پنج‌شنبه 21 فوریه 13 | 09:00
نگاهی به کتاب «درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی»

وحدت‌ستیزان از چه می‌هراسند؟

محمد ثقفی

«درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی» را می‌توان مانیفست مؤدبانه و محافظه‌کارانه‌ی فعالان و مجموعه‌های مذهبی‌ای دانست که در برابر تأکیدات امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای در باب وحدت مذاهب اسلامی به تکاپو افتاده اند تا از آن‌چه «کمرنگ کردن عقاید تشیع و تحریف آن» و «هجمه‌ی فرهنگی اهل سنت به بهانه وحدت اسلامی» می‌دانند جلوگیری کنند.


تریبون مستضعفین- محمد ثقفی

وحدت‌ستیزی جریانی‌ست که در چند سال گذشته و به موازات تأکیدات آیت‌الله خامنه‌ای بر لزوم وحدت اسلامی بین گروهی از فعالان فرهنگی مذهبی رونق پیدا کرده است. وحدت‌ستیزان به مدد شبکه‌های ماهواره‌ای و پایگاه‌های اینترنتی و وبلاگ‌های پرشمار تلاش در القای این مطلب را دارند که اندیشه وحدت اسلامی در بعد نظری خلاف مبانی تشیع و در بعد عملی ناکارآمد است. اینان زیربنای اندیشه وحدت‌طلبان را منجر به فراموشی مبانی مکتب تشیع می‌دانند و نیز معتقد اند این تلاش‌ها نتیجه‌ای جز پیش‌روی وهابیت و عقب‌نشینی تفکر شیعه نداشته است.

درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامیکتاب «درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی» به قلم علی لباف یکی از مجلدات مجموعه‌ای‌ست که وی تحت عنوان «مظلومی گم‌شده در سقیفه» نگاشته و توسط انتشارات «منیر» به بازار کتاب فرستاده است. وی در این مجموعه کتاب‌ها تلاش کرده تا انتقادات وارد به عقاید شیعه را با بیانی حدیثی پاسخ گوید.

درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی را می‌توان مانیفست مؤدبانه و محافظه‌کارانه‌ی فعالان و مجموعه‌های مذهبی‌ای دانست که در برابر تأکیدات امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای در باب وحدت مذاهب اسلامی به تکاپو افتاده اند تا از آن‌چه کمرنگ کردن عقاید تشیع و تحریف آن و هجمه‌ی فرهنگی اهل سنت به بهانه وحدت اسلامی می‌دانند جلوگیری کنند.

گذشته از مسائل سیاسی و کینه‌های برخی مقدس‌نمایان از انقلاب اسلامی که به جبهه‌گیری آن‌ها در برابر شاخصه‌های گفتمانی این انقلاب –مانند وحدت اسلامی- منجر شده است، به دلیل کم‌کاری متولیان وحدت اسلامی و اندیشمندان طرف‌دار این اصل، بدفهمی‌هایی در معنای وحدت به خصوص وحدت شیعه و سنی به وجود آمده است که در سایه‌ی این سوءتفاهم، وحدت‌ستیزان توانسته اند در محافل و هیئات مذهبی و هم‌چنین فضای مجازی با حضوری پررنگ، به بهانه دفاع از تشیع، بر زخم تفرقه‌ی امت اسلامی نمک بپاشند.

لباف در مقدمه‌ی کتاب، با تأکید بر این که در فرآیند احیای اندیشه دینی و وحدت اسلامی نباید به «اصالت و خلوص» مکتب تشیع خدشه‌ای وارد شود، به طور ضمنی موضع خود را نسبت به جریان وحدت‌طلب ابراز داشته است. وی در ادامه‌ی کتاب در هفت گفتار زیر به نقد آن‌چه انحراف از عقاید تشیع توسط وحدت‌طلبان دانسته پرداخته است.

سکوت در برابر توهین به مقدسات مذاهب اسلامی به بهانه بحث‌های علمی

مؤلف در گفتار یکم کتاب ذیل عنوان «سکوت نمودن و نهی از کاوش‌های علمی اختلاف برانگیز» با گردآوری سخنانی از برخی نویسندگان و سخنوران این‌گونه القا کرده است که وحدت‌طلبان معتقداند آن‌چه اختلاف بین شیعه و سنی است باید مکتوم بماند و بررسی نشود تا وحدت اسلامی آسیبی نبیند. در ادامه‌ی این بخش به نقل از کتابی دیگر در پاسخ به این ادعا، بحث و معرفت‌آفرینی حتی در موارد اختلافی را لازم دانسته است و به درستی عنوان کرده است که بحث و استدلال وحدت را از بین نمی‌برد و ریشه تفرقه را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد.

لباف در این بخش با مصادره به مطلوب کردن ادعای وحدت‌طلبان، تنها از ضرورت بحث حول اصل امامت سخن گفته است. حال آن‌که موضوعی که وحدت‌طلبان -به خصوص آیت‌الله خامنه‌ای- آن را مسبب تفرقه و کینه بین مسلمین می‌دانند بحث امامت نیست بلکه توهین و ناسزاگویی به مقدسات اهل سنت است. بدیهی است که بازخوانی عالمانه و محترمانه تاریخ صدر اسلام و هم‌چنین اصل اعتقادی امامت شیعی، نه تنها وحدت‌شکن نیست، بلکه زمینه گفت‌وگو و تفاهم شیعه و سنی و کمرنگ شدن شایعات و دروغ‌پردازی‌ها درباره عقاید هر مذهب بین پیروان مذهب دیگر است. ولی نویسنده از کنار توهین به خلفا و ناسزاگویی‌هایی که در برخی منابر، پایگاه‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای رواج دارد و عمیق‌ترین کینه‌ها نسبت به شیعیان را در دل اهل سنت می‌پرورد با سکوت گذشته است و حاضر نشده این روش غیراسلامی را که به فتوای مراجع من‌جمله آیت‌الله خامنه‌ای حرام است نقد کند. لباف با این سکوت غیرمنصفانه، با گرفتن ژست کسی که مخالف وحدت شیعه و سنی نیست، وحدت‌طلبان را به گونه‌ای تصویر کرده است که گویا اصولاْ مخالف بحث درباره امامت هستند و می‌خواهند آن را به فراموشی بسپارند.

به عنوان مثال، در پایان این بخش با ذکر جمله‌ای تقطیع‌شده از دکتر علی شریعتی این‌گونه به خواننده القا می‌شود که مرحوم شریعتی بحث سقیفه و ولایت حضرت علی را دعوایی انتخاباتی و قدیمی می‌داند که بازخوانی آن برای امروز ما سودی ندارد! حال این که بازخوانی «نهضت انقلابی شیعه» در برابر دستگاه خلافت و ستم‌های آن، محور مشترک همه‌ی بررسی‌های وی پیرامون تاریخ اسلام است. شریعتی می‌گوید:

«هرگز نباید شیعه از مبانی اعتقادی خود صرف نظر کند، نباید حتی تعطیل کند، نباید حتی بگوید که ما نباید تشیع را امروز مطرح کنیم. اگر مسائل شیعی را به طور دقیق، علمی و منصفانه -بدان‌گونه که خود علی از آن سخن می‌گوید، بدان‌گونه که خود ائمه به ما آموخته اند- مطرح کنیم، نه تنها موجب تفرقه و خصومت نخواهد بود، بلکه عامل تقارب، تقریب و تفاهم نیز خواهد بود.» [۱]

تمایل به میدان‌داری مباحث اختلافی بین مذاهب اسلامی

«اخذ مشترکات و ترک اختلافات میان مذاهب اسلامی» عنوان بخش دوم کتاب است که در آن بیاناتی از آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی نقل شده است که با عنوان بخش تناسبی ندارد. اظهارات دبیر اسبق مجمع تقریب مذاهب اسلامی دال بر لزوم بحث منطقی و خالی شدن از ذهنیت‌های غیرمنظقی گذشته و هم‌چنین تبیین موارد اختلافی بین مذاهب است تا دو طرف به این نتیجه برسند که «میدان‌داری» مباحث اختلافی مضر است. مؤلف کتاب بدون توجه به این که انتقاد آیت‌الله واعظ‌زاده به محوریت و اصل شدن مباحث اختلافی‌ست نه اصل طرح آن‌ها، سخنانی از شهید مطهری در لزوم بحث بر سر امامت و خلافت آورده است. دردناک آن‌جاست که استاد شهید خود از وحدت‌طلبانی‌ست که برخی از سرفصل‌های انتقادی کتاب لباف، ایده‌های مورد دفاع ایشان بوده است که در این موارد هم مؤلف –آگاهانه یا ناآگاهانه- به نظرات این شهید بزرگوار اشاره‌ای نکرده است. به این موارد در ادامه اشاره خواهد شد.

متفاوت و منعارض جلوه‌دادن عقاید مذاهب اسلامی در همه موضوعات

علی لباف عنوان جهت‌دار و غیرمنصفانه «کم‌رنگ ساختن و سطحی جلوه دادن اختلاف میان عقاید دو مکتب» را برای چنین سخنانی برگزیده است:

حدود هشتاد و پنج درصد بلکه نود درصد عناصر اعتقادی، فقهی و اخلاقی بین تمام مذاهب مشترک است، ما بایستی بر این اصول مشترک که به وحدت مسلمانان می‌انجامد تأکید بورزیم. [۲]

ما مسلمانان نیز در این عصر یک چنین داستانی داریم، همگی دارای یک خدا ویک پیغمبر و یک کتاب و یک قبله هستیم، نماز، روزه، حج و سایر ضروری‌های دینمان یکی‌ست؛ ولی در اثر بی‌اطلاعی از یکدیگر تصورات بیهوده‌ای درباره‌ی یکدیگر داریم. [۳]

از این سخنان –آن‌گونه که وحدت‌ستیزان تفسیر می‌کنند- برنمی‌آید که اختلاف مذاهب سطحی و بی‌اهمیت است بلکه ناظر بر این است که در اثر عدم شناخت درست اهالی مذاهب از عقاید مذهب دیگر، اشتراکات دیده و فهمیده نمی‌شود و تهمت‌هایی ناروا رایج می‌گردد. موضوع مهمی که لباف در نقدش بر این سخنان مسکوت گذاشته است، تهمت‌هایی‌ست که شیعیان وحدت‌ستیز به اهل سنت می‌زنند (اعتقاد به تحریف شدن قرآن، اعتقاد به حلال دانستن خون شیعیان، اعتقاد به جسمانیت خدا، اعتقاد به عدم عصمت پیامبر، دشمنی و توهین به ائمه شیعه و… ) و تهمت‌هایی که سنی‌های وحدت‌ستیز به شیعیان نسبت می‌دهند (اعتقاد به تحریف شدن قرآن، نسبت‌های ناروا دادن به ام‌المؤمنین عایشه، حلال دانستن خون اهل سنت، اتحاد با صلیبی‌ها و یهود علیه اهل سنت و… ).

همان‌طور که نویسنده در بخش اول ذکر کرده بود، بررسی موارد اختلافی وحدت‌شکن نیست. باید به این سخن اضافه کرد که بررسی موارد اختلافی در بسیاری از موارد وحدت‌آفرین هم هست، چرا که به رسواشدن تهمت‌زنان و دروغ‌پردازان وحدت‌ستیز می‌انجامد. یکی از این دروغ‌پردازی‌ها هم اختلاف شیعه و سنی در همه‌ی اعتقادات است. علی لباف می‌نویسد:

نه تنها میان عقاید دو مکتب در زمینه امامت فرق عمده‌ای وجود دارد، بلکه همین تفاوت موجب گردیده تا در سایر مباحث اعتقادی میان تعالیم دو مکتب اختلافات عمیق، جدی و واضحی ایجاد گردد. [۴]

هم‌چنین نقل می‌کند:

ما در همه‌چیز با آن‌ها اختلاف داریم، هم در اصول دین و هم در فروع دین، از اصل توحید گرفته تا برسد به مسائل فرعی! [۵]

لباف چنین استدلال می‌کند که چون شیعیان دین‌شان را از ائمه گرفته‌اند و اهل سنت از دیگران، پس اختلافات دو مذهب در همه مسائل «عمیق» و «جدی» است. این استدلال که متضمن نوعی اخباری‌گری‌ست که نویسنده و جریان فکری متبوعش بدان دچار اند، بی‌تفاوت از کنار متن مشترک وحی الهی، قرآن و هم‌چنین بی‌شمار احادیث نبوی که شیعه و سنی هردو آن را نقل کرده اند می‌گذرد و به نوعی این عقیده مشترک نواخباری‌ها را تکرار می‌کند که بدون کلام معصوم قرآن و سنت پیامبر هم قابل فهم نیست.

جدای از قرآن و سنت مورد اتفاق پیامبر، باید از وحدت‌ستیزان پرسید که آیا اختلاف بین دیدگاه‌های مختلف کلامی و حدیثی شیعه در مباحث کلان مانند توحید از اختلاف شیعه و سنی بیشتر است؟ آیا اختلاف علمای شیعه اثناعشری بر سر توحید در صد سال گذشته کار را به تکفیر و نجس پنداشتن یکدیگر نکشیده است؟ و آیا این اختلافات اگر با رعایت اخلاق و پیش گرفتن بحث عالمانه همراه شده باشد همواره راهگشا نبوده و موجب درخشش حقیقت اسلام نشده است؟ اختلاف در اصول عقاید بیش از این که ناشی از اختلاف مرجع دینی شیعه و سنی باشد، ناشی از تأملات و پیش‌فرض‌های برون‌دینی است و این‌چنین القائات وحدت‌ستیزان –اگر آگاهانه نباشد- ناشی از بی‌توجهی به مسائل کلامی و فلسفی‌ست.

رد ایده‌ی معذور بودن مجتهدین دیگر مذاهب اسلامی

مؤلف کتاب در این بخش «معذور دانستن روی‌برتافتگان از امامت و مکتب اهل بیت» به نقد ایده‌ی «مأجور بودن مجتهد» پرداخته است. به عقیده‌ی وی مأجور بودن کسی که خالی از غرض‌های نفسانی به تفقه در دین پرداخته در صورتی‌ است که ضوابط اجتهاد را رعایت کرده باشد و وی تبعیت از احادیث معصومین و نه احادیث «امثال ابوهریره و عایشه» را از این ضوابط می‌داند. وی در ادامه این نقد را به دیدگاه مأجور بودن مجتهد وارد می‌کند: «اگر امروز بتوان برای اختلافات فقهی و عقیدتی به ویژه روی برتافتن از نصوص الهی درباره‌ی امامت، نام اجتهاد را برگزید؛ حتما می‌توان برای تشکیل سقیفه بنی‌ساعده و غصب خلافت و بدعت‌های خلفا نیز توجیهی با استناد به اجتهاد تراشید!»

مؤلف با تقطیع سخنان وحدت‌طلبان در این بخش، راه را برای فهم درست مخاطب از سخنان ایشان بسته است، هم‌چنین در ادامه ایده‌ی وحدت‌طلبان را هم‌سنگ عقیده‌ی اهل سنت دانسته است که با آن رفتارهای محرز خلاف شرع برخی صحابه را توجیه می‌کنند.

سؤالی که نویسنده از کنار آن گذشته است و جان ایده‌ی وحدت‌طلبان در این موضوع است این است که اگر عالمی مسلمان با تکیه بر کتاب خدا و سنت پیامبر و با انگیزه حق‌طلبی و بدون اغراض شخصی و تعصبات غیر دینی، در عقیده‌ی امامت به اشتباه نتیجه‌گیری کرد قاصر نخواهد بود؟ آیا چنین کسی که خلفا و ائمه را دوستان و همراهان می‌پندارد در گناهانی که در صدر اسلام در حق خاندان ولایت روا داشته شده است شریک است؟ سخن این‌جاست که برادر اهل‌سنت ما دوستدار کسی که به بیت وحی هجوم آورده و حق ولایت را غصب کرده نیست بلکه دوستدار کسانی است که آن‌ها را همراه و رفیق و مجاهد می‌داند که پیرو صدیق قرآن و سنت پیامبر بوده اند و آیا معذور دانستن چنین دیدگاهی همانند معذور دانستن بانیان سقیفه و حوادث مشابه صدر اسلام است؟

منطق قرآن خلاف این دیدگاه است؛ قرآن کریم در آیه‌ای حتی یهود و نصاری را به شرط عبودیت صادقانه مأجور می‌داند:

«به‌درستى كسانى كه مؤمنند و كسانى كه يهودى و نصرانى و صابئى هستند هر كدام به خدا و دنياى ديگر معتقد باشند و كارهاى شايسته كنند پاداش آن‌ها پيش پروردگارشان است نه بيمى دارند و نه غمگين شوند.» [بقره/۶۲]

علامه طباطبایی ذیل این آیه چنین توضیح می‌دهد:

«اين مطلب در آيات قرآن كريم مكرر آمده، كه سعادت و كرامت هر كسى دائر مدار و وابسته به عبوديت است، نه به نام‏گذارى، پس هيچ يك از اين نام‌ها سودى براى صاحبش ندارد، و هيچ وصفى از اوصاف كمال، براى صاحبش باقى نمى‏ماند، و او را سود نمى‏بخشد، مگر با لزوم عبوديت.» [۶]

انکار یا تأویل شواهد مبین تاریخی در تعامل امام علی(ع) با خلفا

در بخش «ایجاد تحریف و تغییر در عقاید مذهب تشیع جعفری اثناعشری» سه موضوع کلی به عنوان مصادیق تحریف در عقیده‌ی شیعه برای ایجاد وحدت با اهل سنت آمده است:

– تفکیک میان امامت و حکومت
– کم ارزش دادن حکومت به عنوان شأنی ناچیز از امامت
– حذف برائت از تعالیم شیعه

باید گفت که مصادیق دفاع نادرست از وحدت این است که گفته شود حکومت را می‌توان به غیر امام سپرد و این که امیرالمؤمنین به خلافت خلفای راشدین رضایت داشته اند. هم‌چنین نادرست دانستن برائت از غصب خلافت و غاصبین آن به معنای قلب اعتقادات شیعی و هم‌رأی شدن شیعیان با اهل سنت و نه وحدت شیعیان و اهل سنت است.

اما نگارنده کتاب کنارهم آوردن نقل‌قول‌هایی که برخی از آن‌هایی نیز بسیار قدیمی و کم‌طرفدارند را وسیله‌ای برای مطلب غیر موجه دیگری قرار داده است. وی مدعی‌ست که سخن گفتن از همکاری امیرالمؤمنین با خلفا در جهت انسجام اسلامی نتیجه‌ی مواردی‌ست که در بالا ذکر شد.

لباف در حالی سخنانی غیرمرتبط از استاد مطهری را در نقد این دیدگاه وحدت‌طلبان آورده است که خودِ آن استاد شهید از طرفداران جدی ایده‌ی «تعامل امام علی با خلفا در راستای انسجام اسلامی» است و بهترین توضیح را در این رابطه ارائه می‌کند:

علی در برابر ربایندگان حقش قیام نكرد و قیام نكردنش اضطراری نبود، بلكه كاری حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بیم نداشت، چرا قیام نكرد؟ حداكثر این بود كه كشته شود. كشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود. او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن از كودك به پستان مادر مأنوس تر بود. علی در حساب صحیحش بدین نكته رسیده بود كه مصلحت اسلام در آن شرایط، ترك قیام و بلكه همگامی و همكاری است. خود كراراً به این مطلب تصریح می كند.

در یكی از نامه های خود به مالك اشتر (نامه ی 62 از نامه های نهج البلاغه) می نویسد:

َأمْسَكْتُ یَدی حَتّی رَأیْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاِسْلامِ، یَدْعونَ اِلی مَحْقِ دینِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَخَشیتُ اِنْ لَمْ اَنْصُرِ الْاِسْلامَ وَ اَهْلَهُ اَنْ اَری فیهِ ثَلْماً اَوْ هَدْماً تَكونُ الْمُصِیْبَةُ بِهِ عَلَیَّ اَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلایَتِكُمُ الَّتی اِنَّما هِیَ مَتاعُ اَیّامٍ قَلائِلَ.
من اول دست خود را پس كشیدم، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت می كنند. پس ترسیدم كه اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شكاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید كه مصیبت آن از فوت خلافت چندروزه بسی بیشتر است.

در شورای شش نفری پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله ی عبدالرحمن بن عوف، علی علیه السلام شكایت و هم آمادگی خود را برای همكاری اینچنین بیان كرد:

لَقَدْ عَلِمْتُمْ اَنّی اَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَیْری، وَ وَ اللّهِ لَاُسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ اُمورُ الْمُسْلِمینَ وَ لَمْ یَكُنْ فیها جَوْرٌ اِلّا عَلَیَّ خاصَّةً.[نهج‌البلاغه/ خطبه ۷۲]
شما خود می دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم، و حال به خدا قسم مادامی كه كار مسلمین روبراه باشد و رقیبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتی نخواهم كرد و تسلیم خواهم بود. [۷]

شهید مطهری هم‌چنین راه را بر این ادعا که وحدت‌طلبان معتقدند امیرالمؤمنین حکومت خلفا را مشروع می‌دانست می‌بندد و عنوان می‌کند که امام علی برای این که اقداماتش به رضایت و پذیرش مشروعیت خلافت نیانجامد هیچ پست حکومتی را از خلفا نپذیرفت، که این بخش از گفتار شهید مطهری بدون اشاره به بخشی که نقل شد در کتاب حاضر آمده است. [۸]

بدیهی‌ست که وحدت‌طلبان که جز امیرالمؤمنین الگویی برای وحدت اسلامی ندارند، در این زمانه‌ که فتنه‌ها به امت اسلامی هجوم آورده است، علی‌رغم تأکید بر اهمیت اصل امامت و حکومت معصومین، برادرانه در کنار اهل سنت در برابر کفر جهانی قرار بگیرند و برای خود رسالتی بسیار مهم‌تر از بازخوانی مکرر حوادث صدر اسلام –با وجود اذعان به اهمیت بررسی آن‌ها در جای خود- قائل باشند.

لباف در این فصل نیز تحت عنوان «حذف برائت از تعالیم شیعه» سعی کرده است که وحدت‌طلبان را مخالف عقیده‌ی اساسی و مترقی برائت نشان دهد که توضیح این موضوع در مطالب پیشین گذشت.

وصله‌ کردن ناساز گفتار برخی روشنفکران به عبای وحدت‌طلبان

بخشِ «تحریف در معنای خلافت منصوصه علوی» گرچه با نقل سخنی از سیدجمال‌الدین اسدآبادی پیرامون وحدت آغاز شده است اما نقل‌قول‌های آن بیشتر مربوط به روشنفکران شیعی متأثر از وهابیت مانند «حیدرعلی قلمدران» و «سید اسدالله میراسلامی خراقانی» است. معلوم نیست روشنفکران یاد شده که اصولا به امامت با معنای شیعی آن اعتقاد ندارند و سال‌ها پیش می‌زیسته و می‌نوشته‌اند به چه علت هم‌سنگ بزرگان وحدت‌طلب معاصر قرار گرفته اند. چرا که بین آن‌ها و این‌ها نه پیوندی در نظرات هست و نه پیوندی در زندگی و مشی سیاسی؛ و گذشته‌ از این‌ها اظهاراتی که از این روشنفکران در این بخش نقل شده است ربطی به وحدت اسلامی ندارد و بیشتر انتقاد به عقاید شیعیان پیرامون امامت است.

نقل این سخنان و بعد پاسخ‌گویی از زبان شهید مطهری –که به اختلاف دیدگاهش با نگارنده در موضوع وحدت اسلامی اشاره شد- در دفاع از امامت را می‌توان نوعی بی‌اخلاقی و تلاش برای پوشاندن لباسی ناساز و نامتناسب بر قامت وحدت‌طلبان دانست که از آن رهگذر خواننده‌ی شیعی به وحدت‌طلبان بدبین شود و از ایده‌ی‌شان بهراسد.

تفسیرهای ناصواب از گفتار وحدت‌طلبان پیرامون تعامل امام علی(ع) با خلفا

گفتارِ «انکار وجود اختلافات اساسی میان امیرالمؤمنین و خلفا» تنها به بهانه چند گفته‌ی کوتاه از محمدجواد حجتی کرمانی سامان داده شده است، چرا که با اظهارات دقیق وحدت‌طلبان در این‌باره –همانند گفتار شهید مطهری که ذکر شد- دست مؤلف کتاب خالی بوده است. وحدت‌طلبان ضمن تأکید بر عدم مشروعیت خلافت از نظر امیرالمؤمنین که به ظرافت در گفتار و رفتار ایشان منعکس شده است، با تکیه بر شواهد قطعی تاریخی از همکاری امیرالمؤمنین و یارانشان با خلفا در راستای مصالح امت اسلامی و نهی ایشان از فتنه و تفرقه سخن گفته اند.(+) وی از این دست سخنان وحدت‌طلبان این‌گونه تفسیر کرده است که آن‌ها قائل به «روابط دوستانه» بین خلفا و امیرالمؤمنین بوده اند.

در واقع بیانات معدودی از شخصیت‌ها که دفاعشان از وحدت به عقاید اهل سنت یا نوعی پلورالیسم دینی تنه می‌زند، در این موضوع از جمله آسیب‌هایی‌ست که به نهال رنجور وحدت اسلامی آسیب زده است و از یک‌سو برخی شیعیان مؤمن را به ایده‌ی وحدت‌طلبی بدبین کرده است و از سوی دیگر به دست وحدت‌ستیزان بهانه‌ای داده است تا با طرح ویترینی این دست اظهارات، دیدگاه‌های اصیل وحدت‌طلبانه را در قرائت تاریخ صدر اسلام مهجور کنند.

نویسنده در گفتار «قائل شدن به مشروعیت حکومت خلفا» با بزرگ‌نمایی اظهارنظرهای ناموجه که قائل به مشروعیت حکومت خلفا به دلیل «فقدان زمینه اجتماعی برای تحقق نص خلافت و امامت علی(ع)» ضمن بازخوانی مصائب اهل بیت در صدر اسلام و هم‌چنین تأکیدی موجه بر عدم مشروعیت دستگاه خلافت ولو با وجود عدم امکان تحقق حکومت معصومین، با بیانی غیرعلمی و غیرمنطقی این دیدگاه را چنین توصیف می‌کند:

در این کژاندیشی، خلیفه و هوادارانش بندگانی مؤمن و متعهد به قوانین شرعی و تعالیم دینی معرفی می‌شوند که تا قبل از اجتماع انصار در سقیفه بنی ساعده، تابع اولویت اول یعنی نص و نصب الهی درباره خلافت بوده اند! سپس با خبر یافتن از اجتماع انصار در سقیفه بنی‌ساعده، زمینه‌های سرکشی جامعه از خلافت امیرالمؤمنین و فقدان بسترهای لازم برای استقرار خلافت از نوع اولویت اول را مشاهده نموده و بر مبنای تعهد دینی و وظیفه شرعی خود! در این کانون فتنه و آشوب حضور یافتند و با تلاش‌های خود، به تعالیم اسلامی و دستورات الهی در رابطه با اولویت دوم! جامه‌ی عمل پوشاندند! بدین ترتیب ابوبکر از سوی آنان به خلافت برگزیده شد!» [۹]

طعنه‌ به اهل سنت با نام راهکار وحدت اسلامی!

علی لباف در بخش پایانی کتاب تحت عنوان «راهکار شیعه برای وحدت اسلامی» با بیانی طعنه‌آمیز دو پیشنهاد برای «تکاپوگران وحدت اسلامی» ارائه کرده است تا برای نیل به وحدت «ناگزیر از برخی تساهل و تسامح‌های اعتقادی» نشوند.

وی با اشاره به این که امامت و خلافت موضوعی حاشیه‌ای و نه اصلی اعتقادی برای اهل سنت است راهکار «پویا و توانا»ی خود برای وحدت اسلامی را این دانسته که اهل سنت به لوازم عقیده‌شان ملتزم شوند و اختلاف نظر خود با شیعه در باب امامت و خلافت را عامل خدشه‌دارشدن وحدت نسازند.

پیشنهاد دوم وی این است که در باب برائت شیعیان از برخی صحابه که به نفی عقیده‌ی اهل سنت مبنی بر «عدالت صحابه» می‌انجامد اهل سنت طبق عقیده‌ی «مأجور بودن مجتهد» شیعیان را معذور و مأجور بدانند. توضیح این که اهل سنت اختلافات صحابه پیامبر پس از رحلت ایشان و برخی گناهان محرز ایشان را تحت عنوان مأجور بودن مجتهد بررسی می‌کنند.

دو پیشنهاد نویسنده‌ی جوان این کتاب، علاوه بر این که بیشتر کنایه به اهل سنت است تا راهکارهایی برای وحدت، دچار بدفهمی از موضوع مأجور بودن مجتهد و هم‌چنین علت اصلی بدبینی برخی از اهل سنت به شیعیان است. توضیح این‌که اختلاف اصلی شیعیان و اهل سنت بیش از آن که ناشی از اعتقاد شیعه به امامت معصومین باشد نتیجه‌ی توهین و سب و لعن مقدسات اهل سنت است. اهل سنت با تفسیر خاص خود از برخی آیات قرآن معتقدند که اصحاب پیامبر عادل اند و وسیله‌ی دست یافتن ما به سنت پیامبر و قرآن اند. شیعه‌ستیزان با این ادعا که شیعه همه صحابه پیامبر جز چند نفر را فاسق یا حتی کافر می‌داند و قائل به تحریف شدن قرآن است ادعا می‌کنند که تکفیر و تفسیق صحابه بهانه‌ای‌ست برای سد کردن راه دست‌یابی ما به قرآن و سنت پیامبر و در نتیجه نابود کردن آن. هم‌چنین عقیده بر مأجور بودن مجتهد ولو در صورت گناهکار بودن نیز، تنها درباره‌ی صحابه‌ی پیامبر گفته شده است که نتیجه‌ی تفسیر اهل سنت از برخی دیگر از آیات قرآن است. جالب است که مورد اخیر را نگارنده در همین کتاب از زبان آیت‌الله جعفر سبحانی نقل کرده است! [۱۰]

نویسنده که مدعی‌ست پیرامون قرائت‌های وحدت اسلامی کتاب گردآوری کرده است -آگاهانه یا ناآگاهانه- از کنار دلیل اصلی شیعه‌هراسی میان اهل سنت گذشته است و هم‌چنین تعریفی نامطابق با واقع از عقاید اهل سنت ارائه کرده است. باید پرسید پژوهشگری که این‌گونه لابه‌لای کتاب‌ها را برای طرح ایده‌های شاذ به عنوان ویترین وحدت‌طلبی و ارائه کردن پاسخ آن‌ها کاویده است، از این موضوعات بی‌خبر بوده است؟

وی در پایان دیدگاه اصلی خود را در دو صفحه بیان می‌کند و در پایان این‌گونه جمع‌بندی می‌کند: «امامت حجت معصوم تنها محور وحدت است.» [۱۱]

راه درمان وحدت‌هراسی چیست؟

کتاب درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی بهترین سندی‌ست که وحدت‌طلبان می‌توانند دغدغه‌هایی که وحدت‌ستیزان برای «وحدت‌هراسی» استفاده می‌کنند چیست و برای چاره کردن آن به پاسخ‌گویی دقیق، مستند و شفاف بپردازند.

یکی از موانع اصلی وحدت که مستمسک اصلی وحدت‌ستیزان شیعه و سنی‌ست، عدم شناخت و درک درست شیعه و سنی از اعتقادات یکدیگر و دلایل و ریشه‌های دینی آن است. کنار هم آوردن شیعیان و سنی‌ها و انتشار آثاری در این راستا از طرفی خلاف ادعایی‌ست که وحدت‌ستیزان را به کمرنگ و پنهان کردن عقاید متهم می‌کنند و از طرف دیگر به احساس برادری بین شیعه و سنی و تبدیل کینه‌های قدیمی دشمنان به اختلافات عقیدتی دوستان خواهد انجامید، اتفاقی که در کنفرانس‌های تشریفاتی مجمع تقریب مذاهب اسلامی کم‌تر اتفاق می‌افتد.

شاید فعالان وحدت اسلامی به جای درگیر شدن در مباحث تاریخی، فقهی و کلامی و کشف مبانی جدید و عجیب برای وحدت اسلامی، بر محور مشکلات پرتعداد جهان اسلام، اهالی مذاهب و ملیت‌های مختلف مسلمان را کنار هم بیاورند و از این رهگذر باب آشنایی طبقات مختلف آن‌ها با هم را فراهم کنند، از علمای دینی تا دانشگاهیان و از فعالان اقتصادی تا سیاست‌مداران.

مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامیبی‌توجهی فعالان فرهنگی و نهادهای مسئول به فعالیت در زمینه‌ی نشر کتاب و فعال بودن در رسانه‌های مکتوب و اینترنتی باعث می‌شود که کتاب علی لباف و ارادتمندان وحدت‌ستیز انجمن حجتیه به همت مؤسساتی چون انتشارات منیر در چاپ‌های متعدد و شکیل به بازار عرضه شود ولی کتب وحدت‌طلبان را باید در کتابخانه‌‌های وحدت‌طلبان و غرفه‌ی رنگ و رو رفته‌ی مجمع تقریب در نمایشگاه کتاب جست، پایگاه‌های اینترنتی وحدت‌ستیز با شور و شوق به روز شوند و از پایگاه رسمی مجمع تقریب تولیداتی کم‌تعداد و کم‌محتوا و خنثی بیرون بیاید. جا دارد افسوس بخوریم که پس از سی‌سال از انقلاب شکوهمند امام خمینی –منادی وحدت مسلمین- و در دوران حاکمیت فقیهی که بیش از همه‌ی فعالان فرهنگی و مسئولین از وحدت اسلامی گفته است، دغدغه‌ی شهید مطهری هنوز دغدغه‌ی ما باشد:

«الان کار تبلیغات استعماری به آن‌جا رسیده که اگر کسی سخن از وحدت اسلامی بگوید عده‌ای از نظر مذهبی او را تکفیر می‌کنند که تو می‌گویی وحدت اسلامی!؟ وحدت اسلامی بر خلاف مذهب تشیع است!» [۱۲]

ارجاعات:
۱. مجموعه آثار دکتر علی شریعتی، ج۲۶ (علی؛ گفتارِ قاسطین مارقین ناکثین)، ص۱۶۰.
۲. آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی، پیام وحدت، ص۱۵۱.
۳. عبدالکریم بی‌آزار شیرازی؛ اسلام آئین همبستگی، ص۱۱.
۴. علی لباف؛ درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی، ص۶۷.
۵. همان، ص۷۳ به نقل از سیدمحمد ضیاءآبادی، جزوه صفیر هدایت، ص۱۰-۱۱.
۶. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱،ص۲۹۳.
۷. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، صص ۲۸و۲۹.
۸. درسنامه قرائت‌های وحدت اسلامی، ص۲۰۸.
۹. همان، ص۲۲۹.
۱۰. همان، صص۱۱۸-۱۲۰.
۱۱. همان، ص۲۴۴.
۱۲. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۵، ص۳۰۷.

  1. سلمان
    21 فوریه 2013

    از مقالات تحقیقی جناب ثقفی تشکر می‌کنم به سهم خودم
    خدایتان نگه دارد

  2. محمّدعلی
    21 فوریه 2013

    احسنت

  3. بهرامی
    21 فوریه 2013

    مطلب خوبی بود. اما بهتر است محتوای مطلب – بدون آن که نقد کتاب محور قرار گیرد – به صورت کوتاه‌تر بازنویسی شود.
    خداوند توفیق بیش‌تر بدهد به آقای ثقفی.

  4. man
    22 فوریه 2013

    باسلام
    آقای لباف خوش به حالتون معلوم شد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا شهیده راه امامت سلام الله علیها این نوکری های شما را قبول کرده اند که اینها دارن مخالف شما می نویسن!!!
    یاعلی

  5. شخصی
    24 فوریه 2013

    برادر ثقفی،
    بسیار خوش خیالی ست فکر کنید با چند سطر مطلب بافتن، با الهام از یک فکر مریض، میتوانید کتبی که در نگارش آن قطعا بسیار تحقیق و تفکر شده را ضعیف جلوه بدهی و در آخر هم با برچسب حجتیه ای (که امروزه حربه ی کارآمدی برای دوستان شماست) آن را بی اعتبار سازی.
    اگر شما خود را محقق! و منتقد میدانی هیچ گاه اینگونه بچه گانه و سطحی (مانند رفیق شفیقتان) مطلبی را نقد نمیکردی.
    من به موضوع بحث تان اصلن کار ندارم. شیوه ی نقدتان مدنظرم هست که بسیار سطحی است و اصولن اسم نقد و یا حتی ردیه هم نمی توان روی آن گذاشت. بیشتر القای تفکرات شخصی به شیوه ی سخن پراکنی است.
    برادر عزیز شما اگه دم از وحدت می زنی اول تعریف کن ببینیم وحدت یعنی چه، بعد درباره آن مطلب بسرا!
    اینگونه نشخوار کردن تفکرات دیگران به نظر فقط برای پر کردن رزومه است تا شاید روزی برای تصدی پست و مقامی دنیوی به درد بخورد!
    برادر! به فرموده ی مقام معظم رهبری امروزه وحدت بین مسلمانان ضروری است. اما برخی سران وحدت آنرا به هر قیمتی واجب شمرده اندحتی به قیمت تحریف تاریخ تشیع.(فتوایی بالاتر از فتوای رهبری داده اند) دغدغه ی این کتاب همین است.
    شما گیر دادی به 4 تا کتاب که ضد وحدت و ضد اسلامند. برو ببین اهل سنت( وهابیت پیشکش) چگونه در رسانه های خود بر علیه شیعه فعالیت و هتاکی میکنند!! آیا حفظ وحدت فقط برای شیعیان است؟!

  6. علی لباف
    16 مارس 2013

    سلام علیکم
    برادر محقق و فاضل ارجمند جناب آقای ثقفی
    بنظر حقیر تنها پیام کتاب بنده به تمامی برادران وحدت طلبم در جامعه شیعیان آن است که:« ای عزیزان!خواهشمندم کمی بیشتر مراقبت نمایید تا مبادا دلباختگان به اندیشه های ضد تشیع، با نام وحدت ولی به کام وهابیت، به راحتی سخن پراکنند و به بهانه ترویج اندیشه متعالی وحدت ، به ریشه تشیع -که اساس نظام سیاسی ماست- مخفیانه تیشه زنند.»
    بدیهی است : این خطر که اندیشه متعالی وحدت به حیاط خلوتی برای رفت و آمد تشیع ستیزان تبدیل شود ، خطری بسیار جدی است و توجه به آن،بار مسئولیت وحدت طلبان راستین در حفاظت و صیانت از این پایگاه را سنگین تر خواهد نمود.
    تنها هدف بنده از تالیف این کتاب، به صدا درآوردن زنگ خطری برای برادران وحدت گرای شیعه ام بوده است و بس.
    به هر روی حتی اگر به تشخیص شما بنده از مخالفان وحدت محسوب گردم ،بازهم جزئی از جامعه شیعیان و دوستداران اهل بیتم که به طور حتم -بیش از اهل سنت -در اصول دین و مذهب با وحدت طلبان شیعه ای چون شما ،همفکر و هم عقیده ام .
    لذا از وحدت گرایانی چون شما توقع می رود که روح آرام ، صبور و بلندی داشته باشید و اندکی ناشایست است که زود به خشم آیید و برای سرکوب صدای ناسازگار برادر شیعه خود-که البته مخالف وحدت نیست و تنها نگران نفوذ افکار مسموم و ضد شیعی به بهانه وحدت طلبی است- از حربه کوبنده ای چون “تهمت و افترا ” بهره ببرید.
    با تقدیم احترام
    علی لباف

    شاید اگر به بهانه وحدت اجازه نشر افکار ضد شیعی به برخی داده نمی شد ، امثال بنده حقیر دست به قلم نمی برد .
    بی تردید اگر اندیشه وحدت بخواهد پیروان تشیع و تسنن را در کنار میز مذاکره بنشاتد ، به همان میزان که وحدت طلبان مراقب احترام نهادن به اهل سنت هستند ، شایسته است که مراقب عاقید اصیل و صحیح شیعیان هم باشد.
    امیدوارم کتاب حقیر زنگ خطری باشد برای وحدت طلبان راستین که اجازه ندهند تا حضور شیعه ستیزان در کنار آنان به همدلی شیعیان با آنان خدشه و لطمه ای وارد سازد.

    • محمد ثقفی
      17 مارس 2013

      با سلام و تشکر از توجه شما
      گرچه نقد بنده به کتاب جنابعالی در متن به تفصیل گفته شده است. این که شخصا چه دغدغه‌هایی برای نوشتن این کتاب داشته اید را بنده نه می‌دانم و نه می‌توانم بدانم، اما کتاب موجود است و همه می‌توانند مطالعه کنند و ببینند که گزارش بنده چه اندازه به محتوای کتاب نزدیک است.
      اما در بند پایانی فرمویده اید از «حربه‌ی کوبنده‌ی تهمت و افترا» استفاده کرده ام. خواهش بنده این است که برای تنویر افکار خوانندگان این متن و نظرات آن بخش‌هایی از متن که تهمت و افترا خوانده اید را مشخص بفرمایید تا خدای ناکرده این سخن شما خود تهمت و افترا نباشد. آیا بندی از کتاب شما را به غلط گزارش کرده ام؟

    • علی لباف
      17 مارس 2013

      خدای متعال شیعیان امیر المومنین صلوات الله علیه را از اختلاف و جدال مصون و محفوظ نگهدارد و دل های ما را در مسیر محبت اهل بیت علیهم السلام به هم پیوند زند و ما را از لغزش مجادله و منازعه با برادران ایمانی در امان نگهدارد
      بنده تمایلی برای ادامه گفتگو با شما برادر دینی گرامی ام ندارم چرا که بازگویی لغزش های گزارش شما ،برایم بسی تلخ و ناگوار است

  7. محسن
    17 مارس 2013

    سلام
    ای کاش کمی هم از آخرت می‌ترسیدید که اینگونه دیگران را به باد تهمت گرفته‌اید…
    جناب آقای ثقفی در نوشته‌ی خودتان به هیچ وجه شرط انصاف و انسانیت را را رعایت نکرده‌اید که به برچسب «وحدت ستیزی» یا «انجمن حجیتیه‌ای» یک کتاب علمی را به سخره گرفته‌اید.
    روش نقد شما بیشتر شبیه یک بغض گلوگیر می‌ماند تا نقد منصفانه علمی!!!!

  8. روشن
    8 آوریل 2013

    آقای منتقد محترم : تهمت زدن هیچ گاه نقد علمی نیست . ایا کسی که اسیب های وحدت را شجاعانه بیان می کند باید مورد هتاکی جناب عالی قرار گیرد؟؟؟
    بسیار واضح است که این وحدت به صورت افراطی در حال سست کردن اعتقادات جوانان شیعی است. چه بسیار از کتب و مقالاتی که به بهانه وحدت اسلامی منتشر می شود که خلاف ضروریات شیعه است بی شک این مسائل از اسیب های وحدت است
    در شعار وحدت قرار نبود که شیعه سنی شود ولی این اتفاق به خاطر سست انگاری اموزه های شیعه به بهانه وحدت در حال رخ دادن است
    چرا نباید تئوری وحدت نیز در بوته نقد و بررسی اندیشمندان قرار گیرد؟؟؟چرا فکر می کنید اگر چیزی را مرحوم مطهری نوشته باشد وحی منزل است و قابل نقد نیست؟این چه وحدتی است که با عث شکاف بین شیعیان شده است
    شیعیان هر مصیبتی را در تاریخ به خود دیدند جز مصیبت تفرقه بین شیعه ان هم به خاطر وحدت بین شیعه و سنی
    واقعا برای اقای ثقفی متاسفم و امیدوارم از این نوشته خودشان توبه کنند

    • محمد ثقفی
      10 آوریل 2013

      نقد آزاد است، کما این که آقای لباف دیدگاه‌های ضدوحدت خود را که در تعارض با توصیه‌های امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای است به راحتی منتشر می‌کنند. اما گویا از نگاه شما فقط ایشان حق نقد دارند و بنده‌ی نوعی حق نوشتن نقد بر کتاب ایشان را ندارم. مطلب بنده با اشاره به بندهایی از کتاب نقد کرده است و شما نیز بهتر است با اشاره به بخش‌هایی از متن بنده نقد بفرمایید.
      شما می‌فرمایید به بهانه وحدت شیعیان سنی می‌شوند و سلفی‌های تندرو می‌گویند به بهانه وحدت سنی‌ها را شیعه می‌کنید. ناظران منصف خودشان می‌توانند قضاوت کنند.

    • روشن
      10 آوریل 2013

      ای کاش نقد می کردید
      نقد یعنی اینکه بفرمایید کجای کلمات ایشان با روایات و ایات قران مخالف است
      نقد به معنای تهمت زدن نیست
      آیا شما توجه نمی کنید که اتهام وحدت ستیزی به ایشان زدید
      با نگاه شما اشخاصی مثل علامه امینی هم وحدت ستیز هستند یا بزرگان و فحولی نظیر میر حامد حسین هتندی یا علامه شرف الدین
      تضعیف کردن برائت در جامعه شیعی برابر است با نابود کردن ولایت
      منتسب کردن شخصی به فرقه ای یا گروهی نقد نیست
      ای کاش این را می فهمیدید نقد یک چیز است و بر چسب زدن و پشت سر رهبری سنگر گرفتن مطلب دیگری است
      بهتر است نقد را با موازین نقد جلو ببریدنه با اتهامات

    • علی لباف
      13 آوریل 2013

      بسمه تعالی برادر گرامی جناب آقای ثقفی سلام علیکم .بنده آنچنان که شما اصرار دارید به مخاطبتان القاء نمایید چندان هم با امام و انقلاب و رهبری بیگانه نیستم و اما وحدتی که به قول شما بنده با آن ستیز دارم وحدتی است که هواداران خط انحرافی اصفهان و نجف آباد از آن دم می زنند و هرگز باور ندارم اندیشه های مسمومی که امثال بی آزار شیرازی به نام وحدت منتشر می سازند مطابق با توصیه های امام و رهبری باشد که اگر جز این بود هرگز آیت الله ضیاء آبادی بر کتاب حقیر تقریظ نمی نگاشتند. ای کاش آن قدر لطف داشتید که متن کامل تقریظ ایشان را هم جهت آگاهی خوانندگان درج می نمودید .به هر حال اتهام به اینجانب مبنی بر مخالفت با توصیه های امام و رهبری همان قدر به دور از اخلاق نقد علمی است که متهم ساختن شما به انتساب به خط نجف آباد. آیا می پسندید که کاربری شما را به چنین ارتباطی متهم سازد؟ و آیا اگر چنین اتهامی صورت بندد اعتراض نخواهید نمود که نقد با تهمت تفاوت دارد؟؟؟ قضاوت با وجدان شماست.به هر حال بنده هرگز گمان ندارم نظر مبارک رهبری این باشد که هر کسی بتواند به نام وحدت اسلامی هر اندیشه مسمومی را علیه تشیع رواج دهد ، بنده هم در کتابم فقط اندیشه های مسموم را معرفی نموده ام .

  9. محب علی
    8 آوریل 2013

    من هیچ نمی گویم الا یک روایت:

    حضرت علی(ع) فرمودند: در آخرالزمان فتنه ای ایجاد می شود که از دجال هم بدتر است، از مولای متقیان(ع) پرسیدند که چه چیز از دجال هم بدتر است؟ فرمودند: در بین شیعیان فتنه ای ایجاد می شود که با دشمنان ما دوستی می کنند و با دوستان ما دشمنی.

    • محمد ثقفی
      10 آوریل 2013

      بابت این حدیث ارزشمند تشکر می‌کنم. اما نه من و امثال من دشمن شیعیانی هستیم که (در اثر بی‌خبری از اوضاع جهان اسلام و بی‌توجهی به بیانات و سیره‌ی سیاسی اجتماعی اهل بیت) وحدت‌ستیزی می‌کنند و نه اهل سنت دشمنان امیرالمؤمنین و اهل بیت اند.

    • محب علی
      11 آوریل 2013

      معنای دشمن مولا رو لطفا از دیدگاه اهل بیت برای ما تببین بفرمایید. هر کسی که الفبای شیعه رو بدونه می دونه که مستضعف فرق می کنه با دشمن! از قول خود امام خمینی (ره) نیز در جلد 21 صحیفه امام (ره) اومده که سرانشون باید اون دنیا پاسخ گو باشند (در قسمتی از اول وصیت نامه که به تببین حدیث ثقلین می پردازند)
      یعنی سران اهل سنت و علمای اونها مسئولن!
      ما چند روایت داریم که به ورایات اهل سنت مراجعه نکنید؟؟؟؟!! از اونها هیچ چیز نگیرید! دوستان جناب عالی اومدن کتاب “مدارك فقه اهل سنة علي منهج وسايل الشيعة” رو نوشتن تا قدمی باشه برای به رسمیت شناختن روایات اونها. شما ببین 20 سال دیگه چه اتفاقی می افته! خودشون گفتن که “این كتاب كه توسط پژوهشگران دارالحدىث در قم جمع‌آورى شده است، مجموعه اى ۲۰ جلدى از احادیث فقهى را تشكیل خواهد داد كه اگر در كنار كتاب ۳۰ جلدى وسائل الشيعه قرار گيرد مجموعه اى ۵۰ جلدى از احادیث فقهى اسلامى را تشكیل خواهد داد”. این یعنی ای فرزندان شیعه این مملکت! نتنها ما حب اهل سنت را نیز داریم! بلکه روایات اونها رو هم، هم طراز روایات خود قرار میدهیم! شما حقیقت رو دارید می کشید!

      دوست گرامی، مساله عید الزهرا گرفتن و لعن علنی کردن نیست! فکر نکنم هیچ احمقی بگه در شرایط فعلی ما در ملا عام به لعن و فحاشی به رهبران اونها می پردازیم.هر کس که بگه به قول شما هیچ کدام از شرایط فعلی جامعه و جهان رو در نظر نگرفته! مساله این است که جریان دوستان شما حتی در خفا نیز این کار رو منع می کنه و پس از 30 40 سال هیچ بغضی از ملعونینی که به راستی نفرت از اونها جزئی از اصول دین شماست (برائت) در سینه فرزندان ما نخواهد ماند و این است که میگن ما میشیم سنی!

      این است اون زنگ خطری که جناب لفاف میگن!

    • محمد ثقفی
      14 آوریل 2013

      در نقد بنده هیچ‌جا گفته نشده است که از بیان حقایق باید خودداری شود. اما الان در جامعه اسلامی با وجود سهولت ارتباطات و انتشار کتب متعدد و رسانه‌های متعدد نوشتاری و دیداری، خطر محو شدن حقایق چندان منطقی نیست در حالی که خطر تفرقه و درگیری‌های مذهبی و سوء استفاده‌های دشمنان قرآن و اصل اسلام از آن خطری نزدیک است که تا حدود زیادی نیز در سراسر جهان اسلام مشهود است. حال عجیب است که کسی کتابی مفصل بنویسد و بدون توجه به خطر دوم با آب و تاب از خطر اول بگوید.

    • محب علی
      15 آوریل 2013

      در هر صورت هر دو خطر هست. متاسفانه دوستان شما، با انتشار کتابی که ذکر کردم و همچنین بیان این مساله که ما در اکثر موارد دینیمون با اونها یکی هستیم حقیقت رو می کشن. بحث سر تقیه کردن یا نکردن نیست! فراتر از آن است. اعتقاد شما این است که ما در پیامبر با آنها مشترکیم! اعتقاد ما این است که قبول داشتن پیامبر و عدم قبول اوصیای او همانند انکار خود پیامبر است (بنابر روایتی که هر کس یکی از ما را انکار کند همه ما را انکار کرده است). کاری با این بحث ها حالا ندارم. حالا شما 100 بار هم بیا بگو که کسی منکر بیان حقیقت نشده!(از دید ما شما دچار انکار حقیقت هستید) تا یکی هم میاد این مساله رو گوشزد می کند شما میگید ضد ولایت فقیه و حجتیه ای که البته باید در آخرت پاسخ گوی این تهمت خود باشید و خیلی معذرت می خوام “خبیثانه” عنوانی رو انتخاب می کنید (وحدت ستیزان از چه می هراسند) که انگار آقای لفاف جیره خوره انگلیسه!

      خطر اول باعث خشم امام زمان ما و خداوند خواهد شد. اگر تمام مسلمانان جهان نیز با ما متحد شوند ولی در خطر اول گرفتار بشویم خدا مارو به همان مسلمانان جهان واگذار می کند.

      استدلال شما مبنی بر اینکه با توجه به رسانه های فعلی خطر کشته شدن حقیقت وجود ندارد با عرض معذرت اصلا پذیرفته نیست. مردم نگاهشون به کتاب هاییه که از حوزه علمیه میاد بیرون، نگاهشون به تلوزیونه! با فرض آنکه حرف شما هم درست! خوب عده ای نیز در این جامعه احساس خطر کردند از انحراف خطر اول و دارن در سطح ایننترنت اشتباهات دوستان شمارو(که کاملا مصلحت اندیشانه و سیاسی است، و صد البته می بایست در طبقه حکومت همینطور باشد! یعنی خود بنده این رو تقیه می دونم و امری مقدس) جبران می کنن! کتاب هم می نویسن! چه اشکالی داره؟ اگر قرار باشه هرکی تو فضای اینترنت و جامعه بخواد حرف شمارو بزنه(یعنی تقیه کنه) که حقیقت کشته میشه! بالاخره باید یه عده حرف یه طرف دیگه رو بزنن تا جمله شما یعنی “اما الان در جامعه اسلامی با وجود سهولت ارتباطات و انتشار کتب متعدد و رسانه‌های متعدد نوشتاری و دیداری، خطر محو شدن حقایق چندان منطقی نیست”
      درست در بیاد دیگه! پس چرا سعی می کنید با حجتیه ای خواندن و ضد ولایت فقیه خواند این قشر رو بترسونید و منزوی کنید؟

  10. حمید
    8 آوریل 2013

    اُف بر شما و مرام و مسلکِ باطلتان جنابِ ثقفی، که اینقدر راحت به خودتان اجازه بافتن لاطائلات و خزعبلاتی -که ناشی از کوته نظری و فکرِ دُگمتان هست- می‌دهید آن هم دربارۀ کسی که به دور از اغراض مهملی که شما معروض داشتید به دفاع از اهل بیت -صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین- پرداخته است.

    برای شما متأسفم که خیلی راحت و در بی‌تقوایی کامل بدون در نظر گرفتن پیشینه و خدمات گرانقدری که جناب آقای لفاف در راستای احیای امر اهل بیت -صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین- داشته‌اند و صرفِ اینکه اثر ذی قیمت دیگری که ایشان به رشته تحریر در آورده‌اند به زعمِ (=گمان باطل) جنابعالی منافی وحدت است؛ برچسب می‌زنید و متهم می‌کنید و خودتان را خیلی منطقی و اهل بحث علمی می‌پندارید در حالیکه در جرگه مغلطه و سفسطه کنندگان قرار دارید.

    إنّ الله یعلم ما فی ذات الصّدور

  11. امیر
    9 آوریل 2013

    حق و باطل وحدت پذیر نیست! گفتگو را جایگزین وحدت بایست کرد. البته باید مدنظر داشت، که با وجود وهابیت و مشتقات آن کلمه وحدت بی‌معنی و تهی خواهد ماند. پر‌پر شدن اهل بیت سلام الله اجمعین را به دست مقام و دنیا پرستان و سیاست بازان نمی‌شود نادیده گرفت.
    اللّهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

    • محمد ثقفی
      10 آوریل 2013

      کلام شما صحیح است و ناشی از تلقی اشتباه از وحدت. وحدت اسلامی در کلام بزرگانی که تیغ تهمت‌ها و فشارهای هر دو مذهب را به جان خریده اند سه شاخص اصلی دارد:
      – آشنایی مذاهب از یکدیگر برای رفع تهمت‌ها و شایعه‌ها و دروغ‌ها
      – همکاری اهالی دو مذهب برای برپا داشتن شعائر الهی مشترک (که بر خلاف ادعای وحدت‌ستیزان پرشمارند)
      – یک‌پارچه شدن صف اهالی دو مذهب در برابر مستکبرین و کفار
      کسی مدعی یکی شدن دو مذهب نشده است، چرا که اصولا بی‌معناست.
      اما در برابر وهابیت به عنوان جریانی متحجر و وحدت‌ستیز دو گونه می‌توان برخورد کرد:
      – پاسخ دادن و تهاجم کردن و مقابله به مثل. این همانی است که وهابیت می‌خواهد و با تکیه بر آن عموم اهل سنت را با خود همراه می‌کند. کما این که زرقاوی (رهبر القاعده در عراق) گفت که باید به شیعیان حمله کرد تا دشمنی خود با مسلمانان را که در دلشان پنهان شده است آشکار کنند و رسوا شوند.
      – تبیین منطقی عقاید شیعی و دفاع از وحدت و همبستگی اسلامی. این روش وهابیت را در میان اهل سنت منزوی می‌کند.

    • امیر
      11 آوریل 2013

      با سلام و احترام خدمت آقای ثقفی،
      بعد از ابراز تشکر از جواب شما، می‌خواستم جمله‌ای از رسول اکرم (صل الله علیه و اله و سلم) خدماتتون عرض کنم که بلا تردید فقط جهت یادآوری است. چون ما در ایامی هستیم که دلهایمان جای دگری ‌ست، ولی‌ نمی‌‌دانیم به جهت ملعونان، به کجا سلام و سوگواری‌هایمان را روانه کنیم.
      قال رسول الله (ص): فاطِمَهُ بِضعَهٌ مِنّی فَمَن آذاها فَقَد آذانی وَ مَن اَحَبَّها فَقَد اَحَبَّنِی

      من عاجزانه از شما استدعا می‌کنم به ولایت علی‌ (علیه سلام)، به حق فاطمه زهرا و فرزندان نور پرورشن (سلام الله علیهم اجمعین) و بحق مظلومیت آنان و برای نرنجاندن آخرین حجت امام مهدی (عجل الله فرجه الشریف) نقدتان راجع به برادر لباف تجدید نظر نمایید.
      دلخوری من و برادرانی که دلشکسته خدماتتون عرض ادب کردند و عرایض خودشان را ارایه کردن ببخشید. مگر شیعه بودن چیزی غیر از کار دل‌ است. ما همه از مولا‌هایمان (سلام الله علیهم اجمعین) چیزی جز دوستی‌، احترام و تصاحب دلها یاد نگرفتیم. علمای ما هم همه بر این اتفاق نظر دارند که ما هم باید آنها را الگو و سرمشق خود قرار بدهیم. پیرو ولایت نیست کسی‌ که حرف حجت‌های خدا معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) پیرو نباشد. شیعه همواره مظلوم واقع شده، و این مظلومیت بغض گلوهای ماست. بیاید با گریه‌هایمان دلبری کنیم، که هر که اهل دل‌ است، بپیوندد، و هر که نیست، اجباری نیست. شهدا با خونشان دلبری کردند، ما هم با گریه، تا آنوقت که توفیق آنان نسیب ما گردد، انشا‌الله.
      و من الله التوفیق،
      برادر کوچکتان امیر

  12. sss
    9 آوریل 2013

    جواب اين نقد بي منطق فقط اينه كه تا كور شود هر آنكه نتواند ديد …

    • محمد
      9 آوریل 2013

      منطق و ادب از این کامنت شما فوران میکنه

  13. طالب حقیقت
    9 آوریل 2013

    در كتاب وسائل‌الشیعة كه توسط شیخ حرّ عاملی گردآوری شده و از زمان تأليف تاكنون مدار تحقيق و استنباط فقها در احكام شرعی بوده، روایتی از امام رضا علیه‌السلام درباره‌ی “فتنه”‌ آمده است كه می‌فرمایند:
    “إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال.
    فقلتُ: بماذا؟
    قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا كان كذلك، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ”*
    “همانا از كسانی كه مدعی مودت ما اهل بیت هستند،1 كسی هست كه در فتنه‌گری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟ (امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.”

    منبع: http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=8565

    • یوسف
      19 آوریل 2013

      آقای طالب حقیقت سلام
      ممنون از روایتی که از کتاب شیخ حر عاملی در مورد فتنه ی شدید تر از دجال در آخر الزمان نقل کردید. ولی حیف که شیخ حر عاملی در روزگار ما نیست و سالها قبل میزیسته وگرنه افرادی مثل آقای ثقفی خیلی سریع با چسب های نچسب خود او را حجتیه ای و ضد ولایت فقیه معرفی میکردند!!!

  14. حسین
    9 آوریل 2013

    عن ابا جعفر علیه اسلام: کل ما لم بخرج من هذا البیت فهو باطل (وسائل الشیعه ج27 صفحه 75 باب وجوب الرجوع فی جمیع الاحکام الی المعصومین ع)
    آقای ثقفی شما در این مقاله از همه رجال قدیم و جدید نقل قول کردید الا از معصومین علیهم السلام! آیا نمیخواهید حدیثی در تأیید وحدت اسلامی اراده دهید؟!!!! البته اگر احادیث مخالف آنرا بخواهید من برای شما یک طومار می آورم!
    آیا برای فتوای حرمت لعن (اجتهاد در برابر نص) حدیثی و نصی هم داریم؟!!
    تنها کاری که شما و بزرگترهای شما و سرچشمه های تفکرتان میکنند، انتصاب کسانی که مؤید حرفهایشان احادیث است به اخباری گری و انتصاب هرکس که حرفی در مخالفت با دیدگاه شما بزند به عضویت در انجمن حجتیه میباشد.
    نمیدانم در روز جزا، وقتی از شما دلیل عقایدتان پرسیده شد میخواهید نام طباطبایی و شریعتی و مطهری و غیره را ببرید یا نام معصومین؟!!!!!!!

    • محمد ثقفی
      10 آوریل 2013

      گویا مخالفت شما با نظرات بنده باعث شده که متن را درست نخوانید. برای نمونه به این بیانات امام علی (پیشوای مظلوم وحدت) در نهج‌البلاغه که در متن هست توجه بفرمایید:

      َأمْسَكْتُ یَدی حَتّی رَأیْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاِسْلامِ، یَدْعونَ اِلی مَحْقِ دینِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَخَشیتُ اِنْ لَمْ اَنْصُرِ الْاِسْلامَ وَ اَهْلَهُ اَنْ اَری فیهِ ثَلْماً اَوْ هَدْماً تَكونُ الْمُصِیْبَةُ بِهِ عَلَیَّ اَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلایَتِكُمُ الَّتی اِنَّما هِیَ مَتاعُ اَیّامٍ قَلائِلَ.
      من اول دست خود را پس كشیدم، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت می كنند. پس ترسیدم كه اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شكاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید كه مصیبت آن از فوت خلافت چندروزه بسی بیشتر است.

      لَقَدْ عَلِمْتُمْ اَنّی اَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَیْری، وَ وَ اللّهِ لَاُسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ اُمورُ الْمُسْلِمینَ وَ لَمْ یَكُنْ فیها جَوْرٌ اِلّا عَلَیَّ خاصَّةً.
      شما خود می دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم، و حال به خدا قسم مادامی كه كار مسلمین روبراه باشد و رقیبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتی نخواهم كرد و تسلیم خواهم بود.

    • یوسف
      19 آوریل 2013

      آقای ثقفی از این بیان امیرالمومنین علیه السلام هیچ نکته ای در مورد وحدت یافت نمیشد. بلکه کلام ایشان بیشتر نشان گر مظلومیت آن بزرگوار بود و وظیفه ی ما را در دفاع از آن امام مظلوم دشوارتر میکند نه اینکه از طرف خودمان از حق آن حضرت و بانوی مظلومه ی او صرف نظر کنیم.

  15. پارسا
    10 آوریل 2013

    بسم الله الرحمن الرحيم
    واقعا برای شما متاسفم که به این راحتی‌ سعی‌ می‌کنید یه شخصیت علمی‌ رو با برچسب زدن، بد نام کنید.

    واقعا مشخصه که خوب نونی از این مصلحت نظام و وحدت گرایی برا شما در میاد.

    سعی‌ می‌کنین همه چی‌ رو یه جوری مهربون کنار هم جمع کنین، هم حبّ دشمنان اهل بیت (که نشی‌ از حبّ دنیاست) رو و هم دوستی‌ و فرمانبرداری خدا رو. دلتون هم خوش که با پایمال کردن حق آال الله به اسلام خدمت می‌کنین.

    تا روز قیامت هم در عرفات نماز بخوانید ولی‌ ولایت (به معنی‌ حقیقی) علی‌ ابن ابیطالب (علیه السلام) رو نداشته باشید، خداوند به همان حال سجود از صورت به آتش داخلتون می‌کنه.
    اللهم عجل لوليك الفرج

  16. حسین
    10 آوریل 2013

    اگر واقعاً ادعای نقدپذیری دارید همه کامنتها از جمله کامنت من رو نمایش بدید!

  17. حسین
    10 آوریل 2013

    چرا کامنت من را نمایش نمیدهید؟!!! نمایش بدهید و اگر جوابی دارد جواب آنرا بدهید! بجای آنکه از نمایش دادن آن واهمه داشته اشید! بگذارید تا خوانندگان تصمیم بگیرند! آنها را مجبور به تصمیم گیری نکنید! اگر واقعا برای آنها نقد کرده اید و نظرشان برایتان مهم است…

  18. علي
    10 آوریل 2013

    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام
    از سايت مستضعفين انتظار نمي رفت كه مقاله اي را به انتشار در آورد كه هم پيمان با دشمنان مولا اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام شده همان مولايي كه حامي تمام مستضعفين عالم بود و در اين راه حضرت زهرا سلام الله عليها شهيد شدند.
    آيا رواست كه اين سايت مقاله اي رو چاپ كند كه مغرضانه كتابي را مورد نقد قرار دهد كه به حمايت از حضرت زهرا سلام الله عليه نوشته شده

    • پیرو رهبر
      10 آوریل 2013

      رهبر معظم انقلاب:
      «این جور نباشد که کسى از یک گوشه‌اى خیال کند، دارد از شیعه دفاع می‌کند و تصور کند دفاع از شیعه به این است که بتواند آتش دشمنى ضد شیعه و غیر شیعه را برانگیزد، این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست، اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیست‌هاست.»
      http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=5025

      «بعضی‌ها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، این روزها و در این دوران کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند … اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آنجا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟ بعضی دارند به نام فاطمه زهرا(س) این کار را می‌کنند، در حالی‌که فاطمه زهرا راضی نیست، این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شده … آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند کند.»
      http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911101000500

    • یوسف
      19 آوریل 2013

      دوست عزیزم پیرو رهبر
      فرمایشات رهبر معظم انقلاب کاملا صحیح است و روی آن صحبتی نیست.
      ولی کاری که آقای لباف و امثال ایشان انجام میدهند ربطی به این فرمایشات ندارد. ایشان آتش اختلاف را شعله ور تر نمیکنند بلکه از اعتقادات اصیل شیعی دفاع میکنند و هشدار میدهند که مبادا افرادی با نام شیعه افکار وهابیت را در بین شیعه رواج دهند.

  19. یک مسلمان
    10 آوریل 2013

    با سلام و احترام

    بنده دوستان زیادی دارم که اطلاع دارم این مباحث رو دنبال میکنن مطالعات فراوانی هم در این زمینه داشته اند.

    اتفاقا وقتی در مورد این مطلب باهاشون صحبت کردم متوجه شدم چند تن از اون ها نظراتشون رو که بر مبنای مطالعاتشون بوده در بخش نظرات گذاشتن اما شما تایید نکردید.

    جالبه که یا صرفا نظرات موافق تایید میشه و یا نظرات مخالفی که صرفا مخالفت کرده ولی توش سند معتبر نیومده.

    چرا میترسید از تایید کردن نظراتی که تامل برانگیزه؟ با سند و مدرک توش بحث شده؟ و از روایات توش استفاده شده؟

    واقعا این تریبون مستضعفینه؟
    چرا نمیذارید مخاطب شما نظر کسانی که با سند متن شما رو نقد کردن بخونن؟

    من به این بسنده میکنم که :
    حضرت علی(ع) فرمودند: در آخرالزمان فتنه ای ایجاد می شود که از دجال هم بدتر است، از مولای متقیان(ع) پرسیدند که چه چیز از دجال هم بدتر است؟ فرمودند: در بین شیعیان فتنه ای ایجاد می شود که با دشمنان ما دوستی می کنند و با دوستان ما دشمنی…

    و من الله توفیق
    وسلام

  20. سید هادی
    14 آوریل 2013

    امام رضا ( عليه السلام ) فرمودند :

    هر کس با کسي که از ما جدا شده بپيوندند ، يا با کسي که به ما پيوسته قطع رابطه نمايد ، يا کسي را که از ما بدگويي مي کند ستايش نمايد ، يا مخالفين ما را احترام نمايد ، چنين کسي از ما نيست و ما از او نيستيم .

    ( صفات الشيعه – صدوق – ص 7 )

    یاعلی مدد

    • محمد ثقفی
      14 آوریل 2013

      البته اهل سنت نه از اهل بیت بدگویی می‌کنند و نه گمان می‌کنند برای کسی که دشمن اهل بیت بوده است احترام قائل اند و اگر گمانشان اشتباه است، همین مسیر وحدت است که می‌تواند ما را برای رساندن حقایق به آن‌ها نزدیک کند، کما این که امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند:

      «هركس با اهل سنت، در صف اول آنها نماز بگزارد، مانند كسياست كه پشت سر رسول الله(صلي الله عليه وآله)، در صف اول نماز گزارده است.»

      «هیچ بنده ای نیست مگر اینكه نمازش را در وقت میخواند، سپس در حالیكه وضو دارد، با اهل سنت در نماز جماعت شركت میكند، خداوند برای وی بیست و پنج درجه می نویسد.»

      -شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج11، باب 26، از ابواب الأمر والنهي، ج2، ص471 / ج5، ص381 / ج 5، ب 5 از ابواب صلاةالجماعه، ج 9
      -تنقيح فيشرح عروة الوثقي،ج 4، ص316، مؤسسه آل البيت
      (و اطراف و اکناف این آدرس‌ها احادیثی مشابه فراوان است)

    • علی لباف
      22 آوریل 2013

      سلام علیکم خوشحالم که به مباحث فقهی علاقه نشان دادید البته متعجبم که به سبک اخباریّون وارد مباحث فقهی شده اید، به هر روی استنباط حکم فقهی از روایت مورد استناد شما ، تنها در شان مراجع عظام تقلید است و بس ؛ولی حتی اگر با تسامح از اخباری گری شما در این مورد خاص هم صرف نظر کنیم احتراما خاطر نشان می کنم که از این روایت نمی توان یک قاعده رفتاری کلی ،عمومی و همه جانبه استنباط و استخراج نمود ؛چراکه نظر فقهی اعاظم مراجع همچون امام خمینی در بحث موارد جواز غیبت، مثال نقض آشکاری در این زمینه است . به کتاب المکاسب المحرمه ج اول ص251 با تذییلات مرحوم حاج اقا مجتبی تهرانی مراجعه فرمایید
      متن کامل کتاب امام راحل(المکاسب المحرمه) در سایت کتابخانه مدرسه فقاهت قابل مطالعه می باشد

  21. سید هادی
    18 آوریل 2013

    جناب ثقفی

    * الطهارة الكبير – السيد مصطفى الخميني – ج 2 – ص 362
    والمخالف من المخالفين أيضا هو الشافعي

    همچنان که جمله سيد مصطفي خميني صراحت دارد ، لفظ ” مخالف ” بر اهل سنت اطلاق مي گردد که يکي از آنان شافعي مي باشد ( جالب است که وحدتيون خيلي براي شافعي تبليغ مي کنند که وي محب اهل بيت بود و غيره)

    * المكاسب المحرمة – السيد الخميني – ج 1 – ص 249
    ثم إن الظاهر اختصاص الحرمة بغيبة المؤمن فيجوز اغتياب المخالف

    آيت الله خميني صراحت دارند که حرمت غيبت مخصوص مومن است و غيبت مخالف ( يعني اهل سنت ) جايز است.

    ٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَرَى الرَّجُلَ مِنَ الْمُخَالِفِينَ عَلَيْكُمْ لَهُ عِبَادَةٌ وَ اجْتِهَادٌ وَ خُشُوعٌ فَهَلْ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً- فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّمَا مَثَلُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَثَلُ أَهْلِ بَيْتٍ كَانُوا فِي بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ وَ كَانَ لَا يَجْتَهِدُ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً إِلَّا دَعَا فَأُجِيبَ وَ إِنَّ رَجُلًا مِنْهُمُ اجْتَهَدَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا فَلَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ فَأَتَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع يَشْكُو إِلَيْهِ مَا هُوَ فِيهِ وَ يَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لَهُ فَتَطَهَّرَ عِيسَى وَ صَلَّى ثُمَّ دَعَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ- يَا عِيسَى إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ فَلَوْ دَعَانِي حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ- فَالْتَفَتَ عِيسَى ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّكَ وَ فِي قَلْبِكَ شَكٌّ مِنْ نَبِيِّهِ قَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ قَدْ كَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي فَدَعَا لَهُ عِيسَى ع فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِي حَدِّ أَهْلِ بَيْتِهِ كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ يَشُكُّ فِينَا

    محمّد بن مسلم گويد: به امام باقر يا امام صادق عليهما السّلام عرض كردم: ما پاره‏اى از مخالفين شما را مى‏بينيم كه در عبادت كوشا و داراى خشوع فراوانى هستند، آيا اينها براى ايشان سودى دارد؟ فرمود: اى محمّد همانا مثل ما اهل بيت با شما مردم مثل آن خاندان در بنى اسرائيل است كه كسى از آنها نبود كه چهل شب در عبادت بكوشد جز اينكه وقتى دعا مى‏كرد مستجاب مى‏شد.
    يك بار مردى از آنان مدّت چهل شب بعبادت پرداخت و بعد دعا كرد امّا مستجاب نشد، نزد عيسى بن مريم عليه السّلام رفته و از آنچه بر او گذشته بود گلايه كرد و از آن حضرت التماس دعا نمود. عيسى (ع) وضو ساخت و نماز گزارد و دعا كرد. خداوند به او وحى فرستاد كه اى عيسى اين بنده‏ام از غير آن بابى كه بايد نزد من آيند نزد من آمده، او مرا خوانده در حالى كه در نبوّت و پيغمبر بودن تو در شكّ است بنا بر اين اگر باندازه‏اى مرا بخواند كه گردنش قطع و بندهايش از هم بگسلد من دعايش را مستجاب نخواهم كرد. عيسى (ع) به وى رو كرده فرمود:

    پروردگارت را مى‏خوانى و در دل خود به پيامبرش شك دارى؟ گفت: اى روح و كلمه خدا، به خدا سوگند همين طور است كه مى‏فرمائى، از خداوند بخواه كه اين شك را از دل من بزدايد. عيسى (ع) براى وى دعا كرد و خداوند از وى پذيرفت، و او در حدّ ساير افراد خاندان خويش قرار گرفت. ما خاندان نيز اين چنين هستيم، خداوند عمل بنده‏اى را كه در باره ما شك دارد قبول نمى‏فرمايد.
    أمالي المفيد، ص 2 – 3

    همين اندک براي وجدان بيدار کفايت مي کند !

    یاعلی مدد

  22. امیر
    22 آوریل 2013

    ۱ـ امام سجاد(علیه‌السلام) فرمود: من لعن الجبت و الطاغوت لعنة واحدة کتب الله له سبعین الف الف حسنه محی عنه سبعین الف الف حسنه و رفع له سبعین الف الف درجه و من امسی یلعنهما لعنه واحده کتب له مثل ذلک؛

    کسی که یک بار لعنت کند جبت و طاغوت را خداوند تعالی هفتاد میلیون حسنه برای او می‌نویسد و هفتاد میلیون گناه از پرونده اعمالش پاک میکند و هفتاد میلیون درجه بر درجات او می‌افزاید و هر آن کس که روز و شب بر او بگذرد در حالی که آن دو را لعنت کند همان حسنات برای او نوشته می‌شود.

    ابو حمزه ثمالی گفت: بعد از شهادت علی بن الحسین(علیه‌السلام) خدمت مولایم امام باقر(علیه‌السلام) رسیدم و این حدیث را به محضرشان عرضه داشتم فرمودند: بله این چنین است ای ثمالی! آیا دوست داری برای تو اضافه‌تر بگویم؟ عرضه کردم بلی یا مولای. پس فرمودند: کسی که یک بار آن‌ها را در صبح تا شام لعنت کند گناهی بر وی نوشته نمی‌شود.

    ابوحمزه گوید: بعد از شهادت امام باقر(علیه‌السلام) به محضر مقدس امام صادق(علیه ‌السلام) رسیدم و حدیث پدر و جد مکرمش را خدمتش عرضه داشتم. حضرت فرمودند: یا ابوحمزه! مطلب حق و صحیح است، سپس فرمودند برای لعنت کننده یک میلیون درجه بالا می‌برد و در ادامه فرمودند: ان الله واسعٌ کریم.[۱]

  23. امیر
    22 آوریل 2013

    ۲ـ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) من تاثم ان یلعن من یلعنه الله فعلیه لعنة الله؛

    کسی که احساس گناه کند از لعن کردن شخصی که خدا او را لعنت کرده، پس لعنت خدا بر او باد. [۲]

  24. امیر
    22 آوریل 2013

    ۳ـ قال الصادق(علیه‌السلام): نحن معاشر بنی هاشم نأمر کبارنا و صغارنا بسبهما و البرائة منهما؛

    ما بنی هاشم بزرگ و کوچک خود را امر می‌کنیم به ناسزا گفتن به آن دو نفر و بیزاری جستن از آنان. [۳]

  25. امیر
    22 آوریل 2013

    ۴ـ شیخ ابوالحسن مرندی از شیخ حر عاملی صاحب وسائل شیعه(رحمة‌الله‌علیهما) نقل می‌کند:

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در حال طواف کعبه بود مردی پرده خانه کعبه را گرفته و صلوات بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) می‌فرستاد، حضرت بر او سلام نمود. بار دوم حضرت او را دیدند ولی سلام نکردند. آن مرد عرض کرد یا امیرالمؤمنین! چرا این بار به من سلام ننمودید؟ حضرت فرمود: نخواستم تو را از ذکر لعن که این بار می‌گفتی باز دارم. چرا که لعن از صلوات بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) بالاتر است. [۴]

    در روایت دیگری آمده است: مرد خیاطی دو پیراهن نزد امام صادق(علیه‌السلام) آورد و عرض کرد: من هنگام دوختن یکی از این دو پیراهن صلوات بر محمد و آل محمد می‌فرستادم و هنگام دوختن دیگری لعن بر دشمنان محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) می‌فرستادم. شما کدامیک را اختیار می‌نمایید؟ امام صادق(علیه‌السلام) پیراهنی را که با ذکر لعن دوخته شده بود انتخاب نمودند و فرمودند: من این پیراهن را بیشتر دوست دارم.[۵]

  26. امیر
    22 آوریل 2013

    ۵ـ امام صادق(علیه‌السلام) بعد از هر نماز واجب چهار مرد و چهار زن را لعن می‌فرمود: عمر، ابابکر، عثمان و معاویه، عایشه، هند، حفصه، ام حکم خواهر معاویه. [۶]

  27. امیر
    22 آوریل 2013

    ۶ـ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: والله اگر این امت روی خاک بایستند با پای برهنه در حالی که بر سر خود خاکستر ریخته باشند و گریه و زاری کنند و بر کسانی که آن‌ها را گمراه کرد‌ه‌اند و راه خدا را بسته‌اند و مردم را به سوی جهنم خوانده‌اند؛ لعنت کنند باز این امت در لعن و بیزاری کم کاری کرده‌اند. [

  28. امیر
    22 آوریل 2013

    ۷ـ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله)… ان من عظیم ما یتقرب به خیار املاک الحجب و سماوات صلاة علی محبینا اهل البیت و اللعن لشانئینا؛

    نبی اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمودند: … به درستی‌که بالا‌ترین چیزی که برای بهترین ملائکه آسمان‌ها و ملکوت باعث تقرب به خداوند تعالی می‌شود، درود بر محبین اهل بیت (علیهم‌السلام) و لعن بر دشمنان اهل بیت(علیهم‌السلام) است.[۹]

    پی نوشتها:
    ========
    [۱] – شفاء الصدور فی شرح زیارت عاشورا: ذیل فراز اللهم حص انت اول ظالم بلعن منی…
    [۲] – رجال کشی: ج ۲، ص ۸۱۱، رقم ۱۰۱۲٫
    [۳] – رجال کشی: ص ۱۳۵ ـ بحارالانوار: ج ۴۷، ص ۳۲۳، حدیث ۱۷٫
    [۴] – مجمع النورین و ملتقی البحرین: ص ۲۰۸٫
    [۵] – امارة الولایة: ص ۵۱ ـ و تعلیقه شفاء الصدور: ج ۲، ص ۴۸٫
    [۶] – تهذیب: ج ۲، ص ۳۲۱ ـ کافی: ج ۳، ص ۳۴۲ ـ بحارالانوار: ج ۳۰، ص ۳۹۷ از تهذیب و… .
    [۷] – بحارالانوار: ج ۳۰، ص ۱۲۶ از اسرار آل محمد (صلی الله علیه و آله).
    [۸] – بصائر الدرجات ، صفار: جزء ۱۰، باب ۱۴٫
    [۹] – تفسیر الامام: ص ۲۹۵ ـ بحارالانوار: ج ۶۵، چاپ بیروت، ص ۳۷، حدیث ۷۹٫

  29. امیر
    22 آوریل 2013

    با وجود این همه ثواب در لعن وبالاتر از آن امر به لعن چگونه شما آقای ثقفی و دوستانتان در دنیا و آخرت پاسخگوی نظرات و عقاید عقلی نه روایی خود خواهید بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/!!!!!!!!!!!

    • طلبه
      25 آوریل 2013

      ناظر به رواياتي كه درباره سبّ و لعن دشمنان اهل بيت و غاصبين حقّ ايشان ارسال فرموديد، توجّه به چند نكته ضروري است:

      يكم. برخي از اين روايات، سند درستي ندارند و در منبع معتبري نيز نقل نشده اند.

      مثلاً‌ در سلسله روات حديث “نحن معاشر بني هاشم نأمر كبارنا و صغارنا بسبّهما و العن عليهما” (ما بني هاشم، بزرگان و كوچكترهامان را امر به سبّ‌ و لعن آن دو غاصب مي كنيم)،‌ نصر بن صباح و اسحاق بن محمّد بصري و موسي بن بشار الوشاء،‌ مجهول الهويه هستند و هيچ توثيقي در مورد ايشان نرسيده است. از اين مهم تر، محمّد بن جمهور العمي است كه طبق فرموده نجاشي، چنين وضعيتي دارد: “ضعيف في الحديث، فاسد المذهب، و قيل فيه أشياء الله أعلم بها و عظمها” (ضعيف در حديث و فاسد المذهب است و در مورد او سخناني گفته شده كه از شدّت سنگيني، بايد گفت كه خداوند به آن سخنان، عالم تر است! [النجاشي، ص337]) و طبق فرمايش علامه حلّي: “كان ضعيفاً‌ في الحديث،‌ غالياً‌ في المذهب، فاسداً‌ في الروايه، لا يلتفت إلي حديثه” (ضعيف در حديث و غلوّ كننده در دين و فاسد در روايت بود و به احاديثش اعتنا نمي شود! [الخلاصه، ص251])

      همچنين حديث هفتم كه پيامبر اعظم براي ملائكه لعن‏ كننده بر دشمنان اهل بيت، درجات و ثواب هايي را ذكر مي فرمايد، در كتاب تفسير منسوب به امام حسن عسكري آورده شده كه بشدّت از سوي علما و فقها محل ترديد است و گويا نويسنده آن شخص ديگري غير از امام عسكري بوده است. خلاصه آنكه استناد اين حديث به معصوم هم موجّه نيست.

      همچنين حديث اوّل هم در هيچ كتاب معتبر حديثي آورده نشده و بنده نتوانستم آن را در نرم افزار نورالحديث (شامل بيش از 40 منبع معتبر و غير معتبر حديثي) پيدا كنم.

      چند موردي هم كه فقط متن فارسي آن ها آورده ايد،‌ اگر متن عربي را اضافه بفرماييد تا قابل جستجو باشد، به احتمال قريب به يقين، همين وضعيت را دارند.

      دوّم. البته به هرحال،‌ اصل اينكه لعن و برائت از دشمنان اهل بيت و غاصبان حقوق ايشان، مستلزم ثواب و ترفيع درجات و خشنودي خداوند است، قابل ترديد و انكار نيست و مضمون روايات متعدّد است. اما سخن در لعن و برائت «علني» و «فاش كردن اسرار اهل بيت» است. همين معصومين كه درباره ثواب لعن و برائت سخن گفته اند، در باب تقيه (چه تقيه خوفي براي حفظ جان، يا تقيه مداراتي براي حفظ وحدت و مصالح كلّيه مسلمين) مكرّر توصيه كرده اند و حتّي كار را به آنجا رسانده اند كه فرموده اند: “من لا تقيّه له،‌ لا دين له”. (كسي كه تقيّه را رعايت نميكند، دين ندارد).

      سوّم. قاطبه اهل سنّت از دوستان اهل بيت هستند و نه از دشمنان ايشان. به نمونه احاديث زير در باب تعامل با اهل سنّت بنگريد:

      – در روایات متعدّد و معتبر در تفسیر آیه «الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا» فرموده­اند: یعنی مستضعفین، اهل حیله ­های نَصب (دشمنی و بغض اهل­بیت) نیستند و توانایی شناخت مسیر اهل حقّ را هم ندارند تا در آن وارد شوند. اینان به سبب اعمال نیک­ و پرهیز از محارم، وارد بهشت می­شوند. (تفسیر عیاشی، ج1، ص268 / معانی­الأخبار، ص201 / کتاب سلیم، ص605 / بحارالانوار، ج69، ص160)

      – در حدیث صحیح­ السّند، زراره از امام صادق می­ پرسد: این­هایی که نماز می­خوانند و روزه می­گیرند و تقوی می­ورزند، اما امر ولایت را نمی­شناسند و بغض و کینه­ای هم ندارند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ فرمود: خداوند، ایشان را به رحمت خویش وارد بهشت می­کند. (احمد بن­محمّد بن­خالد برقی، المحاسن، ج1، ص158)

      – با سند صحیح از امام صادق رسیده که: مستضعفین، گروه­های مختلفی هستند و هرکس از اهل قبله که ناصبی نباشد (بغض و کینه اهل­بیت را نداشته باشد یا بنا به تفسیر یکی از روایات، بغض و کینه شیعیان اهل­بیت را نداشته باشد)، مستضعف است. (شیخ صدوق، معانی­الأخبار، ص200)

      – امام صادق در حدیث معتبر از امیرالمؤمنین نقل می­فرماید: بهشت، هشت درب دارد؛ یکی مختصّ انبیاء و صدّیقین، یکی مختصّ شهداء و صالحین، پنج درب برای شیعیان و محبّین ما، و دربی برای سایر مسلمین که در قلب­شان ذرّه­ای بغض ما اهل­بیت وجود ندارد. (شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص408)

      – …

      هيچ كدام از فقها و علما،‌ احاديث فوق را در رديف احاديث تقيّه اي نياورده اند. حتّي محدّثيني كه كتب روايي را تدوين و جمع آوري كرده اند، احاديث فوق را با عنوان يا توضيح تقيّه، ذكر نكرده اند. آنچه به تقيّة مربوط مي شود، لعن و برائت از مقدّسات اهل سنّت (خلفا و غاصبين خلافت) است. وجه جمع بين اين دو دسته از روايات (“توصيه به لعن غاصبين و ذكر ثواب بيشمار براي آن” و “توصيه به مدارا با اهل سنّت و ذكر عاقبت به خيري و درجات عالي اخروي براي نيكوكاران ايشان”)، تفكيك ساده بين مقدّسات اهل سنّت و خود اهل سنّت مي باشد. لعن اوّلي مستحب است اما در خفا (به دليل تقيّه)، و لعن و بيزاري از دوّّمي حرام است.

      سخنان بسياري در باب زمينه تاريخي صدور روايات لعن و برائت، و سيره عملي اهل بيت در برخورد با عموم مسلمين (اهل سنّت) در زمانه خودشان، و برائت اهل بيت از شيعيان تندرو كه در مجامع عمومي به اظهار مسائل اختلافي و ايجاد تشنّج مي پرداختند، و … وجود دارد كه إن شاء الله بايد در جاي خود به تفصيل بيان و انتشار يابد.

      بنابراين قول به وحدت و پرهيز از اهانت به اهل سنّت و همچنين پرهيز از لعن و برائت علني از مقدّسات ايشان (كه مورد اخير، از روي تقيّه و شامل سفارش و توصيه هاي متعدّد اهل بيت است)، نه صرفاً‌ مستند به عقل، بلكه كاملاً متّكي به روايات و سيره قطعي و صحيح السّند مي باشد.

    • محب علی
      27 آوریل 2013

      با زیر سوال بردن چند روایت نمی تونید سیل عظیم روایات سب و لعن رو زیر سوال ببرید. اگرچه خود شما نیز قبول دارید.
      قطعا عقل سالم مانع از لعن علنی در این روزگار می شود. اما مساله محبت سازی در دل مردم از اعتقادات اهل سنت و نوشتن کتاب هایی که سعی در مخلوط کردن روایات شیعه و سنی دارند، می باشد.
      مساله این است که بسیاری از دوستان شما حتی لعن در خفا را نیز منع کرده اند. آنطور که اگر من در بین 2 تا بچه شیعه 12 امامی لعن کنم دشمن اهل بیت رو چنان مورد هجوم قرار میگیرم که انگار به خود اهل بیت توهین کرده ام.

      در ضمن، مساله مستضعف خیلی متفاوت است از سران اهل سنت که همه چیز رو می دونن ولی به ایران دعوت میشن و در کنار هم بگو بخند داریم باهاشون و جلوی اونها از کتاب “مدارک فقه اهل سنة علی منهج وسایل الشیعة” رو نمایی می کنن تا به کل فرامووش کنیم که نباید روایات اهل سنت برامون حجتی باشه…
      با خلط مساله مستضعف با سران اهل سنت سعی نکنید تا از انحرافی که داره رخ میده شانه خالی کنید.

  30. ثابت
    23 آوریل 2013

    تو این فکرم که آیا در طول تاریخ 1100 سال اخیر، اسلام از سریک‌‌سفره‌نشینی اهل سنت و تشیع صدمه‌های بیشتری دیده، یا از نزاع‌های بین این دو.
    و به نظرم جوابش پر واضح است.

    • محب علی
      27 آوریل 2013

      آره،
      این خوبه که با هم برادری کنیم. بعد اونا که کوتاه نمیاد از اعتقاداتشون! این ماییم که کوتاه میایم (مثل الان که دقیقا همین اتفاق داره میوفته). بعد دیگه هیچ چیز از اسلام نمی مونه! باز الان گروهی هست که اسلام حقیقی رو تو کتب و باورهاش داره.

  31. پیرو رهبر
    3 می 2013

    «اختلاف‌افكنى يا تحريك عصبيتهاى اختلاف‌افكن، مصلحت نيست؛ نه امروز مصلحت است، نه زمان امام صادق (عليه‌السّلام) مصلحت بود؛ آنها هم جلويش را گرفتند. بعضى از افراد سطحى‌نگر به اين مسئله توجه ندارند.»
    مقام معظم رهبری
    ۱۱/۲/۹۲
    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22443

  32. محسن
    14 ژوئن 2013

    آقای ثقفی خوبه که چشماتو میبندی و دهنت رو وا میکنی …. خودت هم نمیفهمی چی میگی … فقط دوست داری کسایی که از اهل بیت دفاع میکنند رو بکوبی …. اسلام داره رشد میکنه …. به همون نسبت شیعه داره رشد میکنه … مطمئن باش به لطف امام زمان شیعه واقعی هم داره رشد میکنه نه تشیع علوی که شریعتی میگه و شما مطمئنا قبولش دارید …. به امید ظهور حضرت مهدی

    • ناشناس
      10 آگوست 2015

      شمارو با این ادبیات چه به بحث علمی؟؟؟؟ نه ثقفی دشمن اهلبیته نه لباف اینم همون قرائتهای مختلفه اما کج فهمانی مثل شما بدانند بهرحال اونی که داره در کوره اختلاف میدمه نه شیعه است نه سنی و به افراطیون هردو گروه با تمام توان کمک میکنه حالا ما هم میتونیم ناخواسته بریم تو تیمش و هی عمرکشون بگیریم!!!!! قطعا کسانی زیر باد کولر نشستن و بر ثقفی کامنت توهین میذارن در خون شیعیان بیگناهی که بخاطرحماقت شیعه نماها سربریده شدن شریکن

  33. مهتاب
    9 مارس 2014

    سلام مرسی آقای سقفی عالی بود از دقت نظر شما ممنونم میزان نظر امام ورهبریست که نشان میدهد حق باشماست

    • علی لباف
      15 مارس 2014

      کاربران گرامی را به مطالعه مصاحبه امروز سایت تبیان با این حقیر دعوت می نمایم که تحت عنوان زخم آتش درج گردیده است شاید برخی بخواهند از شایعه پراکنی و اتهام زنی به برادر ایمانی خود دست بشویند

  34. مطیع ولایت
    29 ژوئن 2014

    بنده کاملا موافق گفته های آقای ثقفی هستم چون خودم بین حجتیه ایها بودم و این افکار رو دارن و کتابهای اقای لباف رو هم ترویج میدهند متأسفانه

  35. ناشناس
    3 جولای 2014

    با توجه به اینکه خود را کاملا موافق گفته های آقای ثقفی معرفی کرده اید لطفا خوانندگان را فریب نداده و خود را مطیع ولایت ننامید بلکه خود را مطیع منتظری و خط فکری نجف آباد بنامید . لااقل شهامت اعتراف به خط و ربط خود را داشته باشید.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.