سه‌شنبه 18 ژوئن 13 | 15:57

۱۲سال پوتین‌هایم را در مبارزه با آمریکا درنیاوردم

با وجودی که به خیلی از آدم‌هایی با این تیپ فکری که گفتی خبر داده بودم اما هیچ کدام از بچه‌های خودمان، آنهایی که انتظار داشتم پای یک فیلم ضدآمریکایی ببینمشان نیامده بودند که کار را ببینند. سالن نمایش فیلم پر شده بود از دخترها و پسرهایی که وضع ظاهری‌شان به این حرف‌ها نمی‌خورد، همان‌هایی که در کوچه وخیابان بچه‌قرتی صدایشان می‌کنیم. اتفاقا هم عجب تاثیری رویشان گذاشت .


مستندسازعابدین مهدوی؛ مستندساز ایرانی با آن شلوار جین تنگ آمریکایی و شال مد شده پیچیده به دور گردنش، با ریش‌ پروفسوری و موهای ژل‌زده‌اش و آن عینک قاب‌مشکی‌اش، با کمترین شباهت به تصویر قاب‌شده معمول رسانه‌ساز ما از یک آدم ایرانی مخالف آمریکا؛ از فعال‌ترین مستندسازان ضدآمریکایی ایران است. فقط لیست بلندبالای کارنامه‌ مهدوی در ساخت مستندهای ضدجنگ و ضدآمریکایی‌اش نشانه خوبی برای غفلت رسانه‌های حکومتی و انقلابی ایرانی در محدود کردن وظیفه انتقال جهانی آرمان‌های انقلاب به قشرها و تیپ‌ها و آدم‌های خاصی است که همین تصویرشان هم توسط همین رسانه‌ها بازتولید شده است.یک چرخه معیوب.

عابدین مهدوی‌ و عابدین‌ مهدوی‌ها نشان می‌دهند که امروز ایستادن در مقابل جنگ و آمریکا دیگر به خط‌کشی‌های معمول همه این سالهای ما ربطی ندارد.

مهدوی در تلاش برای ساختن مستندی به نام «حکمی برای جنین» است تا نشان دهد استفاده از سلاح‌های شیمیایی و اورانیوم ضعیف‌شده چه بلایی سر کودکان عراقی در فلوجه آورده است و فقط یک سالی درگیر این بوده است که چه کسی هزینه‌های حداقلی ساخت فیلمش‌ را بدهد. هزینه‌هایی که لیست بلندبالای نهادها و تشکل‌های دولتی و غیردولتی فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی در برابر آن فقط سکوت کرده‌اند.

این لیست بلندبالای مستندهای مهدوی است: سورج و مین‌های هرات، افغانستان/ کودکان مقدس، افغانستان 1383/رد مرز، افغانستان 1384/کودکان آسمان، افغانستان 1383-1384/کوچ فوری، ایران 1385/خانه آخر زندگی است، ایران 1385/حافظان پارس، ایران 1386/افتخاری دیگر، ایران 1386/پرستوهای برباره، ایران 1387/میم مثل مهر، ایران 1388/نبض، ایران 1388/نیاز، پاکستان 1389/بازگشت یک بومی، افغانستان 1383-1382/بچه‌های مدرسه دازان، ایران 1387/نسل درد، ایران – فلسطین، غزه 1388/ هائیتی زنده است، هائیتی 1389/فرزندان بولیواری، کوبا – هائیتی – ونزوئلا 1389/دکتر زاکا، هائیتی- ونزوئلا- کوبا – کلمبیا 1389/شعر بدون مرز، سوئد 1390/چرا جنگ؟ ایران – سوئیس – سوئد 1390/خوش آمدید به موگادیشو، سومالی 1390 /اینجا خانه ماست، ایران – تهران

لیستی که ظاهرا برای مدیریت فرهنگی اهمیت چندانی ندارد.

با وی گفتگویی کرده ایم که درزیر میخوانید:

 اولین چیزی که به محض شنیدن خبر توقف ساخت مستندت درباره کودکان فلوجه به ذهنم آمد مستند جنایت خاموش شبکه «رای» ایتالیا بود. مستند معروفی که خود غربی‌ها در مورد فاجعه انسانی فلوجه ساخته اند و مثل همیشه به یاد تناقض معمول این سالها افتادم: مستندهای ضدآمریکایی و ضد جنگ مهم و تاثیر گذار در خود آمریکا و غرب ساخته می شود و ما به نظاره ایستاده‌ایم. بحث را به حوزه کاری خودت محدود می کنم.مستندهای ضدآمریکایی و ضدجنگ ایرانی و ساخته ایران کجا هستند؟

ساخت مستند در حوزه جنگ یک ژانر مهم و شناخته شده در تمام دنیا با آدم های خاص خود است . به طور معمول آدم‌های این حوزه بیشتر تحت تاثیر درونیات و احساسات شان نسبت به مسائل پیرامونی کار می کنند و آموخته‌هایشان عموما ماحصل تجربه است تا دانش آکادمیک، درست است که کارهای مستند معمولا کارفرما دارد و آن کارفرما پشت سفارش‌اش مقاصد سیاسی ای نهفته است اما مستندساز این حوزه معمولا با علاقه ی خود به سراغ موضوع می رود چون در اینجا خطر و ریسک بالایی وجود دارد. بنابراین هر آدمی انجام این کار را عهده دار نمی شود و تنها کسانی در این حوزه قدم می گذارند که برای هر اتفاقی آمادگی دارند.به همین دلیل در دنیا تعداد کمی مستند ساز جنگ و بحران وجود دارد.حرفه‌ای‌های شان از بیست نفر هم بیشتر نیست. من از بین این تعداد با حدود 15 نفرشان ارتباط مستقیم و غیر مستقیم دارم و دنیای آنها را می شناسم. حرفی که از گفتن این مطلب می خواهم به آن برسم اینست که من واقعا فضای کار، امکانات و حمایت هایی که از مستند می شود را من در ایران نمی بینم. و قصه اصلی همین جاست.

مستند ساز جنگی به دلیل ساختار کارش به این نیاز دارد که بین کار او و دیگران تفاوتی قائل شویم . گنجاندن ژانر مستند جنگ در زیر حوزه مستند سیاسی در ایران مصداق این حرف است . کسی که در دل جنگ و بحران رفته و با مشکلات بسیار فیلم گرفته نباید کارش را در کنار کسی که با چند مصاحبه و تصاویر آرشیوی مستند سیاسی کار کرده یکی کرد. اینجوری ریسک کردن آن آدم فراموش می شود. این اتفاق واتفاق های مشابه و در یک کلام عدم حمایت های خوب مدیریتی از ساخت مستندهایی با این مضامین در ایران باعث می‌شود که این ژانر اصولا در ایران دیده نشود.

مستند

و این همه ماجراست؟ مثل همیشه عدم حمایت دولتی و این جور حرف ها و دوباره برگردیم به سر قصه؟ بیست سال است ما داریم همین حرفها را می‌زنیم و کسی تکان نخورده است

نه،من چنین اعتقادی ندارم.معتقدم بخش دیگری از اصل ماجرا هم این است که کارهای حوزه مستند جنگ و بحران در دانشگاه ها و محیط های آموزش سینما و مستندسازی اصلا دیده و مورد بحث واقع نمی شوند.یک بحث مهم دیگر ما مخاطب است. مستندهای با این مضامین معمولا در ایران به دست مخاطبان نمی رسد و دیده نمی شود.و وقتی کاری دیده نشود دیگر کسی انگیزه‌ای برای ادامه کار پیدا نمی‌کند.

حزب‌اللهی‌ها و بسیج‌های باید پای کارهای ضدآمریکایی بنشینند/بچه قرتی‌ها بیشتر مستند ضدآمریکایی می‌بینند

بحث خوبی است . به نظرم در این سالها در مورد مدیریت فشل فرهنگی زیاد صحبت کرده‌ایم و زیاد نقد کرده‌ایم و شنیده‌ایم. کمی درباره مخاطبان فیلم های ضدجنگ و ضدآمریکایی صحبت کنیم.به نظرم طبیعی است که پیش‌فرض اولیه همه‌مان این باشد: مخاطبان فیلم‌های ضدآمریکایی باید همین بچه‌های حزب‌اللهی و هیاتی و بسیجی و همیشه حاضر در راهپیمایی‌ها و … باشند. همه آنهایی که شعار مبارزه با آمریکا را می‌دهند و در خط اول مبارزه با آمریکا ایستاده‌اند. مخاطبان کارهای شما همین قشرند؟ این گروه هدف مستندهای ضدجنگ و ضدآمریکایی پای کارهای شما می نشیند؟

اتفاقا من دقیقا این جور آدم‌ها را اصلا پای کارهایم نمی‌بینم. من نمی‌دانم بچه‌های ما کی قرار است به خودشان بیایند؟ خوب یادم می‌آید که سر یک فیلم ضدآمریکایی قوی که در جزیئات آن به شدت دقت کرده بودم و سرمایه فکری و ذهنی زیادی گذاشته بودم با مشاهده جماعت تماشاگر فیلم نزدیک بود سکته کنم. با وجودی که به خیلی از آدم‌هایی با این تیپ فکری که گفتی خبر داده بودم اما هیچ کدام از بچه‌های خودمان، آنهایی که انتظار داشتم پای یک فیلم ضدآمریکایی ببینمشان نیامده بودند که کار را ببینند. سالن نمایش فیلم پر شده بود از دخترها و پسرهایی که وضع ظاهری‌شان به این حرف‌ها نمی‌خورد، همان‌هایی که در کوچه وخیابان بچه‌قرتی صدایشان می‌کنیم. اتفاقا هم عجب تاثیری رویشان گذاشت .

این یک مشکل اصلی فیلم‌سازی ماست. آن مخاطبی که باید پای کار من بنشیند نمی‌نشنید و این چرخه همینطور تکرار می‌شود و اتفاقا مخاطبی که دقیقا ما از روی ظاهرشان حدس می زنیم که او پای یک کار ضدآمریکایی نخواهد نشست او تشنه‌تر است. او بیشتر وقت می‌گذارد و بیشتر انرژی سر این راه خرج می‌کند و بچه هایی که فکر می‌کنیم به دلایل عقاید سیاسی یا مذهبی دشمنی اساسی و بیشتری با آمریکا دارند پای این کارها نمی‌نشینند.وقتشان را صرف بیهوده‌گری‌هایی می‌کنند که عملا هیچ فایده‌ای به حال کسی ندارد و فکر می‌کنند مشغول مبارزه با آمریکاهستند. من فکر می‌کنم اصولا مصرف کالای فرهنگی در این قشر از جوانان و حتی دانشجویان به شدت کم است و این نهایتا به نتیجه خوبی ختم نخواهد نشد.

امروز صف اول کشتار در دنیا ناتوست/ روایت کریستف کلمب در کتاب درسی جمهوری اسلامی فرقی با روایت آمریکا ندارد

سرنوشت فرهنگی که این‌گونه به سکوت رفته است به کجا خواهد رسید؟

قصه جالبی است الان در هر کجای دنیا هرجا کشتار انسانهاست در صف اول آن متجاوزین ناتو است ولی کسی به فرزندان ما این مطلب را نمی‌گوید و تفهیم نمی‌کند. در کدام کتاب درسی در کدام فیلم در کدام کتاب کودکان و نوجوانان نوشته شده است که آمریکا و اروپا مشغول چه کار هستند؟ چگونه دنیا را به آتش کشیده‌اند؟ فرزندان ما در هر کجای دنیا که هستند باید به خود ببالند که ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در برابر این ظلم و ستم ایستاده و از مواضع خود کوتاه نمی آید .آن وقت ما در داخل کشور خودمان آثار ضدآمریکایی‌ و ضدجنگ‌مان را کسی نمی‌بیند. چون آن کسی که بیاد ببیند سرگرم چیزهای بی اهمیت دیگری است. دعواهای سیاسی یا هرچیزی دیگری که در درجه دوم و سوم اهمیت قرار می‌گیرد.

بحث کتاب‌های درسی که گفتی بحث خیلی دردآلودی است. کتاب جغرافیای سوم راهنمایی را فقط به عنوان یک نمونه من ورق زدم. در فصل مربوط به آمریکا یک صفحه را به معرفی کریستف کلمب اختصاص داده است و قول می دهم که دقیقا هیچ تفاوتی با یک کتاب درسی مدارس آمریکایی نداشته باشد.کریستف کلمب به صورت یک قهرمان و دریانورد شجاع معرفی شده است که مردم دنیا را متوجه سرزمین دیگری در این دنیا می کند. هیچ اشاره ای نه به سرنوشت میلیون ها سرخپوستی که سلاخی کرد و منابعی که غارت کرد و برد نمی شود و چرخه ای که گفتی دوباره تکرار می شود.

قضیه دقیقا همین جاست. همین جا. من نگران نسلی هستم که در انبوه هجوم رسانه ها، تاریخ ظلم و استعمار بر ملت‌ها را فراموش خواهد کرد . کودکانی که با بازی‌های کامپیوتری بزرگ می‌شوند و مطمئنا نه مستند ضدجنگ می‌بینند و نه مستند ضدجنگ می‌سازند. آن وقت به همین کودکان از سوی خودمان درباره آمریکا چه خوراکی داده می شود؟ همین مثالی که زدی. بعد بچه باید این را حفظ کند و در امتحان هم بنشیند و از افتخارات کریستف کلمب بنوسید. آن وقت همین بچه آرزویش این نمی‌شود که در آمریکا زندگی کند؟ در حالی که اگر بداند آمریکا چه کار کرده است و دارد چه کار می‌کند از آمریکا تا عمق وجود متنفر می‌شود. اما کسی نیست که به او بگوید جز یک تبلیغات فشل و بی کارکرد رسانه‌ای که شیوه کار با رسانه را اصلا بلد نیست.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.