پیام درخشانفرد-جریان شبه-روشنفکری سینمای ایران به یک تقسیمبندی قائل بودند که فیلم یا هنری است یا گیشهای، یا معناگراست و یا جلف، یا روشنفکرانه است یا پوپولیستی؛ در این تقسیمبندی فیلم های معناگرا لزوماً کم فروش و فیلم های جلف لزوماً پرفروش هستند. به زبان دیگر مخاطب عام از فیلم معناگرا فراری و مایل به فیلم فارسیهای بیارزش است.
فیلم سینمایی رسوایی به کارگردانی و نویسندگی مسعود دهنمکی در حالی به آخرین روزهای نمایشش نزدیک میشود که با فروشی نزدیک به شش میلیارد تومان جایگاه خود را به عنوان پرفروشترین فیلم سینمایی غیرکمدی ایران تثبیت کرد. این فروش پنج میلیاردی در طی هفت هفته در حالی صورت گرفت که از یک سو تعداد سینماهای نمایشدهنده این فیلم نصف تعداد سینماهای نمایشدهنده فیلم اخراجی ها بود و در قم این فیلم تنها یک روز آن هم به طور محدود به نمایش درآمد و دو روز نیز به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) کل سینماهای کشور تعطیل بود؛ و از سوی دیگر عمده تبلیغات تلویزیونی ـ که در کشور ما مهمترین نقش را برای شناساندن فیلم ها داردـ برای این فیلم در هفته اول تعطیلات نوروزی بود و پس از تعطیلات تبلیغ چندانی برای این فیلم پخش نشد. طبیعتاً می توان نتیجه گرفت که فروش این فیلم بیش از این میتوانست باشد.
از زمان نمایش فیلم اخراجی های ۱ هجمه بسیار سنگین و تقریباً بیسابقهای علیه فیلم های آقای دهنمکی شکل گرفت. بخشی از این هجمه مربوط به شخصیت های مذهبی اما قشری و سطحی نگر بود، اما عمده این هجمه از سوی جریان روشنفکری حاکم بر سینمای ایران بود که مسعود دهنمکی را یک غیرخودی در میان خودشان میدانستند و البته تحمل استقبال بیسابقه مردم را از فیلم های وی نداشتند. برای این جریان بسیار سنگین بود که به فیلم هایی میبالیدند که فروشی ـ بخوانید اقبال مردم ـ معادل یک پنجم یا حتی یک دهم فیلم های دهنمکی نداشتند. بنابراین تنها راه مقابله با او را ترور شخصیت و زیر سؤال بردن توان واقعی فیلمسازی او میدیدند و با این هدف او را محکوم به ساختن فیلم های پوپولیستی، گیشهای، مبتذل و عوامانه میکردند.
گروهی نیز پا را از این فراتر میگذاشتند و با توهین به چند میلیون بیننده این فیلم ها از «سلیقه تنزل کرده مخاطب» و یا حتی «لُمپن بودن مردم» سخن میراندند و یا فریاد وااسفا سر می دادند که در غیاب آثار سینمایی فاخر(!!!) مردم بالاجبار به فیلم های دهنمکی روی آوردهاند. این توهین ها به طور گسترده در مصاحبههای رادیوهای بیگانه و شبه-تحلیل های نشریات سینمایی پخش میشد. حتی در صدا و سیما نیز هنگامی که در نظرسنجی برنامه «پارک ملت» برای انتخاب برترین فیلم تاریخ سینمای ایران، مردم از میان ۱۰ فیلم ـ از جمله جدایی نادر و سیمین ـ ، فیلم اخراجیهای یک را انتخاب کردند با واکنش منفی و ناامیدانه مجری برنامه روبرو شد که به نوبه خود باعث اعتراض گسترده مردم به سازندگان این برنامه شد.
اما از ابتدای نمایش فیلم رسوایی اثری از آن همه هیاهو یافت نمیشود؛ همه افراد حقیقی و حقوقی که برای تخریب شخصیت مسعود دهنمکی و ترغیب مردم به نرفتن به سینما برای دیدن سه گانه اخراجی ها از هیچ کوششی فروگذار نکرده بودند، در سکوت فرو رفتهاند و به جز چند نقد نیمبند خبری از آن همه فحاشی و توهین نیست؛ انگار که نمایش موفق این فیلم عرفانی ـ اجتماعی همه آن ها را خلع سلاح کرده است. اما چرا؟ این فیلم چه خاصیتی داشت که مخالفان سرسخت آقای دهنمکی چارهای به جز سکوت نیافتند؟ پاسخ این پرسش چندان مشکل نیست:
الف- تِم سه گانه اخراجی ها کمدی بود. متأسفانه به خاطر تأثیر چند دهه فیلم فارسی های مبتذل در سینمای ایران معنای کمدی با هجو و هذل یکی شده و به عنوان یک ژانر سخیف و دمدستی در سینما که تنها هدفش خنداندن مردم به هر قیمت است شناخته میشود. همین موضوع بهانه خوبی بود که ابعاد حماسی و مذهبی اخراجیها را نادیده بگیرند و دلیل فروش آن ها را جلفبازی و هذلگویی بشمارند. اما در مورد فیلم رسوایی این ابزار از دست مدعیان گرفته شد. رسوایی یک فیلم ملودرام جدّی با تم عرفانی ـ اجتماعی است.
ب- جریان شبه-روشنفکری سینمای ایران از قبل از انقلاب به یک تقسیمبندی قائل بودند که فیلم یا هنری است یا گیشهای، یا معناگراست و یا جلف، یا روشنفکرانه است یا پوپولیستی؛ در این تقسیمبندی فیلم های معناگرا لزوماً کم فروش و فیلم های جلف لزوماً پرفروش و مورد استقبال مخاطب عام هستند. به زبان دیگر مخاطب عام از فیلم معناگرا فراری و مایل به فیلم فارسیهای بیارزش است و به جز این دو نوع فیلم هیچ نوع دیگری فیلم وجود ندارد. این تقسیمبندی غلط بهانهای بود در دست روشنفکرنماهای سینمای ایران تا بتوانند عدم اقبال مردم به فیلم هایشان را توجیه کنند.
از بزرگانی که سعی کرد ماهیت غلط، غیر علمی و سیاسیکارانه این تقسیمبندی را روشن سازد، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی بود، که در زمان حیات طیبهاش با نوشتن مقالات و نقدهایی عالمانه به نقد ماهوی این جریان پرداخت؛ شهید آوینی در این مقالات اثبات میکند که یک فیلم معناگرا بااستفاده از عناصر دراماتیک، سیر داستانی جذاب و استفاده از تکنیک های بصری میتواند و باید پرفروش باشد. اما عملاً فیلم هایی که موید این نظر شهید آوینی به حساب میآمدند، معدود بودند و در میان فیلم های موفق در گیشه تنها می توان به فیلم آژانس شیشهای اشاره کرد. همین تقسیم بندی غیرعلمی بود که بهانه بسیاری از حملهها به سهگانه اخراجی ها و سازنده آن بود. اما در تاریخ صد ساله سینمای ایران، فیلم رسوایی بهترین نمونه فیلم عرفانی و معناگراست که به چنین فروش و اقبال مردمی دست یافته است.
عناصر داستانی در آن بسیار خوب و بهتر از اخراجی ها مورد استفاده قرار گرفتهاند به ویژه دو عنصر ساسپنس[۱] و قابل پیش بینی نبودن وقایع. بیننده فیلم تا لحظه آخر نمیداندکه فیلم چگونه پایان خود خواهد رسید؟ و چگونه نقش اصلی فیلم میتواند از محاصره وقایع ناگوار اطراف خویش نجات پیدا کند؟ همین امر باعث برانگیختن مخاطب برای دنبال کردن فیلم تا انتهای آن شد. سیر داستانی روان، فیلمبرداری خوب و بازی های حرفهای بازیگران اصلی به ویژه آقای اکبر عبدی و خانم الناز شاکردوست از نقاط مثبت دیگر این اثر بود.
داستان فیلم رسوایی داستانی عرفانی شبیه حکایات مولوی است که در عصر مدرن اتفاق افتاده است. پیروز میدان تقابل های فیلم روحانی زاهد و مردی است به نام حاج یوسف که در راه انجام وظیفه شرعی از همه راضیتر به رضای الهی است و بازنده اصلی حاجی متظاهر و ریاکاری است که ظواهر دین برایش ابزاری است برای پیش بردن اهداف و مطامع شخصی و مادّی؛ و البته مردمی که در این بین حیرانند و محکوم به قضاوت بر ظاهر، تا زمانی که پردهها فرو افتند.
مسعود دهنمکی کارگردانی و نویسندگی چهار فیلم با فروش میلیاردی و پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران ــ اخراجی های ۲ـ را درکارنامه سینمایی خود دارد. دغدغههای اصلی او در فیلم هایش نمایش فقر و تبعات منفی آن بر روی جامعه، مذموم بودن ریا و تزویر و فجایعی که ریاکاری به بار میآورد، اعتقاد به وجود خوبی در وجود انسان هایی که به ظاهر و با معیارهای روزمره خوب نیستند و اعتقاد عمیق به ایمان بدنه مردم به اسلام واقعی و توان تحولآفرینی این اسلام است. مسعود دهنمکی در این ساختار معنایی شدیداً معتقد است که به ورطه گناه کشیده شدن بسیاری نه به خاطر خواست خودشان بلکه نتیجه مستقیم وجود زمینههای مساعد اجتماعی، مذهبی و سیاسی به ویژه فقر و ریاکاری اهل دین و دور افتادن آن ها از مردم است؛ او فقر مردم و ریاکاری اهل دین را بزرگترین دشمنان دین میداند.
۱- suspense یکی از عناصر اصلی دراماتیک است که ترجمه دقیقی در فارسی ندارد و اشاره دارد به حس کنجکاوی شدید برای دانستن شیوه پایان یافتن داستان و هیجان ناشی از آن در خواننده داستان یا بیننده فیلم. به عبارت دیگر عنصری در داستان که باعث میشود یک شخص تا لحظه آخر به خواندن یک رمان یا دیدن یک فیلم ادامه دهد. این عنصر دراماتیک نقش بسیار مهمی در ایجاد جذابیت و هیجان در داستان و البته به فکر فرو بردن مخاطب بر عهده دارد.
بدتان نیاید ها؛ اما اتفاقا این فیلم بشدت سیاسی است و حاج یوسف فیلم هم بسیار وضعیتی شبیه مشایی دارد. اتهام خوردن افرادی که دنبال جذب مردم با دستورات عرفانی هستند در مقابل افراد متظاهر و مدعی .
به نظر من که مطلب دقیق و پرمغزی است. از زاویه ای نگاه کرده که خیلی از ما معمولا به آن توجه نمی کنیم