تریبون مستضعفین- نشریه حوزوی «خط» که توسط جمعی از طلاب قمی به سردبیری مهدی همازاده اداره میشود، در شماره پنجم (خرداد۹۱) پروندهای راه به اندیشهها و عملکرد انجمن حجتیه اختصاص داد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی با که حجّتالاسلام حجّت حیدری است. حیدری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت در قم است.
-يکي از مسائل مهم و قابل بحث در مورد انجمن حجّتيه، تفکّر آنهاست و از مهمترين بخشهای این تفکّر، ديدگاهشان در مورد مهدويّت و انتظار است. لطفاً ابتدا در اینباره توضیح بفرمایید.
بسماللهالرّحمنالرّحیم. بحث مهدویّت و انتظار در طول تاریخ، مورد سوء برداشتهای زیادی واقع گردید که حتّی باعث ایجاد فرقههای انحرافی مانند کیسانیّه، زیدیّه، اسماعیلیّه، واقفیّه و غیره شد. انجمن هم نگاه خاصّی به مقولهی مهدويّت و انتظار داشت. مرحوم آقاي حلبي که میتوان در مورد او اصطلاح «اخباری رقیقشده» را بهکار برد، برای مهدویّت و انتظار تفسیر خاصّی قائل میشد که در مقایسه با نگاه حضرت امام(رحمت اللهعلیه) تفاوت زیادی داشت. مرحوم حلبی انتظار را یک مقولهی فردی میدانست، برخلاف امام که برای انتظار، علاوه بر جنبه فردی، بُعد اجتماعی هم قائل بود. آقای حلبی قبول نداشت که ما میتوانیم جامعه را بهسمت ظهور بکشانیم، چرا که زمینهی ظهور از طریق معجزه و خواست خداوند محقّق میشود نه از راه طبیعی. پس ما عاملی برای زمینهی ظهور نیستیم. وظیفهی ما فقط درخواست از خدا برای مهیّاکردن ظهور میباشد. برخلاف نظریهی امام که معتقد بود ما هستیم که باید زمینهی ظهور را فراهم کنیم. لذا تا هر اندازه که میتوانیم باید در این زمینه تلاش کنیم. در نتیجه، لازمهی تفکّر آقای حلبی – اگرچه غیر عمد – منجر به این میشد که در جامعه، ظلم و جور فراوان شود، تا حضرت ظهور نمایند.
ـ به نکتهي ظریفي اشاره فرموديد که اينها صراحتاً این را نميگفتند، اما نتيجه و لازمهي تفکّرشان، اين ميشد. آیا نتیجه صِرف این نوع نگاه به انتظار، چنین چیزی میشود؟
اکثراً وقتی ميخواهند انجمن را به دیگران بشناسانند، گفته میشود انجمنیها کساني هستند که اعتقاد دارند ظلم و جور بايد فراوان شود تا حضرت بيايند. اين تعریف از انجمن، یک تعریف عرفی و عامّی است و شناخت دقیق و کاملی نیست. همانگونه که عرض کردم، نتیجهی تفکّر انجمن، همین میشود. نه اینکه شعارشان این باشد که ظلم و جور باید در جامعه فراوان شود. وقتی که انتظار یک امر فردی تلقّی شد و نه اجتماعی، برای بهترشدن اجتماع از نظر حکومتی تلاش نمیشود.
آنان قائل بودند که در دوران غیبت امام زمان(علیه السلام) نباید حکومت تشکیل داد. چرا؟ چون اوّلاً هرکسی نمیتواند حاکم یک جامعه شود. حاکم باید علاوه بر عدالت، دارای عصمت هم باشد. عدالت برای مرجعیّت دینی کافی است و نه برای حکومتداری. در ثانی براساس نهیای که از طرف معصومین(علیهمالسّلام) رسیده، نباید در دوران غیبت، حکومت تشکیل داد. مثل روایت معروف به «رایت» (پرچم) با این مضمون که فرمودند: «هر پرچمی که قبل از پرچم امام زمان(علیه السلام) برافراشته شود، پرچم طاغوت است». براساس اینگونه استدلالها میگویند در زمان غیبت، ما موظّف به تشکیل حکومت نیستیم. البته قائلین به تشکیل حکومت در زمان غیبت، اینگونه روایات را به چند دسته تقسیم نموده و چندین جواب برای آنان ذکر کردهاند.
نتیجهی این عقیده، این میشود که حکومت ستمگر پهلوی، مورد قبول آنها واقع شده بود. اما امام در مقابل این تفکّر ایستاد و قائل به حکومت اسلامی با تبیین نظریهی ولایت فقیه بود که همان ولایت پیامبر و معصومین(علیهم السلام) میباشد. امام در مقابل ستمگران و طاغوتیان ایستاد و راضی نبود در جامعهای زندگی کند که ظلم و جور، بیداد میکرد.
اما باید از انجمن حجتیّه که معتقد است حکومت اسلامي در زمان غيبت نباید تأسيس شود، پرسید که آیا جامعه بدون حکومت اداره میشود یا خیر؟ مسلماً میگویند خیر. خُب، حکومت اسلامي هم که نباید تشکیل شود، پس یک حکومت غير اسلامي تأسيس ميشود، مثل حکومتهایی که در جهان وجود دارد. قبول داريد؟ حال سئوال بعدی مطرح میشود که آیا حکومتهای غیردینی، قوانین اسلام را در جامعه پیاده میکنند یا خیر؟ به یقین، پاسخ منفی است. وقتی قوانین مترقّی اسلامی که جلوی ظلم و فحشا را میگیرد، اجرا نگردد، آیا ظلم و جور فراوان میشود یا خیر؟ لذا میگوییم نتیجهی تفکّر انجمن، اجازه به فراوانشدن ظلم و جور است.
بهنظر من بخش دیگری از دیدگاه انحرافی آنان درمورد مهدویّت و انتظار، اين است که تعریفشان از انتظار، نشستن و دعا کردن بود. بله، دعا يک فضيلت است، اما آيا وظیفهی یک منتظر واقعی، فقط به دعا و شمشیر آویزان کردن در خانه، محدود ميشود؟ خودشان فکر میکنند تفسير صحیحی از وظایف شیعه در عصر غیبت دارند.
ـ اما انجمنیها مدّعی هستند که ما ساکن نبوده و مشغول تربیت نیرو بوده و هستیم.
بله، پرورش نیرو داشتند که نمونهی آن، مدرسهی علوی تهران است. امّا برفرض تربیت صحیح، آیا این درست است که پرورش نیرو داشته باشند اما هيچ عمل و حرکتي علیه طاغوتهای زمانشان انجام ندهند. وقتی عمل و عکسالعملي و بازخوردي از پرورش این نیروها در جامعه پيدا نشود، چه فایدهای دارد؟ قبل از انقلاب، نهایت فعالیّت شان، مبارزه با بهائیّت بود، آن هم خُرده بهائیها. نه آن بهائیانی که در مناصب حکومتی، کارهای بودند؛ مانند هویدا و دکتر ایادیها. اینجاست که یکی از فرقهای تفکّر امام و انجمن ظاهر میشود. امام يک نگاه کلّی و جهاني داشت، اما اينها يک نگاه جزئي داشتند.
ـ البته برخی با استناد به متن پیشنهادی انجمن درباره پیشنویس قانون اساسی که در آن «ولایت الهیه فقیه» ذکر شده بود و همچنین برخی از بیانیههای آقای حلبی در تأیید جمهوری اسلامی که پس از پیروزی انقلاب صادر شده، منکر مخالفت ایشان و انجمن با تشکیل حکومت اسلامی هستند.
ما حرفهايي که الآن ميزنيم، براساس مستندات تاريخ است. ما وقتی به حرکتهاي انجمن که محصول آقاي حلبي بود، نگاه ميکنيم، عکس این قضیّه را میبینیم. وقتي امام شروع به مبارزه با طاغوت کرد، ميبينيم که آقاي حلبي، در همان دوران اولیّهی شروع انقلاب یعنی قیام پانزده خرداد سال1342، در مقابل حرکت انقلاب و امام، موضع خاصي اتّخاذ کرد. اين موضع نشان ميدهد که قائل به حکومت و انقلاب نبود، چرا؟ از نظر ثبوتی بحثش را بیان کردیم که همان روایات بود. اما از جهت اثباتی، فکر نميکردند انقلاب بتواند در برابر حکومت شاه پيروز گردد. میگفتند مگر ميشود با دست خالي در مقابل سرنيزه ايستاد؟ حکومت بدون شاه براي آنها قابل تصوّر نبود. تا نزدیک سال57 که ديدند انقلاب در حال پيروزشدن است و مردم هم استقبال عظيمي نسبت به امام انجام دادند. يک دفعه ورق برگشت و کساني که تا ديروز حرف دیگری ميزدند، امروز حرف جدیدی را مطرح میکردند. امروز بايد حرفهای انقلابیها را ميپذيرفتند، در غیر این صورت، ديگر جايي نداشتند. چرا که بیش از 98 درصد به حکومت اسلامی رأي مثبت دادند. اگر نمیپذیرفتند، در واقع خلاف جريان آب شناکردن بود. کما اینکه برخی از دیگر گروهها نپذیرفتند و در مقابل سیل خروشان امّت اسلامی، نابود شدند.
-شما براساس عملکرد آنان در پیش از انقلاب، چنین قضاوتی کردید. امّا یکی از نظرات مطرح این است که انجمن برای پیشبرد اهداف خود در دوران قبل از انقلاب، تقیّه میکرد.
این یک عذر شرعی تراشیدن است نه تقیّه. تقيّه يک استراتژی است برای بقاء در دوران خفقان. گاهی برای حفظ جان و گاهی بالاتر برای حفظ اسلام و دین. امّا متأسّفانه برداشت غلطی از اين مفهوم شد. تقيّه را هميشه مساوي با ترس گرفتند؛ در صورتیکه تقیّهی خوفی، یک نوع از تقیّه است. در مورد انواع دیگر تقیّه، کمتر بحث میشود؛ مثل تقيهي مداراتي که با اهل سنّت در ایّام حجّ انجام میدهیم. پس تقيّه فقط بهخاطر ترس نيست. اما متأسّفانه انجمنیها آمدند و با ساواک و حکومت ظالمی که در حال محوکردن دین اسلام بود، همکاری کردند و اسمش را گذاشتند تقیّه!
ـ جالب این است که انجمنیها که در مواجهه با حکومت شاه به قول خودشان تقیّه میکردند و امروز نیز در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی از همین شیوه استفاده میکنند، در مورد بحث وحدت شیعه و سنّی، کوچکترین اعتقادی به تقیّه و مدارا ندارند. به نظر شما چرا انجمن با بحث وحدت شیعه و سنّی مخالفت میکند؟
بهنظر بنده اوّلاً معنای صحیح وحدت براي آنها تبيين نشده است. فکر ميکنند با وحدت شيعه و سنّي، يا شيعه بايد از اعتقادات خود دست بردارد يا سنّي تا وحدت محقّق شود. میگویند تا وقتی هر دو بر اعتقاداتشان باقی باشند، تضادّ وجود دارد و چگونه ميشود با يکديگر وحدت داشته باشند؟ امّا معناي صحيح وحدتي که مدّنظر امام بود، این نیست که ما از اصول خودمان دست برداريم. بلکه وحدت یعنی پررنگ کردن وجوه مشترک برای ایستادگی در برابر دشمن مشترک. ما ميبينيم که قرآن، پيامبر، قبله و بسیاری از احکام ما و اهل سنّت، يکي است. بله، شيعه باید آن اعتقادات خاصّ خودش را داشته باشد، سنّي هم اعتقاداتش را داشته باشد. اما این وجوه مشترک را باید پررنگ کنیم.
ما ميگوييم اگر این وحدت بین شیعه و سنّی محقّق نشود و اختلاف داشته باشند، به نفع چهکسي تمام ميشود؟ شیعه یا سنّی؟ مگر ما مدّعی نیستیم که سيرهي ائمه برايمان حجّت است؟ در مورد همکاري حضرت علي(علیه السلام) با خلفاء چه میگویند؟ وقتي که ابوسفيان نزد حضرت علي(علیه السلام) ميآيد و مطرح ميکند که من شما را کمک ميکنم تا علیه حکومت ابوبکر قيام کنيد، حضرت در جواب ابوسفيان ميگویند: مشکل شما، من و ابوبکر نيست. مشکل شما اصل و ريشهي اسلام است. شما ميخواهيد که اصلاً اسلام نباشد. در نهایت هم نه تنها پیشنهاد ابوسفیان را نمیپذیرد، خودشان هم اقدامی علیه حکومت خلفا صورت نمیدهند.
ـ وقتي ما چنين مثالهايي از سيرهي اهل بيت(علیهم السلام) براي مخالفین وحدت ميآوريم، برخی از آنها ميگويند که اهل بيت(علیهم السلام) عصمت داشتند و مصلحت را تشخيص ميدادند. ما نه عصمت داريم و نه توانايي تشخيص مصلحت را.
این، حرف غلطی است. اگر اين را بپذیریم، نتیجهاش این میشود که ديگر سیرهی ائمه(علیهم السلام) هیچکجا برای ما حجّت نباشد. وقتي ما معتقدیم آنان امام ما هستند، يعني چه؟ آنها امام هستند و ما مأموم؛ يعني هرکاري که آنها انجام دادند، ما بايد تأسّی کنیم. آنها براي ما الگو و اسوه هستند. چنین برخوردی با سیرهی معصومین، اصلاً با فلسفهي وجودي فرستادن آنان سازگاري ندارد.
– برخی از انجمنیها میگویند قبل از انقلاب، خيلي افراد بودند که مبارزهی فرهنگي ميکردند؛ مثل مرحوم علامهي طباطبايي، شهيد مطهري و… . این افراد، سابقهي خاصّي هم از نظر زندان و شکنجه ندارند. ما هم تقسيمکار کرده بوديم. برخی از مذهبیها به سمت مبارزهی سیاسی رفتند و ما هم مبارزهي فرهنگي ميکرديم.
بله، علامه و شهيد مطهري کار فرهنگی انجام میدادند، اما با حکومت ستمگر پهلوی نه تنها همکاری نداشتند، بلکه علیه حکومت پهلوی و در تأیید انقلاب اسلامی، جاهای مختلفی موضع گرفتند. علامه در سال 1348، همزمان با تجاوز رژیم اشغالگر قدس به فلسطین و کشورهای عربی، با انتشار اعلامیّه علیه رژیم اشغالگر و دادن شماره حساب برای کمک به مردم فلسطین اقدام نمود. اسرائیلی که در دوران طاغوت، خط قرمز محسوب میشد و کسی حقّ عبور از این خط قرمز را نداشت. این در حقیقت بهعنوان یک اعتراض به حکومت محسوب میشد. لازم به ذکر است که در انتشار این اعلامیّه، شهید مطهری و آیتالله سیّدابوالفضل زنجانی هم با وی همراه بودند. در اقدامی دیگر، مرحوم علامه جزء نُه نفر علمایی بود که در سال 41 و 42، طوماری را که علیه حکومت پهلوی نوشته شدند. حتّی علامه اعطای دکترا از طریق حکومت طاغوت را قبول نکرد، در صورتی که با تهدید شاه مواجه شد. علامه فرمود که از شاه هراسی ندارم و حاضر به پذیرفتن نیستم و نخواهم بود.
اما در مورد شهيد مطهري، اوّلاً فکر میکنم ایشان حدّاقل دومرتبه به زندان طاغوت رفته است. ثانیاً قیام 15خرداد42 را مرهون هماهنگی شهید مطهری میدانند. اصلاً شهید مطهری را به قول مقاممعظمرهبری، تئوریسین انقلاب می¬دانند. نمیتوان علامه و شهیدمطهری را با انجمنی که با ساواک همکاری میکرد و راضی به انقلاب و تشکیل حکومت نبود، قیاس کرد.
– بحثي که الآن در مورد مبارزه با بهائيت مطرح ميشود، اين است که برخی ميگويند چرا نظام دارد از فعّاليت انجمنیها براي مبارزه با بهائيت، جلوگيري ميکند؟ ايراد ميگيرند که مگر نميگوييد بهائيت دشمن مشترک ماست؟ مگر نميگوييد بهائيت جاسوسي ميکند؟ پس به ما کاري نداشته باشيد، بگذاريد ما آزادانه فعّاليت کنيم و با بهائيت مبارزه کنيم. فکر ميکنيد علّت ممانعتهايي که براي اين گروه ايجاد ميشود، چيست؟
اوّلاً بعضی از افراد انجمن براساس خبرهایی که از روزنامهها پخش میشود، در کشور فعّالیت میکنند و کسی با آنها کاری ندارد. یکی از فعّالیتهایشان هم برگزاری کلاسهای درس و سخنرانی علیه بهائیّت است. اما اگر سخن آقایان این است که چرا نمیگذارند مثل سابق بهصورت تشکیلاتی عمل کنند، باید گفت که از وقتي تعطیل شدهاند، از نظر قانونی حقّ فعّالیت تشکیلاتی ندارند. اگر خواستند فعّالیت تشکیلاتی انجام دهند، لازمهاش این است که بايد تفکّرات و نگاهشان را تصحيح کنند. انجمن بعد از سخنرانی امام در سال62 تعطیل شد. بهخاطر اینکه در آن برهه از زمان، کارهایی صورت میگرفت که باعث تضعیف روحیهی انقلابیون و اهداف انقلاب میشد. مثل اشکال در مورد جنگ ایران و عراق که هر دو شیعه هستند، پس نباید جنگید. در صورتی که ایران جنگ نمیکرد، بلکه دفاع میکرد.
– بهعنوان آخرين سؤال، قبل از انقلاب، انقلابيّون به انجمنیها ميگفتند که شما داريد با شاخ و برگ مبارزه ميکنيد، بايد ريشه را بزنيد. الآن انجمنيها ميگويند حالا که شما ريشه را زدهايد، پس چرا هنوز بهائيت در مملکت فعّال است؟
اوّلاً خود سران بهائيان تصریح کردند که بزرگترين ضربهاي که به بهائيت از زمان تأسیس تا بهحال خورده، از ناحیه انقلاب ايران بود. چرا که قبل از انقلاب، بهائیان بهطور آشکار فعّالیت میکردند و حتّی در مناصب دولتی مثل نخستوزیری هویدا و چند کابینهی او حضور داشتند. به قول حسین فردوست، درحقیقت بهائیان ادارهکنندهی کشور ایران بودند نه شاه ایران. ثانياً امام فرمود ريشهي بهائيّت از استعمار است و بهائیان، مهره و جاسوس استعمار هستند. وقتی استعمار از بین رود – که یکی از بزرگترین اهداف انقلاب اسلامی است و انشاءالله محقّق میشود – دیگر بهائیان قدرت نفسکشیدن ندارند. امام هم شعارش اين بود که اين انقلاب بايد انقلابی جهاني شود. اگر اهداف امام محقّق گردد، ديگر بهائيّت خودبهخود از بین میرود. الآن بهائيّت از کجا حمایت ميشود؟ غیر از استعمار آمریکا و اسرائیل و انگلیس؟
– سخن پایانی؟
يک جرياني که بهوجود ميآيد، ممکن است اوّل تفکّر خاصّي داشته باشد و آن تفکّر، خوب و مثبت هم باشد. اما بهمرور زمان تغييراتي در آن جريان و تشکيلات انجام میگيرد. نميشود گفت تفکّری که در ابتدای تأسیس انجمن هست، با حالا یکی است. بنده معتقدم که متأسّفانه در بحث انجمن، افراط و تفريط زيادی صورت گرفت. بعضيها سياهنمايي کردند که گویا انجمن هیچ نقطهي مثبتي نداشت و همه کسانی که در آن فعّالیت میکردند، معاند بودند. بعد از انقلاب هم دعوایي بين انجمنیها و غير انجمنیها بهراه انداختند. اين دعاوی فايدهي چندانی نداشت. در مورد انجمن باید از نگاهی واقعي قضاوت کرد. ببينيم که انجمن چگونه بود و تفکّراتش چه بود و چگونه شد؟
آقا تا کی سخن پراکنی؟!؟!؟!؟ تا کی بازی با کلمات؟!؟!؟! این مطالبی که از نشریه خط گذاشتین همه محصول یک فکر و دترنج یک قلمه! اما با اسامی مختلف.
نمیدانم اینقدر کوبیدن یک عده مسلمان چه دردی از شما دوا می کند!!!!
برادران تریبون مستضعفین و وابستگان! حقا که تریبون این مملکت دست شماست که حال و روز دین وایمان مردم اینگونه شده است!!! خدا در امر فرج امام زمانمان تعجیل بفرماید.
دیگر حنای شما رنگی ندارد، اینقدر مطالب سخیف و عاری از حقیقت کپی کردین که کسی رغبت به خواندن و نظر دادن ندارد. اسبی که دنبال کندن نعلش هستین صاحب دارد برادر!!!
آقا از همين كامنت گذاشتن انجمني ها بدانيد كه دارند از اينجا ضربه ميخورند.
تا ديروز كه براي دين و ايمان مردم دلسوزي ميكرديد تمام علت را بهائيت ميدانستيد. و امروز تمام علت را منتقدان خودتان ميدانيد!
جالب است؛
نوع نگاه شما به گونه اي است كه گاه از اين طرف بام مي افتيد و گاه از آنطرف؛ غافل از اينكه گاه عوامل متعدد منجر به وقوع معلولي ميشود و (با فرض صحيح بودن تشخيصتان) نميتوان بي مهابا كسي را عامل خراب بودن دين و ايمان مردم دانست.
البته اخلاقا انتظار ميرود با سعه صدر به انتقادات پاسخ دهيد. انتقاداتي كه نوع تفكر را هدف قرارداد نه شخص و گروه را!
همه ابن مطالبی که در این نوشته هست تکراری و بسیاری ار آنها کذب و بی اساس است وناشی از ضعف منطق تحلیل گر محترم. این برداشت های غلط بارها توسط منتسبین به انجمن پاسخ داده شده ولی متأسفانه باز هم توسط سایط شما تکرار می شود. چرا؟ نمی دانم !!!!!!!
والا ما رفتیم سایتها انجمن و دفاعیاتشون و همه چی رو خوندیم نه منطق داشت نه انسجام داشت فرافکنی و مظلوم نمایی متنهاشون هم کاملا قابل مناقشه بود.
شما انجمنی ها بالاخره موافق انقلابید یا مخالف؟
اگه موافق بوده و هستید اینهمه دشمنیها و کارهاتون در سابق و حال چیه
اگه مخالفین که دیگه حرف حسابتون چیه
ببخشید. مگه انجمن سایت داره. میشه ۲ تاشو معرفی کنی. والا من که ۱۲ ساله تو انجمنم تا حالا سایت ندیدم. برو عزیز من با اهلش مشورت کن. همین شما انقلابی ها بودین که موسیقی رو به اسم موسیقی ایرانی حلال کردین. شطرنج به خاطر شماها تو کشور رواج پیدا کرد. وضعیت حجاب هم که ماشاالله
.. عجب نتایج خوبی!!! نه؟
با سلام
خدمت همه دوستان و عزيزان عرض ادب و احترام داشته و آرزوي خدمتگذاري به اسلام و شيعه برايتان دارم
بنظر من كوبيدن انجمن تنها سودش به استعمار و استكبار و معاندان تشيع ميرسد زيرا تا آنجا كه بنده در جريان هستم انرژي اصلي اين گروه در مبارزه با بهاييت و وهابيت و شبهات وارد شده به مذهب حقه شيعه است و تشديد اختلافات و پرداختن به نقاط منفي اين انجمن تنها شادي قلب دشمنان مشترك را فراهم خواهد ساخت.
پر واضح است هر گروه و انجمني خالي از ايراد نبوده و نيست. مگر انقلابي كه ما و پدرانمان كرديم منزه از خطاست؟ مگر در حكومت كم فساد اخلاقي مالي و اعتقادي مي بينيم ؟ مگر رهبر انقلاب از اطرافيان انقلابي خود كم خون دل ميخورند ؟ و ….
پس اگر رضايت حضرت مهدي (عج) را طالبيم بايد كه نقاط قوت و اشتراك هم را تقويت كنيم و نقاط ضعف و خطا را در محيطي دوستانه و محرمانه بازگو كنيم.
به اميد روزي كه دست شيطان از تفرقه افكني بين معتقدان به ائمه اطهار (ع) كوتاه گردد.
باورکنید! حالوهوایم مساعداست
اینشایعات، شیوهی بعضیجرایداست
یک صبح، تیتر می شوم:
این شخص….
[بگذریم]
یک عصر:
خواندهاید….. وتکرار زاید است
من زندهام هنوز وغزل فکر می کنم
باور کنید، همین شعر شاهد است.
((گفته میشود انجمنیها کسانی هستند که اعتقاد دارند ظلم و جور باید فراوان شود تا حضرت بیایند. این تعریف از انجمن، یک تعریف عرفی و عامّی است و شناخت دقیق و کاملی نیست. همانگونه که عرض کردم، نتیجهی تفکّر انجمن، همین میشود. نه اینکه شعارشان این باشد که ظلم و جور باید در جامعه فراوان شود.))
***
این نتیجه گیری ها در اثر کج فهمی نسبت به دیدگاه های حجتیه است. اگر حتی حجتیه معتقد بود که تشکیل حکومت در دوران غیبت وظیفه ی شیعیان نیست، مگر این جمله یعنی اینکه درِ تبلیغات مذهبی باید تخته شود؟!!
هیچ وقت انجمن مدعی نبوده که نباید به اصلاح امور مذهبی در میان مردم پرداخت چرا که خود سالها همین کار را کرده است. مگر فقها در این 1400سال این کار را نکرده اند؟ آیا کار آن ها باعث ترویج فساد شده است؟
آیا رویکرد اجتماعی به انتظار یعنی فقط همین که ((حکومت تشکیل شود))؟ اگر دست به اصلاحات بزرگ اجتماعی زد، رویکرد فردی است؟
کدوم اصلاحات بزرگ فرهنگی چرا الکی شلوغش می کنی؟
همه کارهای فرهنگی و نظامی و اجتماعی و علمی همه باید همسو باشن تا نتیجه بده
اینکه ساز مخالف بزنین و فقط کار فرهنگی! خودتون رو درست بدونید که اسمش اقدامات بزرگ فرهنگی نیست برای جذب اهل سنت به تشیع چه کردید؟