دوشنبه 11 مارس 13 | 10:03

وقتی مجری‌های خوش‌تیپ،تاریخ را به بازی می‌گیرند

طوری شده است که بعضی اوقات یک گوینده ساده که قیافه خوبی دارد، خودش را مرجع همه چیز می‌‌داند و از نظام فرهنگی باج‌گیری می‌کند و زور می‌گوید. می‌گوید من می‌خواهم این طور حرف بزنم و این طور باشم و نوعی از شوخی کردن را که در تاریخ تمدن ما بی‌سابقه است، یک مجری خوش‌تیپ می‌تواند آن را باب کند چرا؟ چون محبوبیت دارد.


به نظر می‌رسد تولید و توزیع کتاب در کشور ما چرخه معیوبی را طی می‌کند و حلقه گمشده‌ای در این میان وجود دارد که نیازمند توجه بیشتری است. کارشناسان می‌گویند این حلقه گمشده تبلیغ کتاب است که انگار در کشور ما چندان جدی گرفته نمی‌شود. از سوی دیگر راه‌هایی که برای تبلیغ کتاب متصور است و ظرایف این کار نیازمند دقت و مطالعه عمیق و بحث‌های کارشناسی است.

ما در گزارش‌ها و مصاحبه‌های پیش از این، سراغ صاحب نظران و فعالان حوزه فرهنگ و رسانه رفتیم و از آنها درباره ارتباط کتاب و تلویزیون پرسیدیم و اینکه این ارتباط باید چگونه باشد، نقص‌ها کجا است و راه حل‌ها را چگونه می‌توان به کار برد تا این حلقه مفقوده بالاخره جایی برای خودش باز کند؟ نظرات متفاوتی در این ارتباط بیان شد اما علی محمد مودب که شاعر سرشناسی است و در عین حال یک فعال فرهنگی پر جنب جوش، دعوای کتاب و تلویزیون را از جای دیگری می‌بیند و اصولا معتقد نیست که در این میان باید مشخصا سراغ تلویزیون و مسئولان رسانه ملی رفت و آنها را محکوم کرد. این مصاحبه خواندنی به شرح زیر است:

کاری کرده‌ایم که کتاب صدقه خور صدا و سیما باشد

به نظر شما سهم کتاب از تلویزیون چه قدر است؟ آیا این سهم قانع‌کننده است؟

 اجازه بدهید دعوا را از جای دیگری شروع ‌کنیم. سهم کتاب از بودجه کلی کشور ما چه قدر است و سهم صدا و سیما چه قدر است؟ این نیست که شما بگویید صدا و سیما مرجعی است که باید به کتاب سهم بدهد. نه! صدا و سیما یک نفر است در این بازی و حوزه نشر و کتاب و آثار مکتوب هم یک نفر. اما ما کاری کرده‌ایم که کتاب صدقه‌خور صدا و سیما باشد. کاری کرده‌ایم که کتاب محتاج لطف تلویزیون باشد.

وقتی بودجه‌های بسیار عظیمی به صدا و سیما اختصاص می‌دهیم و در مقابل زیرساخت‌های نشر، به قاعده و اندازه خودش حمایت نمی‌شود، کار به این وضع می‌رسد که کتاب یتیمی است که باید صدا و سیما برایش پدری کند و دست نوازشی بر سرش بکشد.

مسئله از اساس جور دیگری است. هر یک از این دو، یک سهم دارند در این بازی. در کشور ما، همه بودجه صرف مجموعه‌های تلویزیونی و برنامه‌های سرگرمی می‌شود و حق اولاد ضعیف‌تر یعنی نشر در این میان خورده می‌شود. اما اگر همه چیز در جای خودش باشد، وضع این گونه نخواهد بود. مثلاً بعضی دوستان ما که سفرهای خارجی داشته‌اند تعریف می‌کنند که در مترو در برخی کشورها همه سرگرم کتاب خواندن بودند. حتی در پانسیون و خوابگاه هم، همه کتاب‌‌ می‌خواندند و عده‌ای پراکنده سراغ تلویزیون می‌‌رفتند. چون تلویزیون آن کشورها تولیداتی ندارد که این قدر مورد توجه باشد و تلویزیون صرف تبلیغ و معرفی و خبر می‌شود و تولیداتش در حوزه سرگرمی آن قدر جذاب نیست. چون به اندازه کشور ما در آن سرمایه‌گذاری نشده است. لذا مردم به طور طبیعی به سمت آثار مکتوب می‌روند چون کتاب هزینه معقولی دارد و نویسنده با صرف هزینه، جذابیت‌هایی به وجود می‌آورد که می‌تواند وقت مخاطب را پر کند و ارتباط عمیق‌تر و جدی‌تری بین کتاب و خواننده‌اش شکل دهد.

در رقابت بودجه‌های میلیاردی، تلویزیون از کتاب کم می‌کند

ولی وقتی میلیاردها تومان بودجه ما صرف برنامه‌های سرگرمی 90شبی می‌شود، یا بودجه‌های هنگفت صرف برنامه‌های سست می‌شود، به هر حال در این رقابت، تلویزیون از کتاب می‌برد. در این شرایط تبلیغ و معرفی کتاب هم منوط به لطف این رسانه‌ می‌شود و مردم نمی‌توانند عملاً به سمت کتاب جذب شوند. چون ما در سوی دیگری هزینه کرده‌ایم و هیچ معرفی هم از رجال حوزه قلم نمی‌شود و نویسندگان ما شناخته نمی‌شوند و سرگرمی و تبلیغ فراغت و لذت غلبه پیدا می‌کند و تألیف ما ضعیف می‌شود.

شبکه‌های ماهواره‌ای وضعیت را سرطانی کرده‌اند

این مشکل را چه طور باید حل کرد؟ یا این وضعی که شما توصیف کردید، اصلاً حل شدنی است؟

مشکل این است که در میزان اهمیتی که به رسانه‌های تصویری و صوتی می‌دهیم و در مدیریت فرهنگیمان بازبینی کنیم این سؤال باید پاسخ داده شود که اصولاً آیا لازم است این سهم عظیم از بودجه ی بیت‌المال صرف رسانه‌های صوتی تصویری و سرگرمی شود؟ ما بسیار می‌ترسیم که در رقابت با رسانه‌های عالم کم بیاوریم. در حالی که این طور نیست.

به هر حال با وجود اینکه ما کشور خاصی هستیم و 80-70 شبکه ماهواره‌ای برای مقابله با فرهنگ مردم ما تأسیس کرده‌اند، یک مقدار وضعیت سرطانی است یعنی عوامل سرطان‌زایی وارد شده که باعث شده به این حوزه بیشتر از حد توجه شود. چون رقابت با 80-70 شبکه خارجی است که همه رقم سرگرمی تولید می کنند و لذا سهم عظیمی از بودجه بیت‌المال به سمت رسانه می‌رود تا مردم را پای رسانه نگه دارند؛ تا سراغ تولیدات منفی و حرام نروند که البته با این شبکه‌های جدید و فیلم‌ و سریال نسبتاً موفق بوده‌اند. ولی وضعیت ما در رسانه‌ها تحت تأثیر عوامل خارجی، حالت غیرطبیعی دارد و میزان اهتمام ما به این رسانه‌ها غیرطبیعی است. به نظرم باید اعتدالی برقرار کنیم بین این حالت جنگی و حالت معقول.

رسانه‌های انگلیسی، زبان فارسی و روشنفکران مذبذب ما

هیچ کشوری در دنیا مثل انگلیس برای برانداختن زبان فارسی خرج نمی‌کند با این وجود همین کشور آمده و شبکه فارسی زبان تأسیس کرده است. در حالی که همین کشور در هند و افغانستان هزینه می‌کند تا زبان فارسی عقب‌نشینی کند. اخیراً در افغانستان با یکی از دوستان صحبت می‌کردم می‌گفت حتی سر کلمه پوهنتون که به دانشگاه می‌گویند، کوتاه نمی‌آیند و این کلمه غریب را مقابل کلمه زیبای فارسی یعنی دانشگاه می‌گذارند. جالب است که همین انگلیس، رسانه فارسی زبان تاسیس می کند با بالاترین هزینه‌ها و روشنفکری مذبذب ما هم یک لحظه فکر نمی‌کند چه طور کشوری که می‌خواهد زبان فارسی را از بین ببرد و زبان فارسی را در هند برانداخت و در افغانستان آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و ترکیه ای ها همه تلاششان را می‌کنند تا این زبان را نابود کنند، چه طور دلسوز شده‌اند و رسانه فارسی زبان راه انداخته‌اند؟

نباید این بیمار به قاعده بیماری عادت کند/ نباید اندام نشر در این سایه ضعیف شود

به هر حال ما در این رقابت ناچار هستیم..

بله. به هر حال ما در این رقابت ناچار شدیم بودجه‌های عظیمی را به رسانه‌های صوتی و تصویری دهیم. ولی باید این توجه ویژه را مدیریت کرد. یک بیمار هم نباید به قاعده بیماری عادت کند. درست است که بیماری از بیرون به ما تحمیل شده، ولی ماندن در این وضعیت باعث انحراف در خلق و شخصیت می‌شود و اندام‌ها کج و نادرست می‌شود. بیماری که به دلیلی مجبور شده است دستش را کج نگه دارد تا درد نکند، اگر دستش را مدت طولانی در همین وضع نگه دارد، دستش کج می‌شود و دیگر کارآمد نخواهد بود. بیمار ما در این وضعیت است اما باید هر از گاهی تحرکی ایجاد شود. باید سعی کنیم در عین این وضعیت، به حوزه نشر که تأثیر عمیق‌تر و جدی‌تر طولانی مدت تری دارد و حوزه‌ای است که آدم‌‌های فعال در آن به هر حال از فعالان حوزه رسانه عمیق‌تر و ریشه‌دارتر هستند، پر رنگ‌تر شود. اصل سیاست‌گذاری‌های ما باید به این صورت شود که در عین مدیریت رقابت با رسانه‌های تصویری بیگانه که به ما هجمه می‌کنند، اندام‌ دیگر یعنی اندام نشر و توزیع و تألیف در پیکره کشور آن قدر ضعیف نشود که ناگاه ببینیم تحت تأثیر این پدیده یکی از بازوهایمان را از دست داده‌ایم.

نویسندگان ما از اجبار آدم درجه دو و سه رادیو می‌شوند

باجناق ما مدتی همسایه یکی از شومن های معروف تلویزیون بود و من میزان برخورداری این بنده خدا را از نزدیک می‌دیدم، خب در مقایسه با من که سنم از ایشان بیشتر است و بسیار بیشتر از ایشان زحمت کشیده‌ام، ایشان مثل شاهنشاه بود و شاهانه زندگی می‌کرد، به خاطر برخی لودگیها و شیرین کاری‌های کلامی و اینها یک آدمی به این مکانت اجتماعی و ثروت می‌رسد که حیرت آور است. خب ممکن است که در غرب این طور باشد ولی اینها نباید روال جامعه مسلمان بشود. در این وضعیت نادرست است که نویسنده‌های ما می‌روند و گوینده تلویزیون و گزارش نویس رادیو یا آدم درجه دو و سه در رادیو می‌شوند و به جای گذاشتن عمرشان برای رمان نوشتن، فیلمنامه سطحی می‌نویسند. این به خاطر این است که در تقسیم آب مشکل داریم. میرآب‌های ما حواسشان نیست که بالاخره آب باید به همه درختان به اعتدال برسد.

حالا اگر این تقسیم‌بندی درست انجام شد، روش مطلوب پرداختن به حوزه نشر در قالب‌های مختلف تلویزیونی چیست؟ بعضی‌ها معتقدند اگر کتاب خوانی از رسانه‌ ملی تبلیغ شود، سطح کتاب‌خوانی در کشور افزایش می‌یابد. بعضی‌ها هم طرفدار تیزر بازرگانی کتاب هستند. برخی‌ها هم معتقد به نقد کتاب در برنامه‌های کتاب محور هستند. شما به چه قالبی فکر می‌کنید؟

ببینید من خیلی به این جزئیات ورود نمی‌کنم، ما دو مزرعه داریم. مزرعه کتاب و مزرعه تلویزیون، ما به مزرعه تلویزیون بیش از حد آب و کود می‌دهیم. اگر مزرعه دیگر احیا شود، خودش اصلاً نیاز به تبلیغ ندارد و مخاطب را جذب خود می‌کند و باغ دیگر برای جذابیتش ناچار است به سمت این مزرعه رو کند. مثلاً وقتی کتابی در حوزه ی نشر موفق شود، رسانه ناچار است که برای اعتبار و شخصیت خودش به آن کتاب بپردازد. یعنی این طور نیست که نیاز باشد تلویزیون به کتاب خدمات دهد. باید در اصل ماجرا و در تدابیر و برنامه‌های فرهنگی مدیریت شود تا عدل بین این‌ها برقرار شود.

معادل‌های نادر ابراهیمی و قیصر باید شأن جدی‌تر و مهم‌تری داشته باشند از معادل‌های رسانه‌ای خود

یعنی چگونه؟

یعنی قاعدتاً حوزه کتاب قلم و نشر و تألیف، حوزه مهم‌تری است از رسانه که کارشان پرورده کردن محصولات قلم است. رسانه حوزه بسته‌بندی و ارائه است. یعنی کار باید به جایی برسد که نویسنده ما شانی بالاتر از تهیه‌کننده و گوینده و … تلویزیونی داشته باشد. در مجموعه یک کشور و تمدنی که می‌خواهد پیشرفت کند آدمی که متن می‌نویسد، آدمی که شعر می‌سراید، آدمی که نقد می‌کند و آدمی که فکر و اندیشه را پیش می‌برد و خیال را گسترش می‌دهد، آن آدم باید مهم‌تر باشد از یک گوینده بانمک یا خوش صحبت در رسانه ملی. یعنی معادل‌های نادر ابراهیمی و قیصر باید شأن جدی‌تر و مهم‌تری داشته باشند از معادل‌های رسانه‌ای خود ولو این افراد در رسانه خیلی هم موفق باشند. چون شأن این آدم‌ها باید پایین‌تر از آنها باشد و شهرتشان در خدمت آنها باشد ولی متأسفانه مجموعه نظام فرهنگی احترام بیشتری برای مجریان و گویندگان و خلاصه چهره‌های رسانه‌ای قائل است و توجه و اهتمام بیشتری به این چهره‌ها می‌شود.

وقتی مجری‌های خوش تیپ تاریخ متن ما را به بازی می‌گیرند…

طوری شده است که بعضی اوقات یک گوینده ساده که قیافه خوبی دارد، خودش را مرجع همه چیز می‌‌داند و از نظام فرهنگی باج‌گیری می‌کند و زور می‌گوید. می‌گوید من می‌خواهم این طور حرف بزنم و این طور باشم و نوعی از شوخی کردن را که در تاریخ تمدن ما بی‌سابقه است، یک مجری خوش‌تیپ می‌تواند آن را باب کند چرا؟ چون محبوبیت دارد. این در حالی است تاریخ متن ما می‌گوید این گونه شوخی نکنید. هزار و چند سال از قابوس‌نامه و سخنان خواجه نصیر و.. می‌گذرد. همه بزرگان ما گفته‌اند‌ این طور شوخی نکنید اما یک مجری خوش‌تیپ می‌آید در برابر این متن قیام می‌کند. به خاطر صدا و قیافه قشنگش، کلمه‌ها را مطابق دلخواه خود تلفظ می‌کند و به کار می‌برد و تاریخ متن ما را در برابر این آدم‌ کوتاه می‌آید. چون به این آدم اقتداری بیش از شأنش داده‌ایم. اگر قلم و تألیف و حوزه‌های این چنینی در مجموعه فرهنگی ما اصل باشند و رسانه در خدمت آنها تعریف شود، این ماجراها آن وقت درست می‌شود.

رسانه‌ باید در درگاه نویسنده بزرگ زانو بزند تا کاری برایش انجام دهد

به نظرم خیلی نیاز نیست این‌ها به آنها توجه کنند و صدقه بدهند. اگر ما حقشان را بدهیم، رسانه خودش سراغشان می‌آید و رسانه صدقه خور متن خواهد بود. رسانه‌ باید در درگاه نویسنده بزرگ زانو بزند تا کاری برایش انجام دهد و اجازه بگیرد تا متنش را برای فیلم و سریال استفاده کند. نه اینکه بزرگان و نویسنده‌‌ها به این و آن متوسل شوند که کارشان ساخته شود. نتیجه چنین تقسیم ناعادلانه‌ای این می‌شود که تقلید درجه 3 فلان اثر غربی در رسانه ساخته می‌شود بدون اینکه کوچک‌ترین نسبتی با سنت و فرهنگ و اندیشه ما داشته باشد و متن‌های اصلی و قوی ما می‌ماند.

به یک کمیسیون فرهنگی فعال نیاز داریم

اگر اندیشمندان و نویسندگان تبدیل به سیاست‌گذاران رسانه شوند مشکل ما حل می‌شود؟ می‌خواهم راه کار عملی ارائه کنید.

راهکار عملی در حوزه قانون‌گذاری و تدبیر است و وزارت فرهنگ و ارشاد ما و مجلس ما باید شأن این پدیده‌ها را درست بفهمند. مجلس ما متأسفانه تلقی خودش از فرهنگ را از رسانه می‌گیرد. یعنی معمولاً شخصیت فرهنگی بین اینها نیست. اغلب شخصیت‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی هستند. شخصیت فرهنگی کم است و با این حال هم دید فرهنگیشان را از رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها می‌گیرند. در حالی که مجلس ما باید کمیسیون فرهنگی مقتدری داشته باشد. خود خبرگزاری فارس در مصاحبه با یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی نشان داد که این آدم فرق بدیهی‌ترین مسائل فرهنگی را با هم نمی‌داند. بعد مجلسی که چشم به دهان خبرگزاری و روزنامه و برنامه تلویزیونی است و وقتی دید فرهنگی از این منابع شکل بگیرد، سیاست‌گذاری فرهنگی نمی‌تواند درست انجام شود. مجلس باید کمیسیون فرهنگی فعالی داشته باشد و با اهلش و با اهل قلم و کسانی که تجربه ی کشورهای دیگر را بررسی کرده‌اند (چون ما اولین کشور نیستیم)، مشورت کند.

گمان نمی‌کنم نتیجه کتاب‌خوان شدن مردم کشورهای دیگر، تبلیغ کتاب در تلویزیون باشد

ما باید بدانیم در کشورهایی که کتاب خوانده می‌شود، سیاست‌گذاری‌ها چگونه است. همین کشوری که مثال زدم چرا مردم تلویزیون نمی‌بینند و کتاب می‌خوانند؟ چرا در مترو همه کتاب می‌خوانند؟ چرا این اتفاق افتاده است؟ اگر 5 نمونه موفق جهانی بررسی شود نتیجه معقول‌تر است. آیا نتیجه کتاب‌خوان شدن مردم آن کشورها تبلیغ کتاب در تلویزیون است؟ گمان نمی‌کنم این طور باشد. ماجرا جور دیگری است اگر آب را درست تقسیم کنند و رسانه کار خودش را درست انجام دهد، همه به سمت کار ویژه‌های خودشان می‌روند. کسی نیست که در شرایط عادلانه بین فوتبال دیدن و کتاب خواندن، کتاب را انتخاب نکند. ولی ما آنها را به ناچار در وضعیتی قرار می‌دهیم که انتخابشان چنین است. اگر کتاب در قالب‌های مناسب و متنوع با کیفیت مناسب توزیع شود، تیراژ متناسب باشد و به رسانه در حد افراط نرسیم، جایگاه درست را هر یک پیدا می‌کنند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.