در مراسم افطاری جشنواره فیلم دفاع مقدس یکی از نویسندگان و فیلمسازان را که سابقه دوستی چندین و چند ساله داریم، دیدم؛ مطابق معمول این گونه مراسم که بهترین فرصت برای دیدار و گپ با دوستان است، کنار هم نشستیم و از هر دری سخنی به میان آمد. شماره این دوست عزیز را که تغییرکرده بود، گرفتم و بلافاصله با این تذکر جدی مواجه شدم که: فلانی! از بچههایتان کسی را فعلاً برای مصاحبه به سراغم نفرست! شماره را فقط خودت داشته باش.
با تعجب به او نگاه کردم و در حالی که شمارهاش را یادداشت میکردم، از چشمانم به پرسشم پی برد. توضیحی مؤکد داد که گوشی دستم باشد: راستش یک سال میشود که با دولتیها(منظورش روزنامههای دولتی بود) مصاحبه نمیکنم، اصلاً فقط نشستهام و دارم کتابم را مینویسم. بیشتر تعجب کردم. از این ژستها قبلاً هم زیاد دیدهام. به حرمت دوست عزیزم بحث را ادامه ندادم. گفتم بسیار کار خوبی میکنی که داری مینویسی. اما این سؤال برای هزارمین بار به سراغم آمد که چرا همه انقلابیگری ما در دست رد به سینه دولت خودمان و وزارت ارشاد خودمان زدن است؟ بسیاری از همین دوستان و غیردوستان را دیدهام که به دعوت سفارت فلان یا انجمن بهمان با علاقه و اتفاقاً با خوشرویی و ژست روشنفکری پاسخ مثبت میدهند و با غرور هم از خانم بچهها خداحافظی میکنند و میروند. کجا؟ انگار به دیدار یار. اصلاً انگار نه انگار یک دولت دعوتشان کرده است؛ دولتی که گاه اصلاً دوست نیست. خودشان هم خوب میدانند، اما میروند. خب اگر کار با دولتیها بد است که دولت فرانسه یا انگلیس بر این بدی اولیتر است. اگر کتابی را به درگاه دولتیها پیشکش کردن بد است که باز هم امریکا و کانادا و استرالیا بر این بدی اولیترند. چطور میشود که روشنفکر ما با گردن افراشته به سراغ بیگانهها میرود، به دعوت وزارت خارجه. . . . یا انجمن. . . . پاسخهای «نعم یا سیدی» یا « yes of course » و حتی با کمال فروتنی: « by all means »میگوید و هیچ گردی هم برورق روشنفکریاش نمینشیند؟ اما به داخل که میآید. . . یک روز این روزنامه را پس میزند و روز دیگر روزنامهای دیگر را، اما اگر پای پول وسط باشد، به قول دوست عزیز و نویسندهام داوود غفار زادگان، خیمه را دور میزند و از همه جا میگیرد!
از خارجیهایش که بگذریم، در بعد داخلی چگونه است روزنامههایی که همگی وامدار لبخند مهربانانه ارشاد و وامهای میلیاردی این وزارتخانه از تخصیص کاغذ و معافیتهای مالیاتی و یارانههای غیرکاغذی و. . . هستند، برخیشان نسبت به برخی دیگر برای مصاحبه این انقلابیها و روشنفکرها اصلح میشوند؟! چگونه است که نویسنده و فیلمساز شبهروشنفکر ما، روزنامهها را به دولتی و غیردولتی تقسیم میکند؟ با کدام معیار؟ اصلاً این چه جور روشنفکری است که هنوز نمیتواند تحلیل کند هیچ روزنامهای در کشور نمیتواند بدون کمکهای دولت یا همان پولهای به زعم ایشان شبهناک ارشاد ادامه حیات دهد؟ از این روشنفکر چه انتظاری میشود داشت؟
این روشنفکر که تشخیص نمیدهد همه روزنامههای جهان را به نوعی دولتهایشان کنترل میکنند و هیچ وزارتخانهای در شرق و غرب عالم بدون هماهنگی با مسئولان مربوطه نمیتواند مهمان خارجی به سفارتخانه دعوت کند، آیا روشنفکر است؟ روشنفکری که از دست بنیاد فلان و انجمن فلان جایزه میگیرد و اصلاً با خودش فکر نمیکند که این تشکیلات از کجا میآورد هزینه این بذل و بخششها را، اصلاً روشنفکر به حساب میآید؟ این چه گرفتاریای است که ما داریم ؟ این چه خوابی است که ما فرو رفتهایم؟
Sorry. No data so far.