رضا احسان پور – اصولاً اگر نگاهی به تقویم بیندازید متوجه خواهید شد که از یک نظر، تقویم و روزهای سال به دو دسته تقسیم میشوند:
1- روزهایی که مناسبت خاصی دارند.
2- روزهایی که مناسبت خاصی ندارند و یا حداقل تا لحظهای که شما به تقویم نگاه انداختهاید مناسبت خاصی ندارند و ممکن است آنها هم هر لحظه صاحب مناسبت بشوند.
“مناسبت” مثل هر چیز دیگری میتواند خوب و یا بد باشد. (تبصره: البته این “هر چیز دیگری”، مسئولین، مخصوصاً مسئولین صداوسیما را شامل نمیشود. چون مسئولین همیشه خوب هستند.) مناسبتهایی که خوب هستند، خوب و مناسبتهایی که خوب نیستند، بد هستند. اینکه چه مناسبتی خوب و چه مناسبتی بد است را نه من مشخص میکنم و نه اگر مشخص کنم، تضمینی وجود دارد که شما بپذیرید.
یکی از مسائلی که مناسبتها با خود به همراه دارند، “سریالهای مناسبتی” است. یعنی صداوسیما بنا به وظیفه خود که همیشه و در همه حال احساس وظیفه میکند که یک چیزی بسازد و پخش کند و به خورد من و شما بدهد، موقع مناسبتها هم یک چیزی به اسم “سریال مناسبتی” میسازد و پخش میکند و به خورد من و شما میدهد. بهرحال آنتن است و باید پر بشود؛ حالا اگر با شن و سیمان و آجر پر نشد، با سریال مناسبتی که پر میشود!
اگر بخواهیم منصف باشیم (گفتم اگر بخواهیم، یعنی میتوانید هم نخواهید!)، سریال مناسبتی کنار آفاتی که دارد، نکات مثبت فراوانی نیز دارد. در ادامه این مبحث کارشناسی (منظور همین نوشتار است) به بررسی اجمالی سریالهای مناسبتی و پدیده ساخت سریالهای مناسبتی میپردازیم.
یک ضرب المثل صدا و سیمایی وجود دارد که میگوید “به تعداد مناسبتها، سریال هست برای پخش کردن؛ و حتّی بیشتر!”؛ این ضرب المثل میتواند بعنوان یکی از شعارهای برتر جشنواره بین المللی کارآفرینی در بخش ویژه با موضوع “کارآفرینی به هر قیمتی” انتخاب و تقدیر شود.
نگاه کنید به آمار بالای بیکاری که روز به روز دارد پایین میآید! فکر میکنید این پایین آمدن ناشی از چیست و چه کسی آن را پایین کشیده است؟ آیا کسی جز مسئولان دلسوز صدا و سیما و عوامل سریالهای مناسبتی پایین کشیدهاند؟ مسلماً نه. وقتی به تیتراژ پایانی و یا آغازین سریالها (که همیشه با صدای آقایان اخشابی، امیرحسین مدرس و یا احسان خواجه امیری خوانده شدهاند) نگاه میاندازیم متوجه سیلی از اسامی میشویم که به واسطه این سریال سر کار بودهاند. هر چند بخش زیادی از این اسامی تکراری است ولی بهرحال هر تکراری هم بد نیست و یا اگر بد است خیلی بد نیست و یا اگر خیلی بد است، همین است که هست!
همین که در تیتراژ یک سریال از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد وجود دارد و از تک تک آنها تشکر میشود، نشان دهنده این است که یک سریال مناسبتی (حتی اگر دو زار و یا سه ریال هم باشد) تا چه میزان میتواند در تقویت روحیه همدلی و مشارکت در بین اقشار مختلف مردم نقس بسزایی داشته باشد و اینکه چقدر ما ایرانیها آدمهای قدرشناسی هستیم و چقدر به ترویج فرهنگ قدرشناسی توجه داریم. از تشکر از فلان وزارت خانه و بهمان پروفسور گرفته تا کارخانه تولید صابون و خانواده محترم رجبی و …
مناسبتها و به تبع آنها سریالهای مناسبتی از یک منظر به چهار دسته تقسیم میشوند:
1- مناسبتهایی که میشود در آنها خندید و شاد بود.
2- مناسبتهایی که نمیشود در آنها خندید و نباید شاد بود و باید ناراحت و غمگین بود و حتّی اشک ریخت.
3- مناسبتهایی که در آنها یک عدّه میخندند و یک عدّه گریه میکنند.
4- مناسبتهایی که کسی نمیداند در آنها بخندد و یا گریه کند و کلاً مثل قضیهی مثلث برمودا هنوز مجهول است!
متاسفانه به منظور جذب مخاطب بیشتر، از ذکر مثال برای هرکدام از این چهار دسته معذورم!
اگر دقت داشته باشید، مناسبتها به “دلیلی” مناسبت شدهاند و نکتهی مهم در ساخت سریالهای مناسبتی این است که تا حد امکان سریال حول و حوش آن موضوع بچرخد و “خیلی” پرت نباشد که خب البته اگر خیلی بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم، دیگر هیچ سریال مناسبتیای ساخته نمیشود و همینها هم که ساخته شدهاند نباید ساخته میشدهاند. همین که آن سریال یک رنگ و بویی (هر چند مختصر) و یا به قول معروف یک رگههایی (هر چند در حد مویرگ!) از موضوع مناسبت مورد نظر را داشته باشد کفایت میکند. برای مثال اگر سریال به مناسبت ایّام محرم ساخته میشود، همین که لباس بازیگران مشکی باشد و سریال طنز نباشد کافی است. یا مجدداً برای مثال اگر سریال به مناسبت ماه مبارک رمضان باشد، همین که بازیگران تا قبل از افطار، جلوی دوربین چیزی نخورند، عالی است. پشت دوربینش را کاری نداریم. البته ممکن است بگویید سریال ماه رمضان که در ایام ماه رمضان ساخته نمیشود که خب البته تحقیقات نشان میدهد قریب به اتفاق سریالهای مناسبتی در همان مناسبت و به صورت روزانه ساخته میشوند؛ بی جا که نگفتهاند: هنر (سریال مناسبتی سازی) نزد ایرانیان است و بس!
سریالهای مناسبتی که بخاطر رویدادها و اتفاقات تاریخی و ملی ساخته میشوند، انواع مختلف دارند. یکی از این انواع مختلف، نوع “به روایت کارگردان” است. جمله معروفی هست که میگوید “تاریخ را همیشه قوم غالب مینویسند.” که خب البته این جمله بازمیگردد به زمان قبل از اختراع برق، اختراع تلویزیون و بالتبع اختراع سریال مناسبتی از نوع تاریخیاش! امروزه باید این جمله را به “تاریخ را همیشه قوم غالب و کارگردانهای سریالهای مناسبتی تاریخی مینویسند.” تغییر داد. البته تا حدودی هم باید به آنها حق داد. چرا که یک اتفاق تاریخی مگر تا چند وقت میتواند جذاب باشد؟ مخصوصاً وقتی که از سال دوم ابتدایی تا لب گور در درس تاریخ، مدام آن اتفاق را میخوانیم و بصورت شفاهی و کتبی امتحان میدهیم! بهرحال باید اتفاقها و داستانهای فرعی را بعنوان چاشنی وارد ماجرا کرد تا بشود به وسیله آنها، مخاطب را چند وقت پای تلویزیون نشاند. یکی از بهترین داستانهای فرعی، داستانهای عشق و عاشقی است! اینطور بگویم که نمیتوانید مناسبتی مثال بزنید که نشود یک داستان عشقی به آن وصله کرد.
نکته جالب توجه در بحث سریالهای مناسبتی، “سریالهای مناسبتی در مناسبتی” است. برای مثال سریالی که به تعداد سه قسمت و برای سه شب وسط سریال مناسبتی ماه رمضان، به مناسبت شبهای قدر پخش میشود و در طول سه قسمت، یک نفر از قعر جهنم در میآید و میرود روی پشت بام بهشت میایستد. خدای نکرده قصد سیاه نمایی و ناامید کردن مردم از رحمت خدا را ندارم ولی آخر … بگذریم!
حرف در مورد سریالهای مناسبتی زیاد است ولی برای قسمت اول کافی است! اگر عمری بود، در قسمت بعدی ادامه این بحث را پی میگیریم و اگر عمری نبود، یا عمری بود ولی دلمان نخواست یا هر دلیل دیگری (مثل آقای میم.میم. کارگردان سریال قاف.ت.) همین طور یکهو ادامه نمیدهیم! همین است که هست!
Sorry. No data so far.