سه‌شنبه 11 دسامبر 12 | 10:53

هر جا ضریح رفت شهر و روستا تعطیل شد

کاش می‌شد شور و شعور مردم را به آنها که با کوته فکری و نادانی حرکت جابه‌جایی ضریح امام حسین(ع) را مورد پرسش قرار داده‌اند، نشان داد تا مبارکی این اتفاق را بدانند و بفهمند.


کاروان سفینة‌النجات که حامل ضریح امام حسین است این روز‌ها در جنوبی‌ترین نقطه ایران قرار دارد و آخرین روزهایی است که در ایران است و چند روز دیگر است که از مرز شلمچه رهسپار کربلا شود و در جای اصلی خود قرار بگیرد.

دل نوشته زیر  از مهدی قزلی، نویسنده و داستان‌نویس است که چند روزی است با این کاروان همراه است.

یکم. سال جاری را تقریبا تمامی در سفر گذراندم اما در میان آن‌ها سفر با ضریح امام حسین (ع) چیز دیگری بود. نه در این سال که در کل عمرم. قبل از این می‌دانستم در بین مردم ایران عشق و علاقه‌ای جدی به امام حسین (ع) وجود دارد ولی در این سفر این موضوع را درک کردم و هم عمق و هم گستره این علاقه را.

رفتار مردم در قم، تهران، ساوه، اراک، بروجرد، خرم آباد، دزفول، شوش‌تر و اهواز و حتی روستاهای اطراف همه یکسان بود و جغرافیا و قومیت‌ها به جز در نوع برخورد هیچ تفاوت ذاتی‌ای نداشت. هر جا ضریح رفت شهر و روستا تعطیل شد و مردم به آن بهانه بغض خود فرو خورده خودشان در طول تاریخ را‌‌ رها کردند.

با دیدن کودک، جوان و پیری که حسین را از عمق جان فریاد می‌زند، با پای برهنه ضریحش را استقبال و بدرقه می‌کند، بر سر و سینه می‌زند تازه می‌فهمیدم که امام راحل (ره) چقدر روشن ضمیر بود که فرمود محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و در معنای دیگری منظورش این بوده که این حسین (ع) است که اسلام را زنده نگه داشته است. خونی که از حسین، خانواده‌ و یارانش ریخته شد امروز در کالبد اسلام و تشیع جاری است و من این توفیق را داشته‌ام که این واقعیت را در این سفر به چشم سر هم ببینم.

دوم. قرار است سفرنامه این اتفاق تاریخی را بنویسم و از حالا می‌دانم که نمی‌توانم آنچه دیده‌ام، شنیده‌ام و حس کرده‌ام را قلمی کنم. می‌دانم این علاوه بر محدودیت توانایی من به عظمت واقعه نیز مربوط است. عظمتی که هیچ رسانه‌ای قدرت وصفش را ندارد و هر چند متاسفانه باید گفت که ما آنطور که باید این اتفاق و عظمتش را جدی نگرفته‌ایم.

سوم. از زبان سه استاندار و سه امام جمعه شنیدم که در مکان‌ها و زمان‌های مختلف گفتند که این اتفاق مردم را تا مدت‌ها بیمه کرد و از زبان همین‌ها شنیدم که گفتند هیچ اجتماعی را به این گستردگی و عمق ندیده‌اند. راستی در جمهوری اسلامی چقدر باید هزینه می‌شد تا حرکتی فرهنگی با این عمق و گستره راه افتد؟ چند سازمان و نهاد باید با احکام محکم دولتی و حکومتی تلاش کنند تا مردم با پای خودشان در چنین جمع تاثیرگذاری حضور داشته باشند؟

اینکه گفتم سر خط جوابی باشد برای آن‌ها که با کوته‌فکری و نادانی این کار، هزینه‌ها و تاثیراتش را مورد پرسش قرار داده‌اند. کاش می‌شد شور و شعور مردم (مردم که می‌گویم نه یعنی یک دسته خاص بلکه واقعا همه مردم) را به اینان نشان داد تا بفه‌مند و بدانند مبارکی این اتفاق را.

چهارم. حالا که دارم این مطلب را می‌نویسم حدود ۵ ساعت است که از اهواز حرکت کرده‌ایم و هنوز به مصلی کوت عبدالله که حدود ۱۲ کیلومتر با اهواز فاصله دارد، نرسیده‌ایم. از شوش‌تر تا اهواز حدود ۳۰ ساعت در راه بودیم و همین اوضاع را در همه مسیر تجربه کرده‌ایم. در تمام مسیر مورد محبت مردم بودیم، میوه به ما دادند، غذا دادند، در خانه‌هایشان را برایمان باز کردند، سیرابمان کردند، تعظیم و تکریمان کردند که فقط به بهانه انتخابمان به خدمت به امام حسین (ع) بوده است.

برای کاروانی که در همین روز‌ها می‌رفت سمت شام آن‌ها انتسابشان به حسین محکمتر و بی‌واسطه‌تر بود ولی جواب هر کارشان و هر حرفشان بی‌احترامی بود و تهدید و وحشت.

پنجم. ما با ضریح امام حسین همراه هستیم ولی مردم دلشان با حسین است نه ضریح. در این بیش از ۱۳۰ روز حرف و شعار مردم حسین (ع) است و لبیک یا حسین (ع).

به عنوان شاهدی که از ابتدای سفر ضریح همه چشم و گوش شده برای ثبت آنچه می‌گذرد، باید بگویم ضریح فقط بهانه مردم است برای یاد کردن حسین…

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.