علوم انساني، علمي تمدنساز است و ارتباط وثيقي با پيشرفت كشورها دارد و به تعبير دقيقتر، جهتگيري نحوه زندگي و پيشرفت كشور به علوم انساني ارتباط دارد.
بحث علوم انساني، پس از تأكيد مقام معظم رهبري طي سالهاي گذشته، جان تازهاي به خود گرفت و ايشان نخبگان را به طراحي علوم انساني بومي و اسلامي كه متناسب با نيازهاي كشور است، دعوت كردند.
در اين زمينه سرويس آيين و انديشه باشگاه خبري فارس «توانا»، با استاد مهدي هادوي تهراني، عضو هيئت امناي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، گفتوگويي ترتيب داده كه مشروح آن را ميخوانيد:
با توجه به اينكه سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد، به نظر ميرسد در زمينه اسلامي كردن علوم انساني اقدامي نشده است؛ به نظر شما اين كم توجهي چرا صورت گرفته است؟
ـ در زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني، مقام معظم رهبري هشدار دادند كه وضعيت علوم انساني در ايران نابسامان است و دستور دادند كه براي ساماندهي علوم انساني اقداماتي انجام شود.
در آن زمان كميته چهار نفرهاي تشكيل شد و اين كميته نيز هفت نفر را تحت عنوان «شوراي بررسي متون علوم انساني» مشخص كرد كه بنده نيز يكي از اعضاي آن بودم و آن اعضاء توسط وزير علوم وقت، «شوراي عالي بررسي متون و كتب علوم انساني» را تشكيل دادند؛ براساس نظر اين شورا قرار بود گروههاي رشتههاي علوم انساني شكل بگيرد. 12 گروه شكل گرفت و بنده نيز از همان ابتدا رياست گروه «فقه و حقوق شوراي بررسي علوم انساني» را برعهده داشتم؛ اين مجموعه بيش از 10 سال فعاليت كرد كه متأسفانه در روند كار آن از سوي وزارت علوم و مجموعههاي مرتبط، مشكلاتي ايجاد شد.
هزار استاد در رشتههاي مختلف علوم انساني در قالب گروههاي تخصصي، داوران گروهها و بازبيني گروهها با «شوراي بررسي متون علوم انساني» مشاركت داشتند و اين مجموعه در مدت بيش از 10 سال فعاليت خود، چندين اجلاس مهم در حوزههاي مختلف علوم انساني برگزار كرد و در زمينه حقوق، كليت علوم انساني، فلسفه، كلام، عرفان و اخلاق نيز مشاركت گستردهاي از اساتيد وجود داشت.
اما متأسفانه همكاري لازم براي به نتيجه رساندن اين اقدامات وجود نداشت؛ به همين دليل بعد از 10 سال، شاهديم كه رهبر معظم انقلاب دوباره بحث علوم انساني را مطرح كردند و متأسفانه به جاي اينكه اقدامات انجام شده پيگيري شود، نقاط قوت و ضعف كارها شناخته شده و دانسته شود چرا اقدامات به نتيجه نرسيده و چه بايد كرد كه اقدامات گذشته تقويت شود، «شوراي بررسي علوم انساني» تعطيل شد و كاري كه 10 سال سابقه داشت و افراد زيادي در آن مشاركت داشتند، متوقف شد و كار جديدي هم صورت نگرفته است. با اين وضعيت به احتمال زياد 10 سال بعد، دوباره مقام معظم رهبري، اين بحث را مطرح خواهند كرد و دوباره همين داستان تكرار خواهند شد.
مشكل اصلي كجاست؟
ـ مشكل برخورد سياسي مسئولان با مسائل اساسي است. اين در حالي است كه اين مسائل ربطي به اين حكومت و آن حكومت، اين دولت و آن دولت و اين جناح و آن جناح ندارد.
بحث ساماندهي علوم انساني در زمان رياست جمهوري دولت هاشمي رفسنجاني مطرح شده بود و در دولت خاتمي و دوره نخست رياست جمهوري احمدينژاد ادامه داشت؛ تا اينكه در اواخر دور نخست رياست جمهوري احمدينژاد با تغيير برخي مديريتها و بعد از طرح موضوع علوم انساني توسط رهبري، فعاليت شورا متوقف شد و فعاليت مجموعه متعددي از بزرگترين متخصصان علوم انساني كه چندين كتاب تدوين كرده و نشريه تخصصي داشتند، مسكوت ماند. اين گروه در مدت 10 سال فعاليت خود، اجلاسهاي تخصصي در تهران و مشهد برگزار كرده بود و مشاركت اساتيد در آن بسيار گسترده بود ولي به جاي اينكه تلاش شود تا مشكل اصلي حل شود، همه فعاليتها متوقف شد و بعد از 14 سال، دوباره به نقطهاي رسيدهايم كه رهبري دوباره در مورد علوم انساني پيام ميدهند.
آيا رهبر انقلاب در جريان فعاليتهاي شوراي بررسي متون علوم انساني قرار داشتند؟
ـ بله؛ ايشان طي دو سال گذشته با اعضاي شوراي بررسي متون، ديدارهايي داشتند و گزارش فعاليتهاي اين شورا نيز به صورت رسمي و غير رسمي به دست رهبر انقلاب ميرسيد. شوراي بررسي متون و كتب علوم انساني با مشكلات زيادي روبهرو بود كه با حمايت رهبري، مجموعه توانست به كار خود ادامه دهد و شايد بتوان گفت شوراي بررسي متون يكي از معدود اقداماتي است كه بعد از پيروزي انقلاب در حوزه علوم انساني صورت گرفته است.
متأسفانه نبود مديريت جامع در كشور موجب شده است تا دستاوردهاي ملموس و قابل عرضه در كشور نداشته باشيم و علت اين امر را بايد در برخورد سياسي با مسائل علمي جستجو كرد. نبايد اينگونه باشد كه با مسائل علمي به عنوان وسيله تبليغاتي برخورد شود و هر زمان كه نياز داشتيم يادي از آن كنيم و بعد به فراموشي سپرده شود.
شما معتقديد بيش از 13 سال است در زمينه علوم انساني در كشور كار ميشود اما در اين 13 سال، نتايج ملموسي را نه در رفتار اساتيد و نه در كتب درسي دانشگاهها شاهد نيستيم. علت اين امر را چه ميدانيد؟
ـ مشكل اصلي، نبود مديريت واحد است و اينكه همين مقدار كاري كه صورت گرفته، تثبيت نشده است تا وارد چرخه سيستم دانشگاهي كشور شود و اگر پرسيده شود چرا اينگونه است، بايد در پاسخ گفت، مديريت واحدي كه نواقص و حلقههاي مفقوده را كشف كند، وجود نداشته است و ما با اين بحران مواجه شديم كه محصول در كشور توليد ميشود اما آنطور كه بايد مورد بهرهبرداري قرار نميگيرد و سالها ميگذرد و مسئولان مطلع نميشوند چرا اين اتفاق افتاده است.
از زمان توليد محصول علمي تا زماني كه تبديل به كتاب شود، بايد مراحل طولاني طي شود و اين مراحل نياز به مديريت جامع دارد.
شوراي بررسي متون در هر دورهاي با يك مشكل مواجه بود. به طور مثال در دوره اصلاحات تا بحث بازنگري كتابهاي علوم انساني مطرح ميشد، بلافاصله هياهو به پا ميشد كه تاريخ ـ قرون وسطي ـ در حال تكرار شدن است و ميخواهند تفتيش عقايد كنند.
در اين 14 سال نيز همواره سعي بر اين بود كتابهاي علوم انساني با معيارهاي علمي مورد ارزيابي قرار گيرند تا اولاً مشخص شود كه دادههاي موجود كتاب، چقدر روزآمد بوده و مطابق دلايل علمي است و ديگر اينكه دادهها چقدر با مفاهيم ديني و قرآني ناسازگاري صريح دارند و در اين صورت به ناشران كتابهاي دانشگاهي كه آن كتاب را منتشر ميكردند، تذكر داده ميشد كه متأسفانه در بسياري از موارد هيچ اعتنايي نشد.
علت اين كم توجهي چه بود؟
ـ علت كمتوجهي به تذكرات «شوراي برسي متون» اين بود كه جايگاه قانوني شورا تعريف نشد؛ البته در حوزه علم نميشود به طور دستوري برخورد كرد به اين دليل نياز به حمايت وجود داشت كه اين شورا جايگاه قانوني خود را به دست آورد و معلوم شود كه شورا بيطرف است و قصد تفتيش عقايد ندارد. اين ضعف، موجب شد كار صورت گرفته به نتيجه مورد نظر نرسد.
لطفاً تعريفي از علوم انساني ارائه داده و مشكلات پيش روي علوم انساني در كشور را بر شمريد.
ـ البته در تعريف علوم انساني نظرات مختلفي وجود دارد؛ در دورهاي از علوم انساني به عنوان علوم معنوي ياد شده است و بعضي از كارشناسان در اينكه رشتههاي علوم انساني جزو علوم انساني باشند يا نباشند، اختلاف دارند.
علوم انساني به مجموعه دادههايي گفته ميشود كه به ابعاد مختلف وجودي انسان توجه كرده كه شامل بعد فردي در حوزه روانشناسي، بعد اجتماعي در حوزه جامعهشناسي و حتي روابط انسانها و گذشته آنها ميشود.
علوم انساني در كشورهاي جهان سوم جايگاه پاييني دارد به طوري كه اگر دانشآموزي در جهان سوم مستعد باشد، سيستم فرهنگي آن كشور او را به رشتههاي علوم پايه هدايت ميكند اين در حالي است كه در كشورهاي پيشرفته، روند معكوس است و علوم انساني به عنوان مهمترين علوم به شمار ميآيند و دانشآموزان با استعداد به سمت علوم انساني هدايت ميشوند.
كشورهاي پيشرفته در پي آن هستند كه نيروهاي زبده كشورهاي جهان سوم را به سوي علوم طبيعي بكشانند و بعد به عنوان ابزاري به سمت كشور خود هدايت كنند. در نهايت كشورهاي پيشرفته خلأهاي علمي را با متخصصان جهان سوم تأمين ميكنند اين در حالي است كه در مديريت جوامع غربي اجازه حضور به جهان سوميها داده نميشود مگر اينكه به طور كامل استحاله شوند.
كشورهاي پيشرفته كشورهاي جهان سوم را مزرعه حاصلخيزي ميبينند كه ميتوانند تمام نيازهايي كه دارند را به ارزانترين قيمت ممكن، توليد كنند.
ما زحمت ميكشيم و كارشناس تربيت ميكنيم و آنها استفاده ميكنند. كشورهاي غربي بهترينها را انتخاب ميكنند و به كشورشان دعوت ميكنند. يكي از راههايي كه آنها نخبگان را شكار ميكنند، برگزاري المپياد علمي است و بعد از اينكه نخبگان هر رشته مشخص شدند به راحتي توسط بنياد علمي و مراكز علمي جذب ميشوند.
از ديگر مشكلات علوم انساني در ايران، نگاه نادرست به اين گونه از علم است. علوم انساني هميشه به عنوان علوم درجه 2 و 3 ديده ميشود و در حال حاضر نيز در مديريت كلان كشور، اين جمله مكرر گفته ميشود كه بايد براي اصلاح علوم انساني از فارغالتحصيلان علوم طبيعي و مهندسان استفاده شود و اين به عنوان اصل نانوشته در سطوح مديريت عالي ديده ميشود كه تحقير علوم انساني به شمار ميرود.
چنين نگاهي باعث ميشود استعدادها كمتر به سمت علوم انساني حركت كند و نتيجه اين ميشود كه كشور در زمينه علوم انساني با مشكل و بحران جدي مواجه شده و در توليد علم در علوم انساني با مشكل روبه رو شويم و همچنان چشم به نظريه غربي داشته باشيم.
نظريه غربي در علوم انساني براساس فرهنگ غربي توليد ميشود و به طور كامل با هويت انسان ارتباط دارد و چون علوم انساني در كشور ضعيف است، توان اين را نداريم كه علوم غربي را بومي سازي كنيم و در نتيجه با اين مشكل روبهرو ميشويم كه با وجود دارا بودن كارشناسان خوب، نميتوانيم مشكلات كشور را حل كنيم.
كارشناسان اقتصادي برجسته ايراني كه قادر به حل مشكلات كشور نيستند، ميتواند بسياري از مشكلات اقتصادي كشورهاي پيشرفته را حل كند و در مهمترين مراكز اقتصادي دنيا مسئوليت بگيرند چون دانشي كه آموختند مبتني بر فرهنگ كشورهاي غربي است و ميتواند مشكلات آن كشورها را حل كنند.
توان مديريتي در كشور بسيار بالا است؛ شايد بزرگترين سرمايه كشور ما معادن، موقعيت سوقالجيشي و «تاريخ تمدن» نباشد بلكه بزرگترين ذخيره كشور، نيروي انساني زبدهاي است كه متأسفانه در ساختار تصميمگيري كشور، مشاركت واقعي ندارند و نظرات آنها به ديده احترام ديده نميشود.
يكي از مشكلات جدي كشور اين است كه تفاوتي ميان نظر فردي كه در يك حوزهاي متخصص شده است و فردي كه دو تا مقاله در روزنامهاي خوانده است، وجود ندارد و به طور معمول نظر كارشناس مورد بيمهري قرار گرفته و بيشتر نظر افرادي كه داراي موقعيت سياسي هستند، ترجيح داده ميشود.
متأسفانه حوزه مسائل سياسي از حوزه مسائل علمي و كارشناسي تفكيك نشده و استفاده تبليغاتي از نظرات سياسي در كشور وجود دارد اما مرز كارشناسي نظر و عمل مشخص نشده است.
در كشورهاي غربي سعي ميشود از تمام نظرات كارشناسي موجود و حتي از نظرات كارشناسان بيرون از حوزه نيز استفاده شود اما در ايران متأسفانه از ذخيره كارشناسي كشور و توان كارشناسي خارج از كشور استفاده نميشود.
نكتهاي كه رهبري در مورد علوم انساني فرمودند اين است كه چقدر به علوم انساني حرمت داده ميشود تا استعدادها به سمت اين علوم برود و چقدر علوم انساني را بوميسازي كرده تا مناسب با فرهنگ كشور باشد.
دومين مراد رهبري اين بود كه چقدر مفاهيم علوم انساني با مفاهيم ديني سازگار است و بحث ديگر اين است كه به صورت مستقيم و زلال به منابع ديني رجوع كنيم و ببينيم چقدر از مفاهيم رشتههاي مختلف علوم انساني را ميتوان از دين استخراج كرد چرا كه منبع اصلي قرآن است و منبع ديگر سنت است كه شارح و مفسر قرآن است.
بحث استخراج علوم انساني از قرآن كريم، بحث تخصصي است و تلاشها براي دستيابي به شاخص علوم انساني از منابع ديني روبه تزايد است. چنين كاري به منطق و نگرش نياز دارد وبايد قبل از اينكه به منابع ديني رجوع كنيم، بايد ببينيم در حوزه علوم انساني از دين چه توقعي داريم و اين توقع را به چه روشي ميتوان به دست آورد.
اين مسئله بيش از 20 سال ذهن مرا درگير كرده است و نظريهاي در اين سالها تحت عنوان «انديشه مدون در اسلام» مطرح كردهام. اين نظريه در طول اين 20 سال به صورت مكرر در داخل و خارج در همايشها، مقالات، سخنرانيها، كتابها و جلسات تخصصي بيان شده است.
براساس نظريه «انديشه مدون در اسلام» نظرياتي در حوزه اقتصاد، سياست، هنر، مديريت و سياست ارائه كردم كه رهبر انقلاب در يكي از كتابهايم با اين نظريه برخورد كردند و مرا احضار كردند تا درباره اين نظريه صحبت شود تا مشخص شود چگونه ميتوان در اسلام، ديدگاه مختلف علوم انساني را استخراج كرد.
براساس اين نظريه در حوزه اقتصاد دو تا كتاب منتشر كردهام كه نخستين كتاب، «نظام اقتصادي در اسلام» و ديگري «ساختار كلي نظام اقتصادي اسلام در قرآن» است كه به تازگي منتشر شده است.
مسلمانان معتقدند اسلام دين جامع و كامل است و چون دين خاتم است به همه وجوه زندگي بشر توجه كرده و رهنمودهاي دارد. در انديشه و نظريه مدون، رهنمودهاي ديني را طبقهبندي كرده و به طور مثال بخشي از رهنمودهايي كه در حوزه اسلام، فلسفه، مكتب و نظام وجود دارد و تابع شرايط نبوده و جهان شمول است ولي بر اساس آن نظام قادريم ساز و كارهايي را طراحي كنيم، معرفي شده است.
همانطور كه ميدانيد، در برنامه سوم توسعه اقتصادي كشور، دولت مكلف شده بود كه اصول مديريتي حضرت امام (ره) را به مديران كشور آموزش دهد.
سازمان مديريت و برنامهريزي آن زمان به عنوان متولي آموزش مديران، جلسهاي تشكيل داد و به منظور آموزش مديران، در آن جلسه اين پرسش را مطرح كرد كه ساختار مديريتي حضرت امام (ره) چيست كه پاسخ داديم روش مديريتي امام استخراج نشده است.
بعد از تشكيل آن جلسه به اين نكته پي برديم كه قبل از آموزش مديران، روش مديريت حضرت امام (ره) را استخراج كنيم. بر اساس همين ايده، مجموعهاي در سازمان مديريت و برنامهريزي شكل گرفت كه مديريت اجرايي آن به روحاني دانشآموخته مديريت كه شاگرد بنده بود، سپرده شد و او نيز بر اساس نظريه انديشه مدون، طرح كلاني در حوزههاي مختلف مديريت حضرت امام (ره) ارائه داد و قرار شد در اين طرح 14 محور در شاخههاي مختلف بررسي شود و توسط شوراي علمي تحت نظارت قرار گيرد.
نتيجه اين تحقيق، 14 جلد كتاب شد كه ابعاد مختلف مديريت حضرت امام (ره) به شيوه علمي و آكادميك استخراج شد. چند همايش توجيهي برگزار شد و اساتيد رشتههاي مديريت نيز از اين تحقيق، استقبال كردند. حتي برنامهريزي شده بود كه نتيجه اين تحقيق به كتاب درسي منتهي شود كه با انحلال سازمان مديريت و برنامهريزي، اين پروژه نيز متوقف شد.
بعد از اين جريان بنده در نامهاي به مقام معظم رهبري توضيح دادم اين تحقيق مصداق بارز توليد و نظريه پردازي در حوزه مفاهيم ديني است. در اين تحقيق مديريت امام خميني (ره) به عنوان شاخص مدير اسلامي كه همه ابعاد اسلامي در وجودش جمع شده است و انقلاب كرده و انقلاب را مديريت كرده است، بررسي شده بود و به نتايج خوبي نيز رسيد كه نياز بود در دسترس اساتيد و دانشگاهيان قرار گيرد تا تكميل شود.
بنده شاهد تلاشهايي بودهام كه بعد از انقلاب اسلامي در زمينه علوم انساني در كشور انجام شده است ولي متأسفانه هيچگاه نتيجه آنها عرضه نشده است.
Sorry. No data so far.