حتماً تا به حال در مورد سوءاستفادهی برخی کشورها از هیاهوی خبری پیرامون بازیهای المپیک یا جام جهانی فوتبال، چیزهایی شنیدهاید؛ ایامی که همیشه با اتفاقات تلخی چون سرکوب مخالفان توسط دیکتاتورها و یا بمباران غزه و امثال آن همراه میشود و البته این فجایع معمولاً در میان حجم بالای اخبار مربوط به این رقابتهای داغ ورزشی، محکوم به فراموشی هستند.
حالا مدتی است ایام انتخابات هم در ایران چنین کارکردی پیدا کرده است؛ با این تفاوت که این بار، رسانههای تصویری و نهادهای مرتبط با آن پایهگذار چنین سوء استفادهای هستند. به عبارت بهتر، تجربهی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نشان داد که رسانهی ملی و مدیران سینمایی، با آگاهی از تحت الشعاع قرار گرفتن تمام حوزههای خبری غیرمتربط با انتخابات، میتوانند بدون کوچکترین اعتراضی انبوهی از سریالها و فیلمهای سینمایی حساسیتبرانگیز را روانهی آنتن یا پردهی سینماها کنند؛ بیآنکه هیچگونه حساسیتی برانگیخته شود.
بدین ترتیب، مدیران رسانهی ملی در ایام بایکوت خبرهای غیرانتخاباتی، به عنوان پیشقراول این سوء استفاده، نخست مجموعهی طنز «ساختمان پزشکان» را که پیش از این طرح برخی موارد غیراخلاقی در آن موجبات اعتراض بسیاری از جمله برخی از عالیترین نهادهای نظام را فراهم آورده بود، روی آنتن میفرستند. اعتراضاتی که باعث صرفنظر همین مدیران از ساخت سری دوم این مجموعهی پربیننده اما حساسیتبرانگیز شده بود.
در گام بعدی، سری دوم مجموعهی توقیف شدهی «همچو سرو» با عنوان «مادر» به کارگردانی «بیژن بیرنگ» روی آنتن شبکهی دو میرود. مجموعهای به ظاهر مرتبط با دفاعمقدس که پخش سری نخست آن در یک اتفاق کمسابقه و به علت اعتراضات فراوان صورت گرفته به تصویر جبههها در آن، از میانه قطع شد و نیمهکاره ماند. جالب آنکه دامنهی این اعتراضات به بخش خبری پربینندهی «صرفا جهت اطلاع» هم رسید و دستاندرکاران این برنامه از حال و هوای بیش از حد عاشقانهی جبههها در این سریال که بیشتر به فضای کافیشاپهای دههی هشتاد شباهت داشت، شدیداً انتقاد کردند و از همین رو مدتی بعد، پخش این سریال قطع گردید.
با چنین توصیفاتی، نخست باید پرسید که بنابر کدام منطق، ساخت سری دوم یک مجموعهی توقیف شده توسط عوامل سازنده همان مجموعهی نخست توجیه میشود و دوم آنکه چرا چنین مجموعهای دوباره با همان المانهای مسئلهساز و ترسیم فضای کافیشاپی از جبهه ساخته میشود تا شبکهی دو مجبور گردد آن را در ایام هیاهوی انتخاباتی روی آنتن بفرستد تا دیده نشود؟ اصولاً باید پرسید سریال ساختن برای دیده نشدن، چه قرابتی با هزینههای سنگین برنامهسازی در این روزها و وضع مالی نابسمان سازمان صداوسیما دارد؟
اما ماجرا به همینجا ختم نشد و در ادامهی سیاست پخش غیر قابل پخشها از تلویزیون، مجموعهی «شمسالعماره» که مانند نمونهی فوقالذکر با حساسیتهایی در زمان پخش خود مواجه شده بود، روی آنتن شبکهی آیفیلم رفت تا مخاطبان برون مرزی به خوبی با فرآیند ازدواج یک دختر ایرانی آشنا شوند! فرآیندی که در این مجموعه به صورت گفتگوی مداوم دختر خانم با خواستگارها و معاشرت فراوان با آنان و نهایتاً دادن جواب منفی به تصویر کشیده شده بود؛ جالب آنکه این دختر خانم اشرافی در نهایت هم با هیچکدام از خواستگارهایش به توافق نرسید و سریال با این سکانس به پایان رسید که خواستگار جدیدی –امین حیایی- داخل شده و دختر خانم اشرافی لبخند ملیحی میزند؛ شاید به این معنا که این سیکل بی پایان معاشرت با خواستگاران ادامه خواهد داشت!
در این میان، وزارت ارشاد هم از قافلهی سوء استفاده از انتخابات جا نماند و با اکران چند فیلم مسئلهدار و پیش از این بلاتکلیف، سعی کرد از سکوت اجباری رسانههای فرهنگی در ایام سیاستزدهی انتخابات جانماند. در همین راستا، ابتدا فیلم «تلفن همراه رئیس جمهور» که یک سال پشت درهای بستهی ارشاد بلاتکلیف مانده بود، روی پرده رفت؛ بیآنکه کسی بفهمد چرا این فیلم توقیف شده بود و حالا چرا روی پرده میرود!
سپس نوبت به فیلم جنجالی «برف روی کاجها» به کارگردانی «پیمان معادی» رسید که با وجود نمایش موفق در جشنوارهی سیام فیلم فجر و کسب سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، به اتهام ترویج خیانت و تلاش در جهت عادیسازی خیانت مرد به زن و بالعکس، موفق به اکران در سال 91 نشده بود. این فیلم که در لیست سیاه اکران سینماهای متعلق به حوزه هنری و البته لیست چهار تاییهای معروف انصار حزبالله هم قرار داشت، با اکران در روزهای شلوغ انتخابات، از جنجالها به دور ماند و مشمول بند میم وصیتنامهی حضرت امام (ره) نشد. هر چند که اکران بیسر و صدای آن و فروش کاملاً متوسطش با بلیت شش هزار تومانی هم نشان داد که فیلمهای مسئلهساز اگر دچار قاعدهی بایکوت رسانههای ارزشی شوند و کسی به آنها اعتراضی نکند، اصلاً در فروش موفق نخواهند بود؛ حتی اگر بهترین فیلم از نظر تماشاگران در جشنوارهی فیلم فجر باشند.
آخرین اقدام وزارت ارشاد در راستای سوءاستفاده از این ایام هم، ورود فیلم جنجالی «خصوصی» (با عنوان اولیهی «زندگی خصوصی») به شبکهی نمایش خانگی بود؛ فیلمی که با اعتراضات فراوان متدینین و حتی ائمهی جمعه، بعد از حدود بیست روز اکران در نوروز پرماجرای 91 از پرده پایین کشیده شد. اما همین فیلم، این روزها بدون هیجگونه اعتراضی وارد شبکهی نمایش خانگی شده است تا ماجرای سقوط اخلاقی و صیغه خواندنهای یک سابقاً سوپر انقلابی تندرو، مهمان سبد فرهنگی خانوادهها باشد. جالب است که جنجالیترین فیلمها در اکران به راحتی وارد شبکهی نمایش خانگی با مخاطبی به مراتب گستردهتر از اکران سینماها میشوند؛ بیآنکه ندای اعتراضی از سوی معترضین در زمان اکران به گوش برسد.
به نظر میرسد با این تعداد از شواهد و قرائن، باید این گزاره را اثبات شده دانست که ایام انتخابات چندی است به موسم جولان غیرقابل پخشها و مسئلهدارها در سینما و تلویزیون تبدیل شده است و این را میتوان نشانهای گرفت از نوع مواجههی مسئولان فرهنگی با یک اثر هنری حساسیتبرانگیز و متهم به مسئلهساز بودن. این روزها ظاهراً همه در پی رفع تکلیف هستند و کسی به قیمت این رفع تکلیفها چندان نمیاندیشد…
Sorry. No data so far.