تریبون مستضعفین – هاتف خالدی – پیش از این در یک نوشته مشابه به دلایل عدم موفقیت «فیسبوک» در محیط «وب2» اشاره کرده بودم. آنجا نوشته بودم که چگونه گروههای هم فکر در برقراری دیکتاتوری حداکثری و ایجاد فشار و سرکوب هم صدا میشوند و در مقابله و نزاع فکری هیچ ارزش اخلاقیای را ارج نمینهند. شاید بد نباشد بخشی از آن نوشته را اینجا دوباره بخوانیم :
«ارتباط در فیسبوک از طریق یک حلقه بسته دوستان شکل می گیرد… رابطه مشارکتی در یک حلقه بسته و مدور متضمن برقراری و ایجاد یک رابطه قدرت و مقام است. به طوری که هر آنکه رابطین و دوستانش بیشتر باشد از قدرت و مقام بیشتری برخوردار است. در چنین فضایی است که حذف و یا خروج از رابطه دوستی نوعی اهرم فشار حساب میشود و راه را بر چماقداری اینترنتی و زورگویی مجازی باز میگذارد. یک رابطه قدرت مجازی توهم برانگیز… در این حلقه کسی قویتر است که مطالبش توسط دیگران بیشتر پسندیده میشود و به اصطلاح «لایک» میخورد.
مشارکت در این فضا به گونهای است که قدرت مداران فوقالذکر خود را صاحب و مالک این محیط میدانند و دیگران در نظر آنان چونان عابرانی هستند که بر این مکان میگذرند تا کاسه نیازمندیشان را از کرم و بخشش آنها پر کنند و مطالب آنها هر از گاهی از نظرات آنها بهرهمند شود، نظراتی مملو از گوشه و کنایه و طعنه و بازیهای کلامی دلهرهآور… اندیشه آنها که از نوعی های و هوی رسانهای و برخاسته از نظر حداکثری و درجهت باد میباشد گزینهای قطعی و راهی بیبازگشت برای نجات بشریت است! و البته شکی نیست که در محیطهای مجازی و بالاخص محیط فیسبوک اندیشههای سرمایهداری و هم جهت با شعارهای دگراندیشی و روشنفکری و در تضاد با ارزشهای مذهبی و اصولگرایانه در اکثریت است. در این فضا دسته بندی های گروهی عمیقا شکل می گیرد. فرد خارج از این دستهها مطرود است و حذف مخالف بیمحابا رخ میدهد…
این داستان به طریق مشابه در دنیای وبلاگستان نیز مرسوم و رایج است. حلقههای قدرت و گروههای هماندیش از سالها قبل شکل گرفته است و پس از انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری این گروهها با تفکیکبندی مشخص و مرزبندیهای عقیدتی، مستحکمتر و درونیتر شدهاند.
حلقههای مخالفخوان که غالبا وبلاگهایشان از زیر تیغ مسدودیت گذشته است با جنجال بیشرمانه و هیاهویی که غالبا مشخصه ذاتی و رفتاری آنهاست فضای «وب2» را در ا ختیار گرفتهاند.
بالاترین، یکی ار فضاهای وبدویی است که در اختیار تمام و کمال اینها قرار دارد. تارنمای معلومالحالی که بعد از انتخابات از لبه پرتگاه سقوط کرد و به گونهای در آمد که مخالفان و دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی با همرنگی با گروههای سبز داخلی فضایی را به وجود آوردند که در تاریخ پیدایش اینترنت در ایران بیسابقه بوده است. هتاکی و دشنام به مقامات سیاسی و کشوری، حملات شخصی به گروههای دگراندیش، دینگریزی و تبلیغات مشخص ضد دین و جمع شدن تمامی رذائل اخلاقی در این تارنما از ارکان غیر قابل انکار آن بوده است. بالاترین بهترین مثالی است که میتوان در مورد چماقداران فضای «وب2» برشمرد.
«گوگلریدر» یا همان «گوگلخوان» یکی دیگر از فضاهای به اشتراکگذاری اخبار و نوشتههای وبلاگی است، که به علت نمرهبندی و لایک دهی و تعداد به اشتراک گذاری، عاقبتی شبیه فیسبوک پیدا کرده است. در حقیقت در گوگلخوان نوشتهای ارجمندتر و پربهاتر است که لایک بیشتری گرفته باشد و توسط افراد بیشتری به اشتراک گذاشته شده باشد.
لایک خوردن و متعاقبا بازدید بیشتر در گوگل خوان یک روند تصاعدی دارد. صاحبان وبلاگهایی که بیشترین لایک را دریافت میکنند از توهم محبوب بودن و تاثیر گذاری رنج میبرند و وبلاگهای مهجور و خارج از حلقه قدرت را به دیده تحقیر مینگرند.
یکی از سرحلقههای گوگل خوان شخصی است با اسم مستعار «وحیدآنلاین» که به طور شبانهروزی به امر به اشتراکگذاری مطالب مشغول است. وحیدآنلاین فردی است که پیش از انتخابات ۸۸ در ستاد قیطریه به فیلمبرداری، عکسبرداری و ارسال خبر و داغ کردن شایعات و خبرهای غیر موثق کوشا بود. درست چند روز بعد از انتخابات به دلایلی که نقض حقوق شهروندی خوانده شد و جزئیات آن هیچگاه بر خوانندگان مشخص نشد متواری شد. ابتدا خبرهای دستگیری و سپس شایعات کشته شدن او در فضای وبلاگستان طنین انداز شد و پس از چند ماه متواری بودن بالاخره سر از ترکیه در آورد و بعد از یک سال امروز او در واشنگتن با دریافت پناهندگی دولت ایالات متحده، هم چنان به امر به اشتراکگذاری اخبار و دروغپراکنی رسانهای مشغول است.
وحیدآنلاین که از خود، چهرهی یک قهرمان در فضای مجازی را به تصویر کشیده است، در شکلگیری این فضای بسته و مافیای پلید نقش به سزایی دارد. کمتر نقل قول و یا پانویسی از چهرههای غضنفر اصلاحطلب در وبلاگستان است که در گوگلخوان این شخص بازنشر داده نشود… حالا فرقی نمیکند این پانوشتهها تنها سه نقطه و یا «دو نقطه دی» و «دو نقطه دو پرانتز» باز باشد و یا توییترهای بیمحتوا و پیامهای بیسر و ته آقایان و خانمها «بهمن دارالشفایی»، «تورجان»، «توحیدلو» و «آرش آبادپور»… نوشتههای نویسندگان دگراندیش تنها و تنها در صورتی به اشتراک گذاشته میشوند که نقهای افراد ناراضی ِ درون حلقه، سر و ته این نوشتهها جایی در گوگلخوان سنجاق شده باشد. وحیدآنلاین نمونهی یک «شهروند کنجکاو»، اما دروغپرور و هوچیگر است.
«عزیز آَشفته»، «مهدی یحیینژاد» و تیم مدیریتی بالاترین یکی دیگر از ارکان حلقهی مافیای وبلاگستان هستند. این گروه با در دست گرفتن مدیریت بالاترین بیشک نقش موثر و عمدهای در به وجود آمدن فضای فحشا، هرج و مرج و قانونگریزی ایفا کردهاند. چهرههای فوق و به خصوص عزیز آَشفته، عمیقا معتقدند که با بهرهگیری از یک اخلاق حرفهای و بیطرف، فضای رسانهای آزادی به وجود آوردهاند، حال آنکه این آزادی بیان برای آنان آنگونه تعریف میشود که در یک اظهار نظر مستقیم و پیام خصوصی به نویسنده این سطور، از شکلگیری وبلاگی به نام بالافترین که به نقد جریان متوهم و دروغپرداز رسانهای میپردازد خرده میگیرند و حساب شخصی افراد آزاداندیش را به بهانههای واهی و دروغین و با معیارها و استانداردهای دوگانه میبندند و صدای مخالفان را برای بسط و توسعه دیکتاتوری چماقداران تارنمای خود در گلو خفه میکنند. استفاده از ژستهای عقب مانده و کهنه روشنفکری و باز گذاشتن فضای توهین و دروغ به عنوان نقد دین، یکی از کجرویهای آشکار این گروه وطنفروش و مزدور است.
«آرش آبادپور» یا همان «آرش کمانگیر» که روزی با شعارهای رنگین ضد دروغ آغاز به کار کرد، در مدت زمان اندکی توانست توجه زیادی را به خود جلب کند. این در حالیست که یک وبلاگ ِ جذاب معمولا باید از نوشتاری خوب و قوی بهرهمند باشد اما کمانگیر در روزهای نخست در سادهترین قواعد نوشتاری دچار مشکلات جدیای بود که با گذشت زمان هنوز هم نتوانسته کاملا بر آن فائق آید. با این وجود تکیه بر تواناییهای فنی و ژستهای لیبرالیستی باعث شد که این وبلاگنویس مبتدی به سرعت در حلقهی مورد اشاره در بالا قرار گیرد. آواتار سبز کن وبلاگستان، وجود مخالف را جز دکوری برای تحقیر و به رخ آوردن عیوب برای داشتن لحظات تفریح نمیخواهد و اساسا بر خلاف تکه کلام «حرف میزنیم» از گفتگو و بحث منطقی فرار میکند و خود را چنان در موضع حقانیت و برتری میبیند که دیگری گویی سفیهی است که نیازمند ترحم است.
کمانگیر اخلاق را تنها برای شعار و جلب وجهه میپسندد. شاهد این مدعا راهبری هکهای رایانهای و حملات دیداس به سرورهای سایت فارسنیوز و رجانیوز در روزهای پس از انتخابات بود. کمانگیر در مهمانی آقای «بوش»، این عامل کشته و زخمی شدن میلیونها عراقی بیگناه شرکت میکند و نوچگانش نه تنها دم بر نمیآورند که در مقام توجیه نیز بر میآیند؛ حال آنکه هم آنان در هنگام ملاقات خوانندهای چون «افتخاری» با ریاست محترم جمهوری یا هنرمندان با رهبر معظم انقلاب، هیاهوی بیشرمانهشان گوش فلک را کر میکند. آرش آبادپور را دانشطلب در چند سطر به نیکویی و ایجاز به تصویر کشیده است :
«کمانگیر (آرش آبادپور) یک لیبرال عقب مانده است که برای ارزشهای نخنمای قرن نوزدهمی سینه چاک میدهد و عزاداری برگزاری میکند، تیم کفنپوش راه میاندازد تا برای حفظ جان قاتلین مرزبانان ایرانی اعتراض کنند، دلسوزیشان را کانالیزه کنند و هرجا منفعتشان اجازه داد از جان یک انسان چیزی ارزشمندتر از شعور یک ملت بسازند و وقتی اتفاقی علیهشان بود ـ اتفاقی مثل کشتار کودکان بیگناه افغان ـ پشت تبلیغات و عقاید عوامانه پنهان شوند که خب! توی جنگ که حلوا پخش نمیکنند، لابد لازم بوده! عمق افکار کمانگیر و امثال کمانگیر را که بکاوید همین است و هرگز از فهم یک شهروند مشنگ آمریکایی که پای فاکسنیوز چیپس میخورد و با شنیدن اخبار جنگ افغانستان و عراق سرگرم میشود فراتر نمیرود، فروختن مملکت و مردم خودش را هم بد نمیداند، در ضمن ابدا اهل بحث و منطق نیست، به شدت خودشیفته است و بیمارگونه احساس میکند از بدو تولد در موضع حقانیت قرارگرفته! به قول یک وبلاگنویس نکته سنج جواب دادنش هم طوری است که: انگار داره میگه خوب این عقلش تکمیل نشده، یک کروموزوم کم داره، آدمهای زیادی هم مثل این یا بدتر هستند! ما هنوز با اینها طرفیم و باید آدمشون کنیم چون خودشون نمیفهمن!»
سر آخر اینطور جمع بندی میکنم که جبهه «حزبالله» و گروههای آزاداندیش که خود را از این مافیای قدرت بیرون میبینند، باید در تجمیع و اتحاد نیروها کوشا باشند و با بالابردن تواناییهای تکنیکی و رسانهای قدمهای موثرتری در مبارزه با سیل فزاینده دروغ و بیاخلاقیهای این گروه بردارند.
[…] […]
گفتی یک وبلاگ خوب باید از نوشتاری خوب و قوی برخوردار باشد. نگفتی قواعد نوشتاری خوب و قوی . خوب و قوی بودن یک نوشتار معیارهای دیگری هم دارد. حداقل از نظر کسانی که نوشته های او را دنبال می کنند.
تو فقط مافیای دیگری می خواهی که مروج افکار تو باشد و صرف مافیا برایت مشکل آفرین نیست.
لطفا لينك سايت های اين دشمنان قسم خورده انقلاب را بگذاريد تا هم ما از نزديك با دروغ پراكنی هايشان آشنا شويم و هم اينكه شما وظيفه امانت داری خود را به جا آورده باشيد
چرا دوست داری همه مثل شما باشن و مثل شما فکر کنن؟؟؟
با این مطلبت فقط می خوای بگی که با جامعه ی چند حزبی مخالفی و دوست نداری صدای کسایی رو که مثل شما فکر نمی کنن رو بشنوی. یه جور تمامیت خواه هستی که اگه به قدرت برسی می شی یه دیکتاتور که دوس داری همه رو خفه کنی مگه اینکه مثل خودت باشن با تظاهر به این کار کنن.