حسن اشرفی – چهارمین کنگرهی بزرگ حزب عدالت و توسعه (ADALET VA KALKINMA PARTİSİ) در شهر آنکارا برگزار شد. این کنگره، که در آن از مسئولان برخی کشورها و رهبران احزاب مختلف برای حضور دعوت به عمل آمده بود، با شرکت میهمانان خارجی نظیر محمد مرسی، رئیسجمهور مصر؛ اسامه النجیفی، رئیس پارلمان عراق؛ احسان کجک، نخستوزیر بخش ترکنشین قبرس؛ المازبک اتامبایف، رئیسجمهور قرقیزستان؛ علی عثمان محمد طه، معاون رئیسجمهور سودان؛ طارق الهاشمی، معاون رئیسجمهور عراق؛ مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق؛ محمد شهباز شریف، نخستوزیر اقلیم پنجاب پاکستان؛ امین جمیل، رئیسجمهور اسبق لبنان؛ گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان؛ یوسف رضا گیلانی، نخستوزیر پاکستان؛ راشد الغنوشی، رئیس حزب اسلامگرای نهضت تونس و خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، برگزار شد. در این کنگره رجب طیب اردوغان موفق شد تا با کسب 1421 رأی از 1424 اخذشده برای چهارمین و آخرین بار و به مدت سه سال دیگر دبیرکلی حزب عدالت و توسعه را بر عهده گیرد.
در یک نگاه کلی، سیاست خارجی ترکیه تحت حاکمیت اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه دارای سه اولویت است؛ اول عضویت ترکیه در اتحادیهی اروپا، دوم در سیاست خارجی این حزب نسبت به کشورهای اسلامی و پیگیری پروژهی عثمانیگرایی نوین و سوم نفوذ و همگرایی با کشورهای ترکزبان قفقاز و آسیای مرکزی.
در رویکرد نوعثمانیگرایی حزب عدالت و توسعه، عضویت در اتحادیهی اروپا و ارتباط با غرب از اولویتهای اصلی است. در حال حاضر با طولانی شدن روند غربیسازی ترکیه و عدم پذیرش این کشور در اتحادیهی اروپا، سران حزب عدالت و توسعهی ترکیه بیشتر تلاش خود را بر فعالیتهای اقتصادی و نزدیکی با کشورهای اسلامی به منظور ایفای نقش رهبری برای جهان اسلام و نیز ایفای نقش برادر بزرگتر برای کشورهای ترکزبان آسیای مرکزی و قفقاز متمرکز کردهاند که این امر به نوعی احیای سیاست پانترکیسم را تداعی مینماید.
الف) نوعثمانیگرایی ترکیه
برگزاری کنگرهی سالانهی حزب عدالت و توسعه با حضور نمایندگانی از کشورهای عربی و آسیای میانه و چینش و گزینش خاصی که در این زمینه صورت گرفته است، به خوبی مؤید این واقعیت است که ترکیه میکوشد تا با استفاده از موقعیت سیاسی و اقتصادی خود، مجموعهای از کشورهای اسلامی را با خود همراه سازد و رهبری خود بر جهان اسلام را به عنوان یک دستاورد سیاسی تحقق بخشد. به باور رهبران فعلی ترکیه، این کشور به لحاظ تاریخی (پارادایم خلافت عثمانی) میتواند به یک قدرت مرکزی تبدیل شود و حوزهی نفوذ این قدرت مرکزی میتواند کشورهایی باشد که روزگاری تحت سیطره یا در حوزهی نفوذ امپراتوری عثمانی بودهاند.
در این راستا، انقلاب کشورهای عربی، نقطهی عطفی در تغییر رویکردهای سیاستمداران حزب عدالت و توسعه در ترکیه شد. این واقعیت که کشورهای انقلابکردهی عربی سالیان متمادی زیر سایهی حکومتهای دیکتاتور و فرهنگ لیبرال بودهاند و از خلأ تئوریک و فقدان رهبری قدرتمند در تشکیل حاکمیت و ادارهی پسادیکتاتوری رنج میبردند، سران ترکیه را تشویق و تحریص نمود تا شانس خود را برای نفوذ بیازمایند و مدل ترکیه را به این کشورها معرفی نمایند. سفر عجولانهی عبدالله گل، رئیسجمهور ترکیه، به مصر و تأکید و سفارش صریح و بیپردهی او به انقلابیون کشورهای عربی مبنی بر الگوبرداری از نظام ترکیه و نیز تکرار همین ادعا از سوی اردوغان در تونس، شاهد این مدعاست. شاید این بهترین فرصت برای سیاستمداران ترکیه به خصوص احمد داوود اوغلو، وزیر خارجهی این کشور، برای احیای آن چیزی است که او آن را عثمانیسم جدید میخواند.
اردوغان با ذکر نام پادشاهان سلجوقی و عثمانی بر ادامهی راه آنان تأکید نمود. نام بردن از سلطان سلیم دارای پیام داخلی و خارجی خاص خود بود؛ سلطانی سلیمی که عمر خود را در مبارزه با ایران شیعی سپری کرد.
از سوی دیگر حضور بارزانی و الهاشمی در این کنگره، ضمن اینکه برای بغداد و کشورهای منطقه امری بسیار حائز اهمیت تلقی میشود، عامل تقویت ذهنیتی است که اعتقاد دارد در تعیین سیاستهای آنکارا، عامل مذهبی نقشی محوری یافته است. حضور مشترک الهاشمی و بارزانی در کنگرهی حزب و مذاکرهی این دو در آنکارا، فارغ از تأثیرات بر معادلات عراق، منطقه و بازیهای مربوط به آن، تبلور بارز تأثیرگذاری عامل مذهب بر عملکرد ترکیه است.
حمایت و پشتیبانی قاطع و تمامعیار از مخالفین دولت سوریه، پناه دادن به طارق الهاشمی که به اعدام محکوم شده و تحت پیگرد است و نیز روابط دوستانه با دولت خودمختار کردستان، بدون هماهنگی با دولت مرکزی عراق، نشان از عزم سران حزب عدالت و توسعه برای پیگیری برنامهها و راهبردهای خود در منطقه دارد. این جدیت زمانی روشن میشود که بدانیم این رویکرد با رویکرد سیاست خارجی قبلی ترکیه مبنی بر به حداقل رساندن تنش با همسایگان در تضاد است و از طرف دیگر، با چنین رویکردهایی امنیت این کشور به مخاطره میافتد و خسارتهای اقتصادی ترکیه نیز در این راستا مشهود میگردد.
نگاهی بر رویکرد نوعثمانیگرایی ترکیه
سیاست خارجی دولتها بازتاب تعریفی است که نخبگان حاکم از خود و دولتشان برمیسازند. به رغم تغییرات و تجدیدنظرهایی که به مناسبت تحول اوضاع منطقهای و بینالمللی در سیاست خارجی ترکیه صورت گرفته است، میتوان گفت راهنمای سیاست خارجی ترکیهی نوین متأثر از اصولی است که در تأسیس جمهوری ترکیهی نوین، تحت عنوان کمالیسم، برساخته شده است.
کمالیسم مبتنی بر اصول ششگانهی زیر است که در قانون اساسی سال 1937 نیز مندرج شده است:
1. ناسیونالیسم 2. سکولاریسم 3. جمهوریخواهی 4. مردمگرایی 5. دولتگرایی 6. اصلاحطلبی
اصول یادشده در بسیاری از موارد تأثیر مستقیمی بر سیاست خارجی ترکیه داشته است. تأثیرگذاری این اصول بر سیاست خارجی بدین ترتیب بود که تحت تأثیر این اصول، رهبران ترکیه جامعهای با دو ویژگی عمده بنا نهادند؛ ویژگی نخست ترکیه را از کشورهای منطقه و مسائل آن دور کرد و ویژگی دوم سیاست خارجی ترکیه را هر چه بیشتر به سوی غرب سوق داد. لذا تا دههی 1960 ترکیه با معضلات منطقهای سیاست خارجی خود مواجه نشده بود و مسائل منطقهای در درجهی دوم اولویتهای سیاست خارجی این کشور قرار داشت.
با عنایت به فلسفهی بنیانگذاران جمهوری ترکیه، سیاست نگرش به غرب، به عنوان اصل نخست کمالیسم، موضعگیری سیاست خارجی ترکیه را در قبال خاورمیانه تحت تأثیر قرار داده بود؛ به گونهای که پس از جنگ دوم منطقه، خاورمیانه در درجهی دوم اهمیت برای سیاست خارجی ترکیه قرار گرفته بود. ترکهای ناسیونالیست معتقدند که ترکیه از معاهدهی 1699 کارلوویتز رسماً اروپایی شده است و معاهدهی 1856 صلح پاریس تأییدی مجدد بر این انگاره بوده است.
بر اساس میراث کمالیسم بود که برای مدتی طولانی در ترکیه مذهب به عنوان نشانهی رژیمها و حکومتهای سنتی نگریسته شد و در عین حال لائیسم خطی شد بین روشنفکری و تحجر، ترقی و محافظهکاری و بین مدرنیته و سنت. لائیسم، مذهب را خارج از محدودهی اجتماع و یک امر شخصی قلمداد کرد. کمالیسم با برابر قرار دادن اسلام و انحطاط و عقبماندگی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جمهوری ترکیهی لائیک را پایهگذاری کرد و مذهب از سوی دولت سکولار ترکیه تحت کنترل قرار گرفت.
به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و برسازی هویت جدید ترکیه
همانندی فرهنگی و سیاسی با بدنهی اجتماع، کاپیتالیسم، جهانی شدن و اشتیاق ترکیه برای پیوستن به اتحادیهی اروپا از مسائل تعیینکننده برای کمک به حزب عدالت و توسعه بود که در سال 2002 به قدرت رسید. اردوغان، رهبر حزب، دریافت که اصلاحات مورد نظر اتحادیهی اروپا، موسوم به معیارهای کپنهاگ، تحکیم دمکراسی همراه با کاهش قدرت ارتش و سست شدن پایههای قدرت احزاب به شدت سکولار بوده است. از این رو مهمترین هدف حزب عدالت و توسعه تقدم جامعهی مدنی بر دولت پادگانی است. برای حزب عدالت و توسعه عضویت در اتحادیهی اروپا از اولویتهای سیاست خارجی بوده و همین موضوع باعث حمایت اکثریت طبقهی متوسط جامعه، بازرگانان و بسیاری از روشنفکران لیبرال از آنها شده است.
ترکیه بر این باور است که دارای قدرت نرم برای مدیریت مسائل جهان اسلام است و غرب باید این امر را باور کند. بر اساس این بینش است که اردوغان، پیش از آنکه پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات ژوئن 2011 اعلام رسمی شود، در جمع هوادارانش اظهار داشت: امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده است، از ازمیر تا بیروت، از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رامالله، نابلس، جنین، کرانهی باختری، قدس و غزه پیروز شده است. امروز از ترکیه تا خاورمیانه، قفقاز، بالکان و اروپا پیروز شده است. نقشهی جغرافیایی که اردوغان در نطقش ترسیم کرد سرزمینهایی است که زمانی قلمروی تحت حاکمیت ترکان عثمانی را تشکیل میدادند.
ب) ترکگرایی و پانترکیسم
ترکیه، هم در دوران حکومت ملیگرایان و لائیکها و هم در عصر حکومت اسلامگرایان، نشان داده است که پروژهی پانترکیسم در سیاست خارجی را به منظور تقویت نفوذ خود در آسیای مرکزی و قفقاز پیگیری میکند؛ اقدامی که در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه و با رویکرد «عمق استراتژیک» داوود اوغلو رنگ و بوی بیشتری به خود گرفته است. واقعیت آن است که ترکیه از بدو استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز همواره در پی ایفای نقش رهبری این کشورها بوده است.
در تحلیل موانع ترکیه و سیاستمداران آن برای پیشبرد پروژهی پانترکیسم در آسیای مرکزی و قفقاز، از طریق همکاریهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و استراتژی استفاده از اشتراکات قومی در منطقه، میتوان به سه مسئلهی اصلی اشاره کرد:
1. رویگردانی برخی کشورهای منطقهی آسیای مرکزی از اجرای برنامههای پانترکیسم مورد نظر آنکارا
با گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی شوروی، تلاشهای محافل پانترکی و غیرمستقیم دولت ترکیه برای پیشبرد اتحاد ترکها همچنان با عدم استقبال برخی کشورهای آسیای مرکزی روبهرو بوده که در چند مورد بروز عینی یافته است:
الف) با وجود تلاشهای ترکیه، هنوز دو کشور ترکمنستان و ازبکستان با عضویت خود در شورای همکاری کشورهای ترکزبان، به دلیل عدم پذیرش ترکیه به عنوان برادر بزرگتر و تأکید آنها بر ناسیونالیسم ازبکی و ترکمنی، مخالفاند. از سوی دیگر، ازبکستان بر سر فعالیت گروههای پانترکی در کشورش در دههی 90، با ترکیه اختلافاتی دارد.
ب) مخالفت با سیاستهای فرهنگی ترکیه:
با اینکه ترکیه در منطقهی آسیای مرکزی به تأسیس مدرسه و دانشگاه و تشکیل کلاسهای ترکی استانبولی اقدام کرده است، اما کشورهای منطقه بیشتر از آنکه به دنبال ایجاد یک زبان واحد ترکی مورد نظر آنکارا و باکو باشند، بر تقویت زبانهای محلی ازبکی، ترکمنی، قرقیزی و قزاقی تأکید دارند.
علاوه بر زبان، سیاست تاریخنویسی جهان ترک از سوی ترکیه، به دلیل تأکید کشورهای آسیای مرکزی به تاریخ ملی و تجربهی تاریخی خاص خود، با عدم استقبال آنها مواجه شد. این کشورها همچنین بر سر واژهی «ترکگرایی» نظر متفاوتی با ترکیه و محافل پانترکی دارند و نسبت به کاربرد آن با اکراه برخورد میکنند.
ج) نپذیرفتن ترکیه به عنوان مسیر ارتباط با غرب:
کشورهای آسیای مرکزی با طرح اولیهی ترکیه برای ارتباط با غرب از طریق آنکارا چندان موافق نبودند. اگرچه این کشورها در ابتدا برای خروج از انزوا و ورود به جهان نوین با ترکیه همراهی کردند، ولی بعدها ترجیح دادند تا با آمریکا، اتحادیهی اروپا و اسرائیل رابطهای مستقیم برقرار کنند. از سویی دیگر، خود آن کشورها نیز به برقراری رابطهی مستقیم با کشورهای آسیای مرکزی اقدام کردند. روابط گستردهی اسرائیل با آسیای مرکزی و تماسهای مستقیم آمریکا با منطقه، به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر و جنگ در افغانستان، طرح ترکیه برای تبدیل شدن به مسیر ارتباطی با غرب را تا حد زیادی تضعیف کرد.
2. رشد ایدئولوژیهای رقیب پانترکیسم در منطقه
دو جریان ایدئولوژیک «ناسیونالیسم محلی» و «اسلامگرایی» شرایطی را فراهم کردهاند تا رشد پانترکیسم در منطقه با چالش مواجه شود. ناسیونالیسم محلی در هر یک از کشورهای آسیای مرکزی عامل بسیج و حمایت نخبگان سیاسی شده است و هر یک از نخبگان حاکم در کشورهای منطقه، برای تداوم اقتدار خود، آرمانهای سوسیالیستی پیشین را رها کردهاند و به جای گرایش به آرمان پانترکیسم، به سوی خلق هویت سیاسی جدید بر محور ناسیونالیسم قومی و محلی خود رفتهاند و ناسیونالیسم قرقیز، قزاق، ترکمن و ازبک را در برابر ایدئولوژی فراملی پانترکیسم قرار دادهاند.
از سوی دیگر، اسلامگرایی رقیب اصلی پانترکیسم و حتی ناسیونالیسم محلی در آسیای مرکزی به شمار میرود. رشد سریع جنبشهای اسلامگرایی، از جمله حزب التحریر ازبکستان، نشاندهندهی وجود یک جریان رقیب بسیار قدرتمند فراملی در آسیای مرکزی است. باید به این نکته توجه داشت که از آغاز قرن بیستم، اعتقادات دینی، نسبت به جریانات ناسیونالیسم قومی محلی یا ناسیونالیسم فراملی پانترکیسم، تأثیر بسیار بیشتری بر افکار عمومی آسیای مرکزی داشته است.
3. رقابتهای منطقهای و فرامنطقهای با نفوذ ترکیه
پس از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و به دنبال آن، تشکیل کنگرهی دوستی و همکاری کشورهای ترکزبان، ترکیه حساسیت بسیاری از قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را برانگیخت. از آنجا که پانترکیسم دارای جنبههای الحاقگرایانه و ضدایرانی است، تهران به هر گونه برنامهی عملی آنکارا برای نزدیکی به منطقه حساس است و در صورت لزوم، مانع آن میشود.
در کنار ایران، کشورهای پاکستان، عربستان و هند با ترکیه در رقابتاند. عربستان سعی دارد تا در بُعد مذهبی در منطقه نفوذ کند. رشد رادیکالیسم اسلامی نشاندهندهی نفوذ مکتب وهابیگری عربستان است. هند و پاکستان نیز برای نفوذ اقتصادی و فرهنگی در منطقه تلاش میکنند. برخی حمایت پاکستان از طالبان در افغانستان را در راستای برنامهی اسلامآباد برای نفوذ به منطقهی آسیای مرکزی میدانند. هند نیز با توجه به نفوذ فرهنگی در آسیای مرکزی از دوران کمونیستی به بعد و تبدیل شدن به یک قدرت صنعتی، رقیب مهمی برای ترکیه به حساب میآید. نفوذ گستردهی فرهنگ، موسیقی و سینمای هند در آسیای مرکزی فراتر از نفوذ هنر و سینمای ترکیه است.
با این حال، رقبای اصلی ترکیه در منطقه، روسیه و چین هستند. ضریب نفوذ روسیه به کشورهای آسیای مرکزی به لحاظ نظامی و فرهنگی و وجود جمعیت روسزبان در تمامی این جمهوریها باعث شده است تا رهبران این کشورها ملاحظات روسیه و ناخشنودی آن از نفوذ ترکیه و به تبع آن، غرب را مورد توجه قرار دهند و نگاه ویژهای به روابط با مسکو داشته باشند. از سوی دیگر، روسیه همواره تلاشهای ترکیه برای نزدیکی به منطقه و به ویژه برگزاری نشست سران شورای همکاری را، که با درونمایهی پانترکیسم همراه بوده، با نگرانی دنبال کرده است. روسیه، که از دوران کمونیستی نگران نفوذ پانترکیسم در منطقهی آسیای مرکزی بوده است، حضور ترکیه را در راستای حضور غرب و آمریکا تفسیر میکند.
دورنما
الف) به نظر میرسد دستگاه دیپلماسی ترکیه تلاش دارد تحرکات سیاست خارجی و عمق بخشیدن به تحرکات در حوزهی خاورمیانه را به جایی برساند که از آن به عنوان یک امتیاز در چانه زنی با کشورهای غربی یعنی اروپا و آمریکا استفاده کند. این یک برگ برنده برای بازی ترکیه است. همچنین ترکیه تمایل دارد در آیندهی مذاکرات صلح خاورمیانه به عنوان یک بازیگر ورود پیدا کند.
در نگاه مقامات سیاسی ترکیه حتی بحث عضویت دائم شورای امنیت به عنوان اولین کشور اسلامی مد نظر است. مقامات ترک، کشورهای عربی را موافق این ایده میدانند. پس از شکست سیاستهای یکجانبهی آمریکا در منطقه، سیاست جدید موازنهی آمریکا در منطقه با محوریت ترکیه در حال شکلگیری است. بسترسازی حزب عدالت و توسعه در داخل، در سطح منطقه و در سطح بینالملل زمینه را برای مداخلات آتی و نقشآفرینی ترکیه در قبال تحولات منطقه و پیگیری سیاست خارجی بلندپروازانه مهیا ساخته است. در یک جمعبندی، عوامل تسهیلکنندهی سیاست جدید ترکیه در منطقه عبارتاند از:
1. انزوای نسبی ایران و روابط مناسب ترکیه با این کشور با حفظ فاصله و تفاوت.
2. درگیری عربستان سعودی در قبال تحولات جدید منطقه، به ویژه در بحرین و یمن.
3. بهار عربی و فراهم آمدن فرصتهای جدید مداخله در شرایطی که ترکها در شرایط مناسبی به سر میبرند.
4. همزمانی تلاشهای ترکیه با رویکرد جدید آمریکا برای تقویت یک دولت همکار منطقهای برای تأثیرگذاری بر روند تحولات جاری و آینده و موازنهی قدرت با جمهوری اسلامی ایران.
5. موفقیت دولت اسلامگرا در تسلط به اوضاع داخلی و تضعیف نقش مداخلهگر ارتش در امر سیاست.
6. در ضمن اعراب، به رغم هراس تاریخی از ترکیه، نقش این کشور را به عنوان قدرت موازنهکنندهی ایران به رسمیت خواهند شناخت و از چنین نقشی استقبال خواهند کرد.
به این ترتیب، ترکیه به عنوان قدرت موازنهکننده و همکار آمریکا و غرب و در عین حال به عنوان الگوی حکومتی مناسب برای دولتهای آیندهی منطقه مطرح خواهد شد. پشتیبانی داخلی، ارتقای منزلت منطقهای و سازگاری بینالمللی، عوامل توفیق دولتمردان ترکیه در تحقق بلندپروازیهای خارجی آنها خواهد بود.
ب) در موضوع ترکگرایی و پیگیری آرمان به اصطلاح پانترکیسم در بُعد خارجی، ذکر این نکته مهم به نظر میرسد که با توجه به فعالیت گستردهی مدارس فتحالله گولن در منطقهی آسیای مرکزی، قفقاز و بالکان، تربیت نسلی که در آینده به عنوان لابی ترکیه در داخل ساخت و بافت حاکمیتی کشورهای این منطقه حاضر خواهند شد و پتانسیل محدودسازی قدرت مانور جمهوری اسلامی ایران را خواهند داشت، رصد فعالیت و ارزیابی میزان ضریب نفوذ این مدارس در مناطق مورد اشاره، به منظور طراحی برنامهای برای مقابله با نفوذ و گسترش آنها، ضروری به نظر میرسد.
در بُعد داخلی و در حالی که در حال حاضر پروژهی پانترکیسم به کارگردانی آنکارا و بازیگری باکو در حال اجراست، این ضرورت احساس میشود که جمهوری اسلامی ایران، با توجه به حساسیتهای امنیت ملی در داخل مرزهای خود و مسائل مرتبط با فعالیتهای برخی گروههای پانترکیستی در داخل خاک جمهوری اسلامی که از بیرون مرزها هدایت و حمایت میشوند، با رصد دقیق قالب و محتوای مذاکرات انجامشده در نشستهای این شورا، از اجرای هر گونه برنامهی مرتبط با فعالیتهای پانترکیستی و الحاقگرایانه پیشگیری کند.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران میتواند با تکیه بر رویکردهای ملی و شیعی، زمینههای بروز شرایط مساعد برای ایجاد گروههای سمپات مرتبط با جریانهای پانترکیستی در داخل مرزها را کاهش دهد و با تقویت همبستگی ملی، مناطق آذرینشین ایران را از گزند تبلیغات مسموم پانترکیستی، که پیگیر استراتژی ختنه و کمرنگسازی همبستگی ملی درون این مناطق است، مصون دارد.
Sorry. No data so far.