين موارد اصلاحي را داشتيم و تقريبا كار به طور كامل روي آنتن ميرفت، به دليل اينكه از ابتدا معلوم بود كه «زير هشت» را بايد با بو و خاصيت و همين شكل و شمايل پذيرفت و روي آنتن برد و يا اينكه اصلا آن را پخش نكرد.
وي ادامه داد: حال كه به مرحله پخش رسيد، ديگر نميتوانيم بگوييم كه در لحظه سقوط بچه، اطرافيان بشكن بزنند و حركات موزون انجام بدهند. يا زماني كه عطا انگشتش را از دست ميدهد، لحظه دردناكي است و نميتوان موسيقي شاد براي آن گذاشت، چون لحظه لحظه دردناكي است. اساسا كارهاي اجتماعي به خصوص در ژانري كه به تراژدي نزديك ميشود دردآور و سخت است و به همين دليل چون سازمان ميدانست كه با سريالي با اين فرمت و ساختار روبرو است، پذيرفت كه با همين فرمت و ساختار هم آن را پخش كند.
اين كارگردان در پاسخ به اين سؤال كه «زير هشت» قصه تلخي برگرفته از دل اجتماع است و تلخيهاي بسياري دارد، نترسيديد كه اين تلخيها مخاطب را آزار بدهد؟ عنوان داشت: بنا داشتم كه يك كار اجتماعي تاثيرگذار بسازم ولي بدعت و پايهگذاري آن توسط ذهن خلاق سعيد نعمت الله است كه چنين ايدهاي را ارائه و آن را پرداخت كرد و تراژدي را به عميقترين شكلش در يك موضوع اجتماعي مطرح كرد. از قديم هم گفتهاند كه واقعيت تلخ است و شما نميتوانيد يك تصادف خونباري را با آواز و بشكن تعريف كنيد و حتما بايد با حزن و اندوه باشد چون روي شما تاثير گذاشته است و شما تحت تاثير آنچه ديدهايد، روايت ميكنيد.
سيروس مقدم در ادامه اشاره كرد: در اين زمينه من يك مثال ميزنم. من الآن به شما يك خرما به عنوان يك خوردني شيرين تعارف ميكنم. شما آن را ميل ميكنيد. همچنين يك بادام كه شما هنگام خوردن آن متوجه ميشويد بسيار تلخ است. عكس العمل شما نسبت به خوردن آن بادام چيست؟ آن را تف ميكنيد و ديگر هم نميخوريد. اما آيا مخاطب، بادام «زير هشت» را تف كرد؟ آن را پس داد و ديگر نخورد؟ نظرسنجيها و آمار كه اين را نميگويد. نشان ميدهد كه اتفاقا از وقتي كه تراژدي ما با سقوط بچه آغاز ميشود، مخاطبان ما نيز بيشتر ميشوند. پس بادام «زير هشت» تلخ نيست، بلكه بادام واقعي است و چون واقعيت مطرح ميشود، تلخي و شيريني چاشني آن است و ميزان پيگيري سريال از سوي مخاطب روزبهروز بيشتر شده است.
«زير هشت» از لحاظ مخاطبشناسي بايد ديرتر پخش ميشد
سيروس مقدم در پاسخ به اين پرسش كه «در سريال صحنههايي تصوير ميشود كه حاوي خشونت است، شما با شبكه يك، صحبتي نداشتهايد كه حداقل در زمان پخش اين صحنهها، علامت مخصوص بالاي سن 13 يا 16 را نشان بدهد كه اين گروههاي سني بخشهاي خشونتآميز سريال را نبينند و حداقل خانوادهها در اين زمينه آگاهي داشته باشند؟» تصريح كرد: اين را ما نبايد تشخيص بدهيم. اين حرف شما از نظر من درست است و فكر ميكنم سريال «زير هشت» از لحاظ مخاطب بايد ساعت 23 و سريال «فاصلهها» ساعت 22 پخش ميشد. چون ما در «زير هشت» نميتوانيم از فاجعه قطع انگشت صحبت كنيم ولي آن را نشان ندهيم. چرا؟ چونكه يك بچه مثلا هفت ساله نبايد آن را ببيند. وي افزود: اين سازمان صداوسيماست كه بايد تشخيص بدهد كه سريالي با اين فرم و شكل، بايد در زمان ديرتري پخش شود و يك سريال ملايمتر در ساعت پخش زودتري قرار بگيرد. ما خوراك را تامين كردهايم، اينكه اين خوراك در چه زماني به مشتريانش ارائه شود با مديران فرهنگي است.
تكليف ساخت سريالها بايد روشن شود
مقدم با بيان اينكه سريال «زير هشت» خشونتي نداشته است، گفت: ما نميتوانيم شترگاوپلنگ باشيم. بايد تكليفمان روشن شود. ما در «زير هشت» بايد با همين ساختار جلو ميرفتيم و نشان ميداديم لحظات خشونت را كه به نظر من طبيعت زندگي آدمي كه مثلا دستش قطع ميشود. نميتوان برخي صحنهها را به خاطر خشن بودن حذف كرد. اين ذات «زير هشت» است تا بتواند تاثير خودش را بگذارد. براي اينكه عطا خانعمو سرش به سنگ بخورد، ما آن را از چاله و چولههاي بسياري رد كرديم. اگر رنج عطا ميشد مثل كباب نپخته، كفشي كه برايش تنگ است، مسواكي كه برسش ريخته، ديگر توبه چه تاثيري ميتوانست داشته باشد؟
با نگاه 20 سال پيش نميتوان سريالسازي كرد
وي درباره اين مطلب كه رويه شتر گاو پلنگي تا به حال در سيستم سريالسازي ما وجود داشته و بسياري از مفاهيم از طريق غير مستقيم به خورد مخاطب داده شده است، اين بار شما سنت شكني كرده و به بسياري مسائل پرداختهايد، اين نوآوري چطور شكل گرفت؟ اظهارداشت:ما براي جنگ با رسانههاي قدرتمندي كه با اهداف شوم سريال ميسازند، دوبله ميكنند و در بهترين ساعت از شب پخش ميكنند، نميتوانيم با نگاه 20 سال پيش به جنگ يك دشمن تا دندان مسلح برويم. خودمان هم بكشيم، نميتوانيم.
وي ادامه داد: ما بايد از عوامل جذاب، تعليق و همه آنچه چارچوب قوانين اساسي، شرع و عرف به ما اجازه ميدهد، استفاده كنيم. هيچ جاي قانون اساسي ما و در شرع و عرف نديده و نشنيده و نخواندهام كه نشان دادن انگشتي كه قطع ميشود زشت و ناپسند است. ما آزاديهاي بيبندوبار آن طرفيها را كه نداريم. آيا ما ميتوانيم تصاوير و يا روابط جنسي كه آنها نشان ميدهند، نشان بدهيم؟ ميتوانيم از پوششهاي آنچناني آنها براي ايجاد جذابيت استفاده كنيم؟ ميتوانيم كنار استخر، دريا، بارها و مراكز فساد و فحشا را نشان بدهيم؟ نميتوانيم. آيا ميتوانيم صحنهها و ديالوگهايي را كه در خلوت با يكديگر رد و بدل ميكنند داشته باشيم؟ نميتوانيم. ما همين ابزار اندك را داريم كه اگر خودمان هم بخواهيم دوباره از آنها حذف كنيم ديگر با چه عنصري ميخواهيم به جنگ با آنها برويم؟ با چه خاصيتي؟
سريال «رستگاران» شاهكار من است
وي در ادامه گفت: من شاهكار دارم و پاي آن ميايستم. شاهكار من در «رستگاران» بود كه «خجسته» را كه زني محجبه با اعتقادات مذهبي بود، قهرمان سريالي كردم كه سريالهايي نظير «جومونگ» را به زير كشيد. اين اسمش شاهكار است و من كه نبايد به خاطر آن توبيخ بشوم. حالا براي ايجاد جذابيت من دو لگد و ارهاي كه دستي را ميبرد نشان دادهام، كار خلاف عرفي كه انجام ندادهام. اگر اين عوامل هم از من بگيرند، آن وقت من چطور بايد به جنگ اين دشمنان مسلح بروم؟ و اين توقع را از من داشته و دارند كه «زير هشت» بايد فارسي وان را به سايه ببرد كه برده است. خوب با چه ابزاري بايد بروم؟ دستي را كه ميبرد را ح چطور نشان بدهم؟ به جاي خون رنگ آبي نشان بدهم؟ خوب وقتي كسي دستش ميبرد، خون ميآيد.
وي با بيان اينكه به خدا دل من پر است، تصريح كرد: فكر ميكنم كه بايد بروم يك سريال با حضور يك دختر و يك پسر، يك خانه و كافي شاپ بسازم و از اين مسائل هم خودم را خلاص كنم. براي مقابله كردن بايد ابزارت را بشناسي، تعليق و جذابيت هم در محدودهاي كه داري به كار ببري. ما كه از نشان دادن حتي يك تخت دو نفره در سريالهايمان معذوريم. چكار بايد بكنيم كه سريالهايمان بيننده داشته باشد؟ همه چيز را كه نبايد نشان بدهيم، پس من چطور بايد به مقابله با كارهاي شبكههايي نظير فارسي وان بروم؟
مقدم در پاسخ به اين مسئله كه شما در عرصه سريال سازي به عنوان كارگرداني كه سالهاي متمادي است با تلويزيون كار ميكند،آيا طي سالها توانستهايد جريان سريال سازي را به سمت عميقتري هدايت كنيد و آيا اين فضا از سوي مسئولان براي شما باز شده است؟ تاكيد كرد: فضا بهتر شده، ولي به نظرم حل نشده است. همين كه سريالي نظير «زير هشت» پخش ميشود، يعني بهتر شده ولي به عنوان سريالي كه در حال پخش است و اين مباحث را پيرامون خود دارد، يعني حل نشده است.
وي ادامه داد: ذهن مخاطب، دوستان و مسئولان ما هنوز بر پاشنه 20 سال پيش ميچرخد. همچنان با نگاه مديريتي 20 سال پيش به سريالها نگاه ميكنند. مخاطبان ما به روز شدهاند و ديگر امكان ديدن سريالهايي نظير لاست، 24، فلش فوروارد و … را دارند. ريتم و هيجان را ميشناسند و ما ديگر نميتوانيم اين مسائل را از سريالهايمان بگيريم و بگوييم سريالهاي خارجي را نگاه نكن و ما را نگاه كن. حداقل من بلد نيستم. ساخت سريالهاي سطحي ديگر جواب نميدهد و اگر ميگويند نه، بسازند. با نگاه روز بايد به مسائل اجتماع نگاه كرد. ديگر نميتوان با نگاه 30 سال پيش به مسائل اجتماعي كه اينقدر فرق كرده، سريالسازي كرد. عناصري مانند ريتم، هيجان و تعليق وارد زندگي ما شدهاند و نميتوانيم آنها را بگيريم كه اگر بگيريم، شكست خوردهايم. ما كه مراقب هجمه فرهنگي بيگانگان هم هستيم و براي مقابله با آنها دست به كار ميشويم هم بايد جواب پس بدهيم؟
حق مخاطب است كه پس از 22 قسمت تاريكي، روشنايي ببيند
كارگردان مجموعه تلويزيوني «زير هشت» درباره اين موضوع كه سريال طي قسمتهاي اخير سريال كمي به سمت كليشه پيش رفته و يكباره قرار است در رحمت به سوي عطا باز شده و تمام اتفاقات خوب در قسمتهاي پاياني براي شخصيت اصلي سريال رقم بخورد، چرا سريالهاي ايراني از چنين آسيبي رنج ميبرند؟ به گفت: كليشه يعني چيزي كه به كل اثر ربط ندارد، در اثر ديده شود. مثلا يك نفر يكباره بدون هيچ سابقهاي شروع به نماز خواندن بكند. تعريف ما از كليشه اين نيست. عطا خانعمو در سريال ما همه جور بدبياري را آورده است و با اينكه سرقت انجام داده، ولي فطرت پاكي دارد. خداوند انسانها را با فطرت پاك ميآفريند. عطا خانعمو نشأت گرفته از تربيت مادري است كه داغ يك ركعت نماز نخوانده را به دل شيطان گذاشته است و خواهرش هم زن محجبهاي است.
وي ادامه داد: عطا خانعمو از يك جايي بايد به فطرت پاك خود برگردد. جايي است كه يك آدم بيگناه تير ميخورد و عطا دچار عذاب وجدان ميشود و سر به بيابان ميگذارد و با خدا حرف ميزند و چشمش زني را ميبيند كه همذات پنداري ميكند براي عطا با مادرش كه در حق او ظلم كرده است. بعد از آن هم به سر خاك مادرش ميرود و آنجاست كه نالههايش اوج ميگيرد و چون جايي ندارد كه برود، طبيعتا به امامزادهاي ميرود و حتي با اينكه ميگويد هوس نماز خواندن كردهام، ولي ما نميبينيم كه نمازي بخواند، در حالي كه بقيه مشغول خواندن نماز هستند. عطا در واقع از جايي كه به فطرت پاكش برميگردد و به خدا ميگويد غلط كردم، يعني چه؟ يعني توبه كردم. آدمي كه توبه ميكند چه مسيري را پيش رو ميگيرد؟ اصلاح مسير گذشتهاش. مسيري كه عيوضي طي هفت سال گذشته طي كرد و نتوانست حق الناسش را به طور كامل جبران كند ولي عطا ميخواهد تا زماني كه جوان است تمام اشتباهات خود را جبران كند و طبيعتا مسير توبه روشنايي است و تسبيحي كه در آب ميبيند، با فطرت پاك او در ارتباط است. او بارها سرش را در آب فرو كرده ولي چون تاريكي ذهنش را گرفته تسبيح را نميبيند و اين بار كه توبه كرده، آن را ميبيند و شروع به تصحيح اشتباهاتش ميكند. البته باز هم تلخيهايي برايش پيش ميآيد ولي به مسير و سمت پذيرفتن توبهاش ميرود. چون بخشي از آن هم حق الناس است. عطا خانعمو پس از 22 قسمت تاريكي و بدبياري تازه وارد فضاي بازي ميشود و اين حق تماشاچي است كه پس از اين همه قسمت كمي روشنايي ببيند.
وي درباره اينكه شخصيتهاي سريال «زير هشت» هيچكدام خوب و بد نبودند و بيشتر بد و بدتر طراحي شدهاند، اين طراحي نيز مخالف جريان سابق سريالسازي در ايران است و شخصيتها از بدي شروع ميكنند و بدتر ميشوند و در نهايت روشن ميشوند، نيز گفت: اين مطلب كاملا درست است. حتي حاجي كارخانه نيز كه متدين و دست به خير است، ميبينيم كه در قضاوتش پيرامون عطا دچار اشتباه ميشود و همين باعث ميشود تا منيژه هم فكر كند كه عطا انگشترها را برده در حالي كه منصور آنها را برده است. اين خوبي و بديها در شخصيتها از يك تولرانسي برخوردار است كه در عطا از بديهايش شروع ميشود تا به خوبي برسد.
داستان «زير هشت» به خاطر فرم واقعي به نظر ميرسد
سيروس مقدم درباره اينكه «زير هشت» خيلي درگير فرم شده، گفت: به خاطر همين مساله فرم است كه اينقدر داستان آن واقعي به نظر ميرسد. در «زير هشت» ما دو راه جلوي پاي خود داشتيم. يك شكل اينكه مثلا الآن يك بچهاي جلويمان در حال غرق شدن است و ما به عنوان هنرمند آن را از دور ميبينيم و بعد هم غرق شدن به تصوير كشيده ميشود. اما روايت دوم اين است كه هنرمند لباسش را درميآورد و در آب ميپرد و همراه بچه است و تلاش ميكند تا آن را بيرون بكشد و نجاتش بدهد. ما شكل دوم را در «زير هشت» انتخاب كرديم. به جاي اينكه وقايع نگاري كنيم، فوتو رمان بسازيم و از بيرون قصه را روايت كنيم، لباسهايمان را كنديم و كفشهاي آهنيمان را هم پوشيديم و رفتيم به دل ماجرا.
وي افزود: وقتي وارد ماجرا ميشوي، آن وقت تبديل ميشوي به يكي از شخصيتهاي ماجرا و نفس نفس ميزني، عقبنشيني ميكني، پيگير ميشوي و تبديل به يكي از آدمهاي ماجرا ميشوي. مجموعه «زير هشت» چون از درون تعريف شده، هيچ فرمي جز اين فرمي كه ما در نظر گرفتيم، نميتوانست اين حس زنده بودن، واقعي بودن و نفس كشيدن را به مخاطب القا كند. عطا خانعمو اگر قرار بود از بيرون روايت شود، در يك لانگ شات نعرهاي ميزد و بعد ميافتاد و ما در سكانس بعدي و در بيمارستان متوجه ميشديم كه او انگشتانش قطع شده است. تاثيري هم نميگذاشت و ديده هم نميشد. دوربين ما در سريال مثل يك موجود زنده عمل ميكند، نفس نفس ميزند، جلو ميرود، دقت ميكند، جاهايي وحشت ميكند و عقب ميكشد و جاهايي ميدود. اين به دليل زنده بودن و واقعي بودن كار است.
وي گفت: ما هيچجاي كار سكانس معمولي نداريم. وقتي ميخواهيم استرس را نشان بدهيم كه نميتوانيم از لانگ شات استفاده كنيم. وقتي ما دوربين را به حس بازيگر منتقل ميكنيم، آن وقت حركت آن هم تغيير پيدا ميكند. مطمئن باشيد با شيوههاي قديمي نميتوان در مخاطب ايجاد حس كرد و بايد به جزئيات توجه كني.
بازيگران «زير هشت» در ديالوگها بداههگويي نداشتند
اين كارگردان تلويزيون در ادامه درباره ديالوگهاي اثر نيز عنوان داشت: يكي از دلايل آشنايي من با سعيد نعمت الله ديالوگ نويسي اوست. او ديالوگهاي خوبي مينويسد. ديالوگهاي ادبي كه به زبان محاوره به شدت نزديك است به شرطي كه توسط بازيگر خوب ادا شود و شكل ادبي و كلاسيك به خود نگيرد. ديالوگها كاملا براساس فيلمنامه پيش رفته و هرجا نيازي به تغيير بوده، با آقاي نعمت الله هماهنگي شده و ما استفاده از بداهه نداشتهايم.
وي همچنين درباره اينكه شما پيش از «زير هشت» مجموعه «چارديواري» را كارگرداني كرديد، آيا ساخت يك اثر تراژدي پس از ساخت يك اثر طنز در كار كارگردان اختلال ايجاد نميكند و شما دچار تضاد نشديد؟تصريح كرد: من كار رستگاران را سال گذشته ساختم كه كار سخت و تلخي بود، پس از آن احساس كردم كه دوست دارم يك كار طنز با درون مايه اجتماعي بسازم و «چارديواري» را ساختم و از ساخت آن استقبال كردم تا فضاي خودم و مخاطبم را عوض كنم و كاملا آگاهانه بود.
مقدم همچنين در پاسخ به سوالی مبني بر اينكه آيا بحث قديمي نداشتن فيلمنامه و به روز ساختن كار در اين سريال هم وجود داشت؟ گفت: ما زماني كه كار ساخت سريال را آغاز كرديم، 16 قسمت فيلمنامه كامل بود كه براي دو ماه كار ما كافي بود. بقيه هم تكه تكه به ما رسيد و كار را با آرامش ساختيم و الآن هم ده روزي است كه تصويربرداري به پايان رسيده و ديگر گريبانگير شتابزدگي و عقب افتادگي در كار نيستيم. سريال «زير هشت» در شرايط بسيار نرمالي ساخته شد، چون كيفيت برايم خيلي مهم بود.
به «زير هشت» نمره 70 ميدهم
وي در پاسخ به اين سؤال كه الآن به نتيجه دلخواهتان رسيدهايد، تصريح كرد: نتيجه دلخواه هيچ وقت فراهم نميشود، چون روياهاي انسان هيچ وقت به پايان نميرسد. سريال «زير هشت» ميتوانست خيلي از اين بهتر و قويتر باشد. در مجموع با توجه به شرايط و تجربيات، به اين سريال نمره 70 ميدهم.
مقدم در پاسخ به سوالی مبني بر اينكه نقاط ضعف «زير هشت» را در كجاها ميبينيد، عنوان داشت:يك بخشي برميگردد به چند شخصيت كه دوستشان داشتم و ميشد آنها را بيشتر درگير قصه كرد. مثل موسي و دخترش كه لباس پسرانه ميپوشيد. اما چون داستان ما متعلق به عطا بود ما نتوانستيم به آن بپردازيم. در چند نقش هم ميتوانستيم انتخابهاي متناسبتري داشته باشيم. چند سكانس هم هست كه من ميتوانستم بهتر كارگرداني كنم و بخشي به خستگي من برميگشت و بخشي هم به شرايط بازيگري برميگشت كه روي فرم نبود و متوجه نميشد كه من از او چه ميخواهم و مسائلي نظير تداخل كار.
وي پيرامون اينكه معتقد هستيد كه تلويزيون كمي درها را براي بيان مسائل اجتماعي باز كرده است، تاكيد كرد: اتفاقا به همين خاطر صداوسيما بسيار تحت فشار است. چون هر كار نو و جديدي يكسري عكس العملها و نظرهايي را با خود به همراه ميآورد كه به نظرم صداوسيما در مقابل آنها بايد مقاومت كند، اگر ميخواهد تلويزيون را داراي بو و خاصيت كند بايد اين مسير را ادامه بدهد و عقب نشيني نكند.
كارگردان مجموعه تلويزيوني «روز حسرت» درباره موسيقي «زير هشت» نيز گفت:موسيقي آخر ما موسيقي آرام بخشي است. چون سريال پرتنش است، با آقاي اصفهاني توافق كرديم كه مثل سريال رستگاران يك موسيقي آرام بخش داشته باشيم و حرفهاي سريال را هم بزند.موسيقي سريال «زير هشت» نمي توانست ريتميك و تين ايجري باشد چون فضاي آن نميطلبد.
مقدم درباره اينكه شما حدود ده سال سابقه همكاري با آقاي سنگ چاپ داشتيد، چه شد كه در دو اثر اخير خود ايشان به عنوان دستيار اول كارگردان حضور ندارند، آيا دليل خاصي دارد، دليل خاصي نداد. او به مرزي رسيده بود كه خودش ميتوانست به عنوان كارگردان مستقل فعاليت كند. افشين سنگ چاپ پس از بچهدار شدن درگير اين مساله شد و در زمان ساخت چارديواري در شمال بود و بعد از آن هم به عنوان افشين سنگ چاپ مستقل در حال فعاليت است و احساسم اين است كه بايد به جاهاي بزرگتري برسد.
نهج البلاغه يكي از منابع اصلي ما در نگارش «زير هشت» بود
سيروس مقدم در پاسخ به اين پرسش كه در نگارش فيلمنامه از چه منابعي براي به تصويركشيدن درست بحث توبه استفاده كرديد، تاكيد كرد: نهج البلاغه و قرآن كريم و منابع ديگري با موضوع توبه منابع اصلي ما در نگارش فيلمنامه بود.
او درباره كارهاي بعدي خود نيز گفت: فعلا استراحت ميكنم. چون تمام انرژيام تحليل رفته و ضمن اينكه فيلمنامهاي براي كار ندارم.
وي در پايان درباره بازگشتش به عرصه سينما نيز گفت:اگر قصه خوب داشته باشم، بدم نميآيد به سينما برگردم. تا به حال قصه خوبي كه تشويقم كند نداشتهام و قصههاي سريالهايي كه به دستم ميرسد بسيار جذابتر است.
Sorry. No data so far.