تریبون مستضعفین؛ حامد حسنزاده
وقتی به اوایل سدهی بیست میلادی مینگریم، انسانهای جوامع غربی را افرادی مییابیم با ارزشهای خاص. ارزشهایی که شاید امروز هیچیک از آنان را در میان این جوامع نیابیم. برای اثبات این مدعا شاید بهتر باشد که از دریچهی ثبّات دوربین به جامعهی غرب بنگریم. تصاویر اولیهای که پس از اختراع دوربین از انسانها ثبت و ضبط شده است، آنان را افرادی ملتزم به ارزشها مینگارد. ارزشهایی که امروزه دیگر رنگی از آنان بر بدنهی جوامع مذکور یافت نمیشود. به طور مصداقی میتوان از پوشش زنان ابتدای قرن بیستم یاد کرد. زنانی با لباسهای گشاد و بلند و با کلاهی که غالباً بر سر است.[1]
یکی از اولین تصاویری که لومیر (مخترع اروپایی دستگاه سینما توگراف) ضبط شده است. در این تصویر زنانی که در حال خروج از کارخانهٔ لومیر هستند، پوششی متفاوت با زنان دو دهه بعد از زمان خود دارند.
زنانی که لباس برای آنان از شانیت خاصی برخوردار است. از دریچهی دوربین میتوان فیلم کوتاه “The gay shoes clerk” را دید که در آن رد پایی از زشتی چشمچرانی و گستاخی نگاه در جامعهی آمریکای آن روز دیده میشود.[2] یا فیلم “The other side of the hedge” را که نشانهای است از وجود اخلاقیات و قائل بودن حریم برای محارم و غیرمحارم، در گذشتهی نه چندان دور جامعهی اروپا.[3] نیز میتوان به فیلم “Dream of a rarebit friend” اشاره کرد که زشتی شرابخواری را از دل فرهنگ آمریکای ابتدای سدهی بیست به تصویر میکشد.[4] و بسیاری از مصادیق اخلاقی و ارزشی که در جامعه آن روز غرب دیده میشده است و ذکر همهی آنان از حوصلهی این نوشتار خارج است.
اکنون دو دهه تاریخ آمریکا را ورق زده و به سالهای 1920 این جامعه مینگریم. سینمای آمریکا… . تصاویر هنوز سیاه و سفید اند. اما انگار چیزی مایهی سیاهیاش را بر سفیدی اش رجحان میبخشد. با تولید فیلم “The flapper”[5] موج جدیدی ایجاد شده است. این فیلم که برای بار نخست شکل جدیدی از پوشش را به زنان آمریکایی ارائه میکند، به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال 1920 آمریکا تبدیل میشود و موج فلپریسم[6] به راه میافتد… . در این نوع پوشش دیگر زنان دامنهای بلند و گشاد و کلاهی که غالباً بر سر است به تن نمیکنند. بلکه این جا برای اولینبار زنان کت و شلوار مردانه برتن دارند. لباسهایی که تقریباً به اندام آنان نزدیک شده و میرود برای آن که قالب تن شود.
سینمای اروپا نیز از این تبدیلات بینصیب نمیماند. هم زمان در این سالها سینمای اروپا هم فیلمهایی همچون «شعله»، «خون آبی» و «ببر سلطنتی» را ارائه میکند که برای اولین بار با به نمایش در آوردن تصاویر بیاخلاقی جنسی، جامعهی خود را شوکه میکند. اما باکی نیست که اکنون این مسائل برای سینمای غرب علیالسویه شده و بلکه به نوعی جاذبه برای جلب نظر مخاطب و کشیدن او به گیشه ی بلیط فروشی بدل شده است.
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که تا سالها مشروبخواری و حمل مشروبات الکلی در آمریکا جرم محسوب میشده است. اما در پی اجرای قانون آنتی تراست[7] و تسلط یهودیان مهاجر بر سینماهای آمریکا (حدود سال 1920) فیلمهایی بر روی پردهی سینما میرود که در آن شخصیتهای فیلم به راحتی از این مشروبات مینوشند و به نظر مخاطب میرسد که شرابخواری هم قباحتی ندارد! و قبح این عمل در جامعهی آن روز آمریکا ریخته میشود. نتیجه آن که به مرور این قانون (منع حمل و استفاده از مشروبات الکلی) در آمریکا رو به استحاله رفته و نهایتاً طی کشمکشهایی (در حدود سالهای 1935) حذف میشود.[8]
آنچیز که به نظر میرسد این است که ظرف بیست سال ارزش لباس در نزد جوامع صاحب رسانه گم میشود و ظرف سی و پنج سال قباحت مشروبخواری از نظرها میافتد و ارزشها جای خود را به ضد ارزشها میدهند. و این چنین رسانه قلبها و ذهنها را به تسخیر خود در میآورد و ظرف چند سال جامعهای که رنگ بوی اخلاق در آن به نظر میرسید را به جامعهای که رو به انحطاط اخلاقی میگذارد مبدل میسازد. و جالب اینجاست که این جامعه را غالباً اروپاییان مهاجری تشکیل داده بودند که جامعهی اروپا را بیاخلاق قلمداد میکردند و به نیت فراغت از بیاخلاقی اروپایی به آمریکای تازه کشف شده، مهاجرت کرده بودند. و هم اکنون خود ربّ النوع بیاخلاقیاند و کمتر فیلمی، که حتی بهتر است بگوییم هیچ فیلمی یافت نمیشود که تولید دستگاه فیلمسازی غرب باشد و در آن تصاویر غیراخلاقی یافت نشود.[9] تصاویری که در آن بدن انسان دستمایهی تولید جذابیت میشود و جسم نیمه عریان زن در پوسترهای تبلیغاتی فیلمها قرار میگیرد تا هرچه بیشتر مخاطبین را به گیشههای بلیط فروشی بکشاند.
این چنین رسانههای تصویری در تسخیر اذهان بشریت اثرگذار بوده و در ساخت یا تخریب ساختارهای فرهنگی جوامع مختلف مثمر ثمر واقع میشوند.
با عنایت به مقدمهی فوق، میتوان به آسیبشناسی جامعهی فعلی ایران تحت تاثیر رسانههای تصویری پرداخته و نقدی را عنوان کرد که شاید نه ناظر به تکنیک است و نه محتوا. البته مسئلهی رسانه و در صدر آنها رسانهی تصویری مطلبی بسیار حجیم و پرشاخ و برگ است و از زوایای گوناگون قابل نقد و بررسی است. لیکن روی سخن خود را به رسانههای تصویری و هنر هفتم میکنیم که حقیقتاً تلفیقی است از شش هنر پیشین و البته تاثیرگذارتر از آنان.
از این منظر شاید بتوان تاریخ رسانههای تصویری ایران را به دو بخش قبل از انقلاب و بعد از آن تقسیم نموده و رسانهی پس از انقلاب را به دو بخش رسانهی سینمایی و تلویزیونی تقسیم کرد.
جایگاه سینما و تلویزیونِ قبل از انقلاب اسلامی ایران، آنچنان بود اکثریت جامعه اصلاً وجود تلویزیون در خانههای خود را جالب نمیدانستند. خریدن آن را به پیروی از فرمایشهای علمای وقت به نوعی تحریم عملی کرده بودند. سینما نیز از این چالشها بینصیب نمانده و در بحبوحهی انقلاب تجربه تخریب شدن و شکسته شدن شیشههایش را توسط مردم دارد! طوری که گفته میشود اصحاب سینما بازگشت دوبارهی سینما به متن جامعه را با توجه به رویکرد انقلاب، امری تقریباً محال میدانستند. امام راحل در اولین سخنرانی خود پس از بازگشت به ایران به این موضوع مهم میپردازند: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم…» افق جدیدی باز میشود. سینما اظهار ندامت از گذشتهی خود کرده و سعی در تولید آثاری دارد که همسو و همراستا با عقاید مردم است. تلویزیون نیز دیگر چیز بدی نیست. آثار تولیدی آن به لحاظ تکنیک و بعضاً محتوا، از قوت بالایی برخوردار نیستند، لیکن با فرهنگ جامعه و مطلوبِ ملت سازگارند. نخستین فیلمها و سریالهای تولید شده در ایران پس از انقلاب گواهی بر این مدعاست. حتی این روال تا دههی دوم پس از انقلاب نیز تا حدودی ثبات خود را حفظ میکند.
اما ظاهراً سیر تدریجیای در سینما و تلویزیون به وقوع میپیوندد… .
آرام آرام و به مرور برخی از عناصر اخلاق، کمرنگتر میشوند. محتوای آثار نیز از این تحولات بینصیب نمیماند. ده سال میگذرد… بیست سال… و سی سال. اکنون سه ده از انقلاب گذشته است. ملت انقلابی کماکان تشکیل دهندهی جامعهای صاحب ارزش بوده و به اخلاقیات معتقدند. قانون نیز همان قانون است. اما انگار چیزی تغییر کرده است. سینما دیگر ظواهر اخلاقی را ارج نمینهد. سینمایی که سی سال قبل به اصطلاح توبه کرده بود، اینک کاراکترهای خود را بعضاً مطابق با بدترین اشکال پوشش بدنی که در سطح جامعه دیده میشود بر روی سِن میآورد. علیرغم وجود قوانین محکم در باب وجوب رعایت پوشش اسلامی[10]، آثاری به سینما پا میگذارند که هیچ یک از حدود را رعایت نمیکنند و به راحتی از مراجع قانونی(!) مجوز تولید و پخش دریافت میکنند. دیگر روسریای که چند سانتیمتر عقب رفته و صورتی که اندکی (یا بیشتر) آراسته شده، بخشی از طراحی لباس و دکوپاژ فیلمهاست و از ابتدا تا انتهای فیلمها به خوبی به چشم میخورد. با مروری بر برخی از کارهایی که در همین جشنوارهی فیلم فجر امسال ارائه شدهاند میتوان چنین چیزهایی را به چشم دید.
سوای از ظواهر، برخی از پلانهایی که برداشته میشود تصویری توام با اباحیگری و نابههنجاری اخلاقی به مخاطب خود ارائه میکند که در ادبیات رسانه ای به آن صفت مستهجن داده میشود. و پر واضح است که تنها تصاویر مملو از سکس نیست که باید مستهجن خوانده شود. بلکه هر تصویری که در آن امیال غریزی انسان به هیجان واداشته شود، ولو به مقدار اندک، مستهجن خوانده میشود.
و همین آثار سینمایی به مناسبتهای مختلف بر روی صفحهی تلویزیون خانهها نقش میبندد و خانوادهی متشکل از افراد با گروههای سنی متفاوت را از خود تغذیه میکند. تغذیهی فرهنگیای که از بهداشت کافی برخوردار نیست!
از این منظر شبکهی ویدیوهای خانگی که به بازارسیاه سینمای ایران بدل شده است معلومالحال بوده و احتیاجی به توضیحات بیشتر ندارد و خود گویای حال خود است!
اخیراً هم که رسانهی ملی نوبت را رعایت کرده (!) و پس از سینما و شبکهی ویدیوی خانگی دست به تولیداتی زده است که در آن تصویر بسته[11]ی زنان آرایش کرده با لباسهای آن چنانی بر صفحهی تلویزیون نقش میبندد و ذهن و روح بینندگان خود را تحت تاثیر قرار میدهد.[12]
این موضوع، ما را به سمت مقدمهی متن حاضر میکشاند. آری زمانی در آمریکا هم مشروبخواری جرم محسوب میشد و حتی با حامل آن نیز برخورد قانونی صورت میگرفت. پوشش به نوبه خود جایگاهی داشت و بد پوشش زشت قلمداد میشد. سوای از آن، جوامع مذکور نیز این کار را عملی زشت قلمداد کرده و یک نابههنجاری به شمار میآوردهاند. فیلمهای تولیدی آنان در ابتدای سدهی بیست میلادی شاهدی بر این مدعاست. اما روندی از استحالهی فرهنگی با ابزار رسانه به وقوع میپیوندد و به مرور ارزشها را به ضد ارزشها تبدیل میسازد و رنگ اخلاق از جامعهی مذکور میزداید و این تنها مصداق «استحالهی فرهنگی از نوع رسانهای» نیست. با مرور کردن تاریخ صدسالهی سینما در جوامع غربی، چنین چیزی به کرات به چشم میآید. شاید آن مرکبی که از هر موی آن آهنگی نواخته میشود و آدمیان را مسحور خود میسازد همین رسانه باشد… .[13]
حال رسانههای تصویری جمهوری اسلامی «به کدامین جهت» حرکت میکنند؟ با توجه به نفوذ و اثر رسانههای تصویری بر فرهنگ جوامع و با توجه به سابقهی کلی رسانه در استحاله فرهنگ کشورهای دیگر، آیا رسانههای تصویری جامعهی ما در جهت بهبود ساختارهای فرهنگی پیش میروند و یا آرام آرام رنگ ارزش از بدنهی جامعه میزدایند؟؟؟
آیا به نمایش درآوردن تصاویری که در آن حدود پوشش مطابق با فرهنگ اصیل اسلامی–ایرانی نیست و در نگاهی کلیتر، حیا در آن آرام آرام رنگ میبازد، نمیتواند ماجرایی را که در آمریکای سدهی بیست و اروپای دهه ی دوم قرن بیست و آمریکای دههی هفتاد و… حادث شد، بار دیگر در جامعهی ما رقم بزند؟ چه کسی عدم وقوع آن را ضمانت خواهد کرد در صورتی که تاریخ سی سال گذشتهی ما در رسانه، خود شاهدی بر تحقق این رِوال زَوال گونه است؟
پی نوشت:
[1] رجوع شود به اولین تصاویر ضبط شده توسط لومیر سازندهی فرانسوی دستگاه سینماتوگراف. (کتاب تاریخ سینمای مستند نوشته اریک بانو. انتشارات سروش)
[2] فیلم کوتاه «آن سوی پرچین» محصول سال 1905 بریتانیا.
[3] فیلم «فروشندهی خوشحال کفش» محصول سال 1903 آمریکا، کمپانی ادیسون.
[4] فیلم «رویای یک دوست عجیب» محصول سال 1906 آمریکا به کارگردانی ادوین پورتر. کمپانی ادیسون
[5] فیلم “The flapper” محصول سال 1920 آمریکا. به کارگردانی الان کراسلند و بازیگری اولیو توماس.
البته لازم به ذکر است که منظور نگارنده از جملات مذکور وجود جامعهای کاملاً اخلاقی در غرب در سدهی گذشته نیست. لیکن از این منظر مقایسهی جامعهی آن روز غرب با جامعهی امروزی آن قابل تامل است.
[6] “Flapperism”
[7] ” Anti trust”
[8] فیلم “Untouchables” محصول سال 1987 آمریکا با اشاره به حوادث سالهای 1940 آمریکا، بیانگر گوشهای از استحالات فرهنگی مربوط به مسئلهی مشروبخواری و کشمکشهای میان دولت و مردم در این باب است.
[9] امروزه دیگر حتی فیلمهایی تولید میشود که مسائل جنسی محوریت فیلم را شامل میشوند و از ابتدا تا انتهای فیلم مملو است از پردهدری و پورنوگرافی.
[10] «ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی»
هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا (۷۴) ضربه شلاق محکوم میگردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کيفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحهدار نماید فقط به حبس از ده روز تا دو ماه يا تا (۷۴) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
تبصره: زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ريال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»
[11] CLOSE UP
[12] سریال کلاه پهلوی علیرغم نیت خوب سازندگانش به چنین عیبی مبتلاست.
[13] امیرالمومنین علیهالسلام: «در آخرالزمان دجال سوار بر مرکبی است که از هر موی آن آهنگی نواخته میشود و آدمیان را مسحور خود میسازد.» بحار الانوار ج 52 ص194
آفرین به نویسنده که شجاعانه به این دغدغه مشترک پرداخت. فضا – خصوصاً در دولت کنونی – به گونه ای شده که سخن گفتن از این مسائل، ظاهرگرایی و قشریگری تلقی نامیده می شود. غافل از اینکه طرف مقابل از همین راه توانسته تا نزدیک ترین نقطه پیش بیاید و ضربه اش را وارد کند.
نکته دیگری که شاید در این نوشته مغفول مانده، گرایش جدید در صدا و سیما در فراهم کردن استفاده از چهره زنان در آگهی های تجاری است. اخیرا به راحتی از چهره زنان بزک کرده و خندان و عشوه کنان در تیزرهای تجاری استفاده می شود: امری که تا پیش از این، به سبب منع قانونی آن اتفاق نیفتاده بود. گویا صداوسیما برای جبرانِ کمبود مالی خود حاضر شده به همه چیز چوب حراج بزند….
خدا به فرزندان ما رحم کند.
باز هم از نویسنده تشکر می کنم.
احسنتم
این نکته نه تنها در تبلیغات صدا و سیما رایج شده، بلکه در تبلیغات محصولات مختلف نیز بسیار رواج پیدا کرده. به عنوان مثال نظر شما رو جلب میکنم به عکس یک خانم سیاهپوست روی بستنی کاکائویی فلان شرکت. هیچ توجیهی به جز سوء استفاده از یک زن برای این کار نمیتونم پیدا کنم.
نمونههای دیگه هم که کم و بیش پیدا میشه.