تریبون مستضعفین ـ صفیه رضایی – چندی قبل سفر آقای احمدی نژاد به ترکیه برای شرکت در مراسم بزرگداشت مولانا لغو شد. ابتدای دعوت ترکیه آقای رییس جمهور این دعوت را پذیرفته بود ولی بعد اعلام شد که احمدی نژاد به خاطر تداخل برنامه ها نمیتواند به ترکیه برود.عده ای لغو سفر ایشان را ناشی از اختلافات ترکیه بر سر بحران سوریه میدانند و بعضی محافل داخلی لغو این سفر را ناشی فشار گروههای داخلی به احمدی نژاد بابت شب عرس دانستند . البته لغو این سفر بسیار مسرت بخش بود،چرا که شرکت یک مقام ایرانی در مراسم بزرگداشت یک شاعر پارسی گوی ایرانی در کشور بیگانه که سعی در مصادره میراث فکری – فرهنگی ایرانیان است چندان خوشایند نیست.
ترکیه کشوری که بر خرابه های امپراطوری عثمانی ساخته شد و نه تمدنی از آن خود دارند و نه فرهنگی و هر چه دارند چند سالی است که از ترکان عثمانی به ارث برده اند، چنان داعیه تمدن میکنند و با زور میخواهند تمدن خویش را بسازند تا آنجا که مولانا شاعر شهیر ایرانی را ترک می نامند. غافل از اینکه اگر مولانا ترک بوده است چرا یک شعر به زبان ترکی نگفته است. بی هیچ تردیدی زادگاه مولانا شهر بلخ (از شهرهای قدیم ایران) بوده است و وی همیشه خویش را از مردم خراسان شمرده است. تنها اخباروحشت آثار قتلعامها و غارت و تركتازي لشكريان مغول و تاتار در بلاد شرق و ماوراءالنهر بوده ، كه مردم دورانديشي را چون ایشان را به ترك شهر و ديار خود واداشته است و گرنه در اصل ایشان ایرانی بوده اند.
حالا چرا ترکیه برای خود وجهه دست و پا میکند؟ دلیلش نداشتن پیشینه تمدنی و نیز و با هدف توسعه گردشگری است و حتی مراسم بزرگداشت مولانا که که در قونیه برگزار شد با هدف بحث توریسم عرفانی است که آن کشور فقط در راستای منافع اقتصادی و فرهنگی و تمدن سازی از آن بهره میگیرد.آنوقت ما با پیشینه تمدنی ایرانی و اسلامی خود براحتی میدان را برای این عثمانی های کوچک باز گذاشته ایم. چندی قبل هم رئيس بنياد علمي و فرهنگي بوعلي سينا که به دليل دريافت نکردن بودجه در آستانه تعطيلي قرار دارد، گفت: کم کاري ناشي از بي پولي، کار را به جايي رسانده است که اکنون ترکيه، کشورهاي آسياي ميانه و عرب ها در حال مصادره بوعلي هستند! به نظر میآید کمکم باید عادت کنیم ابوعلی سینا را هم ترک بدانیم، مانند تار که هنوز با گوشههای ایرانی مینوازد و جهانیان نغمه ترکی میشنوند!
جالب است بدانید بلند پروازی های ترکیه تا آنجا رسیده است که این کشور در آستانه سال نو میلادی ادعا کرد که استخوان های بابانوئل باید از ایتالیا به ترکیه آورده شود. سنت نیکولاس که در کتابهای تاریخی و داستانی به او سانتا کلوس و بابا نوئل هم میگویند و به دلیل فعالیتهای عامالمنفعه و خیرخواهانه شهرت دارد، در قرن سوم میلادی اسقف اعظم شهر یونانی میرا بود. مقامات ترکیه از دولت ایتالیا خواستند تا استخوانهای بابانوئل را که هم اکنون در شهر باری ایتالیا دفن شده، به زادگاه اصلی او که شهر «دمره» در ترکیه است بازگردانند. البته دست و پا زدن های ترکیه تمامی ندارد و این کشور برای توسعه گردشگری و جذب توریست کم مانده است سعدی و حافظ ما راهم ترک خطاب کنند.
متاسفانه در غفلت مسئولین ما و بی توجهی به سرمایه گذاری در صنعت توریسم و معرفی فرهنگ اسلامی و ایرانی به جهانیان هر نورسیده ای که چند سال از حکومتمداری شان میگذرد ادعای تمدن میکنند.همین امر باعث میشود که هر ساله هزاران ایرانی به جای سفر به شهرهای شمالی و جنوبی خودمان به آنتالیا بروند. حالا مگر آنتالیا کجاست؟ ساحلی با بدن های برهنه! این است که سیاست های اقتصادی و فرهنگی ترکان بر ما پیشی میگیرد و ما باید شاهد این باشیم که شعرا و تمدن و فرهنگ مارا از دستمان بگیرند و به زور در دایرالمعارف خود جا دهند.نتیجه اینکه از موشک های پاتریوت که ابزار بلندپروازی ترکیه در اتحادیه اروپاست و امنیت منطقه را به خطر می اندازد و خطر تهاجم نظامی را به همراه دارد تا ترک خواندن مولانا، قزاق خواندن فارابی، ملاصدرا، ازبک خواندن ابن سینا، و حتی عرب نامیدن خلیج فارس، همه و همه مصداقهای بازری از تهاجم فرهنگی هستند که در مواجهه با این جریانات باید تمهیدات ویژهای را در نظر گرفت.
بسم اللـه الرّحمن الرّحیم
غلط است، غلط است، غلط است.
اساس این چهار چوب اشتباه است، که “چه کسی یا چه چیزی یا چه فرهنگی (که در گذشته بوده) حالا در زمان حاضر متعلق به کیست؟”
اساس این سوال غلط است، که نه تنها غلط است بلکه بیمعنا ست
یک مولوی بوده که در بلخ به دنیا آمده بعد رفته است در قونیه و اصلا همانجا بوده که با شمسی آشنا میشود و میشود مولانا جلالالدین
حالا این وسط یک عده که بلخیاند بگویند مولانا مال ماست و یک عده که قونیهییاند بگویند مال ماست و جالبتر اینکه یک عده که بلخیاند و قونیهیی ادعای مالکیت کنند
فرهنگ و فکر و اندیشه در چارچوب مرزها نمیکنجد بل مالک اصلی آن ،فرهنگ و اندیشهای ست که حالا ادامه دهندهی آن باشد، که اندیشهها اساسا از جنس مالکیت جغرافیایی یا ملیتی یا حتی زبانی نیستند.
مثلا فرض کنید فردا عربستان اعلام کند حضرت محمد صل اللـه علیه و آله و سلم مال ماست، چقدر این حرف در نظر اهل اسلام و تفکر، بیمعنا و خندهدار جلوه میکند.
حالا شما هم اگر میخواهید این حرف را نقد کنید به جای این استدلالها که فارسی شعر گفته (چه اینکه زبان اهل بلخ حالا هم فارسیست) یا مثلا از آب ایران نوشیده ،وارد این چارچوب مضحک و بیمعنا نشوید و اصل چارچوب را نقد کنید که به نظر نگارنده این چارچوب اهداف بلندتری را -در آیندهی نهچندان دور- در سر میپروراند.
باشد که بیشتر تامل کنیم.
یا حی
فکرکنم منظور اصلی نگارنده دقیقا پرداختن به یک مسئله فرهنگی نیست، بلکه مسئله کاملا سیاسی و در چهارچوب روابط بین الملل بسیار مهم است.در حوزه روابط بین الملل دیدگاه آرمانگرانه ای که مثلا فرهنگ و اندیشه مال همه ملت هاست و مولانا از آن همه است جایگاهی ندارد. بلکه فضای واقع گرانه ای در چهارچوب منافع ملی حکم فرماست.از لحظه ای که وارد حوزه منافع ملی شویم آنوقت هم حوزه فرهنگ و هم تمدن و هم مشاهیر علمی،ادبی،ورزشی….. مهم تلقی میشوند. فرهنگ یک کشور شناسنامه یک کشور است که براحتی نباید گذاشت این شناسنامه در دست عده ای دیگر قرار گیرد.ترکیه با اتخاذ سیاست تمدن سازی در صدد وجهه سازی بین المللی است. این مسئله خیلی مهم است چون این کشور داعیه رهبری جهان اسلام را دارد. پس میدان را در هر صورت در دست حریف دادن بسیار ناجوانمردی و بی عرضه گی است.ان زمان که از جهانی سازی علم و اندیشه صحبت کنیم صحبت های شما خوب است ولی بحث اصلی نگارنده متن منافع ملی است. فکر میکنم متوجه نشدید. بهتر است متن را دوباره بخوانید.