كمتر از يك دهه پيش دغدغه دلسوزان فرهنگي كشور و اساتيد حوزه ارتباطات، افزايش زمان پيامهاي بازرگاني در تلويزيون بود. اين افزايش زماني موجب ميشد تا ترويج مصرفگرايي و زندگي تجملي به صورت ضمني در جامعه تزريق شود و همين امر هشدار و تذكرات مكرر دلسوزان و آيندهنگران را در پي داشت.
اما اكنون به جايي رسيدهايم كه همان تبليغات پرحجم شده است يك نوستالوژي شيرين كه بسنده كردن مديران رسانه ملي به همانها رويايي دست نيافتني است! اين روزها در حالي خاطرات مخالفتها با پيامهاي بازرگاني را مرور ميكنيم كه ديگر نميتوان مرز دقيقي بين تبليغات كنوني و ساير برنامههاي صدا و سيما تعيين كرد.
در برنامه كودك ماكاروني تبليغ ميشود و عموهاي فيتيلهاي برايش شعر و سرود ميخوانند؛ در آن يكي برنامه كودك فلان مهد كودك تبليغ ميشود و مجري با حرارت شماره تلفنهاي آن را ميخواند تا مبادا كودكي در كشور ما باشد كه به آن مهد نرفته باشد! در برنامه مخصوص كنكوريها شخصي سيديهاي آموزشي خود را تبليغ ميكند، در برنامه خانوادگي فرش تبليغ ميشود و… گويي اين روند پاياني ندارد.
با ديدن اين روزهاست كه بايد حسرت روزهايي را بخوريم كه پيامهاي بازرگاني با آرم و آهنگي خاص شروع ميشد و بعد از چهار پنج دقيقه اعلام شده با همان آرم و آهنگ به پايان ميرسيد.
وقتي عقل معاش نباشد بايد هم كفگير به ته ديگ بخورد
صدا و سيما مشكل مالي دارد. اين اولين توجيهي است كه ممكن است براي در پيش گرفتن اين روند به ذهن برسد. اين توجيه اگرچه بيشتر به حسابدارهاي يك بقالي مدرن ميآيد اما به هر حال قابل توجه است.
صدا و سيما اگر هم مشكل مالي داشته باشد بخاطر كمي درآمد نيست كه بخاطر خرج و برج اضافي است. براي اينكه اين مسئله روشن شود بد نيست مسئولان صدا و سيما به اين چند پرسش پاسخ دهند:
آقاي دارابي در اسفند 91 در گفتگو با جامجم گفتهاند كه در اين سالها بيش از 1200 تلهفيلم ساخته شده است. از اينهمه تله فيلم ساخته شده چند اثر به علت كيفيت پايين يا مشكلات محتوايي پخش نشده و بايگاني شدهاند و كلي بودجه را هدر دادهاند؟ چقدر از اين تله فيلمها به اندازه هزينه صورت گرفته ديده شده و در ذهن مخاطبان باقيمانده است؟
هزينه ساخت سريالهايي مانند «راستش را بگو»، «چمدان»، «تلاقي» و… كه برخي اصلا ديده نميشوند، برخي چند ده دقيقه سانسور و تعديل ميشوند و برخي شروع پخش و اتمامشان اصلا به چشم مخاطب نميآيد، چقدر است؟ اصلا در كجاي دنيا هزينه سريال را پيش از توليد مشخص ميكنند و ميزان كيفيت نهايي و استقبال مخاطب را در آن دخيل نميدانند؟
تهيه كنندههاي جنگهاي تلويزيوني و برنامههاي مناسبتي چقدر از فاكتور هزينههايشان را به هديه دعوت از بازيگران و خوانندهها و ورزشكاران اختصاص ميدهند؟ كدام خواننده بخاطر حضور چند دقيقهاي در اين برنامهها بيش 15 ميليون تهيه كننده را سركيسه كرده است و كدام بازيگر به زير 10 ميليون راضي نشده است؟ حتما براي مديران صدا و سيما سخت نيست درآوردن ليست اين هزينهها كه در نشريات مختلف هم منتشر شده است و هيچگاه هم رنگ تكذيب را به خود نديده است.
جناب آقاي ضرغامي در همين خرداد ماه گذشته گفتهاند: «برای راهاندازی و ایجاد شبکههای تلویزیونی و رادیویی جدید طرح جامعی را ارائه کردیم و به دنبال توسعه کمی شبکههای رادیویی و تلویزیونی هستیم.» و در ادامه از راهاندازي سه شبكه تلويزيوني تا پايان سال در تهران خبر دادهاند. معاون ايشان آقاي دارابي هم پنج ماه قبل از آن در بهمن 91 گفته بودند: «مطالعات راهاندازی 10شبکه جدید تلویزیونی به پایان رسیده است.»
حال اين سوال پيش ميآيد كه اگر وضعيت اقتصادي صدا و سيما خوب نيست اين گسترش كمي چه الويت و توجيهي دارد؟
اينها فقط بخشي از هزينههاي بيحسابي است كه در صدا و سيما ميشود و كفگير مديران را چنان به ته ديگ ميرساند كه مجبور ميشوند مثل بياطلاعترين آدم نسبت به امور رسانه به تبليغ كالا براي جبران كسري بودجه بپردازند. شايد اگر كمي در هزينه بودجهها عقل به خرج داده شود مجبور نباشيد ماكاروني دست عموهاي فيتيلهاي بدهيد و شماره مهد كودك دست عمو قناد، جناب عمو ضرغامي!
فرهنگ و سبك زندگي به كنار، لااقل قانون را رعايت كنيد
اما اين اتفاق نه تنها خلاف عقل و درك فرهنگي كه حتي مغاير با قوانين موجود است. طبق اصل 7 مجموعه ضوابط تولید آگهی های رادیویی و تلویزیونی، «آگهیها باید از نظر اجراء و سبک به نحوی ساخته شوند که بینندگان و شنوندگان به سادگی آنها را از برنامه های تلویزیونی و رادیویی تمیز دهند.»
اصل 64 همين مجموعه ميگويد «آگهی نباید موجب بدآموزی کودکان شود و از زود باوری، حس عاطفی و کم تجربگی آنان در تشخیص واقعیتها سوء استفاده شود.»
در اصل 65 آمده است: «در آگهی نباید از کودکان با صراحت درخواست شود محصولی را خریداری کنند و یا از والدین خود و دیگران چنین درخواستی کنند و نباید خرید موضوع آگهی برای کودکان و یا ترغیب دیگران به این امر به عنوان انجام یک وظیفه مطرح شود.»
نيز در اصل 69 ميخوانيم «هنگام پخش برنامه های ویژه کودکان پخش آگهی های مربوط به مواد غذایی، کبریت، محصولاتی با خواص دارویی و حاوی ویتامین، غذاهای کمکی کودکان، وسایل و اسباب لاغری و شیوه های درمانی آگهی فیلمها با صحنه های وحشتناک و خطرناک و خطرآفرین ممنوع می باشد.» (منبع: مجموعه ضوابط تولید آگهی های رادیویی و تلویزیونی)
حال خود وضعيت امروز تبليغات در صدا و سيما را با اين چند اصل قانوني مقايسه كرده و خود قضاوت كنيد كه اوضاع تا چه حد در سازماني كه قرار بود دانشگاه ملي ما باشد اسفناك است.
يعني حتي يك نفر هم نيست؟!
يكبار بين ساعت هفت و نيم تا هشت و نيم صبح خودتان را برسانيد به روبروي مسجد بلال در خيابان وليعصر(عج). حتما از ديدن سيل آدمهايي كه از سرويسها پياده شده و به سمت در ورودي سازمان صدا و سيما ميروند شگفتزده خواهيد شد. اين سازمان چند ده هزار كارمند و مدير و برنامهساز و ناظر و… دارد؟!
اما شگفتآورتر ، توجه به اين سوال است كه آيا بين اين چند ده هزار نفر يك نفر هم پيدا نميشود كه آثار سوء اين روش تبليغات را بفهمد و كاري كند؟ يعني براي دستگاهي به آن عريض و طويلي و با آنهمه ادعا سخت است درك سادهترين قواعد فرهنگي و تبليغي؟ يك نفر نيست كه بفهمد اين رويهاي كه در پيش گرفته شده چه بلايي سر فرهنگ مردم و سبك زندگي آنها كه قرار بود ايراني- اسلامي باشد، ميآورد؟ يك نفر نيست كه بوي خيانت به اعتماد و علاقه مردم –خاصه كودكان- به مشامش برسد وقتي شخصيتهاي محبوب آنها مشغول تبليغ ماكاروني و مهد كودك ميشوند؟ يك نفر نيست كه…. اصلا صبر كنيد ببينيم! كسي خانه هست؟ كسي صداي ما را ميشنود؟!
چرا تو ی خونه کسی هست،البته خواب نیستن ،خودشون رو به خواب زدن…واسه همین نمیتونند جواب بدن