مجموعه داستان «چت مقدس»، مجموعه داستان «عاشورای اغتشاش» خرابکار اجارهای (مجموعه خاطرات فتنه) دانشجو، جنبش یا کرنش (خاطرات دانشجویان و فضای دانشگاه در دوران فتنه سال 88) به علاوه «من مدیر جلسهام» که خاطرات خواندنی دیدار اعضاء ستاد چهار کاندیدا با مقام معظم رهبری و خاطرات فعالان فرهنگی از فتنه 88، این پنج کتاب مکتوباتی است که به اهتمام و دلسوزی رحیم مخدومی تهیه و تدوین شده است.
مخدومی که خودش از نویسندگان ادبیات انقلاب اسلامی است و همه ما او را با داستان ابتدای کتاب «فرمانده من»، «جنگ پابرهنه» و «یارکجاست؟» و … میشناسیم. امسال در تکاپوی سومین سال برگزاری جشنواره فتنه است که با استقبال قابل تحسینی مواجه شده است. با او راجع به کتابهای حوزه فتنه و خصوصا کتاب تازه منتشر شده «من مدیر جلسهام» صحبت کردهایم.
مخدومی در این مصاحبه از سنگاندازیهای مختلفی که سر راه جشنواره فتنه ایجاد میشود سخن گفت. از واژه واژه کلام این داستاننویس انقلاب میتوان فهمید تنها عنصری که این جشنواره را سر پا نگهداشته است مردمی بودن آن است. مشروح این مصاحبه را در زیر میخوانید:
آقای مخدومی! کتاب «من مدیر جلسهام» نکاتی را در خود جای داده است. صحبتهای خودمانی و خیلی نزدیک و محسوس از دیدار اعضای ستاد چهار کاندیدا با مقام معظم رهبری و خاطرات فعالان فرهنگی از فتنه 88 است. خصوصا خاطراتی که آقای جعفر فرجی بیان میکند خیلی در دسترس و نزدیک است و به عبارتی مشخص است که صحبتهای ایشان صادق است و دورویی و نفاق در آن وجود ندارد.
چند نکته در آن جا نهفته است و این نشان میدهد که آقای فرجی نشان میدهد که خیلی آرام بوده است و استرس و شلوغکاریای که ستادها و طرفداران و کاندیداها به جان هم افتاده بودند و گویا قرار بوده است ارث و میراثی تقسیم شود. و عدهای عقب بمانند! و این امر خیلیها را گرفتار بداخلاقی کرده بود. خاطرات آقای فرجی نشان میدهد که از این موضوع مبراست. خیلی راحت و شوخطبع گفته است و با توجه به سن پایینتر او نسبت به دیگران یک شاهد آزاده است و دارد مسائل را میبیند و ارزیابی میکند و شیطنتها و شوخطبعیهایش در آن مجلس شاید موجب آزردهخاطری بعضیها هم بشود. اما خودش صحنهها را به حافظه میسپرد. حرکات، سکنات و گفتار و … را ریز ریز به ذهن میسپارد.
علت دیگری که در این موضوع باید به آن اشاره شود، این است افرادی که از آن جمع بیرون میآیند با زاویه دید خودشان به انعکاس این واقعه میپردازند.
* قرار بود آن جلسه محرمانه بماند
جلسه جلسه ی محرمانهای بوده است و در عین حال صمیمانه.
بله، اصل این جلسه این بود که حضرت آقا میخواستند صمیمیت ایجاد کنند و متاسفانه بعضیها به این فرمایشات گوش ندادند و جامعه را دچار التهاب کردند! قرار بود که این موضوع -به جز آن بخشی که از طریق اخبار و صدا و سیما به آن میپرداختند- محرمانه بماند. اما بعضی از این آقایان امانتداری نکردند، نه تنها امانتداری نکردند بلکه قضیه را وارونه جلوه دادند! انعکاس معوج این افراد نوعی رسالت جدیدی برای آقای فرجی و همفکران ایشان ایجاد کرد و یک جوری احساس مسئولیت کردند و دینی به گردنشان افتاد که اینها بیایند واقعیتها را ارائه بدهند. در حقیقت آن چه که اتفاق افتاده بود را انعکاس بدهند. روی این حساب خاطرهگویی آقای فرجی پاسخ به اینهاست.
و شاید به همین جهت است که خاطرات ایشان خوب جایش را بین مخاطبین و مردم باز کرده است.
بله، و مردم حالا توانستهاند قضاوت کنند، قبل از این که خاطرات آقای فرجی انعکاس پیدا کند قضاوت مشکل بود، چون با یک قرائت مواجه بودند.
پس شما به همین جهت بوده که از بین آقایان کلهر و زریبافان و ثمره هاشمی و زارعی که در جلسه با آقا شرکت داشتند، سراغ آقای جعفر فرجی رفتید؟
ما خاطرههای جعفر فرجی را قبلا دیده بودیم.
* آن شماره نشریه به رؤیت حضرت آقا رسید
مگر چاپ شده بود؟
بله، نشریه 9 دی سال 88 این خاطره را انعکاس داد و این شماره نشریه 9 دی را به رؤیت حضرت آقا میرسانند و این اطمینان خاطر برای من حاصل شد که این خاطرات میتواند منعکس شود. منتها با مصاحبههای جدید خودم. چون احساس میکردم بد نیست به زوایا و جزئیات پرداخته شود، خودم مجددا در رابطه با این موضوع با آقای فرجی مصاحبه کردم.
چرا بیان محاورهای ایشان را به زبان معیار تبدیل نکردهاید؟
دلیلش الان خاطرم نیست.
یک برشی از کتاب را برایتان میخوانم؛ مثلا «یکی گفت: آقا میدونید که آقای ابطحی رو گرفتن؟!
آقا گفت: نه من تو این کارا دخالت نمیکنم. به ارگانهای مسئول هم گفتم که وظیفه خودتونو انجام بدید. من به هیچ عنوان دخالت نمیکنم و اصلا هم در جریان نیستم که چه کسی رو میگیرن و چه کسی رو نمیگیرن» (من مدیر جلسهام ص 27)
دیالوگها که محاورهای است. گزارش گزارش رسمی است و آن جا که گفتوگو مطرح میشود برای این که به خود واقعیت نزدیک شود اینها را به طریق محاورهای آوردیم.
اگر بخواهیم راجع به کتاب «من مدیر جلسهام» صحبت کنیم و این کتاب را نقد کنیم، باید یک کتاب مجزا راجع به آن نوشت. اما یکی از بهترین جاهای کتاب آن جایی است که دکتر غلامحسین متو (اهل کشمیر) خاطره میگوید. او طوری از انقلاب اسلامی صحبت میکند که انسان به او با توجه به چنین تحلیل جالبی-حسودیاش میشود. از واکاوی جریانات فتنه تا یازده روز خانهنشینی آقای احمدینژاد را تحلیل میکند. چه طور شد که شما حساس شدید با ایشان مصاحبه کنید؟
اجازه دهید خاطرات آقای فرجی را با این نکته کامل کنم و بعد به آقای دکتر متو بپردازیم. در خاطرات آقای فرجی یک واقعیت پنهان و مغفول ماندهای نهفته است و آن مدیریت حضرت آقا در بحث فتنه است. همه گفتند که آقا خوب مدیریت کرد. اما خیلی به این مدیریت کردن فتنه پرداخته نشد و بیشتر به سخنرانیها و کارهای اینجوری خلاصه شد. وقتی که خود حضرت آقا در ابتدای جلسه اعلام میکند «من مدیر جلسهام» طبیعی بوده است آن جبههگیری مغرضانهای که این افراد نسبت به هم داشتند امکان داشت سر هیچ چیز به جنجال تبدیل شود. آقا چقدر زیبا جلسه را مدیریت میکنند و تمام شبههها در همین جلسه رفع میشود و پاسخهای بسیار منطقی و محکمی داده میشود و با فتنههای کاذبی هم که دیگران داشتند خیلی راحت پنبهاش زده میشود.
یکی از دلایل اصرار ما برای این که این قبیل خاطرهها نشر پیدا کند این است که ما وظیفه داریم نقش حضرت آقا در مدیریت غائله را نشان بدهیم و اینها گوشه کوچکی از مدیریت ایشان است. در خصوص آقای «متو» ما با توجه به این که هم انقلاب را یک انقلاب صادر شده جهانی میپنداریم و هم این که جریانات و حوادث سر راه انقلاب را بر کشورهای همجوار و به ویژه مشتاقان انقلاب می بینیم. آن ها آرزومند این هستند یک روز به اسم حکومت اسلامی در کشور خودشان نفس بکشند. خیلی مهم است که دیگران چه بده بستانی با انقلاب و حوادث انقلاب دارند و موضوع انقلاب را در حصار مرزها و ملیت محدود کنیم.
* می گفت اگر دوستان ایرانی نمیتوانند نقش خودشان را درست ایفا کنند ما بیاییم و ایفا کنیم
سخنرانی دکتر متو را من در یک مراسمی دیده بودم و خیلی برایم جالب بود. با این حساب این فایل در ذهن ما باز شد تا بیاییم یک کتاب مستقل راجع به این موضوع کار کنیم. در نمایشگاه کتاب بیست و پنجم کل برنامهمان این بود. ما در نمایشگاه کارمان را به این اختصاص دادیم که به انقلاب از پنجره بیرون مرزها نگاه میشود و افرادی که از مالزی، کشمیر، هندوستان، بحرین، سوریه، مصر، اندونزی و خیلی جاهای دیگر از فعالان فرهنگی آن جا بودند دعوت کردیم و آمدند از نگاه خودشان و تشنگی مردمشان نسبت به انقلاب گفتند. در عین حال نکته حائز اهمیت این بود که آنها خودشان را ذیحق میدانستند و میگفتند اگر یک روز ما احساس کنیم خود بچه حزبالهیهای ایران برای انقلاب کم میگذارند مثل بچههای حزباللهی که خودشان را مسئول میدانند در مورد آن چیزی که در لبنان اتفاق میافتد و در جاهای دیگر ممالک اسلامی اتفاق میافتد عکس العمل نشان می دهند و برای اعزام به غزه در فرودگاه مهرآباد جمع میشوند.
میگفت ما به کمک ایران میآییم. آنها امام را یک رهبر جهانی میدانند نه فقط مختص ایران. آقای متو می گفت: بچههای کشمیر جمع شده بودند و میگفتند اگر دوستان ایرانی نمیتوانند نقش خودشان را درست ایفا کنند ما بیاییم و ایفا کنیم. یعنی خودشان را زیر چتر ولایت فقیه میدانند.
تا حالا به این فکر نیفتادید آثاری که در حوزه فتنه چاپ کردید ترجمه شود تا ضریب اثرگذاری آنها بیشتر شود و علاقمندان خارج از کشور هم بتوانند از این آثار استفاده کنند؟
بله، اتفاقا اقداماتی هم انجام دادیم. عنوان همین جشنواره داستان فتنه امسال را “فتنه و پانزده قرن تاریخ اسلام” گذاشتیم و مرزها را برداشتیم و بینالمللیاش کردیم. نویسندگان کشورهای مختلف را شناسایی کردیم، کانونهای ادبی کشورهای مختلف را رصد کردیم و با ایشان ارتباط برقرار کردیم. با این هدف که بده بستانهای فرهنگی صورت بگیرد. هم ما بتوانیم محصولاتی را به ایشان عرضه کنیم و هم آن ها بتوانند محصولات شان را به ما ارائه کنند. ما در جشنواره امسال با حدود چهل کشور ارتباط برقرار کردیم.
* سعی میکنم فقط مجری نباشم، تولید کننده هم باشم
آقای مخدومی از این پنج کتابی که در حوزه داستان فتنه چاپ کردید، یکی با عنوان چت مقدس است که داستان کوتاه آخر آن به شما تعلق دارد و حقیقتا داستان زیبایی است. قصد ندارید داستانهای خودتان در حوزه فتنه را به عنوان یک کتاب منتشر کنید؟
مشغلههای ما زیاد است، چون چندین کار را داریم هم زمان انجام میدهیم. کارهایمان را اولویتبندی کردهایم. متاسفانه فرصت این که بیایم مستقل داستانهای خودم را چاپ کنم نداریم. منتها داریم کم کم جلو میرویم. با توجه به هر پروژهای که ما دست میگیریم، من سعی میکنم که فقط مجری نباشم، خودم حتما تولید کننده باشم. به همین جهت که این دو کار با هم پیش میرود یک مقدار حجم تولید خودم کم میشود و شاید به آینده موکول شود و یک کتاب مستقل در این حوزه چاپ کنم.
موضوعی که من را از مطالعه این پنج کتاب در حوزه فتنه سر نشاط آورد، نقش یک قشر خیلی پررنگ بود و آن هم قشر دانشجو بود. انعکاس این کتابها به خصوص کتاب “دانشجو، کرنش یا جنبش” عنایت به این مطلب که دانشجویان به موضوع بصیرت نشان دادند در حوزه دانشگاهها چه طور بوده است؟
ارتباط با دانشگاه کاملا غیررسمی است، یعنی خود افراد کتاب را مشاهده میکنند و بعد یا خود آنها را یا ما را دعوت میکنند در نشستها حضور پیدا میکنیم و یا تشکلهای دانشجویی و یا افرادی انفرادی ارتباط برقرار میکنند. این امر با توجه به گستره دانشگاه کم است و علت هم این است که ما متاسفانه تمام کانالهای ارتباطی مان با دانشگاه بسته است.
* موضوع فتنه را سیاسی میبیند و وارد نمی شوند
البته این تاوانی است برای انقلابی بودن و به تبع آن انقلابی ماندن.
متاسفانه همین طور است. بر فرض مثال من خاطرم هست برای توزیع پوستر “جشنواره داستان فتنه” با دانشگاهها ارتباط برقرار کردم. حتی بچههای نهاد نمایندگی ولی فقیه و به ایشان گفتم ما چنین حرکتی را داریم انجام میدهیم. و تقاضا کردیم که پوسترها را توزیع کنند تا دانشجویان ببیند. متاسفانه بعضی کسانی که در جبهه حزبالهیها بودند، هنوز که هنوز است این تیپ کارها را سیاسی میبینند. سیاسی البته از نوع سیاست زدگی. گویا دغدغه حضرت آقا برای این دوستان جا نیفتاده و یا حتی صدا و سیما؛ ما تلاش کردیم با آنها نشستهایی داشته باشیم و این موضوع در آن جا انعکاس پیدا کند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی پرداختن به موضوع فتنه را سیاسی میبیند.
در حالی که بیشترین نگاه شما قالب خاطره و بیانهای ادبی است و تا حدودی هم نگاه جامع سیاسی است.
البته ما منکر سیاسی بودن نیستیم. مثل این ما میماند که ما انرژی هستهای را که یک موضوع کاملا سیاسی است را مخفی کنیم و تمام راههای رسانه را به روی آن ببندیم و اجازه ندهیم نفس بکشد؛ چرا که این موضوع سیاسی است. خلاصه یک جاهایی افرادی نمیخواهند به این موضوعات بپردازند. یک جاهایی زورشان میرسد ولی یک جاهایی زورشان نمیرسد. یعنی این افراد اگر زورشان برسد قطعا پرداختن به موضوع انرژی هستهای را در نطفه خفه میکنند و اجازه نمیدهند به گوش ملت برسد. بحث اینجاست، الان چون ما یک موسسه خصوصی هستیم، به جایی وابسته نیستیم، قدرتی پشت ما نیست و دستمان را به زانوی خودمان گرفتیم و بلند شدیم ولی این بنگاههایی که در ارشاد و صدا و سیما و جاهای مختلف شکل گرفته است با این قدرتی که دارند میتوانند جلوگیری کنند و خیلی راحت مانع میشوند.
در طول این سه دوره جشنواره فتنه هر بار چه قدر تلاش کردیم که تیزر تبلیغاتی مان را پخش کنیم و همیشه بازی خوردیم و نتوانستیم. یعنی الان هم که دارم با شما صحبت میکنم شاید حدود یک ماه است که کارهای تیزر را انجام دادیم و فرستادیم. از یک ماه پیش از صدا و سیما میگویند: امشب پخش میشود. همین گونه وقتکشی میکنند تا آخرین مهلت ارسال آثار (بیست اسفند) فرا برسد و ما خودمان عقب نشینی می کنیم و منصرف میشویم.
متاسفانه این طور است که اختاپوس وار در رسانه چنبره زدهاند و اجازه نفوذ جریان حزبالهی و انقلابی را نمیدهند و به شدت جلوی این جریان میایستند. شما از این پنج کتابی که توسط موسسه خودتان رسول آفتاب منتشر کردید، به عنوان یک نویسنده بیشتر از مطالعه کدام یک از این ها لذت میبرید؟
هر کدام از منظری حائز اهمیت است؛ چون حوزههایشان متفاوت است. “خرابکار اجارهای” حوزه مردمی و کف خیابان است یا در حوزه دانشگاه و دانشجویی کتاب “دانشجو جنبش یا کرنش” چاپ شده است. در حوزه فعالان فرهنگی و سیاسی در کتاب “من مدیر جلسهام” آمده است.
هر کدام از این ها ویژگیهای خاص خودش را دارد و نمیشود گفت مثلا این کتاب نسبت به کتاب دیگری برتری دارد، چرا که حوزههای هر کدام متفاوت از هم است.
خیلی ممنون آقای مخدومی! استفاده کردیم.
Sorry. No data so far.