«آکوفونا سیتالی نوگوندا» فعال سیاه پوست ضد جنگ در آمریکا، پیروزی انقلاب اسلامی را به منزله در هم شکسته شدن محدودیتهایی توصیف کرد که نظام امپریالیستی بر مردم مسلمان تحمیل کرده بود.
متن گفتگو با وی را درزیر میخوانید:
به نظر شما انقلاب اسلامی چه تغییری در معادلات قدرت منطقهای ایجاد کرد؟
انقلاب ایران اساسی بودن مستقل بودن را آشکار ساخت. پس از انقلاب 1979 که رژیم شاهنشاهی تحت حمایت آمریکا سرنگون ساخت، ایران پا را فراتر از مرزها و محدودیتهایی نهاد که امپریالیستها بر ملتهای سرکوب شده تحمیل کرده بودند. انقلاب پیشرفتهای بزرگی را در عرصه صنعت و کشاورزی سبب شد و طریقت اقتصادی مستقلی را در پیش گرفت. در نتیجه ایران به یکی از نیروهای مهم در منطقه تبدیل شد و منبعی برای حمایت از مبارزه علیه اشغالگری و تجاوز آمریکا ـ اسرائیل مبدل گردید.
آیا پیروزی انقلاب اسلامی ایران چالش مهمی برای ایالات متحده محسوب می شد؟
البته که آن را میتوان یک چالش به حساب آورد چرا که ایران یک دولت مستقل ناسیونالیست است و بیش از آن رژیمی دست نشانده برای هژمونی امپریالیست به حساب نمیآید.
تفاوت ایران را بعد از انقلاب اسلامی و قبل از آن چگونه ارزیابی میکنید؟
در بیرحمی و سبعیت رژیم شاه هیچ شکی نیست. در دسامبر 1977، کارتر رئیس جمهوری آمریکا از ایران دیدار کرد. وی شاه را از ادامه حمایتهای خود مطمئن ساخت و ایران را «جزیره ثبات» خواند. در آن زمان ایرانیان زیر چکمههای ساواک زندگی میکردند؛ سازمانی مخفی که تحت تعلیمات سیآیای قرار گرفته بود و بر اساس گزارشهای سازمان عفو بینالملل «بدترین سابقه حقوق بشری را در تاریخ جهان دارد.» انقلاب تغییر و تحولات بسیار عمیقی را به همراه داشت. گستره و عمق رشد صنعت و فناوری داخلی ایران بسیار هنگفت بود. صنعت خودروی ایران سالانه نزدیک به یک میلیون خودرو تولید میکند که تا به این تاریخ بیشترین خروجی خودرو را در خاورمیانه دارد. شهرهای مهم کشور با بزرگراههای عظیم به یکدیگر متصل شدهاند. پروژههای زیرساختی عمده اکنون برق، آب سالم و گاز مصرفی را برای دور دستترین نقاط کشور منتقل میکنند.
چرا در بدو پیروزی ایران غرب و شرق از هیچ تلاشی برای به مقابله با جمهوری اسلامی دریغ نکردند. حادثه طبس و حمایت از صدام در جریان جنگ و….
باید جنگ سرد را مد نظر قرار دهیم و از گرایش سیاسی هر یک از اطراف آن پرسش کنیم. در یک سو منافع اردوگاه کاپیتالیست قرار دارد که قصد آن افزایش سرمایه مالی و استیلای نظامی است. اردوگاه کاپیتالیست در گذشته و در حال حاضر از جنگهای نیابتی برای تقویت اهداف ژئوپلتیک خود بهره میبرد تا استخراج منابع و ایجاد پایگاههای نظامی را در نقاط مختلف دنیا تسهیل کند. اردوگاه سوسیالیست و جنبش عدم تعهد از استقلال خواهی ایران حمایت میکردند. با این حال هر چند رویکردهای متفاوتی وجود داشت اما به هر حال اردوگاه سوسیالیست و جنبش عدم تعهد کاملاً حقوق ایران را برای در پیش گرفتن طریقت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مطلوب خود را به رسمیت شناختند.
به نظر شما انقلاب ایران چه تفاوتی با سایر انقلاب ها نظیر انقلاب فرانسه یا انقلاب اکتبر روسیه و… داشت؟ چه وجه ممیزهای قائل هستید؟
هر کدام از این انقلابها یک طبقه مستبد را سرنگون کردند اما ظهور کاپیتالیسم در قرن بیستم به خوبی و به طور برجسته در انقلاب ایران آشکار شد. در انقلاب فرانسه و بلشیوک طبقه معترض ملی بود.
بین انقلابهای ایران با انقلابهای کنونی که در منطقه و در جهان عرب رخ داده است چه شباهتهایی وجود دارد؟
شباهت میان انقلاب اسلامی و دیگر قیامهای منطقه این است که همگی به منظور سرنگون کردن یک رژیم دست نشانده که منافع کاپیتالیسم را تسهیل و مردم معترض را سرکوب میکنند، آغاز شدهاند.
آیا میتوان اینگونه تحلیل کرد که وجه اسلامی انقلابهای کنونی منطقه از انقلاب 1979 ایران گرفته شده است؟
در واقع انقلاب اسلامی را میتوان سابقه و پیشینه قیامهای کنونی دانست، همانطور که انقلابهای 1917 بلشویک، 1949 چین و 1959 کوبا بر جنبشهای آزادی بخش ملی در کشورهای جنوب، تأثیر گذار بودند.
علت مواجه غرب با انقلابهای اسلامی چیست و چرا غرب از انقلابهای اسلامی در هراس است؟
در سال 1979 برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران آمریکا تمامی تلاش خود را به کار بست و در حال حاضر هم کمکهای آمریکا و انگلیس بر حاکمان بحرین برای مقابله با انقلاب اسلامی و مردمی این کشور بر کسی پوشیده نیست.
این امر دشمنی امپریالیسم جهانی را برانگیخت ـ اما نه به این خاطر که «جمهوری اسلامی» بود. ریشه این منازعه آن است که ایران، پس از انقلاب 1979، به عنوان یک کشور مستقل رخ نمود و دست آمریکا را از جایگاه استیلای خود بر امور داخلی و منابع طبیعی آن به ویژه نفت، کوتاه کرد. انقلاب اسلامی همه شبکههای سازمانی کنترلی آمریکا را در هم ریخت و منجر به تغییری جدی در سیاست خارجی آمریکا شد. کانونی بودن ایران در استیلای منطقهای آمریکا بر کشورهای نفت خیز حاشیه خلیج فارس پیش از سال 1979 را نمیتوان دست کم گرفت.
به نظر شما تحولات ناشی از انقلابهای اخیر منطقه چه تأثیری بر جایگاه آمریکا در خاورمیانه داشته است و آیا شما هم معتقد هستید که این انقلابها جایگاه آمریکا و غرب را متزلزل کرده است؟
جایگاه آمریکا به شدت لطمه خورده است زیرا حضور ایشان در خاورمیانه به واسطه این قیامها به شدت در معرض خطر قرار گرفته است. دیگر کسی از دروغ بودن سخن پراکنیهای آمریکا در دفاع از دموکراسی و حاکمیت قانون شک ندارد. هیچ کس نمیتواند سبعیت و بیرحمی رژیمهای دست نشاندهای که آمریکا از ایشان حمایت میکند، انکار کند.
آینده انقلابهای منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آمریکا موفق میشود دیکتاتورها را در کشورهایی نظیر عربستان و بحرین و امارات و… حفظ کند؟
هیچ برههای از تاریخ بشری را نمیتوانید یافت کنید که مردمی متحد و یکپارچه شکست خورده باشند. هر چه جنگ علیه امپریالیسم کمرنگتر شده اما خود ایشان میفهمند که نمیتوانند پیروز شوند. تاریخ به ما آموخته است هنگامی که مردم مظلوم سرکوب شده، به حاشیه رانده شده و بیش از حد ستمدیده در کنار یکدیگر به مبارزه برخیزند، جوامع به شدت تغییر خواهند کرد.
بسیار خوب. واقعا همونی بود که من میخواستم